کلیپ: حجت الاسلام انصاریان/ حسین جان، ما رو هم ببر
۱۷ فروردین ۱۴۰۴ 0حجت الاسلام انصاریان
حکایت عاشق دلباختهای که سالها در مسیر قافله سیدالشهدا(ع) نشست تا عاقبت بخیر شد!
یک گله داری یک روز زن و بچه اش را جمع کرد اینو خیلی از کتاب هامون نوشتند، به زن و بچه اش گفت: من می خواهم بار زندگی خودمو به شما کار ندارم! شما آزادید دلتون می خواد بیاید دلتون می خواد نیایید ولی من شنیدم از گذشتگانمون که یک روزی از این مسیری که من می خوام برم کنارش چادر بزنم! وجود مبارک حضرت ای عبدالله الحسین(ع) با زن و بچه اش از این مسیر رد میشه! بهر کربلا شما دلتون می خواد با من بیاید من می بینم نمی خواید، بیاید! کل سرمایه (این) گله مال شما و مادرتون گاهی اگه دلتون خواست تو اون بیابون به من سر بزنید البته توقعی هم ازتون ندارم اومد، چادر زد ...
رمضان ۱۴۰۳ (۱۴۴۶ هـ.ق)
تهران، مسجد حضرت امیر(ع)
حکایت عاشق دلباختهای که سالها در مسیر قافله سیدالشهدا(ع) نشست تا عاقبت بخیر شد!
یک گله داری یک روز زن و بچه اش را جمع کرد اینو خیلی از کتاب هامون نوشتند، به زن و بچه اش گفت: من می خواهم بار زندگی خودمو به شما کار ندارم! شما آزادید دلتون می خواد بیاید دلتون می خواد نیایید ولی من شنیدم از گذشتگانمون که یک روزی از این مسیری که من می خوام برم کنارش چادر بزنم! وجود مبارک حضرت ای عبدالله الحسین(ع) با زن و بچه اش از این مسیر رد میشه! بهر کربلا شما دلتون می خواد با من بیاید من می بینم نمی خواید، بیاید! کل سرمایه (این) گله مال شما و مادرتون گاهی اگه دلتون خواست تو اون بیابون به من سر بزنید البته توقعی هم ازتون ندارم اومد، چادر زد ...
رمضان ۱۴۰۳ (۱۴۴۶ هـ.ق)
تهران، مسجد حضرت امیر(ع)