محبت ورزی در آئین اسلام
۲۷ اسفند ۱۳۹۳ 0 فرهنگ و اجتماعبی شک، یکی از مهمترین و شریفترین خدماتی که انسانهای تربیت یافته به جامعه بشریت کرده و می کنند، تربیت و تهذیب آنهاست. و بزرگترین رسالت انبیاء الهی نیز همین بوده است. و چه خدمتی از این بالاتر که انسانها در سایه هدایت مردان و زنان بزرگ، گوهر وجود خویش را یافته و در رشد و کمال آن بکوشند؟
و بدیهی است انگیزه این کار بزرگ، «محبت» است، که شخص مربی را به سرنوشت محبوب خود علاقه مند کرده و زحمت تربیت را بر او آسان می نماید.
در جوامع غربی، تربیت عمدتا بر اساس انگیزه ها و علاقه های شخصی صورت می پذیرد و ممکن است در مواردی نیز محبت و خدمت به نوع نیز دخالت داشته باشد ولی اساس تربیت در اسلام «محبت الهی» است. توضیح اینکه: محبت صفتی در نفس انسان است و به چیزی تعلق می گیرد که به اعتقاد او دارای خیر و خوبی باشد. در حالی که همه خوبیها و جهات نیک در وجود است و عدم، چیزی نیست تا خیری در آن فرض شود و بر این اساس آنچه محبوب شخص واقع می شود وجود و مظاهر آن است.
بسیاری از مردم از اصل وجود غافلند و تنها به مظاهر آن توجه می کنند، یعنی تنها به موجودات و عالم کثرت می نگرند ولی از منشأ آنها و هستی صرف، که مبدأ پدیده هاست بی خبرند و چون در آنها صورتهایی از کمال و زیبایی می بینند، آنها را به طور مستقل و جدای از اصل وجود، محبوب و معشوق خویش قرار می دهند. ولی مؤمنان و عارفان مقام حق، هستی حقیقی را از خدا دانسته و موجودات دیگر را، وابسته به او و در مقامی بالاتر و ظریفتر، عین وابستگی به او می دانند و بر پایه همین اعتقاد نیز همه خیرات و فیضها را از او به حساب می آورند و جهات نیکی هم که در پدیده های هستی مشاهده می کنند، از عنایت او دانسته و جلوه ای از او می شمرند و بدین علت همه عشق و محبت خود را تنها متوجه ذات مقدس او می کنند و چون سایر موجودات را از آثار و وابسته به او می شناسند، از این جهت به آنها نیز محبت می ورزند. و به این عشق، «عشق حقیقی» می گویند زیرا به همان موضوعی تعلق یافته است که باید تعلق گیرد؛ در حالی که به نوع اول آن، «عشق مجازی» گفته می شود. چون در جایی قرار گرفته است که جایگاه اصلی آن نبوده و در حقیقت مناسب آن نیست.
مؤمن، افراد بشر را مخلوق الهی و بندگان او دانسته و گوهر انسانی را جلوه ای از عنایات حق شناخته و خدمتگزاری به آنان و بویژه تعلیم و تربیت آنها را، به عنوان یک وظیفه مهم و کاری مقدس می شمارد. گذشته از این فرزند را بخصوص، نعمت خداوند بر خود می داند(1)، و تهذیب و آموزش او را قدردانی و شکر نعمت به حساب می آورد. و لذا این نوع تعلیم و تربیت دارای ویژگیهای زیر است:
1ـ با این نگرش، مربی کار خود را برای خشنودی خدا می کند و پاداش خود را از خداوند می طلبد و هیچ چشمداشتی از دیگران ندارد. و این از عوامل مهم توفیق در امر تربیت است.
این نکته معلوم است که یکی از مهمترین موانع تأثیرگذاری داده های تربیتی آن است که شخص و یا افراد مورد تربیت احساس کنند، مربی از کار خود بهره شخصی برده و به واسطه آن در جستجوی کسب شهرت، مقام، موقعیت اجتماعی و یا نفع مادی دیگری است. و لذا به فرموده قرآن مجید، شعار تمامی پیامبران الهی، که وظیفه عمده آنها تربیت نوع بشر است، این بوده است که ما در قبال این خدمت خود، هیچ نوع بهره مادی از هیچ کس نمی خواهیم و به جز پاداش الهی، امید و آرزویی نداریم.(2)
2ـ مربی چون این عمل را کاری الهی تلقی می کند، در مواجهه با مشکلات آن، احساس خستگی نکرده و در مبارزه با موانع آن، از تلاش نمی ایستد و با صبر و متانت و حوصله، که برخورداری از آن، از شرایط لازم توفیق در این امر است، بدین کار بزرگ اقدام می کند. استقامت و تلاش بی وقفه و خستگی ناپذیر رسول گرامی(ص) و امامان معصوم علیهم السلام، در راستای تربیت امت نمونه هایی واضح، در این خصوص است.
3ـ نتیجه تربیت در این نظام، بازیابی حقیقت انسانی است و فرد مورد تربیت، به جوهره وجودی خود، که عبودیت و وابستگی به حق است، به خوبی واقف می شود و در سایه همین احساس است که انسان، تربیتی جامع می بیند و تمامی فضایل و مکرمتهای بشری، در عالیترین و کاملترین سطح ممکن خود، در وجود او شکل گرفته و کمال می یابد. و به علت همین خصیصه، تربیت دینی پایدارترین و راسخترین تربیتهاست، و خصلتهای کسب شده از آن، حتی در دشوارترین اوضاع و سخت ترین موقعیتها نیز، به کمک شخص آمده و در هر فراز و نشیبی به او مدد می رساند.
تأثیر محبت ورزی در تربیت
همچنان که در هر نظام تربیتی، محبت، فلسفه و اساس آن محسوب می شود، اظهار آن نیز از روشهای بسیار مؤثر و کارآمد، در جهت تحقق دادن و پایدار کردن محصولات و داده های تربیتی، در اعماق روح و جان آدمی به شمار می آید.
انسان اسیر محبت و محکوم آن است، تا جایی که گفته اند: «الانسان عبید الاحسان» احسان و اظهار دوستی، می تواند بشر را تا سر حد بندگی به پیش ببرد و البته این نتیجه طبیعی محبت ورزی نسبت به انسانی است که فطرت بشری خویش را از دست نداده باشد.
محبت دوستیها را تحکیم و کدورتها را برطرف می کند. پیوندهای اجتماعی را تعمیق کرده و به اعتمادهای مردمی تقویت می بخشد. مربی می تواند با روش احسان به فرد مورد تربیت، ابتدا دل و روح او را تسخیر کرده و به اختیار خود در آورد، آنگاه بی هیچ مشکلی به این امر مبادرت ورزد.
برخی گمان می کنند باید دیواری از ترس و وحشت بین والدین و فرزند باشد تا تربیت، جامه عمل بپوشد. ولی غافل از اینکه اگر ترس فرضا بتواند به طور جزئی مؤثر باشد، تا وقتی این اثر هست، که عامل ترس نیز موجود باشد و به محض برطرف شدن آن، صفات ناهنجار و زشتی که در پس حجاب ترس پوشیده بود، با قدرتی بیشتر که حاصل سرکوبی و انباشته شدن آن است، خود را نشان خواهد داد، در حالی که تحقیقات جدید و نیز تجربه های فراوان گویای این حقیقت است که صمیمیت و محبت و احساس اطمینان و آرامش و اعتماد حاصل از آن، در امر تربیت، بسیار موفق تر از عامل ترس بوده است و صاحبان این روش، خود را در این زمینه بسیار موفق و ظفرمند می دانند.
محدوده محبت نسبت به فرزند
عده ای بر این پندارند که اظهار محبت به فرد مورد تربیت، بخصوص فرزند، او را لوس و از خودراضی بار می آورد؛ و لذا نباید با فرزند با
زبان دوستی حرف زد و با او خودمانی شد. ولی اشتباه آنان در این است که خیال می کنند، لوسی فرزندان از اظهار علاقه و دوستی نسبت به آنان است، در صورتی که این حالت، ناشی از بکارگیری بی مورد محبت است نه از ابراز آن. محبت اگر در جای خودش صورت پذیرد، نه تنها کودک و نوجوان را از خودراضی بار نمی آورد بلکه برعکس، هر چه اظهار آن شدیدتر و زیادتر باشد آثار مثبت خود را نیز بیشتر و نمایان تر خواهد ساخت.
به نظر می رسد بکارگیری محبت در دو مورد می تواند دارای اثر منفی در امر تربیت باشد:
1ـ عملی کردن خواسته ها و خواهشهای فرد مورد تربیت، حتی در مواردی که به صلاح او نباشد. زیرا غالبا کودک و نوجوان بر اثر ضعف بنیه عقلی، اسیر عواطف و احساسات و خواسته های نفسانی خویش است و ممکن است چیزی را بخواهد که یا فراتر از بنیه اقتصادی خانواده است و یا سودی به حال او ندارد و یا چیزی را بطلبد که عملی کردن آن نقض مقررات دینی و یا اجتماعی است. برای نمونه:
بسیاری از نوجوانان دوست دارند با نداشتن گواهینامه رانندگی، پشت فرمان بنشینند و یا در حال مسافرت خانوادگی در جاده های شلوغ در کنار پدر تعلیم رانندگی ببینند.
کودک و نوجوان به بازی با آب علاقه مند است و دوست دارد صرفا به جهت بازی با آن شیر آب را برای مدت طولانی باز نگه دارد و این مایه حیاتی و بی بدیل را هرز داده و اسراف کند.
کودک میل دارد وقتی با والدین خود برای تفریح به پارک می روند، آنها اجازه دهند تا او آزادانه گلهای زیبای آنجا را بچیند و به فضای سبز آسیب زند. و مواردی از این قبیل.
در این گونه از خواسته ها، مربی باید با زبانی نرم و محبت آمیز، با فرد مورد تربیت خود سخن بگوید و خود او را به فکر کردن وا دارد و زشتی کار او را با زبانی در خور فهم او بازگو کند و با دادن شخصیت و فرصت فکر به او، وجدان و انصاف خود او را بیدار کند تا او خود نسبت به آن عمل تمایلی نشان ندهد. تسلیم شدن در برابر این دست خواسته ها نتایجی منفی خواهد داشت که از خودراضی و لوسی فرزند یکی از آنهاست.
2ـ توجه به خواسته های کودک در مواردی که عملی کردن آن تجاوز به حق دیگری باشد؛ مثلاً گاهی دوست دارد وسایل شخصی برادر و خواهر خود و یا کودک دیگر همسال خویش را در اختیار خود بگیرد. و یا بر سر سفره غذا، آن چه در ظرف دیگران است بردارد. برخی یا به خاطر محبت بیجا و یا به جهت راحت کردن خود از دست بهانه گیریهای کودک، خود به آسانی تمایلات بی مورد او تن می دهند و بدین وسیله نهال تجاوزگری و سرکشی را در جان فرزند خود غرس می کنند و با ایجاد و تقویت این خوی منفی در کودک خود، او را از خودراضی و لوس بار می آورند. این چنین فرزندی هم والدین خود را عذاب خواهد داد و هم برای اجتماع موجودی مزاحم و حق نشناس خواهد بود و هم خود در اثر توقعات زیاد از دیگران و بر آورده نشدن آنها از سوی آنان، در رنج و احساس محرومیت به سر خواهد برد.
محبت ورزی در سیره معصومان علیهم السلام
بی تردید، یکی از عوامل مهم رشد اسلام و توفیق حیرت انگیز حضرت رسول خدا(ص) در راه تشکیل جامعه ای نمونه و سرشار از فضایل و کرامتهای انسانی و نجات مردم جاهل از ظلمت به نور، و از گمراهی به هدایت، همان عطوفت و مهربانی و نرم خویی و محبت بیکران و عام او نسبت به همه نوع بشر بود. تا جایی که خداوند او را «پیامبر رحمت»(3) دانست و راز موفقیت او را در همین امر معرفی فرمود.(4)
مرحوم محدث قمی می نویسد: «و ذکر العلماء فی اخلاقه(ص) انّه کان یؤلف النّاس و لا ینفرهم و یکرم کریم کلّ قوم و یولّیه علیهم و یقول(ص): إذا أتاکم کریم قوم فأکرموه. و یحذر النّاس و یحرس منهم من غیر أن یطوی عن أحد منهم بشره و لا خلقه. یتفقّد أصحابه و یعطی کلّ جلسائه نصیبه. لا یحسب جلیسه أنّ أحدا أکرم علیه، من جالسه لحاجة صابره حتّی یکون هو المنصرف عنه، من سأله حاجة لم یردّه إلاّ بها أو بمیسور من القول. قد وسع الناس خلقه و بسطه، فصار لهم أبا و صاروا عنده فی الخلق سواء».
«دانشمندان در توصیف رفتار حضرت(ص) گفته اند: آن حضرت با همه مردم انس می گرفت و آنها را از خود نمی راند و بزرگ هر قومی را بزرگ می شمرد و به سرپرستی آنان می گماشت و می فرمود: هر گاه بزرگ قومی بر شما وارد شد، او را گرامی بدارید. از مردم نسبت به خود بر حذر بود ـ و چون دشمنی زیادی از ناحیه کافران و مشرکان متوجه او بود، از شر آنان ـ خود را حراست می کرد بدون اینکه نسبت به هیچ یک از آنها خوش رویی و خلق نیکوی خویش را دریغ کند. از یاران خود تفقّد می کرد و بهره هر یک از همنشینان خویش را ادا می کرد. رفتار او با همنشین خود به صورتی بود که گمان نمی کرد، هیچ کس از او در نزد آن حضرت گرامی تر و عزیزتر باشد. هر کس به خاطر کاری که داشت با آن بزرگوار مجالست می کرد، آن حضرت او را پذیرا بود و او را ترک نمی کرد تا اینکه خود آن شخص حرکت کرده و برود. و هر کس که رفع حاجتی را از او می خواست، او را رد نمی کرد؛ مگر اینکه نیاز و مشکل او را برطرف می ساخت و اگر ممکن نبود، او را با زبانی خوش، قانع و راضی می کرد. خلق نیکو و گستره عطوفتش، همه مردم را فرا گرفته بود، و برای آنان پدری مهربان بوده و از دریای مهربانی و لطف خود، همه انسانها را به طور یکسان بهره مند می ساخت.»(5)
رسول خدا(ص) وقتی مأموریت یافت تا خویشان خود را به دین جدید و آئین توحید، دعوت کند، در مجلسی که به همین منظور تشکیل داده بود پیش از ابلاغ دعوت خود، از آنها با غذا که از گوشت گوسفند و شیر فراهم آمده بود، به خوبی پذیرایی کرد و آنگاه دستور خدا را به آنها رساند.(6)
آن گروه گرچه در آن مجلس دعوت آن حضرت را نپذیرفتند و از آن با تمسخر گذشتند، ولی چه بسا همین کار رسول خدا(ص) موجب شد تا آنها تحت تأثیر قرار گیرند و از تعرّض بیشتر و ایجاد درگیری و نزاع و خرده گیری که مزاحم ما شدی و ما را برای چنین امری در اینجا گرد آوردی، صرف نظر کنند.
و نیز در حالات امام حسن مجتبی(ع) آمده است که روزی آن حضرت سوار بر مرکب خود بود. مردی از اهل شام با آن حضرت روبه رو شد و تا جایی که در توانش بود، به آن بزرگوار مظلوم، ناسزا گفت. امام مجتبی(ع) در تمام این مدت سر تا پا سکوت بود و کلمه ای بر زبان خود جاری نساخت. وقتی مرد شامی از بدگویی خود فارغ شد، آن حضرت در حالی که لبخندی بر لبانش نقش بسته بود، رو به آن شخص کرده و بر او سلام کرد. سخنانی بدین مضمون فرمود: «ای مرد، گمان می کنم غریب هستی و خستگی راه داری. اگر چیزی از ما بخواهی عطا می کنیم. اگر ارشاد بخواهی هدایت و
راهنماییت می کنیم. اگر گرسنه باشی غذایت می دهیم. اگر لباس بخواهی و یا نیاز دیگری داشته باشی برآورده می کنیم. و اگر به مسکن احتیاج داشته باشی، برایت فراهم می سازیم و اگر بار خود را به خانه ما فرود آوری و به سرای ما درآیی تا میهمان ما باشی و تا وقت رفتن در نزد ما باشی، راحت تر خواهی بود. زیرا امکانات ما برای پذیرایی تو فراوان است.» وقتی مرد شامی این شیوه را از امام مجتبی(ع) مشاهده کرد به گریه افتاد و به امامت آن حضرت اقرار کرد و گفت: تا کنون تو و پدرت دشمن ترین مردم پیش من بودید. ولی از اینک شما محبوب ترین خلق خدا نزد من هستید. پس از آن، بر آن حضرت وارد شد و تا در مدینه بود، مهمان آن جناب بود و از محبان و معتقدان خاندان نبوت و اهل بیت رسالت(ع) گردید.(7)
این شیوه برخورد، سیره مستمر پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) آن حضرت بود و آنان با استفاده از همین روش، مردم را به دین خدا جذب و دلها را به سوی خود و هدایتهای دینی خویش متوجه کرده و قلبهای سخت و سنگ گون را نرم و منعطف می ساختند و بدین وسیله موفق شدند، از آن مردم وحشی و بیابان گرد و دور از فرهنگ و اخلاق، انسانهایی مؤمن، بافضیلت و باکمال، تربیت کنند.
ــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ مکارم الاخلاق، حسن بن فضل الطبرسی، نشر مؤسسه اعلمی، تهران، ص219، عن الصادق(ع): «البنات حسنات و البنون نعمة» دختران حسنه برای والدین و پسران نعمتند.
2ـ سوره یونس، آیه 73، سوره یوسف، آیه 105، سوره شعرا، آیه 110 و غیر آن.
3ـ سوره انبیاء، آیه 107.
4ـ سوره آل عمران، آیه 159.
5ـ کحل البصر فی سیرة سیّد البشر، مطبعة الشهید، قم، ص66 ـ 67.
6ـ الارشاد، شیخ مفید، کتابفروشی بصیرتی، قم، ص29.
7ـ منتهی الامال، شیخ عباس قمی، نشر سازمان انتشارات جاویدان، محمدحسن علمی، ص222.
منبع :
سیدمهدی موسوی کاشمر، محبت ورزی، پیام زن، شماره 78، شهریور 1377، صفحه 68