مسافرت در احادیث
۲۵ اسفند ۱۳۹۳ 0عناوین
منافع مسافرت :
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
سافِرُوا ، تَصِحُّوا و جاهِدُوا ، تَغنَمُوا .
مسافرت كنيد تا تندرست مانيد و جهاد كنيد تا غنيمت به دست آوريد .
( بحار الأنوار : ۷۶/۲۲۱/۳ ، كنز العمّال : ۱۷۴۷۱ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
سافِرُوا ، تَصِحُّوا و تُرزَقُوا .
مسافرت كنيد تا تندرست مانيد و روزى داده شويد .
( كنز العمّال : ۱۷۴۶۹ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
سافِرُوا ، تَصِحُّوا و تَغنَمُوا .
مسافرت كنيد تا سالم بمانيد و غنيمت ( سود ) به دست آوريد .
( كنز العمّال : ۱۷۴۷۰ )
مسافرت و خستگى :
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
السَّفَرُ قِطعَةٌ مِنَ العَذابِ
و إذا قَضَى أحَدُكُم سَفَرَهُ فَليُسرِعِ الإيابَ إلى أهلِهِ .
مسافرت كردن بخشى از عذاب (رنج) است
و هرگاه فردى از شما سفرش را به پايان رسانْد، بايد زود نزد خانواده خود رَود .
( بحار الأنوار : ۷۶/۲۲۲/۷ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
السَّفَرُ ، قِطعَةٌ مِن العَذابِ . يَمنَعُ أحَدَكُم طَعامَهُ و شَرابَهُ و نَومَهُ
فإذا قَضى أحَدُكُم نَهمَتَهُ مِن وَجهِهِ فَلْيُعَجِّلِ الرُّجُوعَ
مسافرت ، بخشى از عذاب است كه انسان در آن از غذا و آب و خواب خود مى افتد .
پس هرگاه فردى از شمابه هدف خود از مسافرت دست يافت ، زود برگردد .
( كنز العمّال : ۱۷۵۲۱ )
امام على عليه السلام :
السَّفَرُ ، أحَدُ العَذابَينِ .
سفر كردن ، يكى از دو عذاب است.
( غرر الحكم : ۱۶۲۵ )
انتخاب همسفر :
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
الرَّفيقَ ، ثُمّ الطَّرِيقَ .
نخست همسفر، آن گاه سفر .
( بحار الأنوار : ۷۶/۲۶۷/۸ )
امام على عليه السلام :
سَلْ عَنِ الرَّفيقِ ، قَبلَ الطَّريقِ
و عنِ الجارِ ، قَبلَ الدّارِ .
پيش از سفر ، از همسفر جويا شو
و پيش از [ خريد ] خانه ، ببين همسايه ات كيست .
( نهج البلاغة: الكتاب ۳۱ )
آداب مسافرت :
1 ـ صدقه :
امام صادق عليه السلام :
اِفتَتِحْ سَفَرَكَ بالصَّدقَةِ
و اخرُجْ إذا بَدا لكَ؛
فإنَّكَ تَشتَرِي سلامَةَ سَفَرِكَ .
مسافرت خود را با صدقه دادن آغاز كن
و هرگاه خواستى بيرون برو ؛
زيرا [ با صدقه دادن ] سلامت سفرت را مى خرى .
( بحار الأنوار : ۱۰۰/۱۰۳/۵ ، و انظر : ج ۷۶/۲۲۶ و ص ۲۲۷ و ص ۲۳۱ و ص ۲۳۲ و ج ۵۹/۲۸ )
2ـ انتخاب جاده اصلى :
امام على عليه السلام :
علَيكُم بالبِكرِ ؛ و إن بارَتْ
و الجادَّةِ ؛ و إن دارَتْ
و بالمَدينَةِ ؛ و إن جارَتْ .
بر شما باد دوشيزه؛ هر چند در خانه مانده باشد
و پيمودن راه اصلى؛ هر چند پيچ و خم داشته باشد
و سكونت در شهر ؛ هر چند [ به تو ] ستم كند .
( بحار الأنوار : ۷۶/۲۷۷/۸ )
3 ـ برگرفتن توشه راه :
لقمان عليه السلام ـ در اندرز به فرزندش ـ فرمود :
يا بُنَيَّ ! سافِرْ بِسَيفِكَ و خُفِّكَ و عِمامَتِكَ و خِبائكَ و سِقائكَ و خُيُوطِكَ و مِخْرَزِكَ
و تَزَوَّدْ مَعكَ مِنَ الأدوِيَةِ ما تَنتَفِعُ بهِ أنتَ و مَن مَعَكَ
و كُن لأَِصحابِكَ مُوافِقا ، إلاّ في مَعصيَةِ اللّه ِ
فرزندم ! با شمشير و پاى افزار و دستار و چادر (خيمه) و مشك آب و نخ و سوزن و درفش خود مسافرت كن
و داروهايى كه به كار تو و همراهانت مى آيد با خود بردار
و با همسفرانت سازگار باش ، مگر آن جا كه پاى معصيت خدا در ميان باشد .
( مكارم الأخلاق : ۱/۵۴۰/۱۸۷۵ )
4 ـ رئيس قرار دادن يكى از همراهان :
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
إذا كانَ ثلاثةٌ في سَفَرٍ ، فَلْيُؤَمِّرُوا أحَدَهُم
هرگاه سه نفر همسفر شدند ، از ميان خود يك نفر را به سالارى انتخاب كنند .
( كنز العمّال : ۱۷۵۵۰ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
إذا كُنتُم ثلاثةً في سَفَرٍ ، فَلْيَؤمَّكُم أحَدُكُم
و أحَقُّكُم بِالإمامَةِ ، أقرَؤكُم .
هر گاه سه نفر همسفر شُديد ، بايد يكى از شما امام [ جماعت ] شما شود .
آن كه قرائتش بهتر باشد ، به امامت سزاوارتر است .
( كنز العمّال : ۱۷۵۵۲ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
إذا كانَ ثلاثةُ نَفَرٍ في سَفَرٍ ، فَلْيَؤمَّهُم أقرَؤهُم و إن كانَ أصغَرَهُم سِنّا .
فإذا أمَّهُم ، فهُو أمِيرُهُم .
هر گاه سه نفر همسفر شدند، آن كه قرائتش بهتر است، گر چه سنّش كمتر باشد ، بايد امامت [ نماز ] را به عهده گيرد .
وقتى امام آنها شد، سالارشان نيز هموست .
( كنز العمّال : ۱۷۵۴۸ )
5 ـ خوش برخوردى و يارى همراهان :
المصنف لعبد الرزاق به نقل از أبو قلابة :
ذُكِرَ عِندَ النبيِّ صلى الله عليه و آله رَجُلٌ فقالَ لَهُ : فيه خَيرٌ
قيل : يا رسولَ اللّه ِ ! خَرَجَ مَعنا حاجّا
فإذا نَزَلنا لَم يَزَلْ يُصلي حتّى نَرتَحِلَ ، و إذا ارتَحَلنا لَم يَزَلْ يقراء و يَذكُرُ حتّى نَنزِلَ .
فقالَ النبيُّ صلى الله عليه و آله : فَمَن كانَ يَكفِيهِ عَلَفَ ناقَتِهِ و صُنْعَ طَعامِهِ؟
قالوا : كُلُّنا .
فقالَ صلى الله عليه و آله : كُلُّكُم خَيرٌ مِنهُ! .
در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله از مردى سخن به ميان آمد و گفته شد : او آدم خوبى است
و گفته شد : اى رسول خدا ! آن مرد همسفر حجّ ما بود .
هرگاه در منزلى پياده مى شديم پيوسته در حال نماز خواندن بود تا آن كه حركت مى كرديم و در بين راه نيز همواره قرآن مى خواند و ذكر خدا مى گفت تا دوباره اتراق مى كرديم .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : پس چه كسى شترش را علوفه مى داد و غذايش را درست مى كرد؟
عرض كردند : همه ما .
حضرت فرمود : همه شما از او بهتريد! .
( المصنف لعبد الرزاق : ۱۱/۲۴۴/۲۰۴۴۲ )
مكارم الأخلاق:
رويَ عن النبيِّ صلى الله عليه و آله أنّهُ أمَرَ أصحابَهُ بِذَبحِ شاةٍ في سَفَرٍ .
فقالَ رَجُلٌ مِنَ القَومِ : عَلَيَّ ذَبحُها و قالَ الآخَرُ : عَلَيَّ سَلخُها
و قالَ آخَرُ : عَلَيَّ قَطعُها و قالَ آخَرُ : عَلَيَّ طَبخُها .
فقالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : أنا ألقُطَ لَكُمُ الحَطَبَ !
فقالوا : يا رسولَ اللّه ِ ! لا تَتعَبَنَّ بِآبائنا و اُمَّهاتِنا أنتَ . نَحنُ نَكفِيكَ .
قالَ صلى الله عليه و آله : عَرَفتُ أنَّكُم تَكفُوني
و لكنَّ اللّه َ عزّ و جلّ يَكرَهُ مِن عَبدِهِ إذا كانَ مَع أصحابِهِ أن يَنفَرِدَ مِن بَينِهِم .
فقامَ صلى الله عليه و آله يَلقُطُ الحَطَبَ لَهُم .
منقول است كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در سفرى به اصحاب خود دستور داد گوسفندى ذبح كنند .
يكى از آن ها گفت : من ذبح مى كنم . ديگرى گفت : من پوست مى كنم .
سومى گفت : من گوشتش را ريز مى كنم . چهارمى گفت : من آن را مى پزم .
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : من هم براى شما هيزم جمع مى كنم!
اصحاب عرض كردند : شما زحمت نكشيد . پدران و مادرانمان به فدايت ! ما به جاى شما كار مى كنيم .
پيامبر فرمود : مى دانم كه شما به جاى من كار مى كنيد .
اما خداوند عزّ و جلّ خوش ندارد كه بنده اش با عدّه اى از دوستان و همسفران خود باشد و تنهايى در ميان آنها [ امتيازى داشته ] باشد .
پس آن حضرت برخاست و شروع به جمع آورى هيزم كرد .
( مكارم الأخلاق : ۱/۵۳۶/۱۸۶۷ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
سَيِّدُ القَومِ ، خادِمُهُم في السَّفَرِ .
سرور مردم ، كسى است كه در سفر خدمتگزار آنان باشد .
( (انظر) السقي : باب ۱۸۲۳- مكارم الأخلاق : ۱/۵۳۶/۱۸۶۶ )
امام صادق عليه السلام :
حَقُّ المُسافِرِ أن يُقِيمَ علَيهِ إخوانُهُ ، إذا مَرِضَ ثلاثا .
حق مسافر آن است كه اگر بيمار شد ، برادرانش سه روز براى او اُتراق كنند .
( بحار الأنوار : ۷۶/۲۷۳/۳۱ )
بحار الأنوار به نقل از مُفَضَّل بن عمر :
دخلتُ على أبي عبدِ اللّه ِ عليه السلام ، فقالَ : مَن صَحِبَكَ ؟
قلتُ : رَجُلٌ مِن إخواني .
قالَ : فما فَعَلَ ؟
قُلتُ : مُنـذُ دَخَلتُ المَدينَةَ ، لَم أعرِفْ مكانَهُ .
فقال لي : أ ما عَلِمتَ أنَّ مَن صَحِـبَ مُؤمنا أربَعينَ خُطوَةً ، سَألَهُ اللّه ُ عَنهُ يَومَ القِيامَةِ .
هنگامى كه [ در پايان سفر ] نزد امام صادق عليه السلام رسيدم ، حضرت فرمود : چه كسى همسفر تو بود؟
عرض كردم : مردى از برادرانم .
فرمود : پس چه كرد ( كجاست ) ؟
عرض كردم : از وقتى وارد مدينه شده ام، نمى دانم جايش كجاست ؟
حضرت فرمود : مگر نمى دانى كه هر كس چهل گام با مؤمنى همسفر شود ، خداوند در روز قيامت راجع به او از وى مى پرسد؟
( بحار الأنوار : ۷۶/۲۷۵/۳۰ )
6 ـ تهيه هديه براى خانواده :
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
إذا خَرَجَ أحَدُكُم إلى سَفَرٍ ثُمّ قَدِمَ على أهلِهِ ، فَلْيُهدِهِم و لْيُطرِفهُم ، و لو حِجارةً ! .
هر گاه يكى از شما به سفر رفت ، در بازگشت حتى اگر شده يك قطعه سنگ ، براى خانواده اش هديه و تحفه بياورد!
( بحار الأنوار:۷۶/۲۸۳/۲ )
7 ـ هنگام بازگشت دو ركعت نماز بخواند :
امام على عليه السلام :
كانَ النبيُّ صلى الله عليه و آله إذا قَدِمَ مِن سَفَرٍ ، يُصَلِّي رَكعتَينِ .
پيامبر صلى الله عليه و آله هرگاه از سفر باز مى گشت ، دو ركعت نماز مى خواند .
( كنز العمّال : ۱۷۶۴۶ )
كلّيات آداب مسافرت :
امام صادق عليه السلام : لقمان به فرزندش گفت:
إذا سافَرتَ مَع قَومٍ ، فَأكثِرِ استِشارَتَهُم في أمرِكَ و أمرِهِم
و أكثِرِ التَّبَسُّمَ في وُجوهِهِم و كُن كَريما على زادِكَ بَينَهُم
و إذا دَعَوكَ ، فَأجِبهُم و إذا استَعانُوكَ ، فَأعِنهُم
و اغلِبهُم بثَلاثٍ : طُولِ الصَّمتِ و كَثرَةِ الصَّلاةِ و سَخاءِ النَّفسِ بما مَعكَ مِن دابَّةٍ أو مالٍ أو زادٍ .
و إذا استَشهَدُوكَ على الحَقِّ ، فاشهَدْ لَهُم و اجهَدْ رَأيَكَ لَهُم ، إذا استَشارُوكَ ···
و إذا رَأيتَ أصحابَكَ يَمشُونَ ،فامشِ مَعهُم و إذا رَأيتَهُم يَعمَلُونَ ، فاعمَلْ مَعهُم
و إذا تَصَدَّقُوا و أعطَوا قَرضا ، فَأعطِ مَعهُم و اسمَعْ مِمَّن هُو أكبَرُ مِنكَ سِنّا ···
و إذا نَزَلتَ ،فَصَلِّ رَكعتَينِ قَبلَ أن تَجلِسَ ··· و إذا ارتَحَلتَ ، فَصَلِّ رَكعتَينِ
ثُمّ وَدِّعِ الأرضَ التي حَلَلتَ بها و سَلِّم علَيها و على أهلِها ؛
فإنَّ لِكُلِّ بُقعَةٍ أهلاً مِنَ الملائكةِ
هرگاه با عدّه اى همسفر شدى،در كارهاى مربوط به خودت و آنها با ايشان زياد مشورت كن
و در روى آنان تبسّم زياد داشته باش و در زاد و توشه ات نسبت به آنان بخشنده باش .
و اگر تو را دعوت كردند ، قبول كن و اگر از تو كمك خواستند ، كمكشان كن
و در سه چيز از آنان برتر باش : خاموشى ، كثرت نماز و بخشندگى در مركب يا دارايى و يا توشه اى كه همراه دارى .
اگر براى حقّى از تو شهادت خواستند، شهادت بده و اگر از تو مشورت خواستند ، با تمام توان انديشه ات را براى آنان به كارگير . . .
اگر همسفرانت راه افتادند ، تو نيز با آنان راه بيفت و اگر ديدى كار مى كنند ، تو نيز با آنان مشغول كار شو
و اگر صدقه و قرضى دادند ، تو نيز با آنان همراهى كن و از كسى كه سنّش از تو بيشتر است ، حرف شنوى داشته باش . .
هر گاه اُتْراق كردى، پيش از آن كه بنشينى دو ركعت نماز بگزار . . . و هرگاه كوچ كردى ، نيز دو ركعت نماز بخوان
و آن گاه با سرزمينى كه در آن فرود آمده اى ، خداحافظى كن و بر آن و مردمش درود فرست ؛
زيرا هر سرزمينى را ساكنانى از فرشتگان است .
( بحار الأنوار : ۷۶/۲۷۱/۲۸ )
كسانى كه همسفر شدن با آنان نكوهيده است :
امام على عليه السلام :
لا تَصحَبَنَّ في سَفَرٍ مَن لا يَرى لكَ الفَضلَ علَيهِ ، كما تَرى لَهُ الفَضلَ علَيكَ
با كسى همسفر نشو كه براى تو بر خودش برترى نمى بيند ، آن چنان كه تو براى او بر خويش برترى مى بينى .
( بحار الأنوار:۷۶/۲۶۷/۸ )
امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به شهاب بن عبد ربّه درباره بخشش به برادران در مسافرت ـ فرمود :
لا تَفعَلْ يا شِهابُ !
إن بَسَطتَ و بَسَطُوا ، أجحَفتَ بِهِم
و إن هُم أمسَكُوا ، أذلَلتَهُم .
فاصحَبْ نُظَراءَكَ ، اِصحَبْ نُظَراءَكَ
اى شهاب ! اين كار را مكن ؛
زيرا اگر تو گشاده دستى كنى و آنها نيز [ از روى ناچارى ] گشاده دستى كنند ، به آنان اجحاف كرده باشى و اگر خود دارى كنند، آنان را خوار و خجلت زده كرده باشى ؛
پس با افراد هم سطح خودت همسفر شو . با هم سطح خود همسفر شو .
( بحار الأنوار: ۷۶/۲۶۸/۱۱ )
جوانمردى در سفر:
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ درباره جوانمردى در سفر ـ فرمود :
و أمّا التي في السَّفَرِ
فَبَذلُ الزادِ و حُسنُ الخُلقِ و المِزاحُ في غيرِ المَعاصي .
جوانمردى در سفر عبارت است از :
بخشيدن زاد و توشه [ خود به همراهان ] و خوش اخلاقى و شوخى كردن ، به شرط آن كه معصيت خدا نباشد .
( بحار الأنوار:۷۶/۲۶۶/۲ )
امام على عليه السلام :
أمّا مُرُوَّةُ السَّفَرِ
فَبَذلُ الزّادِ و قِلَّةُ الخِلافِ على مَن صَحِبَكَ
و كَثرَةُ ذِكرِ اللّه ِ عزّ و جلّ في كُلِّ مَصعَدٍ و مَهبِطٍ و نُزُولٍ و قِيامٍ و قُعودٍ .
جوانمردى (مروّت) در سفر عبارت است از :
بخشيدن ره توشه [ خود به همراهان ] ، كمتر ناسازگارى كردن با همسفران
و بسيار به ياد خداوند عزّ و جلّ بودن در هر فراز و نشيب و هر فرود آمدن و برخاستن و نشستنى .
( بحار الأنوار: ۷۶/۲۶۶/۱ )
امام صادق عليه السلام :
المُرُوَّةُ في السَّفَرِ
كَثرَةُ الزادِ و طِيبُهُ و بَذلُهُ لِمَن كانَ مَعَكَ
و كِتمانُكَ على القَومِ أمرَهُم بَعدَ مُفارَقَتِكَ إيّاهُم
و كَثرَةُ المِزاحِ ، في غَيرِ ما يُسخِطُ اللّه َ عزّ و جلّ .
جوانمردى در سفر عبارت است از :
ره توشه زياد و خوب و بخشش آن به همسفرانت
و كتمان اسرار آنان بعد از جدا شدن از آنها
و شوخى فراوان در آنچه كه خداوند عزّ و جلّ را به خشم نياورد .
( مكارم الأخلاق : ۱/۵۴۱/۱۸۷۶ )
امام صادق عليه السلام :
أمّا مُرُوَّةُ السَّفَرِ
فَبَذلُ الزادِ ، المِزاحُ في غَيرِ ما يُسخِطُ اللّه َ ،
قِلّةُ الخِلافِ على مَن تَصحَبُهُ و تَركُ الرِّوايَةِ علَيهِم إذا أنتَ فارَقتَهُم
جوانمردى در سفر عبارت است از :
بخشيدن از ره توشه ، شوخى كردن به گونه اى كه خشم خدا را همراه نداشته باشد،
كمتر ناسازگارى كردن با همسفران و ترك بدگويى از همراهان بعد از جدا شدن از آنان .
( الأمالي للمفيد : ۴۴/۳ )
سفرهاى نهى شده :
امام على عليه السلام :
لا يَخرُجِ الرَّجُلُ في سَفَرٍ يَخافُ فيهِ على دِينِهِ و صَلاتِهِ
انسان نبايد به سفرى رود كه مى ترسد در آن به دين و نمازش لطمه اى وارد آيد .
( بحار الأنوار : ۱۰/۱۰۸/۱ )
امام صادق عليه السلام ـ
لَمّا سَألَهُ محمّدُ بنُ مسلمٍ عنِ الرَّجُلِ يُجنِبُ في السَّفَرِ
فلا يَجِدُ إلاّ الثَّلجَ أو ماءً جامدا ـ :
هُو بِمَنزِلَةِ الضَّرُورةِ
و لا أرى أن يَعُودَ إلى هذِهِ الأرضِ التي تُوبِقُ دِينَهُ .
در پاسخ به محمّد به مسلم كه حكم مردى را پرسيد كه در سفر جنب مى شود
و [ براى غسل كردن ] چيزى جز برف يا يخ نمى يابد ـ فرمود :
در اين جا موضوع ضرورت در ميان است .
او نبايد بار ديگر به چنين جايى كه به دين او لطمه مى زند ، سفر كند .
( بحار الأنوار : ۷۶/۲۲۲/۹ )
گردش :
امام صادق عليه السلام ـ
لَمّا دَخَلَ علَيهِ عمرُو بنُ حُرَيثٍ و هُو في مَنزِلِ أخيهِ عبدِ اللّه ِ بنِ محمّدٍ فقالَ لَهُ :
جُعِلتُ فِداكَ ، ما حَوَّلَكَ إلى هذا المَنزِلِ ؟
ـ : طَلَبُ النُّزهَةِ .
آنگاه كه ايشان در منزلِ ( تفريحگاه ) برادر خود عبد اللّه بن محمّد تشريف داشت
و عمرو بن حريث نزد امام عليه السلام آمد و عرض كرد: فدايت شوم ! چه شده كه به اين جا آمده ايد؟ ـ
فرمود : براى گردش و هوا خورى .
( المحاسن : ۲/۴۶۱/۲۵۹۵ )
سفر آخرت :
امام على عليه السلام :
مَن تَذَكَّرَ بُعدَ السَّفَرِ ، استَعَدَّ .
هركه به فكر دورى راه باشد ، خود را آماده كند .
( نهج البلاغة : الحكمة ۲۸۰ )
امام على عليه السلام :
قامَ فينا رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله خَطيبا فقالَ :
يا أيُّها الناسُ ! إنّكُم في دارِ هُدنَةٍ و أنتُم على ظَهرِ سَفَرٍ ، السَّيرُ بِكُم سَريعٌ ؛
فَأعِدُّوا الجَهازَ لِبُعدِ المَسافَةِ .
رسول خدا صلى الله عليه و آله در ميان ما به سخنرانى ايستاد و فرمود :
اى مردم ! شما در سراى آرامش هستيد ، شما بر پشت [ مركبِ ] سفر سواريد ، حركتتان شتابان است ؛
پس براى سفرِ دور و دراز ، خود را آماده كنيد .
( كنز العمّال : ۴۴۱۶۳ )
امام على عليه السلام :
آهِ مِن قِلَّةِ الزادِ و طُولِ الطَّريقِ و بُعدِ السَّفَرِ و عَظيمِ المَورِدِ! .
آه از كمى توشه و درازى راه و دورى سفر و عظمت مقصد !
( نهج البلاغة : الحكمة ۷۷ )
امام باقر عليه السلام :
قامَ أبُو ذَرٍّ رحمه الله عِندَ الكَعبَةِ فقالَ : أنا جُندَبُ بنُ سَكَنٍ . فاكتَنَفَهُ الناسُ .
فقالَ : لَو أنَّ أحَدَكُم أرادَ سَفَرا لاَتَّخَذَ فيهِ مِنَ الزادِ ما يُصلِحُهُ ؛
فَسَفَرُ يَومِ القِيامَةِ أ ما تُرِيدُونَ فيهِ ما يُصلِحُكُم ؟
فقامَ إلَيهِ رجُلٌ فقالَ : أرشِدْنا .
فقالَ : صُمْ يَوما شَديدَ الحَرِّ للنُّشُورِ
و حُجَّ حَجَّةً لِعَظائمِ الاُمُورِ و صَلِّ رَكعتَينِ في سَوادِ الليلِ لِوَحشَةِ القُبُورِ .
كَلِمَةُ خَيرٍ تَقولُها و كَلِمَةُ شَرٍّ تَسكُتُ عنها أو صَدَقَةٌ مِنكَ على مِسكينٍ لَعَلَّكَ تَنجُو بها يا مِسكينُ مِن يَومٍ عَسيرٍ
اِجعَلِ الدنيا دِرهَمَينِ : دِرهَما أنفَقتَهُ عَلى عِيالِكَ و دِرهمَا قَدَّمتَهُ لآِخِرَتِكَ
و الثالثُ يَضُرُّ و لا يَنفَعُ فلا تُرِدهُاِ .
جعَلِ الدنيا كَلِمَتَينِ : كَلِمَةً في طَلَبِ الحَلالِ و كَلِمَةً للآخِرَةِ
و الثالثةُ تَضُرُّ و لا تَنفَعُ لا تُرِدها .
ثُمّ قالَ : قَتَلَني هَمُّ يَومٍ لا اُدرِكُهُ .
ابوذر رحمه الله در كنار كعبه به پا خاست و گفت : من جُندب بن سَكَن هستم . مردم او را در ميان گرفتند .
ابوذر گفت : اگر يكى از شما بخواهد به سفرى رود ، توشه اى كه به كارش آيد با خود بر مى دارد ؛
حال آيا براى سفر آخرت نمى خواهيد توشه اى برداريد كه به كارتان آيد ؟
مردى برخاست و گفت : ما را راهنمايى كن .
ابوذر گفت : يك روز بسيار گرم را براى روز رستاخيز روزه بگير
و براى كارهاى بزرگ و دشوار ( روز قيامت ) حجّى بگزار و براى وحشت قبر ، در دل شبِ تار ، دو ركعت نماز بخوان .
اى بينوا! شايد سخن نيكى كه بر زبان آرى و گفتار زشتى كه از آن لب فرو بندى يا صدقه اى كه به بينوايى دهى ، تو را از آن روز دشوار ( قيامت ) رهايى دهد .
دنيا را دو درم قرار ده : درمى براى خرجى خانوده ات و درمى براى آخرتت .
سومين درم زيانبار و بى فايده است . پس در پى كسب آن مرو .
دنيا را دو جمله دان : جمله اى در طلب حلال و جمله اى براى آخرتت .
سومين جمله زيانبار و بى فايده است . در پى آن مرو .
آن گاه گفت : اندوه روزى كه بدان نمى رسم، مرا كُشت! .
( بحار الأنوار : ۹۶/۱۱۸/۱۶ )