علل دین گریزی جوانان
۱۶ مهر ۱۳۹۸ 0 فرهنگ و اجتماعدین گریزی در جوامع شرقی و به ویژه کشور ما گرچه نرخ پایینی دارد، در عین حال همواره دغدغه هایی را برای رهبران دینی، دین داران و خانواده های متدین به وجود آورده و تهدیدی برای نسل جوان محسوب می شود. این پدیده نامبارک، مشکل امروز یا دیروز بشر نیست؛ بلکه قدمتی دیرینه دارد و همواره جوامع بشری با آن دست به گریبان بوده اند. دین گریزی در سده های اخیر- به ویژه در قرن بیستم- بخش عظیمی از جهان را فرا گرفت و مکاتب فلسفی الحادی (چون ماتریالیسم دیالکتیک یا اگزیستا نسیالیسم الحادی) و ایدئولوژی های دین ستیز یا دین گریز (مانند کمونیسم، لیبرالیسم، سکولاریسم و...) مولود همین پدیده شوم است. اما چرا انسانی که ذاتاً مشتاق دین است و فطرت او با درون مایه های دین پیوند تکوینی دارد، به دین گریزی روی می آورد و چرا دین گریزی در نسل جوان، نمود بیشتری دارد؟
به اعتقاد ما در دین الهی هیچ عنصر گریزاننده وجود ندارد. اگر انسان ها به دریافت معارف دینی و درک صحیح از دین حق نائل آیند، هرگز از دین نمی گریزند.
افزون بر این عقل و عشق- که دو رکن اساسی حیات انسانی بوده و همه جاذبه ها و دافعه ها بر اساس آن دو رخ می دهد- هر دو در متن دین جای دارند و دین با هر دو گوهر باقی است. دین هم ذهن و خرد انسان را تغذیه می کند و هم به دل آدمی حیات، حرکت و نشاط می بخشد. بنابراین علت دین گریزی را باید در خارج از قلمرو دین حق و آموزه های دینی جست وجو کرد.
بدون تردید عوامل متعددی در بروز دین گریزی نقش دارد که به دو دسته اساسی تقسیم می شود:
الف. عوامل محیطی؛ مانند: ناهنجاری های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی.
ب. عوامل درون فردی یا روان شناختی.
به جهت اختصار در اینجا تنها علل روان شناختی گریز از دین در میان جوانان بررسی می شود:
یک. ضعف شناختی
یکی از مؤلفه های شخصیتی هر انسان، بُعد شناختی او است. انسان در هر مرحله ای از مراحل رشد خود واجد یک سلسله توانمندی های شناختی می شود.
روان شناسان، این رشد را به سه دوره تقسیم می کنند: دوره حسی- حرکتی (دو سال اول)، دوره عملیات منطقی- عینی (تا 12 سالگی) و دوره عملیات منطقی- صوری یا دوره تفکر انتزاعی.
سومین دوره تحوّل شناختی در آستانه نوجوانی، آغاز و در اوایل جوانی تکمیل می شود. بنابراین جوان از نظر شناختی، دارای تفکر انتزاعی است و از نظر ذهنی به حداکثر کارآیی هوشی می رسد. در این دوره گرایش جوانان به «فلسفه زندگی»، آنان را به سوی مسائل اخلاقی، سیاسی و مذهبی سوق می دهد. جوانان تلاش می کنند هویت مذهبی خود را شکل دهند؛ اما به دلایل گوناگون ممکن است، در فرایند هویت یابی مذهبی با بحران مواجه شوند و نتوانند این هویت را خوب شکل دهند؛ در نتیجه دچار نوعی سر درگمی و نهایتاً حالت بی رغبتی و گریز از دین شوند!
یکی از علل این بحران، ناهمخوانی سطح شناختی جوان با سطح معارف دینی است که به او ارائه می شود. جوان به جهت توانمندی های ذهنی خود، دین صرفاً تقلیدی را بر نمی تابد. او باورهای دینی را که از دوران کودکی به صورت تقلیدی به او القا شده، کنار می زند و می خواهد دینی را بپذیرد که متناسب با سطح تفکر او باشد. اما بسیاری از اوقات آنچه به عنوان دین به او عرضه می شود، برایش قانع کننده نیست.
از سوی دیگر گاه جوان می خواهد همه آموزه های دینی را با عقل خود بسنجد.
او فکر می کند اگر آموزه های دینی، در قالب های فکری او بگنجد، صحیح است و الّا درست نیست و باید کنار گذاشته شود. این عوامل باعث می شود، هویت دینی جوان به خوبی شکل نگیرد و دچار بحران شناختی نسبت به این آموزه ها شود و راه نجات از این بحران را گریز از دین بداند!
قرآن نیز یکی از علل عمده گرایش به کفر و بی ایمانی را جهل و ضعف معرفتی انسان ها می داند. نوح علیه السلام به قوم خود می فرماید: «وَ لکنِّی أَراکمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ»[1]؛ «شما را مردمانی ناآگاه می بینم». امیرمؤمنان علیه السلام نیز درباره علت کفر می فرماید:
لو انَّ العباد حین جهلوا وقفوا، لم یکفروا و لم یضلّوا[2]
؛ «اگر مردم در موارد ناآگاهی درنگ و تأمل می کردند، هرگز به کفر و گمراهی نمی گراییدند». بنابراین یکی از علل روان شناختی دین گریزی در همه انسان ها- به ویژه جوانان- ضعف معرفتی و عدم دست یابی به هویت دینی است.
دو. سطحی نگری
برداشت های غلط و نادرست از معارف دینی، در دین گریزی جوانان مؤثر است.
بسیاری از اوقات دین مساوی با معنویت، لحاظ شده و در حد یک نیاز معنوی صرف فروکاسته می شود. سپس چنین نتیجه گیری می شود که نیاز به معنویت، فقط ویژه مواقع سختی و بحران های شدید است و دین نقشی اساسی در زندگی روزمره انسان ندارد. این دیدگاه ساده انگارانه و کاهش گرایانه نسبت به معارف دینی، به تدریج باعث حذف دین از زندگی انسان می شود. جوانی که در جست وجوی فلسفه زندگی است، اگر احساس کند دین در معنادهی و جهت بخشی به زندگی او تأثیر مثبتی ندارد؛ به تدریج آن را کنار می گذارد و چه بسا آن را امری زاید و دست و پاگیر انگاشته و نسبت به آن گریزش می یابد.
سه. احساس محدودیت
در مواردی دین چنان به جوان معرفی می شود که گویی مانع ارضای نیازهای واقعی او است. چنین تصویری در نهایت به دین گریزی می انجامد. جوان در شرایطی قرار دارد که انواع غرایز- به ویژه غریزه جنسی و لذّت طلبی- در او به نقطه اوج خود رسیده و عوامل بیرونی نیز او را احاطه کرده و آتش شهوت را در او برافروخته می کند. حال اگر دین به گونه ای ترسیم شود که گویی مانع ارضای غرایز او است و راه کاری برای ارضای آنها ندارد؛ طبیعی است که نسبت به دین، گریزان می شود و دین پذیری را مساوی با سرکوب غرایز خود می انگارد.
افزون بر آن روحیه استقلال طلبی، حریت و قطع وابستگی، از جمله ویژگی های روحی جوان است. او یک دوره گذار از وابستگی به استقلال را طی کرده و می خواهد با اراده آزاد خود انتخاب کند. از نظر اخلاقی نیز مرحله اخلاقِ «دیگر پیرو»[3] (تقلیدی) را پشت سر گذاشته و وارد مرحله اخلاقِ «خود پیرو»[4] گردیده است.
او از هر مانعی- هر چند تخیلی- گریزان است و می خواهد در رفتار، گفتار، تفکر و انتخاب آزاد باشد. گر چه عدم تربیت صحیح روحیه استقلال طلبی و پیروی بی چون و چرا از غرایز کور و لذت طلبی افراطی، برای جوان بسیار خطرناک است؛ اما در بدو امر، هر چیزی که بخواهد محدودیتی برای او ایجاد کند، امری ناخوشایند تلقی می شود؛ مگر اینکه راه کارهای دین برای ارضای سالم غرایز، به خوبی برای او ترسیم شود.
چهار. فقدان الگوهای مناسب
الگوهای جذّاب، برای یادگیری و شکل دهی رفتار انسان ها- به ویژه جوانان- نقش اساسی دارد. در دوره نوجوانی و جوانی، تأثیرپذیری از خانواده به شدّت کاهش می یابد و گاهی بین خانواده و جوان تعارض و درگیری به وجود می آید.
از این رو جوان برای ساختن نظام ارزشی و اعتقادی خود، می خواهد از چیزهایی غیر از خانواده و مربیان قبلی استفاده کند. از عوامل تأثیرگذار در بیرون نهاد خانواده، الگوها و دوستان هستند. در این میان نقش الگوهای مورد قبول جوان بسیار زیاد است؛ چه اینکه دوستان نیز در حال ساختن نظام ارزشی خود و نیازمند الگوهای مورد پسند هستند. در این شرایط اگر الگوهای مناسب و دسترس پذیر وجود نداشته باشد، جوان دچار سردرگمی شده و تعادل روانی او از مرز ارزشی خارج می شود. در این صورت چه بسا به الگوهای مجازی پناه برده و یا تحت تأثیر دوستان کم تجربه قرار گیرد و یا به دام شیادانی بیفتد که در کمین جوانان سردرگم هستند و در نتیجه شرایط و زمینه های گریز از دین برای او فراهم شود.
پنج. افراط در سرزنش
استقلال طلبی، حرّیت و عدالت جویی، از ویژگی های بارز دوران جوانی است.
جوانان برای اثبات این ویژگی ها، با بزرگ سالان مقابله می کنند. این مقابله نه از سر لجبازی و پشت پازدن به ارزش ها است؛ بلکه بیشتر جنبه اثباتی برای خود جوان دارد. یکی از اشتباهاتی که در اینجا از بزرگ سالان سر می زند، سرزنش و ملامت جوان است. این سرزنش ها هم از نظر عاطفی برای جوان شکننده است و هم به روحیه استقلال طلبی او آسیب وارد می کند و نتیجه آن برافروختن آتش لجاجت و طغیان است.
امیر مؤمنان علیه السلام در این باره می فرماید:
الافراط فی الملامة یشبُّ نیران اللجاج[5]
؛ «زیاده روی در ملامت و سرزنش، آتش لجاجت را شعله ور می سازد». بنابراین مقابله با روحیه استقلال طلبی جوان و سرزنش کردن او، پیامدهای خطرناکی به دنبال دارد.
یکی از پیامدهای ناگوار آن، طغیان علیه ارزش های حاکم بر جامعه، گریز از ارزش ها و منبع آنها است و چون معمولًا در جوامع دینی منشأ و منبع ارزش ها، «دین» است، این مسئله به دین گریزی می انجامد.
شش. عدم ارضای نیازها
غرایز در دوران جوانی، به نقطه اوج می رسد و جوان در پی ارضای آنها است.
تأمین به موقع این نیازها، نقش بسیار مهمی در تعدیل رفتار و رشد و تکامل او دارد و عدم ارضای آنها نه تنها مانع رشد و کمال که سبب ناهنجاری های رفتاری زیادی می شود. کفر- به عنوان یک نابهنجاری اعتقادی- همان سان که می تواند معلول جهل و ضعف معرفتی باشد، معلول فقر نیز هست. از این رو معصومین علیهم السلام فرموده اند:
یکی از پیامدهای احتمالی فقر، کفر و دین گریزی است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مورد اهمیت ازدواج می فرماید:
من تزوّج فقط احرز نصف دینه، فلیتق اللّه فی النصف الباقی[6]
؛ «آنکه ازدواج کند، نیمی از دین خود را حفظ کرده است؛ پس در نیم دیگر پروای الهی پیشه سازد». بنابراین فراهم نبودن شرایط ازدواج سالم، زمینه ساز گناه و زایل شدن ایمان می شود و به تدریج تبدیل به گریز از دین می گردد.
بنابراین ارضای نیازهای جسمانی و روانی، در بهداشت روانی جوان مؤثراست و فقدان آن نه تنها سلامتی وی را تهدید می کند؛ بلکه زمینه ساز بسیاری از ناهنجاری ها است.
پی نوشت ها
[1] . هود(11)، آيه 29.
[2] . ميزان الحكمه، ج 2، ص 153.
[3] .Heteronomy ديگر پيروى؛ حالت ذهنى فردى كه قوانين يا دستورات اخلاقى را از بيرون دريافت مى كند.
[4] .Autonomy خود پيروى؛ پيروى از قوانينى كه شخص بر خود تعيين كرده يا ارزش آنها را فهميده است.
[5] . حسن بن شعبة، حرّانى، تحف العقول،(قم: انتشارات جامعه مدرسين، 1404 ه. ق)، ص 82.
[6] . بحارالانوار، ج 10، ص 219، ح 14.
منبع: پرسش ها و پاسخ های برگزیده، ص: 248