کلیپ: حجت الاسلام انصاریان/ قابل توجه بانیان جلسات
۰۵ شهریور ۱۴۰۳ 0 صوتی و تصویریحجت الاسلام انصاریان:
تو یک شهری ده، دوازده تا جوون شانزده، هفده ساله جمع شدن با هم گفتن بیایم یه پولی جمع کنیم تو پیاده روی که مزاحم مردم نباشه یه تکیه ببندیم، یه روضه خون، یه مداحم دعوت کنیم، یه قند و چایی هم آماده کنیم گفتن: خودمون که پول نداریم! چندتا رو در نظر گرفتن رفتن پیش اولی گفتن: ما می خواهیم یه همچین کاری بکنیم گفت: مانعی نداره یه ورق از چکش کند داد به بزرگتر اینها گفت: هرچقدر خرجتونه بنویس نوشت! گفت: تاش کن! لبا چکو بلند کرد، امضا کرد! گفتم: بخون ببین چقدر نوشتم گفت: من لای این چکو باز نمیکنم دو سه سال طول نکشید تاجر فوت کرد یکی از نزدیکان الهی مسلکش بدون اینکه درنظرش باشه یه شب خوابشو دید گفت: چه خبر؟ گفت: وقت رسیدگی کار برزخ من ... ابی عبدالله اومد ... به سوال کنندگان گفت: شما برید ... و حق ندراید لای این پرونده رو باز کنید چون این آدم لای چک برای خرج عزای منو باز نکرد!
دهه اول محرم ۱۴۰۳
تهران، حسینیه هدایت
تو یک شهری ده، دوازده تا جوون شانزده، هفده ساله جمع شدن با هم گفتن بیایم یه پولی جمع کنیم تو پیاده روی که مزاحم مردم نباشه یه تکیه ببندیم، یه روضه خون، یه مداحم دعوت کنیم، یه قند و چایی هم آماده کنیم گفتن: خودمون که پول نداریم! چندتا رو در نظر گرفتن رفتن پیش اولی گفتن: ما می خواهیم یه همچین کاری بکنیم گفت: مانعی نداره یه ورق از چکش کند داد به بزرگتر اینها گفت: هرچقدر خرجتونه بنویس نوشت! گفت: تاش کن! لبا چکو بلند کرد، امضا کرد! گفتم: بخون ببین چقدر نوشتم گفت: من لای این چکو باز نمیکنم دو سه سال طول نکشید تاجر فوت کرد یکی از نزدیکان الهی مسلکش بدون اینکه درنظرش باشه یه شب خوابشو دید گفت: چه خبر؟ گفت: وقت رسیدگی کار برزخ من ... ابی عبدالله اومد ... به سوال کنندگان گفت: شما برید ... و حق ندراید لای این پرونده رو باز کنید چون این آدم لای چک برای خرج عزای منو باز نکرد!
دهه اول محرم ۱۴۰۳
تهران، حسینیه هدایت