فضیلت همراه داشتن انگشتر عقیق و فیروزه در سفر
۱۱ مرداد ۱۳۹۴ 0 ادعیه و زیاراتآداب سفر؛ قبل از سفر کردن، با خود بردار انگشتر عقیق و فیروزج و خصوص انگشترى که عقیق آن زرد باشد و بر یک طرفش نقش باشد ماشاَّءَاللّه لاقُوَّهَ اِلاّ بِاللّهِ اَسْتَغْفِرُاللّهَ و برطرف دیگرش محمّد و على ، سیّد بن طاوس در امان الاخطار روایت کرده از ابومحمّد قاسم بن علا از صافى خادم امام علىّ النقى علیه السلام که گفت رخصت طلبیدم از آن حضرت که به زیارت جدّش امام رضاعلیه السلام بروم فرمود که با خود انگشترى داشته باش که نگینش عقیق زرد باشد و نقش نگین ماشآءَاللّهُ لاقُوَّهَ اِلاّ بِاللّهِ اَسْتَغْفِرُاللّهَ باشد و بر روى دیگر نگین محمّد و على نقش کرده باشند چون این انگشتر را با خود دارى امان یابى از شرّ دزدان و راهزنان و براى سلامتى تو تمامتر است و دین ترا حفظ کننده تر است خادم گوید بیرون آمدم و انگشترى که حضرت فرمود بهم رسانیدم و برگشتم که وداع کنم چون وداع آن حضرت کرده برگشتم و دور شدم فرمود که مرا برگردانند چون برگشتم فرمود اى صافى گفتم لَبَّیْکَ یا سَیّدِى فرمود که انگشتر فیروزه هم باید با خود داشته باشى بدرستى که میان طوس و نیشابور شیرى بر خواهد خورد به تو و قافله را منع خواهد کرد از رفتن تو پیش برو و این انگشتر را به شیر بنما و بگو مولاى من مى گوید که دور شو از راه و باید که بر یک طرف نگین فیروزه اَللّهُ الْمَلِکُ نقش کنى و برطرف دیگر اَلْمُلْکُ لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّارِ زیرا که نقش انگشتر امیرالمؤ منین علیه السلام اَللّهُ الْمَلِکُ بود چون خلافت بر آن جناب برگشت اَلْمُلْکُ لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّارِ نقش کرد و نگینش فیروزه بود .
و چنین نگین امان مى بخشد از حیوانات درنده و باعث ظفر و غلبه مى شود در جنگها. صافى گوید که رفتم به سفر و به خدا سوگند در همان مکان که حضرت فرموده بود شیر بر سر راه آمد و آنچه فرموده بود به عمل آوردم و شیر برگشت چون از زیارت برگشتم آنچه گذشته بود به خدمت آن جناب عرض کردم فرمود که یک چیز ماند نگفتى اگر خواهى من نقل کنم گفتم اى آقاى من شاید فراموش کرده باشم فرمود که شبى در طوس نزدیک قبر شریف شب را بسر مى بردى گروهى از جنّیان به زیارت قبر آن حضرت آمده بودند آن نگین را در دست تو دیدند و نقش آن را خواندند پس آن را از دست تو بدر آورده بردند به نزد بیمارى که داشتند و آن انگشتر را در آبى شسته آب آن را به بیمار خود خورانیدند و بیمارشان صحّت یافت پس انگشتر را برگردانیدند و تو در دست راست کرده بودى ایشان در دست چپ تو کردند تو از این مطلب تعجّب بسیار کردى و سبب آن را ندانستى و نزدیک سَرِ خود یاقوتى یافته برداشتى و الحال همراه تو است ببر بازار و آن را به هشتاد اشرفى خواهى فروخت و این یاقوت هدیّه آن جِنّیانست که براى تو آورده بودند خادم گفت یاقوت را به بازار بردم و به هشتاد اشرفى فروختم همچنانکه سیّدم فرموده بود