استوری: بزرگ مدینه
۱۸ آذر ۱۴۰۱ 0 صوتی و تصویریاستوری: بزرگ مدینه
بزرگ مدینه بزرگ همه دعای قنوت شب فاطمه بیا خانه را آب و جاور زدم به عشقت خودم پشت در آمدم خودم آمدم تا سلامت کنم به جای همه احترامت کنم بیا احترامت فقط با من است جواب سلامت فقط با من است تو خورشید زهرای این خانه ای عزیزم تو آقای این خانه ای مهیای تو خانه را ساختم علی جان بیا سفره انداحتم بیا سیر امشب نگاهت کنم تماشای رخسار ماهت کنم نگاه تو را از خدا خواستم من از دار دنیا تو را خواست تمنای دستان سرد منی تو دلگرمی من تو مرد منی بیا چاره حال پروانه کن بیا گیسوان مرا شانه کن اگر گیسوانم بهم ریخته کسی کار خانه سرم ریخته سرم را اگر پیش تو بسته ام اگر گریه کردم کمی خسته ام خیال تو را راحت رویم زود نیست اگر گریه هم کردم از درد نیست که اینگونه دلگیر کرده تو را چه کس اینچنین پیر کرده تو را به امر پیمبر عمل می کنی بمیرم که زانو بغل میکنی ببینم تو را رو به راهی علی بمیرم برایت الهی علی غمت را روی شانه ام برده ام نگو از غریبی مگر مرده ام مدینه اگر نیست گریان تو منو بچه هایم به قربان تو به دنیا پرستی عمل میکنند شنیدم تو را کم محل میکنند اگر بی قراری به مسجد نرو اگر غصه داری به مسجد نرو کنار منو بچه هایت بمان همین جا نماز جماعت بخوان تو مولای والا مقام منی بدان تا قیامت امام منی اگر چه در خانه ات هم شکست علی خانه تو بهشت من است یل خیبر اینقدر گریه نکن جلوى در اینقدر گریه نکن من از اشک مردانه دق میکنم همین گوشه خانه دق میکنم مگر مرده باشم تو گریه کنى زمین خورده باشم تو گریه کنى تو به حد کافى پریشان شدى همان کوچه بس بود گریان شدى زمین خوردن من فداى سرت کتک خوردم اصلا فداى سرت بر آن خون دیوار خیره نشو به تیزى مسمار خیره نشو به جان على پهلویم بهتر است عزیز دلم بازویم بهتر است تو حرف از مدینه شنیدى على سر من خجالت کشیدى على حلالم کن از غم شکستى على تو از فاطمه راضى هستى على؟ جواب کسى را نده هرچه گفت ببین رفتنى ام به زحمت نیفت نمى مانم اینقدرها همسرم بزودى از این کوچه ها می پرم همین صبح تابوتم آماده شد لباس حسینت هم آماده شد ببین می توانی بمانی بمان عزیزم تو خیلی جوانی بمان چه کم دارد این زندگانی بمان ببین می توانی بمانی بمان