مجعولیت بعضی دعاها و نهی از تصرف در آنها
۰۲ مرداد ۱۳۹۴ 0 ادعیه و زیاراتآخر زيارت شهدا (در زیارت وارث) همين بود كه ذكر شد فَيَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُمْ فَأَفُوزَ مَعَكُمْ پس اين زيادتيها كه بعضى بعد از اين ذكر كرده اند فِي الْجِنَانِ مَعَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقاً السَّلاَمُ عَلَى مَنْ كَانَ فِي الْحَائِرِ مِنْكُمْ وَ عَلَى مَنْ لَمْ يَكُنْ فِي الْحَائِرِ مَعَكُمْ الخ تمامى اينها زيادى و فضولى است شیخ ما در کتاب لؤ لؤ مرجان فرموده این کلمات که متضمّن چند دروغ واضح است علاوه بر جسارت ارتکاب بر بدعت و جسارت افزودن بر فرموده امام علیه السلام چنان شایع و متعارف شده که البتّه چند هزار مرتبه در شب و روز در حضور مرقد منوّر ابى عبدالله الحسین علیه السلام و محضر ملائکه مقرّبین و مطاف انبیاء و مرسلین علیهم السلام به آواز بلند خوانده مى شود و احدى بر ایشان ایراد نمى کند و از گفتن این دروغ و ارتکاب این معصیت نهى نمى نمایند و کم کم این کلمات در مجموعه هایى که در زیارات و ادعیه احمقان از عوام جمع مى کنند و گاهى اسمى براى آن مى گذارند جمع شده و چاپ رسیده و منتشر گشته و از مجموعه این احمق به مجموعه آن احمق نقل گردیده و کار بجایى رسیده که بر بعضى طلبه مشتبه شده روزى طلبه اى را دیدم که آن دروغهاى قبیحه را براى شهدا مى خواند دست بر کتفش گذاشتم ملتفت من شد گفتم از اهل علم قبیح نیست چنین اکاذیب در چنین محضرى . گفت: مگر مروى نیست؟ تعجّب کردم گفتم نه گفت در کتابى دیدم گفتم در کدام کتاب گفت مفتاح الجنان ساکت شدم چه کسى که در بى اطّلاعى کارش به اینجا رسد که جمع کرده بعضى عوام را کتاب شمرد و مستند قرار دهد قابل سخن گفتن نیست پس شیخ مرحوم کلام را در این مقام طول داده و فرموده که به حال خود گذاشتن عوام در امثال این امور جزئیّه و بدعتهاى مختصره مثل غسل اُوَیس قَرن واشِ ابوالدّرداء تابع و مخلص حقیقى معایه و روزه صمت که در روز سخن نگویند و غیر آن که احدى بر مقام نهى برنیامده سبب تجرّى شده که در هر ماه و سال پیغمبر و امام تازه پیدا مى شود و دسته دسته از دین خدا بیرون مى روند انتهى کلامه رُفِعَ مقامُهُ
این فقیر گوید خوب تاءمل کن در فرمایش این عالم جلیل که مطلع است بر مذاق شرع مقدس چگونه این مطلب همّى عظیم و عقده بزرگ در دل او گردیده چون مى داند مفاسد این کار را بر خلاف آنانکه از علوم اهل بیت علیهم السلام محروم و بى بهره ماندند و بدانستن ضِغْثى از اصطلاحات و الفاظ اکتفا کردند که امثال این مطالب را چیزى ندانند بلکه تصحیح و تصویب نموده و عمل بر وفق آن نمایند لاجرم کار به جائى رسد که کتاب مصباح المتهجد و اقبال و مهج الدّعوات و جمال الا سبوع و مصباح الزائر و بلدالا مین و جنّه الواقیه و مفتاح الفلاح و مقباس و ربیع الا سابیع و تحفه و زادالمعاد و امثال این کتب متروک و مهجور شود و این مجموعه هاى احمقانه شایع شود که در دعاى مجیر که از دعاهاى معتبره مرویه است در هشتاد موضع آن کلمه بِعَفْوِکَ زیاد کنند و کسى انکار نکند و در دعاى جوشن که مشتمل بر صد فصل است براى هر فصلى یک خاصیّتى وضع کنند و با بودن این همه زیارات ماءثوره زیارت مفجعه جعل کنند و با بودن این همه دعاهاى معتبره مرویّه با مضامین عالیه و کلمات فصیحه بلیغه دعائى بى ربط در کمال برودت جعل نمایند و نام او را دعاء حُبّى گذارند و از کنگره عرش آن را نازل نمایند و چندان فضیلت براى او وضع نمایند که انسان را متحیّر و سراسیمه نماید از جمله آنکه العیاذ باللّه جبرئیل به حضرت رسول صلى الله علیه و آله از جانب حق سبحانه و تعالى گفته باشد که هر بنده اى که این دعا را با خود دارد او را عذاب نکنم اگرچه مستوجب جهنّم باشد و عمر خود را به معصیت گذرانده باشد و مرا در هیچوقت سجده نکرده باشد من آن بنده را ثواب هفتاد هزار پیغمبر بدهم و ثواب هفتاد هزار زاهد و ثواب هفتاد هزار شهید بدهم و ثواب هفتاد هزار نماز گذار بدهم و ثواب هفتاد هزار برهنه که پوشانیده باشد بدهم و ثواب هفتاد هزار گرسنه که سیر کرده باشد بدهم و ثواب به عدد ریگهاى بیابانها بدهم و ثواب هفتاد هزار بقعه زمین بدهم و ثواب مهر نبوّت رسالت پناه بدهم و ثواب عیسى روح اللّه و ابراهیم خلیل اللّه بدهم و ثواب اسماعیل ذبیح اللّه و موسى کلیم اللّه و یعقوب نبىّاللّه و آدم صفىّ اللّه و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل و فرشتگان بدهم یا محمّد هر که این دعاى بزرگوار حُبّى را بخواند یا با خود دارد بیامرزم او را و شرم دارم که عذاب کنم الخ
و شایسته است که انسان از شنیدن اینها عوض خنده گریه کند کتب ادعیه شیعه که به مرتبه اى متقن و محکم بوده که غالب آنها که استنساخ مى نمودند خودشان از اهل علم بودند و از روى نسخى که به خطّ اهل علم و تصحیح شده علماء بوده مقابله و تصحیح مى نمودند و اگر اختلافى بود در حاشیه اش به آن اشاره مى کردند مثلاً در دعاى مکارم الاخلاق و بَلّغ بِایمانى در حاشیه اش اشاره مى کنند در نسخه ابن اشناس و ابلُغْ بایمانى است و در روایت ابن شاذان اللّهُمَّ اَبْلِغْ ایمانى است یا مثلاً فلان کلمه به خطّ ابن سکون چنین است و به خطّ شهید چنین و هکذا کارش به جائى رسیده که منحصر به کتاب مفتاح شده که فى الجمله وصفش را شنیدى و این کتاب مرجع عوام و خواصّ و عرب و عجم گردیده و این نیست جز از بى اعتنائى اهل علم به حدیث و اخبار و رجوع نکردن به کتب علماء و فقهاء اهلبیت اطهار و نهى ننمودن از امثال این بدع و اضافات و دَسِّ وَضّاعین و تحریف جاهلین و جلو نگرفتن از نا اهلان و از تصرفات بى خردان تا کار به جائى رسیده که دعاها موافق سلیقه ها تلفیق شده و زیارتها و مفجعه ها و صلواتها اختراع شده و مجموعه هاى بسیار از دعاهاى دَسّ شده چاپ شده و بچّه مفتاحها متولّد گشته و کم کم سرایت کرده به سایر کتب رسیده و شایع و رواج گشته مثلاً کتاب منتهى الا مال این احقر را تازه طبع کردند بعض از کُتّاب آن به سلیقه خود در آن تصرفاتى نموده از جمله دراحوال مالک بن یُسر ملعون نوشته از دعاى امام حسین علیه السلام هر دو دست او از کار افتاده بود الحمدُللّه در تابستان مانند دو چوب خشک مى گردید الحمدُللّه و در زمستان خون از آنها مى چکید الحمدُللّه و بر این حال خُسران ماءل بود الحمدُلِلّه در این دو سطر عبارت چهار لفظ الحمدُللّه کاتب موافق سلیقه خود جزء کرده و نیز در بعضى جاها بعد از اسم جناب زینب یا امّ کلثوم به سلیقه خود لفظ خانم زیاد کرده که زینب خانم و امّ کلثوم خانم گفته شود که تجلیل از آن مخدّرات شود و حمید بن قحطبه را چون دشمن داشته به واسطه بدى او حمید بن قحبه نوشته و لکن احتیاط کرده قحطبه را نسخه بدل او نوشته و عَبْدَربَّه را صلاح دیده عبداللّه نوشته شود و زحر بن قیس که بحاء مُهْمَله است در هر کجا بوده به جیم نوشته و امّ سَلَمه را غلط دانسته تا ممکنش بوده اُمّ السَّلَمه کرده الى غیر ذلک
و غرضم از ذکر این مطلب دراینجا دو چیز بود یکى آنکه این تصرّفاتى را که این شخص کرده به سلیقه خود این را کمال دانسته و خلافش را ناقص فرض کرده و حال آنکه همین چیزى که او کمال دانسته باعث نقصان شده پس از اینجا قیاس کنیم که چیزهائى که ما از روى جهل و نادانى در دعاها و زیارات داخل مى کنیم یا به سلیقه ناقص خود بعض تصرّفات مى نمائیم و آن را کمال فرض مى نمائیم بدانیم که همان چیزها پیش اهلش سبب نقصان و بى اعتبارى آن دعا یا زیارت خواهد بود پس شایسته است که ما بهیچوجه در این باب مداخله نکنیم و هر چه دستورالعمل دادند به همان رفتار نموده و از آن تخطّى ننمائیم و دیگر غرضم آن بود که معلوم شود هرگاه نسخه اى که مولّفش زنده و حاضر و نگهبان او باشد اینطور کنند با او دیگر با سایر نسخ چه خواهند کرد و به کتابهاى چاپى دیگر چه اعتماد است مگر کتابى که از مُصَنَّفات مشهوره علماء معروفین باشد و به نظر ثقه از علماء آن فن رسیده و امضاء فرموده باشد
روایت شده در حال ثقه جلیل فقیه مقدّم در اصحاب ائمّه علیهم السلام یونس بن عبدالرّحمن که کتابى در اعمال شبانه روز نوشته بود جناب ابوهاشم جعفرى آن کتاب را به نظر مبارک حضرت عسکرى علیه السلام رسانید حضرت تمام آن را مطالعه و تصفّح فرمود پس از آن فرمود ((هذا دینى و دینُ آبائى کلّهُ وَ هُوَ الحَقُّ کُلُّهُ)) همه این دین من و دین پدران من است و تمامش حق است ملاحظه کن که ابوهاشم جعفرى با آنکه بر کثرت علم و فقاهت و جلالت و دیانت جناب یونس مطلّع بوده است به همین اکتفا نکرده در عمل کردن از روى کتاب او تا آنکه آن را به نظر مبارک امام خود رسانیده و نیز روایت شده از بورق شنجانى هراتى که مردى معروف به صدق و صلاح و ورع بوده که در سامرّه خدمت امام حسن عسکرى علیه السلام رسید و کتاب یوم و لیله شیخ جلیل القدر فضل بن شاذان نیشابورى را به آن حضرت داد و گفت فدایت شوم مى خواهم در این کتاب نظر فرمائى و ورق ورق آن را ملاحظه نمائى حضرت فرمود ((هذا صَحیحٌ یَنْبَغى اَنْ تَعْمَلَ بِهِ)) این کتاب صحیح است و شایسته است که به آن عمل نمائى الى غیر ذلک و این احقر با اینکه مى دانستم مذاق مردم این زمان و عدم اهتمام ایشان را در امثال این امور براى اتمام حجّت سعى و کوشش بسیار کردم که دعاها و زیارات منقوله در این کتاب حتى الا مکان از نسخه هاى اصل نقل شود و بر نسخ متعدّده عرضه شود و به قدرى که از عهده برآیم تصحیح آن نمایم تا عامل به آن از روى اطمینان عمل نماید انشاءاللّه بشرط آنکه کاتبین و ناسخین تصرّف در آن ننمایند و خواننده ها اختراع و سلیقه هاى خود را کنار گذارند
شیخ کلینى رضى اللّه عنه از عبدالرحیم قصیر نقل کرده که خدمت حضرت صادق علیه السلام رسید و عرض کرد فدایت شوم من از پیش خود دعائى اختراع کرده ام حضرت فرمود بگذار مرا از اختراع خود یعنى آن را کنار گذار و براى من نقل مکن و نگذاشت که آن دعاء جمع کرده خود را نقل کند خود حضرت براى او دستورالعملى لطف فرمود و شیخ صدوق عَطَّرَاللّهُ مَرْقَدَهُ روایت کرده از عبداللّه بن سنان که گفت حضرت صادق علیه السلام فرمود که زود است مى رسد به شما شبهه اى پس مى مانید بدون نشانه و راهنما و پیشواى هدایت کننده و نجات نمى یابد در آن شبهه مگر کسى که بخواند دعاى غریق را گفتم چگونه است دعاى غریق فرمود مى گوئى ((یا اللَّهُ یا رَحْمنُ یا رَحیمُ یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبى عَلى دینِکَ)) پس گفتم ((یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَالاَْبْصارِ ثَبِّتْ قَلْبى عَلى دىنِکَ)) حضرت فرمود بدرستى که خداوند عَزَّ وجلَّ مُقَلِّب است قلوب و ابصار را لکن بگو چنانکه من مى گویم ((یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبى عَلى دینِکَ)) کافیست تاءمّل در این دو حدیث شریف براى تنبّه کسانى که در دعاها به سلیقه خود بعضى کلمات زیاد مى کنند و پاره اى تصرّفات مى نمایند واللّه العاصِمُ.