دلایل اثبات معاد
۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۵ 0 معارفدر این مقاله به اختصار دلایل اثبات معاد را بیان خواهیم نمود
1- عدالت خداوند
در ميان همه موجودات، انسان داراى ويژگى اختيار است، بسا ممكن است كه از آزادى و اختيار خود سوء استفاده كرده و از عمل كردن به فرامين الهى روى برگرداند و به حقوق ديگران بويژه يتيمان، ضعيفان و بيچارگان دست درازى كند و حتى با انبيا و مؤمنين نيز به مبارزه بر خيزد. در نهايت در اين دنيا روزى فرا مى رسد كه متجاوز و ستمديده، مؤمن و كافر، هر دو مى ميرند، درحالى كه مؤمن، پاداش اعمالش را نگرفته و كافر به كيفر كردارش نرسيده است، و حق پايمال شده مظلوم نيز از ستمگر گرفته نشده است. حال اگر بعد از اين جهان، جهان ديگرى به نام «معاد و آخرت» در پيش نباشد كه هر يك از اين دو تن، مؤمن و كافر، ستمكار و ستمديده، نتيجه بدى و خوبى كردار خود را ببينند، آيا با عدالت خداوند سازگار خواهدبود؟! پس عدالت خداوند ايجاب مى كند كه از پس امروز، فردايى باشد، تا هر كس نتايج تلخ و شيرين اعمال خود را مشاهده كرده پاداش و كيفر مناسب را ببيند. خداى بزرگ در قرآن كريم مىفرمايد: «امْ نَجْعَلُ الْمُتَّقينَ كَالْفُجَّارِ» آيا پرهيزكاران را همچون فاجران قرار مىدهيم؟(ص/28)
2- حكمت خداوند
پس از اعتقاد به وجودخدا و ايمان به حكيم بودن او، حكمت خداى حكيم اقتضا مى كند كه مرگ پايان زندگى نباشد؛ زيرا در اين صورت، كار خداوند كار كوزه گرى خواهد بود كه كوزه ها را از صبح تا شام مىسازد و پس از خشك شدن بر زمين مى كوبد و خرد مى كند. خدا انسان را آفريد، از ناتوانى به توانايى، از نادانى به دانايى و رشد عقلى رساند، و وقتى بشر به كمال دنيايى دست مىيابد او را هلاك مىسازد، آن گاه همه چيز تمام مىشود! اگر چنين باشد غير عقلايى و غير حكيمانه است، حكيمانه اين است كه اگر انسان هنوز امكان تعالى و تكامل بيشترى دارد براى او فراهم گردد، و جهان با اين عظمت و انسان به اين شگفتى به كمال بالاتر دست يابند و با مرگ نيست و نابود نشده و همه چيز تمام نشود.
در قرآن كريم در بسيارى از موارد، اين موضوع بيان شده است كه نظام عالم بيهوده و بدون هدف آفريده نشده است بلكه نظام آن بر اساس حق استوار است. «وَ ما خَلَقْنَاالسَّمواتِ وَالْأَرْضَ وَ مابَيْنَهُمالاعِبينَ ما خَلَقْنا هُم ا إِلَّا بِالْحَقِّ ...» (دخان/28و39) ما آسمانها و زمين و آنچه را كه بين آن دو است به بازيچه نيافريديم. آن دو را، جز بحق،
نيافريديم ....
در خصوص بيهوده نبودن خلقت انسان مىگويد: «افَحَسِبْتُم انَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ انَّكُمْ الَيْنا لا تُرْجَعُونَ» (مومنون/115) آيا چنين پنداشتيد كه ما شما را بيهوده و بدون هدف آفريديم و به سوى ما بر نمىگرديد؟
در آيه ديگرى به راه درك و فهم راز آفرينش انسان و جهان، يعنى تفكرتصريح كرده و مىفرمايد: «... وَ يَتَفَكَّروُنَ فى خَلْقِ السَّمواتِ وَ الْارْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ» (آل عمران/119) (آنانى كه) در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مى انديشند، (و مى گويند) بارالها اين را بيهوده نيافريدهاى، منزهى تو، ما را از عذاب آتش نگهدار.
صاحبان خرد و انديشه پس از اعتراف به وجود هدف در آفرينش بلافاصله بياد آفرينش خود مى افتند و می فهمند انسان كه ميوه اين جهان هستى مى باشد، بيهوده آفريده نشده است، و هدفى جز تربيت و پرورش و تكامل وى در كار نبوده و نيست؛ او تنها براى زندگى زودگذر و كم ارزش اين جهان آفريده نشده است، بلكه سراى ديگرى در پيش دارد كه در آنجا پاداش و كيفر اعمال در برابر او قرار مىگيرد، در اين موقع متوجه مسؤليتهاى خود مىشوند، و براى اين كه از كيفر زشتيهاى اعمال خويش در امان بمانند مرتكب زشتى نشده، و از خداوند حكيم هم تقاضاى نجات از عذاب جهنم را مىكنند.
3- جاويدان طلبى انسان
حسّ بقا و ميل به ماندن، يك درخواست فطرى در انسان است. همه انسانها زندگى را دوست دارند، و مى خواهند باشند، و زندگى آنان با مرگ پايان نپذيرد و دستخوش نيست و نابودى نشود. از اين رو انسانها از يكسو بنابر اقتضاى طبع انسانى از مرگ فرار مىكنند؛ و از سوى ديگر براى ماندن و جاويدانه شدن دست به يكسرى كارها و اقداماتى مىزنند.
روشن است كه هر امر فطرى نمايانگر چيزى است كه به آن تعلق دارد، يعنى وجود يك چيز فطرى دليل بر وجود متعلق آن در خارج است. با توجه به اين كه اين جهان و موجودات آن بويژه انسان دستخوش مرگ ونيستى مىشوند، بنابراين، وجود جهان ديگرى غير از اين جهان كه قرآن از آن به سراى باقى و جاودانى ياد مىكند براى تحقق اين امر فطرى ضرورى است.
منبع: معاد استدلالی, جمعی از نویسندگان, مجموعه آثار پژوهشکده تحقیقات اسلامی, نرم افزار زمزم 5