شعر ابر بهاران (شهادت حضرت زهرا (س))
۱۶ دی ۱۳۹۶ 0 اهل بیت علیهم السلامخدا داند كه مثل شمع سوزان اشك مي ريزم
ز شب تا صبح چون ابر بهاران اشك مي ريزم
تن رنجور و روي نيلي و تاريكي شبها
بود شاهد كه من تا صبحگاهان اشك مي ريزم
گهي بر غربت مولا و گاهي بر يتيمانم
گهي در ماتم ختم رسولان اشك مي ريزم
به هنگام جواني آرزوي مرگ خود دارم
رود تا عمركوتاهم به پايان اشك مي ريزم
شكايت بر علي كردند مردم گريه هايم را
رود بيرون ز شهر و در بيابان اشك مي ريزم
نسوزد تا دل زينب ز برق آه جانسوزم
به دور از چشم او تنها و پنهان اشك مي ريزم
به حال غربتم، چشم فلك مي گريد اما من
براي اولين مظلوم دوران اشك مي ريزم
غم خانه نشيني ها علي را بس بود ديگر
روم بيرون ز شهر و در بيابان اشك مي ريزم
شاعر: محمدنعيمي
منبع: نرم افزار در حریم کوثر