حادثه کربلا یکی از مهمترین حوادثی است که تاثیر بسیار شگرفی در تاریخ داشته است. در این حادثه دردناک سبط نبی مکرم اسلام؛ امام حسین علیه السلام به همراه یاران وفادارش در دشت کربلا به شهادت رسیدند.
در سفر امام حسین علیه السلام از حجاز به کربلا، علاوه بر مردان، زنان بسیاری نیز حضور داشتند. این زنان جزء اهل بیت امام حسین علیه السلام و یا از خانواده یاران آن حضرت بودند. زنان حادثه کربلا همانند مردان، وظیفه خاصی بر عهده داشتند. آنها در زنده ماندن این حادثه شگرف و تاثیرگذار نقش بسیار ارزندهای ایفا کردند.
طبق بیان شهید مطهری «تاریخ کربلا یک تاریخ و حادثه مذکر - مونث است. حادثهای که مرد و زن هر دو در آن نقش دارند؛ ولی مرد در مدار خودش و زن در مدار خودش».[۱]
زنان در حادثه کربلا وظایف متعدد و بسیار مهمی بر عهده داشتند آنها علاوه بر محافظت از کودکان، به حمایت و تشویق مردان جهت مبارزه با دشمن میپرداختند. مهمترین رسالتی که بر عهده زنان خصوصا بر عهده حضرت زینب سلام الله علیها و اهل بیت امام حسین علیه السلام گذاشته شده بود، این بود که حوادث کربلا را برای دیگران بازگو کنند، پیام آن حضرت را به همگان برسانند و تلاش کنند که حادثه کربلا برای همیشه زنده بماند.
حضرت زینب سلام الله علیها در این حادثه وظیفه پرستاری از امام سجاد علیه السلام را نیز بر عهده داشت. علاوه بر این سرپرستی کاروان اسرای کربلا نیز با ایشان بود. وظیفه جهادگری و مبارزه با دشمن هر چند از دوش زنان برداشته شده بود؛ اما بعضا زنان حاضر در صحنه کربلا با حضور در میدان نبرد و مبارزه با دشمن، نام خویش را برای همیشه در تاریخ ثبت کردند.
عصر عاشورا هنگامی که حضرت زینب سلام الله علیها مشاهده کرد امام حسین علیه السلام روی زمین افتاده و دشمنان جنایت کار اطراف پیکر مطهر وی را با هدف کشتن ایشان گرفتهاند، از خیمه بیرون آمد و خطاب به عمر سعد به عنوان سرزنش فرمود: یابن سَعد! اَیُقتَلُ اَبُوعبداللّه وَ انتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟».[۲] فرزند سعد! آیا ابوعبداللّه کشته میشود و تو تماشا میکنی؟!
او هیچ جوابی نداد و روی از حضرت زینب علیهاالسلام برگرداند، در یک مرحله دیگر زینب تلاش کرد تا شاید از کشته شدن امام حسین علیه السلام جلوگیری نماید. از این رو، خطاب به آن مزدوران نمود و گفت: «اَما فیکم مُسلِمٌ؟»[۳] آیا در بین شما یک نفر مسلمان نیست؟
باز هیچ کس پاسخی نداد. وقتی امام حسین علیه السلام از روی اسب بر روی زمین افتاد، زینب کبری سلام الله علیها فریاد برآورد: «وا اخاه، وا سیّداه، وا اهل بیتاه، لیت السماء انطبقت علی الارض...».[۴] وای برادرم، وای سرورم، وای اهل بیتم، ای کاش آسمان بر زمین واژگون می شد.
با توجه به این که امام سجاد علیه السلام در کربلا به شدت مریض بود، بنابراین نمیتوانست در جنگ شرکت کند[۵] و نیاز به پرستار داشت، حضرت زینب سلام الله علیها پرستاری آن حضرت را بر عهده داشت.[۶]
شهادت امام حسین علیه السلام برای فرزند بزرگوار ایشان امام سجاد علیه السلام بسیار سخت و طاقت فرسا بود. روز یازدهم محرم امام سجاد علیه السلام کنار گودال قتلگاه سوار بر شتر بود و به بدن پاره پاره پدر نگاه میکرد. حضرت زینب سلام الله علیها دید الان است که روح از بدن مبارک آن حضرت خارج شود، نزد فرزند برادر آمد و صدا زد:«مالی اراک تجود بنفسک یا بقیة جدی و ابی و اخوتی».[۷] ای یادگار جد و پدر و برادرم چه شده چرا خودت را هلاک میکنی؟
سپس حضرت را تسلیت داد و حدیث ام ایمن را برای امام سجاد علیه السلام خواند.[۸] در بخشی از این حدیث حضرت زینب سلام الله علیها به امام سجاد علیه السلام عرض کرد: پسر برادر! از جدّ ما چنین روایت شده است که حسین علیه السلام همین جا که اکنون جسد او را میبینی، بدون این که کفنی داشته باشد دفن میشود و همین جا، قبر حسین علیه السلام، زیارتگاه خواهد شد.[۹]
شیخ جعفر شوشتری مینویسد:
«ولما قتل الحسین علیه السلام کانت زینب هی التی تسلی الامام زین العابدین علیه السلام لانه کان مریضا و هذه مرتبه عظیم لزینب».[۱۰] وقتی امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، زینب به امام سجاد علیه السلام تسلی میداد چرا که امام سجاد علیه السلام مریض بود و این مقام بزرگی برای زینب سلام الله علیها است.
حضرت زینب سلام الله علیها در مجلس ابن زیاد از امام سجاد علیه السلام حمایت و پشتیبانی کرد. وقتی در مجلس ابن زیاد وی دستور قتل امام سجاد علیه السلام را صادر کرد، «زینب برادرزاده اش را در آغوش گرفت و گفت: ای ابن زیاد، آنچه کردی بس است آیا از خون ما سیراب نشدی و آیا کسی از ما باقی گذاشتی؟... من تو را به خدا سوگند میدهم اگر بخواهی او را بکشی، مرا هم با او بکش.[۱۱]
پس از شهادت امام حسین علیه السلام وظیفه قافله سالاری بر عهده زینب سلام الله علیها گذاشته شد.[۱۲] چون یگانه مرد؛ یعنی زینالعابدین علیه السلام در این وقت به شدت مریض است. زینب سلام الله علیها علاوه بر حفاظت از جان امام سجاد علیه السلام میبایست از اطفال و فرزندان قافله اسیران نیز محافظت کند.
آن بانوی گرامی از همان عصر عاشورا به دستور امام سجاد علیه السلام مامور شد زنان و کودکان آواره را در خیمهای جمع کند. سعی و تلاش زینب سلام الله علیها در محافظت از اسرا به حدی بود که به لقب «امینة الله» ملقب شد.[۱۳] چرا که اسرا امانتهایی بودند که بدست آن حضرت سپرده شده بودند. آن حضرت در مجلس یزید اجازه نداد فاطمه دختر امام حسین علیه السلام را به کنیزی ببرند و با جدیت جلوی این کار را گرفت.[۱۴]
امام سجاد علیه السلام در این سفر در همه امور با زینب مشورت میکرد، چرا که زینب را غمگسار اسیران و پرستار یتیمان میدانست.[۱۵]
حضرت زینب سلام الله علیها با سخنان جانسوز خویش همگان را به گریه میانداخت و تلاش میکرد در هر فرصتی با یادآوری مصائب امام حسین علیه السلام در ماندگاری این حماسه عظیم نقش ایفا کند.[۱۶]
پس از شهادت امام حسین علیه السلام و احتمالاً در روز یازدهم محرم اهل بیت علیهم السلام درخواست کردند که آنها را از محل قتل شهدا عبور دهند.[۱۷] راوی میگوید: به خدا قسم زینب دختر علی علیه السلام را فراموش نمیکنم که با صوتی حزین و قلبی شکسته فریاد میکرد ای رسول خدا درود فرشتگان خدا بر تو باد این پیکر عریان حسین است که در خون آغشته است.[۱۸] عصر روز یازدهم محرم آنچنان دلسوز گریه کرد که «فابکت علیه کل عدو و صدیق.»[۱۹] هر دوست و دشمنی به گریه افتاد.
در شام نیز حضرت زینب در محلهای به نام «دارالحجاره» که محل اقامت اسرا بود، مجلس عزاداری برای امام حسین علیه السلام برپا کرد به گونهای که یزید از حضور اهل بیت علیهم السلام در شام احساس خطر کرد و دستور بازگشت آنها را به مدینه صادر کرد.[۲۰]
رباب دختر امری القیس همسر امام حسین علیه السلام در مجلس ابن زیاد وقتی سر مقدس امام حسین علیه السلام را پیش ابن زیاد نهادند از میان زنان برخاست و سر مقدس را بوسید و در دامن گذاشت و گفت: «واحسینا فلا نسیت حسینا اقصدته اسنة الادعیاء غادروه بکربلاء صریعا لاسقی الله جانبی کربلا».[۲۱] واحسینا من هرگز فراموش نمیکنم و نخواهم کرد که لشکر کفر با حسین علیه السلام با نیزهها چه کردند و از یاد نمیبرم که جنازهاش را در کربلا روی خاک رها کرده و دفن نکردند، او را تشنه کشتند. خداوند هیچ وقت کربلا را سیراب نسازد.
رباب همسر بزرگوار امام حسین علیه السلام در مجلس ابن زیاد با دو بیت شعر کوتاه مجال تحریفهای ناروا را از دست تحریف کنندگان تاریخ گرفت و گفت: امام حسین علیه السلام مبتلا به سل و سرطان نبود.[۲۲]
رباب همسر امام حسین علیه السلام در شعر دیگری نیز به شهادت و مظلومیت امام حسین علیه السلام اشاره دارد:
ان الذی کان نورا یستضاء به
بکربلا قتیل غیر مدفون...[۲۳]
آن کسی که خود نور بود و در کربلا از او روشنایی میگرفتند، در کربلا شهید شده است و پیکرش بر خاک مانده است.
علاوه بر زینب و ام کلثوم که در کوفه به ایراد سخن پرداختند، فاطمه دختر امام حسین علیه السلام نیز در بازار کوفه خطبه خواند و با مردم سخن گفت.[۲۴] و آنان را به اشتباهی که کردند و بدبختی و بیچارگی که به آن گرفتار شدند، توجه داد. مرحوم آیتی مینویسد: «آنها میدانستند که فردا دشمن با عکسالعمل کارهایش روبرو خواهد شد و اصرار خواهد کرد با هر قیمتی که شده تاریخ شهادت امام را تحریف کند. به همین جهت با کمال هوشیاری در هر انجمنی و در هر بازار و کوچهای در پاسخ هر پرسشی در جواب هر فحش و ناسزایی فصلی از آن چه روی داده بود، میگفتند و گوشهای از تاریخ شهادت امام را روشن میساختند. برای همین بود که در همان روز اول ورود به کوفه سه نفر از بانوان اهل بیت خطبه خواندند و به این فکر هم نیفتادند که چون امام چهارم در میان ماست و هم با مردم کوفه و هم با ابن زیاد سخن خواهد گفت، دیگر نیازی به سخن گفتن ما نیست...».[۲۵]
زنانی که به همراه امام حسین علیه السلام به کربلا رفتند و پس از آن به عنوان اسیر به کوفه و شام رفتند، امام حسین علیه السلام را در اجرای هدف اصلاحیاش کمک کردند. آنها نگذاشتند جنایات بنیامیه پنهان بماند، آنها با اقدامات خویش نهضت کربلا را زنده نگه داشتند.
زن زهیر بن قین بجلی با تشویق شوهر خویش به پیوستن به امام حسین علیه السلام نام خود را در تاریخ پرافتخار برای همیشه ثبت کرد. وقتی فرستاده امام نزد زهیر آمد و او را خواست همسر زهیر؛ یعنی دلهم دختر عمرو به زهیر که ابتدا نمیخواست نزد حسین علیه السلام بیاید، گفت: سبحان الله چه مانعی دارد که نزد وی شرفیاب شوی و سخن او را بشنوی و بازآیی؟[۲۶]
زهیر تحت تاثیر سخنان همسرش نزد امام حسین علیه السلام آمد و آن تحول روحی در او ایجاد شد و سپس از یاران باوفای امام حسین علیه السلام شد و در کربلا به شهادت رسید.
عبدالله بن عمیر کلبی تصمیم گرفت در کربلا به امام حسین علیه السلام بپیوندد و وقتی این امر را به همسرش گفت: ام وهب همسر او گفت: چه فکر خوبی کردی مرا هم با خود ببر. زن و مرد شبانه از کوفه بیرون آمدند و شب هفتم محرم وارد کربلا شدند.[۲۷]
ام وهب همسر عبدالله بن عمیر کلبی پس از شهادت شوهرش خود را به معرکه رساند و به پاک کردن خون از چهره او پرداخت. شمر غلام خود را فرستاد آن غلام با گرزی که بر سر آن بانوی رشید کوبید، او را شهید کرد.[۲۸] ام وهب تنها زن شهید در حادثه کربلا بود.
ام وهب فرزند خویش را نیز تشویق به جانبازی و فداکاری در راه حسین علیه السلام کرد.[۲۹] او پس از مقداری جنگیدن نزد مادرش برگشت و گفت: آیا راضی شدی. ام وهب گفت: «لا ما رضیت حتی تقتل بین یدی مولاک الحسین» وقتی از تو راضی میشوم که در رکاب حسین علیه السلام به شهادت برسی. او دوباره به میدان رفت و جنگید تا به شهادت رسید.[۳۰]
عمرو بن جناده نوجوان 11 ساله نیز با تشویق مادرش به میدان رفت و امام که مراعات مادرش را میکرد به او اجازه نمیداد؛ اما او گفت: «امی امرتنی» مادرم مرا فرستاده است.[۳۱] برخی از مورخان به نام این جوان اشاره نکردهاند فقط متذکر شدهاند که وی با تشویقهای مادرش[۳۲] وارد میدان شد و این شعر را میخواند: امیری حسین و نعم الامیر...[۳۳]
طبری مینویسد:
«ام وهب (پس از این که شوهرش به میدان جنگ رفته بود) چماقی برگرفت و سوی شوهر خویش رفت و میگفت: «پدر و مادرم به فدایت! از پاکان، از باقیماندگان محمد دفاع کن. عبدالله سوی وی آمد که او را پیش زنان ببرد و زن جامه وی را گرفته بود، میکشید و میگفت: باید من هم با تو بمیرم. حسین آن زن را ندا داد و گفت: خدا شما خاندان را پاداش نیک دهد، ای زن خدایت رحمت آرد، پیش زنان بازگرد و با آنها بنشین که بر زنان پیکار (واجب) نیست و اموهب پیش زنان بازگشت.[۳۴]
حمید بن مسلم میگوید:
زنی را از قبیله بکر بن وائل دیدم که با شوهرش در میان لشکر ابن سعد بودند. هنگامی که آن گروه نابکار به طور ناگهانی وارد خیمههای زنان امام حسین علیه السلام شدند و مشغول غارت اموال گردیدند، شمشیری بدست گرفت و متوجه خیمهها گردید و فریاد زد: ای آلبکر بن وائل! آیا جا دارد هستی دختران پیغمبر خدا به یغما برود؟ فرمانروائی نیست مگر برای خدا، ای خونخواهان پیغمبر اسلام! شوهرش آن زن را گرفت و به طرف جایگاه خود بازگردانند.[۳۵] همسر جناده بن کعب انصاری که شوهر و فرزندش را تشویق به یاری حسین علیه السلام کرده بود و آن دو در رکاب آن حضرت به شهادت رسیده بودند خود نیز روانه میدان شد. او این گونه رجز می خواند:
أنا عجوز فی النساء ضعیفة خاویة بالیة نحیفة
أضربکم بضربة عنیفة دون بنی فاطمة الشریفة[۳۶]
من پیر و زنی ناتوان و شکسته حالم. اما با ضربت خشن و سخت شما را میکوبم تا از حریم فرزند حضرت فاطمه سلام الله علیها حمایت کنم. او دو نفر را به قتل رساند. امام حسین علیه السلام به او دستور داد برگردد و برای او دعا کرد.[۳۷]
پانویس
1- مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، تهران، صدرا، 1373، بیست ویکم، ج1، ص 332.
2- ابومخنف، وقعة الطف، تحقیق شیخ محمدهادی یوسفی غروی، قم، مجمع جهانی اهل بیت، 1431، سوم، ص287 و شیخ مفید، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، 1413، اول، ج2، ص112 و طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، بیروت، موسسه الاعلمی، بی تا، ج5، ص 452.
3- شیخ مفید، پیشین، ج2، ص112 و قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، ترجمه (به عربی) سید هاشم میلانی، قم، جامعه مدرسین، 1422 پنجم، ج1، ص 701.
4- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، 1403 ج45، ص 54 و شیخ عباس قمی، پیشین، ج1، ص701 و با عبارتی مشابه در طبری، پیشین، ج5، ص452.
5- مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، نجف، مطبعه الحیدریه، ج3، ص2060 و طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، بی جا، دارالنعمان، بی تا، ج2، ص29 و ابن اثیر، الکامل، بیروت، دار صادر، 1385، ج4، ص 79.
6- یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، بی تا، ج2، ص 244 و شیخ مفید، الارشاد، پیشین، ج2، ص93 و طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، قم، آل البیت علیهم السلام، اول، ج1، ص456 و مجلسی، پیشین، ج45، ص1.
7- قمی؛ جعفر بن محمد بن قولویه، کامل الزیارات، بی جا، موسسه نشر اسلامی، 1417، اول ص 445 و مجلسی، پیشین، ج28، ص 57.
8- «حدثتنی ام ایمن ان رسول الله زار منزل فاطمه...». قمی، جعفر بن محمد بن قولویه، پیشین، ص 445؛ قمی، ص 445-448 و مجلسی، پیشین، ج28، ص57.
9- «مالی اراک تجود بنفسک یا بقیه جدی و اخوتی فوالله ان هذا عهد من الله الی جدک و ابیک». مجلسی، ج45، ص179 و موسوی مقرم، سید عبدالرزاق، مقتل الحسین، بیروت، موسسه الخرسان للمطبوعات، 1426، ص323.
10- نقدی، شیخ جعفر، الانوارالعلویه، نجف، الحیدریه، 1381، ص 435 به نقل از الخصائص الحسینیه.
11- «فان کنت عزمت علی قتله فا قتلنی معه». سید بن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، بی جا، مهر، 1417، اول، ص95 و مجلسی، پیشین، ج45، ص117 و ابن عساکر، پیشین، ج41، ص367 طبری، پیشین، ج5، ص458.
12- ابن نما حلی، مثیرالاحزان، ترجمه علی کرمی، قم، حاذق، 1380، ص294.
13- جزایری، نورالدین، الخصائص الزینبیه، قم، مسجد مقدس جمکران، 1379، دوم، ص77.
14- بلاذری، احمد بن یحیی؛ انساب اشراف، بیروت، دارالفکر، 1417، اول، ج3، ص217 و طبری، پیشین، ج5، ص390 و ابن اعثم کوفی، الفتوح، بیروت، دارالاضواء، اول، 1411، ج5، ص131 و موسوی مقرم، عبدالرزاق، مقتل الحسین علیه السلام، بیروت، دارالکتب الاسلامیه، 1399، ص 356.
15- جزایری، پیشین، ص 209.
16- شهید مطهری می نویسد: مجلس عزای حسین علیه السلام را برای اولین بار زینب برپا کرد». مطهری، پیشین، ج1، ص333.
17- قلن بحق الله الا مررتم علی مصرع الحسین. بحرانی، ص302 و سید محسن الامین، پیشین، ص197 و سید بن طاووس، پیشین، ص158.
18- سید بن طاووس، ص188 و ابومخنف، مقتل الحسین، قم، کتابخانه مرعشی نجفی، 1398، ص203-204.
19- مجلسی، پیشین، ج45، ص 59 و بحرانی، پیشین، ص303 و سید بن طاوس، پیشین، ص160.
20- طبری، عمادالدین حسن بن علی، کامل بهایی، تهران، مرتضوی، 1383، ص 644 و الهی، حسن، زینب کبری، تهران، موسسه فرهنگی آفرینه، 1375، اول، ص170.
21- سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، قم، منشورات الشریف الرضی، 1418، ص232.
22- یکی از مستشرقان گفته است امام حسن بر اثر بیماری سل از دنیا رفت. او سینه اش خونریزی کرد و از دنیا رفت. آیتی، محمدابراهیم، بررسی تاریخ عاشورا، تهران، صدوق، 1372، هشتم، ص157.
23- موسوی مقرم، پیشین، ص344 و سبط بن جوزی، پیشین، ج4، ص257.
24- مجلسی، محمدباقر، زندگی حضرت امام حسین علیه السلام، ترجمه محمدجواد نجفی، تهران، اسلامیه، 1364، ص141.
25- آیتی، پیشین، ص158.
26- طبری، پیشین، ج5، ص396 و دینوری، ابوحنیفه، اخبارالطوال، تهران، نی، 1371، چهارم، ص294.
27- طبری، پیشین، ج5، ص429.
28- ابن اثیر، پیشین، ج11، ص179 و موسوی مقرم، پیشین، ص157.
29- «قم یا بنی فانصر ابن بنت نبیک محمد صلی الله علیه و سلم» ابن اعثم کوفی، الفتوح، بیروت، دارالضواء 1411، اول، ج5، ص104.
30- ابن اعثم کوفی، پیشین، ج5، ص104 و سید بن طاووس، پیشین، ص45 و مجلسی، بحارالانوار، پیشین، ج45، ص16-17.
31- ابن شهر آشوب، پیشین، ج4، ص113 و موسوی مقرم، پیشین، ص264.
32- شاب قتل ابوه فی المعرکه و کانت امه عنده فقالت یا بنی اخرج فقاتل بین یدی الله حتی تقتل» خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، قم، انوارالهدی، 1423، ج2، ص25 و مجلسی، بحارالانوار، پیشین، ج45، ص27.
33- خوارزمی، پیشین، ج2، ص25 و مجلسی، بحارالانوار، پیشین، ج45، ص27.
34- طبری، پیشین، ج5، ص430.
35- یا آل بکر بن وائل اتسلب بنات رسول الله». سید بن طاووس، پیشین، ص132 و مجلسی، زندگانی حضرت امام حسین علیه السلام، پیشین، ص50 و موسوی مقرم، پیشین، ص315.
36- خوارزمی، پیشین، ج2، ص26 و ابن شهرآشوب، پیشنین، ج4، ص104.
37- خوارزمی، پیشین، ج2، ص26 و مجلسی، بحارالانوار، پیشین، ج45، ص28.
منبع: نقش آفرینی زنان در حادثه کربلا، یدالله حاجی زاده، سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)، تاریخ بازیابی: 24 فروردین 1392