جانشین پیامبر حتما باید توسط خود آن حضرت تعیین شود.

جانشین پیامبر حتما باید توسط خود آن حضرت تعیین شود.

۲۶ فروردین ۱۳۹۵ 0 اهل بیت علیهم السلام

تعیین جانشین، فطری است:

انسان با نهاد خدادادى خود بدون هيچ‌گونه ترديدی درك مى‌كند كه هرگز جامعه متشكلى مانند يك كشور يا يك شهر يا ده يا قبيله و حتى يك خانه كه از چند تن انسان تشكيل يابد، بدون سرپرست و زمامدارى كه چرخ جامعه را به كار اندازد و اراده او به اراده‌هاى جزو حكومت كند، و هر يك از اجزاى جامعه را به وظيفه اجتماعى خود وا دارد، نمى‌تواند به بقاى خود ادامه دهد و در كمترين وقتى اجزاى آن جامعه متلاشى شده وضع عموميش به هرج و مرج گرفتار خواهد شد. 

به همين دليل كسى كه زمامدار و فرمانرواى جامعه‌اى است (اعم از جامعه بزرگ يا كوچك) و به سمت خود و بقاى جامعه عنايت دارد، اگر بخواهد به‌طور موقت يا غير موقت از سر كار خود غيبت كند البته جانشينى به جاى خود مى‌گذارد و هرگز حاضر نمى‌شود كه قلمرو فرمانروايى و زمامدارى خود را سر خود رها كرده از بقا و زوال آن چشم پوشد. 
رئيس خانواده‌اى كه براى سفر چند روزه يا چند ماهه مى‌خواهد خانه و اهل خانه را وداع كند، يكى از آنان را (يا كسى ديگر را) براى خود، جانشين معرفى كرده، امورات منزل را به وى مى‌سپارد. رئيس مؤسسه يا مدير مدرسه يا صاحب دكانى كه كارمندان يا شاگردان چندى زير دست دارد، حتى براى چند ساعت غيبت، يكى از آنان را به جاى خود نشانيده ديگران را به وى ارجاع مى‌كند و به همين ترتيب. 
اسلام دينى است كه به نص كتاب و سنت بر اساس فطرت استوار است و آيينى است اجتماعى كه هر آشنا و بيگانه اين نشانى را از سيماى آن مشاهده مى‌كند و عنايتى كه خدا و پيغمبر به اجتماعيت اين دين مبذول داشته‌اند هرگز قابل انكار نبوده و با هيچ چيز ديگرى قابل مقايسه نيست. 

سیره پیامبر اکرم (ص) در تعیین فرمانده:

پيغمبر اكرم (ص) نيز مسئله عقد اجتماع را در هر جايى كه اسلام در آن نفوذ پيدا مى‌كرد، ترك نمى‌كرد و هر شهر يا دهكده‌اى كه به‌دست مسلمين مى‌افتاد، در اقرب وقت والى و عاملى در آن‌جا نصب و زمام اداره امور مسلمين را به‌دست وى مى‌سپرد حتى درلشگرهايى كه به جهاد اعزام مى‌فرمود، گاهى براى اهميت مورد، بيش از يك رئيس و فرمانده به نحو ترتب براى ايشان نصب مى‌نمود؛ حتى در جنگ موته چهار نفر رئيس تعيين فرمود كه اگر اولى كشته شد دومى را، و اگر دومى كشته شد سومى را، و هم‌چنين. . . به رياست و فرماندهى بشناسند. 

سیره پیامبر اکرم (ص) در تعیین جانشین و والی:

و هم‌چنين به مسئله جانشينى عنايت كامل داشت و هرگز در مورد لزوم، از نصب جانشين فروگذارى نمى‌نمود و هر وقت از مدينه غيبت مى‌فرمود والى به جاى خود معين مى‌كرد حتى در موقعى كه از مكه به مدينه هجرت مى‌نمود و هنوز خبرى نبود، براى اداره چند روزه امور شخصى خود در مكه و پس دادن امانت‌هايى كه از مردم پيشش بود، على (ع) را جانشين خود قرار داد و هم‌چنين پس از رحلت نسبت به ديون و كارهاى شخصى‌اش، على (ع) را جانشين نمود. 
شيعه از راه بعثت و كنجكاوى در درك فطرى بشر و سيره مستمره عقلا انسان و تعمق در نظر اساسى آيين اسلام كه احياى فطرت مى‌باشد، و روش اجتماعى پيغمبر اكرم، و مطالعه حوادث اسف آورى كه پس از رحلت به وقوع پيوسته، و گرفتارى‌هايى كه دامن‌گير اسلام و مسلمين گشته، و به تجزيه و تحليل در كوتاهى و سهل‌انگارى حكومت‌هاى اسلامى قرون اوليه هجرت بر مى‌گردد، به اين نتيجه مى‌رسد كه از ناحيه پيغمبر اكرم (ص) نص كافى در خصوص تعيين امام و جانشين پيغمبر رسيده است. آيات و اخبار متواتر قطعى مانند آيه ولايت و حديث غدير و حديث سفينه و حديث ثقلين و حديث حق و حديث منزلت و حديث دعوت عشيره اقربين و غير آنها به اين معنا دلالت داشته و دارند ولى نظر به پاره‌اى دواعى تأويل شده و سرپوشى روى آنها گذاشته شده است.


آیا پیامبر اکرم (ص) جانشین تعیین نکرد؟!!

شيعه مى‌گويد: به دلایلی که گفته شد؛ هرگز متصور نيست پيغمبراكرم (ص) رحلت فرمايد و كسى را جانشين خود قرار ندهد و سرپرستى براى اداره امور مسلمين و گردانيدن چرخ جامعه اسلامى، نشان ندهد. 
  • اين‌كه پيدايش جامعه‌اى بستگى دارد به يك سلسله مقررات و رسوم مشتركى كه اكثريت احزاب جامعه آنها را عملاً بپذيرند و بقا و پايدارى آن بستگى كامل دارد به يك حكومت عادله‌اى كه اجراى كامل آنها را به عهده بگيرد، مسئله‌اى نيست كه فطرت انسانى در ارزش و اهميت آن شك داشته باشد يا براى عاقلى پوشيده بماند يا فراموشش كند در حالى‌كه نه در وسعت و دقت شريعت اسلامى مى‌توان شك نمود و نه در اهميت و ارزشى كه پيغمبر اكرم (ص) براى آن قائل بود و در راه آن فداكارى و از خود گذشتگى مى‌نمود، مى‌توان ترديد نمود و نه در نبوغ فكر و كمال عقل و اصابت نظر و قدرت تدبير پيغمبر اكرم (گذشته از تأييد وحى و نبوت) مى‌توان مناقشه كرد. 
  • پيغمبر اكرم (ص) به موحب اخبار متواترى كه عامه و خاصه در جوامع حديث (در باب فتن و غير آن) نقل كرده‌اند، از فتن و گرفتارى‌هايى كه پس از رحلتش دامن‌گير جامعه اسلامى شد، و فسادهايى كه در پيكره اسلام رخنه كرد، مانند حكومت آل مروان و غير ايشان كه آيين پاك را فداى ناپاكى‌ها و بى بندوبارى‌هاى خود ساختند، تفصيلاً خبر داده است و چگونه ممكن است كه از جزئيات حوادث و گرفتارى‌هاى سال‌ها و هزاران سال‌ها پس از خود غفلت نكند، و سخن گويد ولى از مهم‌ترين وضعى كه بايد در اولين لحظات پس از مرگش به‌وجود آيد، غفلت كند يا اهمال ورزد و امرى به اين سادگى ( از يك طرف) و به اين اهميت (از طرف ديگر) بنا چيز گيرد و بااين‌كه به طبيعى‌ترين و عادى‌ترين كارها مانند خوردن و نوشيدن و خوابيدن مداخله و صدها دستور صادر نموده از چنين مسئله با ارزشى به كلى سكوت ورزيده كسى را به جاى خود تعيين نفرمايد؟! 
  • و اگر به فرض محال تعيين زمامدار جامعه اسلامى در شرع اسلام به خود مردم مسلمان واگذار شده بود باز لازم بود پيغمبر اكرم (ص) بيانات شافى در اين خصوص كرده باشد و دستورات كافى به امت بدهد تا مردم در مسئله‌اى كه اساساً بقا و رشد جامعه اسلامى و حيات شعائر دين به آن متوقف و استوار است، بيدار و هشيار باشند. و حال آن‌كه از چنين بيان نبوى و دستور دينى خبرى نيست و اگر بود كسانى‌كه پس از پيغمبر اكرم (ص) زمام امور را به‌دست گرفتند مخالفتش نمى‌كردند در صورتى‌كه خليفه اول، خلافت را به خليفه دوم با وصيت منتقل ساخت وهم‌چنين خليفه چهارم به فرزندش وصيت نمود و خليفه دوم خليفه سوم را با يك شوراى شش نفرى كه خودش اعضاى آن و آيين نامه آن‌را تعيين و تنظيم كرده بود، روى كار آورد و معاويه امام حسن را به زور به صلح وادار نموده خلافت را به اين طريق برد و پس از آن خلافت به سلطنت موروثى تبديل شد و تدريجاً شعائر دينى از جهاد و امر به معروف و نهى از منكر و اقامه حدود و غير آنها يكى از پس از ديگرى از جامعه هجرت كرد و مساعى شارع اسلام نقش بر آب گرديد.
شيعه از راه بعثت و كنجكاوى در درك فطرى بشر و سيره مستمره عقلا انسان و تعمق در نظر اساسى آيين اسلام كه احياى فطرت مى‌باشد، و روش اجتماعى پيغمبر اكرم، و مطالعه حوادث اسف آورى كه پس از رحلت به وقوع پيوسته، و گرفتارى‌هايى كه دامن‌گير اسلام و مسلمين گشته، و به تجزيه و تحليل در كوتاهى و سهل‌انگارى حكومت‌هاى اسلامى قرون اوليه هجرت بر مى‌گردد، به اين نتيجه مى‌رسد كه از ناحيه پيغمبر اكرم (ص) نص كافى در خصوص تعيين امام و جانشين پيغمبر رسيده است. آيات و اخبار متواتر قطعى مانند آيه ولايت و حديث غدير و حديث سفينه و حديث ثقلين و حديث حق و حديث منزلت و حديث دعوت عشيره اقربين و غير آنها به اين معنا دلالت داشته و دارند ولى نظر به پاره‌اى دواعى تأويل شده و سرپوشى روى آنها گذاشته شده است. (*)
 
منبع: شیعه در اسلام علامه طباطبایی (ره)
 
* . در این باره، روایات زیادی از شیعه و سنی نقل گردیده است. جهت اطلاع بیشتر به کتاب شیعه در اسلام علامه طباطبایی (ره) رجوع نمایید.
 
پیوند:
کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث