سخنرانی آیت الله میرباقری :جلسه دوم، باز شدن راه پرستش با نقش آفرینی حضرت زهرا (س)
۲۰ دی ۱۴۰۱ 0 صوتی و تصویریجلسه دوم حسینیه مرحوم آیت الله حق شناس: باز شدن راه پرستش با نقش آفرینی حضرت زهرا (س)
اسماء حسنای خدای متعال
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم أَجْمَعِين. «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذينَ يُلْحِدُونَ في أَسْمائِهِ سَيُجْزَوْنَ ما كانُوا يَعْمَلُون »(اعراف/۱۸۰) خدای متعال در این آیه مبارکه سوره اعراف می فرماید خدای متعال اسماء حسنایی دارد که بیش از صد اسم از این اسماء در قرآن ذکر شده است و اگر می خواهید خدا را عبادت کنید از طریق این اسماء خدا را عبادت کنید. اگر می خواهید تقاضایی کنید و اعلام فقر کنید و اعلام عجز کنید و دعا کنید و خدا را بخوانید از طریق این اسماء بخوانید، «فَادْعُوهُ بِها». آن کسانی که در اسماء الهی الحاد و انحراف ایجاد می کنند آنها را به حال خودشان واگذارید، «وَ ذَرُوا الَّذينَ». شما از آنها پیروی نکنید، «سَيُجْزَوْنَ ما كانُوا يَعْمَلُون » به زودی مجازات عمل خودشان را خواهند دید.
این اسماء حسنایی که طریق عبادت هستند یک ظاهر و یک باطنی دارند. ظاهر این اسماء همین اسماء حسنایی است که خدای متعال در قرآن برای خودش بیان فرموده و انبیاء الهی و معصومین این اسماء حسنا را برای حضرت حق بیان کردند و خدا را با این اسماء به ما معرفی کردند. مثل همین اسمائی که ما با آنها آشنا هستیم. «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»(توحید/1) این اسم خداست «اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ * وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَد»(توحید/۲-4). «هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُون »(حشر/۲۷) و امثال این اسماء به ما معرفی شدند.
اگر می خواهیم خدای متعال را بشناسیم و عبادت کنیم و به سوی او اعلام عجز کنیم و به او امیدوار و خائف از او باشیم براساس همین اسماء حسناست. اینطور نیست که هرکسی برای خودش حق داشته باشد که یک خدایی توصیف کند و بعد او را عبادت کند. خدایی که ما خودمان تعریف می کنیم ولو با دقیق ترین محاسبات عقلی خودمان این بالأخره مصنوع ماست و ما خودمان داریم تعریفش می کنیم «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُون * إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصين »(صافات/۱۵۹-160) فقط کسانی که لسان الله هستند می توانند او را وصف کنند. خدای متعال خودش باید خود را معرفی و توصیف کند و ما حق نداریم برای خدای متعال اسمائی بتراشیم و حتی با دقیق ترین محاسباتمان یک اسمائی را به خدای متعال نسبت بدهیم.
طریق حقیقی عبادت
در مقابل، یک عده ای هستند که در این اسماء الحاد می کنند و خدایی برای خودشان با یک اوصافی توصیف می کنند و بعد او را مورد عبادت و دعا و تقاضا و التجاء قرار می دهند. مثل این اسامی که برای بت های خودشان گذاشتند؛ خدای باران، خدای رحمت، خدای عذاب، خدای خوبی ها، خدای بدی ها، اهورا مزدا و اینهایی که در عالم پر بوده، تا حرف های دقیق تری که زده شده و خدا درست کردند. ما نباید خدا را از طریق این همه توصیف ها بشناسیم. به تعبیر روایت «کُلَّمَا مَيَّزْتُمُوهُ بِأَوْهَامِکُمْ في أَدَقِّ مَعَانيهِ فَهُوَ مَخْلُوقٌ مَصْنُوعٌ مِثْلُکُمْ»(1) با دقیق ترین معانی هم شما یک خدایی توصیف کنید این ساخته ذهن شما و در حد فهم شماست و این خدا نیست.
خدا را آن گونه که خودش را معرفی می کند باید شناخت و از طریق آن اسماء باید حضرت حق را شناخت. در روایات معصومین علیهم السلام بر این تأکید شده که در مقام پرستش باید توجه داشت که اسماء را ما نمی پرستیم بلکه معنا را باید پرستش کرد. مرحوم کلینی یک بابی در کتاب توحید تحت عنوان «باب المعبود» باز کردند و روایات لطیف و فوق العاده دقیقی را آوردند. یکی از آن روایات این است که امام صادق علیه السلام فرمودند «مَنْ عَبَدَ اللَّهَ بِالتَّوَهُّمِ فَقَدْ كَفَر»(2) اگر کسی خدا را با توهم خودش عبادت کند و یک خدایی را خودش توصیف کند، این به خدای متعال کافر شده است و این عبادت خدا نیست.
«وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ دُونَ الْمَعْنَى فَقَدْ كَفَر» اگر کسی اسماء الهی را هم بپرستد، این هم خداپرستی نیست و کفر است «وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ وَ الْمَعْنَى فَقَدْ أَشْرَك » اگر کسی اسم و معنا را با هم عبادت کند این هم شرک است و اخلاص نیست. پس راه چیست؟ «وَ مَنْ عَبَدَ الْمَعْنَى بِإِيقَاعِ الْأَسْمَاءِ عَلَيْهِ بِصِفَاتِهِ الَّتِي وَصَفَ بِهَا نَفْسَهُ فَعَقَدَ عَلَيْهِ قَلْبَهُ وَ نَطَقَ بِهِ لِسَانُهُ فِي سَرَائِرِهِ وَ عَلَانِيَتِهِ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً» فرمود شیعه حقیقی امیرالمؤمنین و آن که پرستشش را از امیرالمؤمنین یاد می گیرد، معنا را می پرستد و نه اسم را، اینها اسم هستند. آن حقیقتی که مسمی است باید عبادت بشود.
آن معنا را چطور می فهمد، «بِإِيقَاعِ الْأَسْمَاءِ عَلَيْهِ» همین اسماء را بر ذات ایقاء می کند و از طریق همین اسماء ذات را می شناسد و ذات و معنا را می پرستد. این ملک و قدوس و سلام اسم است و اینها برای یک حقیقتی هستند که آن ذات غیب با این اسماء معرفی می شود و از طریق این اسماء آن ذات را عبادت می کند و قلبش معتقد بر همین است و لسانش هم گویای بر همین موضوع است و ظاهر و باطنش همینطور خدا را عبادت می کند؛ «فِي سَرَائِرِهِ وَ عَلَانِيَتِهِ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَقّا» اسمائی هم که می خواهد از آن طریق خدا را عبادت کند باید ناشی از صفاتی باشد که خود خدای متعال خودش را به آن اوصاف توصیف کرده و نباید خودش یک صفتی برای خدای متعال درست کند و بعد این صفات را بر خدای متعال جاری بکند و آن معنا را بپرستد. حتی اگر حقیقت ذات را هم می خواهد بپرستد حق ندارد خودش یک معانی و اوصاف و بعد اسمائی را به آن اسماء نسبت بدهد و از طریق آن اسماء خدا را بپرستد.
همینطور که ما یک اسمائی داریم که این اسماء ملفوظ هستند و ما با زبان آنها را تلفظ می کنیم و بعد هم یک معنایی برایش در نظر می گیریم و از طریق این معنا به ذات اشاره می کنیم و می گوییم علیم، حکیم، مالک، قادر، حی و قیوم؛ اینها اسماء و نشانه هستند. اصلا اسم یعنی نشانه، چون نشانه غیر است و غیر را به ما نشان می دهد. همینطور که یک اسمائی از این قبیل داریم، یک اسماء دیگری داریم که آنها اسم الله هستند. حی و قیوم و علیم و حکیم و امثال این اسماء، اینها حقایقی است که تمام عوالم با او اداره می شود «وَ بِأَسْمَائِكَ الَّتِي مَلَأَتْ أَرْكَانَ كُلِّ شَيْ ء».
گاهی بزرگان می گویند که ما یک اسم داریم و یک اسم الإسم داریم. اسم حقیقی همان اسمائی است که عالم با آن اداره می شود و ما وقتی هر کاری انجام بدهیم باید از آن اسم استعانت بجوییم؛ «بسم الله الرحمن الرحیم» هر فعل ظاهری و باطنی و معنوی که عبادت می کنیم و به زیارت می رویم و لقمه در دهان می گذاریم باید با بسم الله باشد. این بسم الله یعنی استعانت از آن اسمائی که عالم با او اداره می شود و عالم با اسماء الله اداره می شود و ما به اسماء الهی فقیر و محتاج و مضطر هستیم. این اسماء آن اسماء را نشان می دهند و آن اسماء معرف حق هسنند و از طریق آن اسماء باید خدا را عبادت کرد و خدا را شناخت.
یک باب دیگری مرحوم کلینی در توحید باز کردند تحت عنوان باب حدوث الاسماء و آن معارف خواندنی است و باید به دقت و کلمه به کلمه این احادیث خوانده و تأمل بشود. آنجا حضرت می فرمایند خدای متعال برای این که امکان عبادتش فراهم بشود اسماء را خلق کرده و اسماء مخلوق هستند و این اسماء را خدای متعال آفریده تا امکان عبادت خدای متعال فراهم بشود. اگر این اسماء آفریده نمی شد راه معرفت و راه عبادت بسته بود چون که ما به ذات راه نداریم و این اسماء را آفرید تا از طریق این اسماء خدا شناخته بشود و از طریق این اسماء خدا عبادت بشود. آن وقت توضیح داده که این اسماء چطور خلق شدند. یک اسم بود که چهار وجه یا شأن داشت و یکی در حجاب ماند و سه تا از آن اسماء ظاهر شدند. هر کدام از این اسم ها که ظاهر شدند، مجموعا 360 اسم هستند و اینها اسمائی هستند که عالم با آنها اداره می شود. مخلوق هستند ولی اسم اند و طریق معرفت و عبادت هستند. اگر کسی بخواهد خدا را بشناسد باید از طریق آن اسماء بشناسد و اگر بخواهد خدا را عبادت کند به واسطه آن اسماء باید عبادت کند. اینها اسماء حقیقی هستند.
تنها راه معرفت خدا
یک باب دیگری مرحوم کلینی در کتاب توحید تحت عنوان باب نوادر آوردند که تمام احادیث این باب رابطه بین ائمه و خدای متعال را توضیح می دهد. در همین باب یک روایتی را از امام صادق علیه السلام نقل کردند که حضرت همین آیه مبارکه سوره اعراف را معنا کردند و تأویلش را بیان کردند «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها» فرمود «نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّتِي لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا»(3) آن اسماء حسنایی که از طریق معرفت آنها خدا شناخته می شود و اگر از طریق آنها خدا شناخته نشد آن خدا موهوم است ما هستیم. حقیقت اسماء حسنای الهی وجود مقدس حضرات معصومین هستند که خدای متعال این اسماء را آفرید که عبادت خدا ممکن بشود.
یک معنای این حدیث نورانی که شاید مکرر هم از اهل بیت علیهم السلام نقل شده «بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ»(4) همین است که یعنی اگر امام نبود راه معرفت و عبادت بسته بود. امیرالمؤمنین فرمودند «لَا يُعْرَفُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِنَا»(5) ما اعراف هستیم و خدای متعال به جز از سبیل معرفت ما شناخته نمی شود. این سبیل معرفت الله است. بعد حضرت این نکته را متذکر شدند «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَه » خدای متعال اگر می خواست انوار معرفت خودش را مستقیم بر قلوب بندگانش نازل می کرد نه این که عاجز بود و یک عالم دیگری می شد.
حضرت می گویند خدای متعال اینطور قرار داده که «وَ لَكِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِيلَهُ وَ الْوَجْهَ الَّذِي يُؤْتَى مِنْه » یعنی امیرالمؤمنین باب الله و سبیل الله و وجه الله است. اگر کسی بخواهد خدا را بشناسد باید از طریق این باب وارد وادی توحید بشود «وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُمْ وَ سَنَزيدُ الْمُحْسِنين »(بقره/۵۸) این آیه خطاب به بنی اسرائیل است ولی تأویلش خطاب به ماست که از این باب با تواضع و خضوع و خشوع وارد بشوید. در ورودی وادی توحید، انانیت نفس را کنار بگذارید «وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً» همان سجده ای که ملائکه در مقابل حضرت آدم کردند را ما باید اینجا در مقابل امیرالمؤمنین و باب توحید داشته باشیم. اگر این تواضع را داشته باشیم آن وقت باب توحید به رویمان باز می شود. اینطوری باید وارد وادی توحید شد.
بعد آن وقت به خدا عرضه بداریم «وَ قُولُوا حِطَّةٌ» خدایا ما را پاک کن و وقتی می خواهیم وارد وادی توحید بشویم ناپاکی های ما را بریز و مطهرمان کن تا پاک وارد وادی توحید بشویم «نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُمْ». حضرت فرمود «نَحْنُ بَابُ حِطَّةٍ»(6) باب حطه شما ما هستیم. در زیارت سیدالشهداء می خوانیم «بابُ حِطَّة» یعنی حضرت باب حطه هستند، یعنی اگر کسی از وادی سیدالشهداء با تواضع و خشوع به سمت خدا برود و از خدا بخواهد که او را پاک کند، خداوند تمام گناهانش را می بخشد.
پس ائمه علیهم السلام اسماء حسنایی هستند که خدای متعال آنها را آفریده و از طریق آنها معرفت خدای متعال و عبادت خدای متعال ممکن می شود. اگر فرض می کردیم که این انوار مقدس نبودند، راهی به معرفت خدا نبود. مقام غیب الهی که در دسترس نیست. به اندازه ای که معرفت به این اسماء حاصل می شود معرفت به خدا حاصل می شود و از طریق این اسماء خدای متعال عبادت می شود.
حضرت فرمود اگر کسی خدایی را درست کند و با توهم بپرستد کافر است، ولی اگر اسم را هم پرستیدید کافر هستید و ما ائمه را هم نمی پرستید «مَنْ عَبَدَ اللَّهَ بِالتَّوَهُّمِ فَقَدْ كَفَرَ وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ دُونَ الْمَعْنَى فَقَدْ كَفَرَ وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ وَ الْمَعْنَى فَقَدْ أَشْرَك » ما خدا و ائمه را عبادت نمی کنیم. این تواضع ما و این خشوع ما و حتی سجده ما به معنی تواضع و تعظیم در مقابل امام است و مثل تعظیم ملائکه می ماند. این طریق عبادت خداست. حضرت فرمود ملائکه خدا را از طریق تواضع در مقابل خلیفه الهی عبادت می کردند ولی تنها راه هم همین است «وَ مَنْ عَبَدَ الْمَعْنَى بِإِيقَاعِ الْأَسْمَاءِ عَلَيْهِ بِصِفَاتِهِ الَّتِي وَصَفَ بِهَا نَفْسَهُ فَعَقَدَ عَلَيْهِ قَلْبَهُ وَ نَطَقَ بِهِ لِسَانُهُ فِي سَرَائِرِهِ وَ عَلَانِيَتِهِ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَقّا» اصحاب حقیقی امیرالمؤمنین آن کسانی هستند که از طریق ائمه خدا را عبادت می کنند و هیچ مقامی از مقامات نیست که کسی بتواند خدا را عبادت کند الا اینکه به واسطه امام صورت می گیرد.
کما این که اگر همین اسماء ظاهری که آقایان به آن اسم الإسم می گویند و همین اسماء که ما خدا را با این اسماء می خوانیم یا الله یا رحمان یا رحیم یا مدبر یا حکیم و امثال این اسماء، اگر این اسماء را نداشته باشیم می شود خدا را صدا زد؟ می شود خدا را شناخت؟ باطن این اسماء که وجود مقدس حضرات معصومین هستند طریق عبادت خدا هستند و به هیچ وجه در هیچ مقامی از مقامات نمی شود خدا را پرستید الا از طریق اسماء حسنی. این اسماء حسنی باید مدار عبادت و بندگی خدا باشند و از طریق معرفت آنها باید خدا را عبادت کرد.
در سوره مبارکه «و الذاریات» آمده که «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون »(ذاریات/۵۶) خداوند می فرماید من اینها را برای عبادت خودم خلق کردم؛ چون ما ناچار از عبادت هستیم و نمی توانیم عبادت نکنیم ولی معوبدمان را می توانیم انتخاب کنیم یعنی یا بت ها را انتخاب می کنیم و نفس و شیطان را می پرستیم، یا نه حضرت حق را می پرستیم. خدای متعال می فرماید من شما را برای عبادت غیر خلق نکردم. به شما یک ظرفیتی دادم و آنقدر شما را بزرگ آفریدم که می توانید من را بپرستید و من شما را برای عبادت خودم خلق کردم «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون » این خیلی بشارت بزرگی است و لزومی ندارد شما ماه و زمین و خورشید و نفس و دنیا و شیطان و طواغیت را بپرستید. شما می توانید از همه اینها آزاد بشوید و می توانید خدا را بپرستید.
امام حسین علیه السلام ذیل این آیه شریفه است فرمود «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِيَعْرِفُوهُ »(7) خدای متعال ما را آفرید تا به مقام معرفت برسیم و حقیقت معرفت الهی را درک بکنیم «فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوه » اگر کسی به مقام معرفت رسید عبد او می شود. این بیان نورانی امیرالمؤمنین همین است «وَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُك »(8) خدا را برای بهشت و جهنم عبادت نمی کند ولو این که به بهشت و جهنم یقین دارد، ولو این که خائف از بهشت و جهنم است.
«فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاه » اگر کسی طعم بندگی خدا را چشید از بندگی غیر بی نیاز می شود. کسی که دستش به دامن خدا می رسد همه دامن های دیگر را رها می کند. کسی که می تواند خدا را صدا بزند دیگر همه در نظرش رنگ می بازند. این که آدم دیگران را صدا می زند به خاطر این است که هنوز نتوانسته خدا را صدا بزند و الا اگر کسی دستش به خدا رسید و توانست دست در جیب خدا کند دیگر دست در جیب دیگران می کند؟ پیداست که نمی کند. دست ما به جیب خدا نمی رسد و در جیب خودمان دست می کنیم. اگر کسی دستش به خزائن خدا رسید دیگر به طرف کسی دست دراز نمی کند «فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاه » بی نیاز می شود.
این که ما به سوی همه روی می آوریم و از همه می ترسیم و به همه امیدواریم برای این است که هنوز خوف الهی در دلمان نیامده است. اگر پرده ها کنار رفت و آن جبروت الهی را کسی مشاهده کرد، دیگر از بقیه ترسی ندارد و همه در نظرش رنگ می بازند. اگر انسان رحمت و فضل او را مشاهده کرد و امیدوار به حضرت حق شد دیگر چیزی نیست که از بقیه بخواهد و به آن ها امیدوار باشد «وَ لَا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِكَ رَجَائِي » اگر کسی فضل خدا را مشاهده کرد، سرچشمه های امید در دلش می جوشد و زنده می شود.
شخصی به حضرت عرض کرد یابن رسول الله این معرفتی که همه چیز در او خلاصه می شود و کلید گنج بندگی و عبادت است، این معرفة الله چطور حاصل می شود؟ حضرت فرمودند «مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ طَاعَتُه » اگر کسی معرفت به امام پیدا کرد، معرفت الله حاصل می شود. در کافی در کتاب توحید یک بابی است که می گوید امام چه نسبتی با خدا دارد که معرفتش معرفت خداست. مگر قراردادی است که آدم از طریق او به خدا برسد؟ در همین باب آمده «وَ لَكِنَّهُ خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَايَتَنَا وَلَايَتَهُ»(9) این مقام امام است که معرفتش معرفة الله است.
پس ائمه علیهم السلام اسماء حسنای الهی هستند. خدای متعال آن ها را به عنوان طریق معرفت و طریق عبادت آفریده است. ما امام را عبادت نمی کنیم ولی جز از این طریق خدا عبادت نمی شود. «بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ» صرفا این نیست که امام آدرس بندگی به ما می دهد و می گوید این طوری نماز بخوانید بلکه اصلا خودش طریق عبادت و طریق معرفت است. ما اسماء را واسطه را قرار می دهیم و وقتی می رویم سجده می گوییم «سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِه » اگر این اسماء نباشد ما نمی توانیم سجده کنیم.
بندگان حقیقی خدا از طریق اهل بیت خدا را عبادت می کنند «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها»(اعراف/180) اگر دعای او و دعوت او و عبادت او از طریق اهل بیت واقع شد، دائما با خضوع در مقابل اهل بیت خدا را عبادت می کند و قلبش نورانی از نور امام می شود و تمام ارکان وجودش با نور امامش شکل می گیرد. ائمه عناصرالأبرار هستند و تمام عناصر وجودی این آدم از نور امام شکل می گیرد و در آن هیچ چیزی جز نور امام نیست و تمام افعال و احوال و اقوالش رنگ امام دارد و بوی امام می دهد. اگر یک جامعه ای هم بر مدار امام شکل گرفت و تمام زندگی شان بر مدار این اسماء حسنی و بر محور امام بود، آنگاه امام رکن این بلد می شود. ائمه ارکان البلاد هستند. هر کجا که نگاه می کنی این جامعه، جامعه امام است.
در دوران ظهور همینطور می شود. اصلا یک علت این که به آن ظهور می گویند همین است که هر کجا را که نگاه می کنی امام را ظاهر می بینی. هم امام ظهور پیدا کرده و هم نفوس عادله ای شدند که حقیقت نور امام در وجودشان ظاهر است و با هر کسی که می نشینی گویا بوی امام می دهد و مسجد و بازار مدرسه اش هم رنگ و بوی امام می دهد و هرکجا می روی رنگ و بوی امام است. این اتفاق باید می افتاد و خدای متعال یک اسماء حسنایی آفریده که از طریق او باید عبادت بشود.
جریان الهاء
اما یک عده ای «يُلْحِدُونَ في أَسْمائِهِ» در اسماء انحراف ایجاد می کنند. سقیفه همین کار را کرد. قرآن با بیان با عظمت و نورانی خودش این واقعه را توضیح می دهد و گاهی می فرماید «بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً»(ابراهیم/۲۸) داستان سقیفه داستان تبدیل کلمه نعمت یعنی امیرالمؤمنین به کلمه کفر است. گاهی می فرماید «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى »(لیل/۱) جریان وقایع بعد از رحلت حضرت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم یک پرده ظلمانی است که بر حقیقت نور امیرالمؤمنین افتاده «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى * وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى »(لیل/۱-2) تا زمانی که با ظهور امام زمان آن حقیقت تجلی پیدا کند.
گاهی قرآن وقتی می خواهد از این واقعه حکایت کند می فرماید «أَلْهاكُمُ التَّكاثُر»(تکاثر/۱) تکاثر درست کردند و در عالم الهاء ایجاد کردند و همه را به لهو انداختند و از امام مشغول کردند «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِر»(تکاثر/۱-2) آنقدر هم نقشه و طرحشان پیچیده است که تا دم قبر آدم را رها نمی کنند. آن ها برای همه ادوار پنج گانه زندگی انسان نقشه دارند «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلاد»(حدید/۲۰) وقتی آدم پیر و فرتوت می شود همه قوایش از او گرفته می شود و تازه تکاثر شروع می شود. به جای این که همه دامنش را جمع کند و بتکاند و برود، شروع به جمع کردن می کند.
ما در دنیا آمده بودیم تا به امام برسیم و از طریق امام به خدا برسیم. ما برای اینها آمدیم «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها»(اعراف/180) اما اینها تکاثر و الهاء درست می کنند و آدم را از نعیم غافل می کنند «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيم »(تکاثر/۸) حضرت فرمودند «نَحْنُ النَّعِيم »(10) مردم را از اسماء حسنای الهی با تکاثر و با لهو و لعب غافل می کنند. حضرت ایستادند و خطبه نماز جمعه می خوانند و اینها لهو و لعب به پا می کنند و حضرت را رها می کنند «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها»(جمعه/۱۱) حضرت ایستادند و خطبه می خوانند اما اینها دنبال جمعه بازار رفتند.
همه داستان این است که یک لهوی به وسعت کل عالم دنیا به پا کردند تا امیرالمؤمنین تنها بمانند. آن وقت امت هم این لهو را که دیدند رها کردند. همینطور که وجود مقدس نبی اکرم و امیرالمؤمنین حقیقت ذکر هستند و تمام عبادات و اذکار به ایشان برمیگردد، دشمن امیرالمؤمنین هم حقیقت لهو است. لذا در روایات تأویلی این لهو به همین خلفای جور تأویل شده و همه لهوها به آن ها برمیگردد. بنا بود عالم با این اسمای حسنی خدا را عبادت کند. نمی شود غیر را جایش بگذاری، غیر اسم نیست. اگر به دنبال آن وجود مقدس و اقدسی که اسم حقیقی است رفتی به خدا می رسی. از خودمان که نمی توانیم جای خدا اسم بگذاریم.
وقتی دیگران را واسطه می کنید این همان بت پرستی می شود «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّه »(بقره/۱۶۵) آن اسماء حسنایی که خدای متعال برایش آفریده، آنها واسطه عبادت هستند اما اسمی که ما درست می کنیم همان داستان حضرت یوسف سلام الله علیه می شود که به آن زندانی گفت «ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ»(یوسف/۴۰) خودتان برای خودتان درست کردید. مگر پدران شما و شما می توانید اسماء الهی درست کنید؟ اسم الهی مخلوق اوست. خودش این اسم را واسطه عبادت قرار داده است.
بنا بود مؤمنین و جامعه مؤمنین تا قیامت بر مدار این اسماء حسنی خدا را بپرستند و باب توحید باز شود. آن وقت این کسانی که باب را بستند و خودشان جای اسماء حسنی نشستند و می گویند از طریق ما خدا را بشناسید و او را عبادت کنید. چقدر واقعه عظیم است؟ این الحاد و انحراف در اسماء است. این همان خطری است که اتفاق افتاده است.
اقدام عظیم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
وجود مقدس فاطمه زهرا آن وجود مقدس و نورانی است که با خدا عهد بسته که بیاید و جلوی انحراف در اسماء را بگیرد و نگذارد این الحاد در اسماء واقع بشود. شما مفاد این حدیث را الحاد در حدیث نمی دانید؟ «أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ بِأَيِّهِمُ اقْتَدَيْتُمُ اهْتَدَيْتُم » این انحراف در اسماء نیست؟ امیرالمؤمنین نجم است. فرمود این علامات ما ائمه است و نجم وجود مقدس نبی اکرم است. اهل بیت نجوم هستند و از طریق آنها باید خدا را پیدا کرد. «أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ» معاویه هم نجم است؟! طلحه و زبیر هم نجم هستند؟! این همان الحاد در اسماء است. می خواهی از طریق اینها به خدابرسی و خدا را بشناسی؟ این داستان الحاد است و وجود مقدس فاطمه زهرا با خدا قرار بسته تا در این دنیا بیاید و با بلای خودش و با عاشورایی که به پا کرده و به وسیله فرزندش امام زمان جلوی الحاد در اسماء را بگیرد.
این ائمه ای که قیام به حق می کنند و دعوت به امر می کنند، از نسل او هستند. ایشان با خدا قرار بسته تا بیاید و خودش و نسلش این پرده ظلمانی را کنار بزنند و این حجاب و انحراف در اسماء را بردارند و مردم را به اسماء حسنی و به امیرالمؤمنین برسانند. او اسم اعظم الهی است که هر کجا می بینی این اسم است که دارد در عالم کار می کند و واسطه معرفت و عبادت است. اگر او را بشناسی خدا را شناختی. علی آن معرفة الله است. البته خود اهل معرفت هم در سیماهای مختلفی امیرالمؤمنین را می بینند. یک کسی ساحت این دنیای حضرت را می بیند و یک کسی ساحت برزخی و ملکوت و قیامت حضرت را می بیند. در بهشت هم که بروی آنجا بالاترین مزد اهل توحید «النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ اللَّه »(11) است؛ فرمود «وَجْهَ اللَّهِ أَنْبِيَاؤُهُ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُه ».
وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیها برای این که جلوی این انحراف گرفته بشود و باب توحید سد نشود و انحراف در اسباب ایجاد نشود و بت پرستی به اسم خدا پرستی در عالم جایگزین نشود وارد میدان شدند. انحراف در اسماء یعنی پرستش غیر به اسم خداپرستی، درِ خانه امیرالمؤمنین را ببندی و درِ خانه دیگری را باز کنی. اینگونه باب خدا را بستی و یک در دیگری باز کردی. نتیجه این می شود که انسان در وادی ضلال و حیرت و سرگرمی می افتد. این آن اتفاقی است که افتاد و حضرت زهرا آمدند و این باب را بستند. یک مرحله اش شهادت خودشان است و برای این کار حضرت هزینه کرد و هرچه داشتند را دادند و خودشان هر تیری در ترکش داشتند به طرف دشمن رها کردند. این شهادت در سنین جوانی حضرت یک علتش همین است.
چه شد که دختر رسول خدا هفتاد و پنج روز یا نود و پنج روزه پس از رسول خدا بیشتر زنده نبود؟ آن ها هرچه می خواهند بگویند، پاسخ واضح است. اگر لازم بود سال ها کنار امیرالمؤمنین بماند، دعا می کرد که خدایا من را نگه بدار ولی این رفتن کار را تمام می کند. لذا فرمود «إلهی عَجِّل وَفاتی سریعاً» اگر لازم بود بفرماید که همه بیایند در مراسم من شرکت کنند می فرمود که بیایند اما غرض شخصی نیست و راه امیرالمؤمنین اینطور باز می ماند که غریبانه تجهیز شود و غریبانه دفن شود.
پی نوشت ها:
(۱) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 66، ص: 293
(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 87
(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 144
(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 145
(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 184
(6) الخصال، ج 2، ص: 626
(7) علل الشرائع، ج 1، ص: 9
(8) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 41، ص: 14
(9) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 146
(10) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 815
(11) التوحيد (للصدوق)، ص: 117
* متن بالا سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 8 بهمن ماه سال 98 است، که به مناسبت ایام فاطمیه در حسینیه آیت الله حق شناس ایراد فرمودند.