اهل بيت صراط مستقيم هستند

اهل بيت صراط مستقيم هستند

۰۵ خرداد ۱۳۹۴ 0 اهل بیت علیهم السلام

آيات نورانى قرآن كريم انسانى را به عنوان امام و پيشوا معرفى مى نمايد كه در عرصه انديشه و تفكّر و در حالات روانى و اخلاقى و در مرحله عمل و كوشش ذرّه اى افراط و تفريط ندارد و در همه شؤون حيات، مُجرى فرمان هاى حق است و تحت تأثير حوادث تلخ و شيرين و توفان هاى سياسى و اجتماعى و هوا و هوس و القائات دشمنان و شيطان ها قرار نمى گيرد و به فرموده قرآن مجيد از بندگان مُخلص خداست كه دست هيچ شيطان حيله باز و اغوا گرى هرگز به او نخواهد رسيد (1) و حيات و زندگى اش صد در صد الهى و ملكوتى است و همه لحظاتش غرق در اعمال مثبت و اخلاق حسنه و دستگيرى از مردم و تبليغ دين و نشر علم و دانش و...
است.

"... قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ بقره /124.

... پروردگارش [ به خاطر شايستگى ولياقت او] فرمود: من تو را براى همه مردم پيشوا و امام قرار دادم. ابراهيم گفت: و از دودمانم  [ نيز پيشوايانى برگزين ]. [ پروردگار] فرمود: پيمان من [ كه امامت و پيشوايى است ] به ستمكاران نمى رسد.
 "وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ" انبياء / 73
و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما [ مردم را] هدايت مى كردند، و انجام دادن كارهاى نيك و برپا داشتن نماز و پرداخت زكات را به آنان وحى كرديم و آنان فقط پرستش كنندگان ما بودند.
معنى صراط مستقيم 
بر اساس تأويل آيات قرآن مجيد، آن راهى كه بين خالق و مخلوق است و حركت بر پايه آن راه انسان را به مقام قرب و لقاى حق و دست يافتن به فوز عظيم و رهايى از عذاب جاودانه مى رساند، صراط مستقيم است.اميرالمؤمنين عليه السلام در توضيح صراط مستقيم مى فرمايد:
الصِّراطُ المُسْتَقيمُ فِى الدُّنيا ما قَصَرَ عَنِ الغُلُوِّ، وارْتَفَعَ عَنِ التَقْصِيرِ، واسْتَقامَ وفِى الآخِرَةِ طَرِيقُ المُؤمنينَ إلى الجَنَّةِ (2) راه مستقيم در دنيا راهى است بدون افراط و تفريط و راهى است پابرجا و درست و در آخرت راه مؤمنان به سوى بهشت است.
توضيح اميرالمؤمنين عليه السلام بى كم و زياد منطبق بر اهل بيت عليهم السلام  است زيرا آن بزرگواران در همه شؤون زندگى، معتدل و مستقيم و دور از افراط و تفريط بودند و با هدايت آنان مردم در قيامت به بهشت مى رسند.

مفهوم حقيقى صراط مستقيم 

در قرآن مجيد گاهى واژه هايى به كار رفته است كه مصداق اتمّ و اكملش براى عقول قابل درك نيست و بدون ترديد بايد منظور اصلى از آن واژه ها را از پيامبر و خود اهل بيت عليهم السلام - كه معلّمان قرآن و بيان كنندگان مفاهيم آن هستند- تعليم گرفت كه روايات مهمّى بيان كننده عمق آن واژه ها از قول  اهل بيت عليهم السلام  هستند. از واژه هايى كه در قرآن مجيد زياد به كار رفته، واژه “صراط” است و آنچه ما از كلمه صراط مى فهميم چيزى جز راه نيست اينكه اين راه چيست و از كجا تا به كجاست و كميت و كيفيت آن چگونه است و به چه صورت بايد در اين راه قرار گرفت و حركت كرد، از واژه صراط قابل دريافت نيست.
به اين خاطر پيامبر و اهل بيت عليهم السلام  از جانب خدا عهده دار بيان اين حقايق هستند كه بدون كمك گرفتن از دانش گسترده آنان نسبت به قرآن، مراجعه به قرآن گمراهى و ضلالت است چرا كه:
 «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ...جمعه /2
اوست كه در ميان مردم بى سواد، پيامبرى از خودشان برانگيخت تا آيات او را بر آنان بخواند و آنان را [ از آلودگى هاى فكرى و روحى ] پاكشان كند و به آنان كتاب و حكمت بياموزد و آنان به يقين پيش از اين در گمراهى آشكارى بودند...
"... فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ" نحل/43
... اگر [ اين حقيقت را] نمى دانيد [ كه پيامبران از جنس بشر بودند] از اهل دانش و اطلاع بپرسيد [ تا ديگر نگوييد كه چرا فرشته اى به رسالت نازل نشده است؟!].
كتاب شريف الكافى و تفسير القمى و العياشى در روايات بسيارى نقل كرده اند كه اهل ذكر پيامبر و اهل بيت  آن حضرت هستند (3).
آرى، خداى بزرگ كه نازل كننده قرآن به بيت نبوّت است، مفاهيم و معانى و مصاديق و تأويلات آن را در قلوب پاك و عرشى اهلش تجلّى داده است تا مردم از طريق آنان حقايق و مفاهيم و مصاديق و تأويلات واژه ها را بدانند.امام صادق عليه السلام درباره  “اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ” مى فرمايد:
يَقُولُ: أرشِدنا إِلَى الطَّريقِ المُستَقيمِ، أى أَرْشِدنا لِلُزُومِ الطَّرِيقِ المُؤَدِّى إلَى مَحَبَّتِكَ، وَالمُبَلِّغِ إلَى جَنَّتِكَ، وَالمَانِعِ مِنْ أنْ نَتَّبِعَ أهوَاءَنَا فَنَعطَبُ أو نَأخُذَ بِآرائِنَا فَنَهْلِكُ  (4) مى گويد: ما را به راه راست ارشاد كن يعنى به ملازمت راهت ارشاد بفرما راهى كه ما را به سوى عشق و محبت تو مى كشاند و به بهشت تو مى رساند و مانع از اين است كه ما از خواسته هاى بى محاسبه خود پيروى كنيم در نتيجه به چاه نابودى افتيم، يا آراى بى پايه خود را دنبال كنيم و نهايتاً هلاك شويم.
آيا جز با تعليم  اهل بيت عليهم السلام  كه عارف باللّه و خدا شناس واقعى اند مى توان به شناخت و در نتيجه به محبت و عشق به حق كه محصول شناخت است، رسيد؟آيا بى راهنمايى آنان و بدون عمل به فرهنگ پاكشان و جز با شفاعتشان مى توان به بهشت دست يافت؟آيا بدون قرار گرفتن در حصن حصين ولايتشان امكان دارد از خطر هواها و خواسته هاى نفس بت صفت در امان ماند؟ آيا بدون اقتداى به آن امامان هدايت مى توان از ضربه هاى غير قابل جبران آراى فاسد و ناقص خود محفوظ ماند؟
اگر گفته شود كه مى توان فقط در سايه قرآن بدون دستاويزى ديگر از همه اين خسارت ها و زيان ها در امان ماند و نيازى به امام هدايت نيست، سخنى بر خلاف قرآن گفته شده و به مقوله خطرناك “حسبنا كتاب الله” كه برنامه اى جهت بركنارى  اهل بيت عليهم السلام  از همه شؤون حيات انسان بوده، تكيه داده شده و در نهايت تن دادن به كارى است كه خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله به آن رضايت ندارند و جز گمراهى و ضلالت از پى ندارد.

اهلبیت علیهم  السلام مصداق صراط مستقیم هستند

بنابراين با كمال قاطعيت بايد گفت: صراط مستقيم از نظر معنا، قرآن و از نظر مصداق تام، اهل بيت  اهل بيت عليهم السلام  عصمت اند و اين دو لازم و ملزوم يكديگر و هرگز ميانشان جدايى نيست و بدون  اهل بيت عليهم السلام  راه مستقيمى به سوى معانى و مفاهيم قرآن و درك لطايف و اشارات آن وجود ندارد و در حقيقت صراط مستقيم حق براى راه يافتن به معانى قرآن و دست يافتن به فقه كامل 
و جامع اسلام و سبب نجات از مهالك و علت رسيدن به خير دنيا و آخرت و عامل مصونيت از عذاب و ورود به بهشت عنبر سرشت، اهل بيت عليهم السلام  هستند. اهل بيت عليهم السلام راه مستقيم به سوى خداحضرت امام محمّد باقر عليه السلام فرمود:
نَحنُ الطَّرِيق، وَصِراطُ اللّهِ المُستَقيمُ إلَى اللّهِ تَعَالَى  (5) راه روشن و طريق واضح و راه مستقيم خدا به سوى خدا كه رونده را به خدا مى رساند، ما اهل بيت  پيامبريم.
آرى، اهل بيت عليهم السلام  صراط مستقيم خدايند؛ زيرا شناخت و معرفت آنان نسبت به خدا، شناختى كامل و جامع است و آگاهى آن بزرگواران به خواسته هاى حق، آگاهى همه جانبه است و خدايى را بايد پذيرفت كه در كنار آيات مجمل و سربسته و رمز دار قرآن، توسط اهل بيت عليهم السلام  معرفى شده است.
با وجود آنان همه خواسته ها و فرمان هاى حق قابل درك و دريافت است و با قدرت معنوى ايشان و هدايت و راهنمايى آنان است كه انسان به خدا و رضاى خدا و لقا و قرب خدا مى رسد و هركس در هر شأن و مقامى باشد از هر راه ديگرى به سوى خدا حركت كند، بيراهه مى رود و به مقصود نخواهد رسيد.
در روايت بسيار مهمى، راوى مى گويد:
 سَألْتُ أبا عَبْدِاللّهِ عليه السلام عَنْ الصِّراطِ فَقالَ عليه السلام: هُو الطَّريقُ إلى  مَعْرِفَةِ اللّهِ عَزَّ وَجَلَ  از حضرت امام صادق عليه السلام از معناى صراط پرسيدم، حضرت فرمود: صراط به معناى راه به سوى شناخت خداى عزّ و جل است.
راستى در اين عرصه پهناور هستى چه راهى براى شناخت واقعى خدا جز اهل بيت عليهم السلام  وجود دارد؟ اگر خدا را به وسيله  اهل بيت عليهم السلام  كه عارف باللّه اند، نشناسيم به وسيله چه كسى مى توان خدا را شناخت؟اين  اهل بيت عليهم السلام  هستند كه با معارف الهى خود، خدا و قيامت و فقه و اخلاق و حقايق را براى مردم بيان كرده اند و اين مردم هستند كه براى شناخت حقيقى حقايق بايد به  اهل بيت عليهم السلام  رجوع كنند و دين واقعى را از آنان دريافت نمايند و در يك كلمه به وسيله آنان به عرصه با عظمت معرفت وارد شوند كه بدون آنان، زندگى عين تاريكى و دست و پا زدن در جهل و نادانى است.آنگاه امام صادق عليه السلام براى توضيح بيشتر درباره صراط به راوى فرموده:
وَهُما صِراطانِ: صِراطٌ فِى الدَّنيا، وَصِراطٌ فِى الآخِرَةِ، فَأمَّا الصِراطُ فِى الدُّنيا فَهُوَ الإمامُ المُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ، مَنْ عَرَفَهُ فِى الدُّنيا وَاقْتَدَى  بِهُداهْ مَرَّ عَلى الصِراطِ الَّذى هُوَ جِسْرُ جَهَنَّمَ فِى الآخِرَةِ، وَمَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ فِى الدُّنيا زَلَّتْ قَدَمُهُ عَنِ الصِّراطِ فِى الآخِرَةِ فَتَرْدَى فِى نارِ جَهَنَّمَ  (6)
 صراطى كه از آن سخن گفته مى شود. دو صراط است: صراطى در دنيا و صراطى در آخرت، اما صراط در دنيا، امام و پيشوايى است كه  طاعتش بر همگان واجب است، كسى كه در دنيا او را بشناسد و به هدايتش اقتدا كند بر صراطى كه پل دوزخ در آخرت است خواهد گذشت و كسى كه او را در دنيا نشناسد قدمش در آخرت بر صراط مى لغزد و در آتش دوزخ سقوط مى كند. بنابراين راه رسيدن به معرفت واقعى و شناخت حقيقى نسبت به امورى كه سبب نجات در دنيا و آخرت و خوشبختى دائمى و هميشگى است- بنا بر آيات قرآن و روايات- امامان هدايت يعنى  اهل بيت عليهم السلام  هستند.

راهروان راه راست 

انسان چون دست در دست  اهل بيت عليهم السلام  گذارد و به معارف آنان روى آورد و در مكتب سعادت بخششان شاگردى كند و به هدايتشان اقتدا نمايد، عارف به معارف و به ويژه عارف باللّه مى شود و عرفان به حقايق در قلبش تجلّى مى كند و سراسر وجودش را تحت تأثير قرار مى دهد و به او در انجام فرايض و واجبات و آراسته شدن به حسنات اخلاقى و به ويژه در ترك محرمات و اجتناب از گناهان و دورى از آلودگى ها يارى مى دهد.مگر سلمان- كه روزگارى را در مكتب زردشتى گرى و نصرانيت گذراند- با اقتداى به  اهل بيت عليهم السلام  به مقامى نرسيد كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در حضور مردم فرمود:
سَلْمان مِنَّا أهْلَ الْبَيْتِ  (7) سلمان از ما اهل بيت  است.
مگر بيابان گرد چوپانى چون ابوذر با توسل به  اهل بيت  عليهم السلام  به مقامى نرسيد كه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره اش فرمود:
آسمان بر سر كسى سايه نينداخت و زمين فرش زير پاى كسى نشد كه هم چون ابوذر صادق باشد (8)
مگر برده زاده اى سياه و حبشى چون بلال با اقتداى به  اهل بيت  عليهم السلام  به جايى نرسيد كه قرآن آيه شريفه:
 «... إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ...” حجرات/13
بى ترديد گرامى ترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شماست. يقيناً خدا دانا و آگاه است.
را در حق او نازل كرد! آرى، اينان و امثالشان از طريق معرفت درست و شناخت راستينى كه از اهل بيت عليهم السلام  كسب كردند با همه وجود، عبد و بنده واقعى خدا شدند و به مقاماتى كه بايد برسند رسيدند و براى همه مردم جهان تا روز قيامت الگو و اسوه و سرمشق پيروى صحيح از اهل بيت شدند.
عارف باللّه نمى تواند بنده غير حق شود و مصون از خطرات هوا و هوا پرستى است و هر لحظه در مقام بندگى خداست.عارف باللّه از هر آلودگى ظاهرى و باطنى پاك است و جز به خدا نمى انديشد و در امورش نيتى در امورش جز خدا ندارد و براى غير خدا قدم برنمى دارد و از هيچ طاغوت و سركشى واهمه اى به خود راه نمى دهد و از هيچ شيطان و بتى اطاعت نمى كند. عارف باللّه خود را مملوك واقعى خداوند مى داند و تنها او را مالك  حقيقى مى شمارد و با همه وجودش در قول و عمل فرياد مى زند: “العبد و ما فى يده كان لمولاه”. بنده و آنچه در اختيار اوست، براى مولايش مى باشد.
يوسف عليه السلام بنده واقعى و حقيقى حضرت ربّ العزّه بود و مالكيّت حق را نسبت به خود و مملوكيّت خود را نسبت به حق با همه وجودش از روى شعور و عقل، حسّ مى كرد كه هفت سال در اوج جوانى و شهوت در برابر بانوى زيباى كاخ نشين از خود مقاومت نشان داد و هرگاه آن زيباى مصرى و عشوه گر طنّاز از او درخواست كام جويى كرد با استوارى تمام در پاسخ او گفت: معاذ اللّه!
يعنى: خداى من و مالك و ربّ من- كه من مملوك و دست پرورده و در سيطره فرمان اويم- دوست ندارد كه من دعوت تو را اجابت كنم و دامن پاك خود را به گناه آلوده سازم و با طناب تو به چاه هلاكت افتم.من اگرچه در اوج جوانى هستم و در فشار شهوت و لذّت خواهى قرار دارم، ولى از طرف ديگر در حريم ربوبيّت و مالكيت حق به سر مى برم و مالك عزيز من به من اجازه آلوده كردن خود به شهوت را نمى دهد. براى من روشن است كه غير او هرچه باشد جز ظلّ و سايه اى فانى شدنى چيزى نيست و من هرگز بر سايه از دست رفتنى تكيه نمى دهم و خود را دچار پرستش غير نمى كنم.
عارف باللّه با همه وجود در صراط مستقيم حق است و جز در آن صراط حركت نمى كند، فريب نمى خورد، اسير نمى شود و خوار دنيا و گرفتار عذاب آخرت نمى گردد. معرفت و آگاهى و دانش توأم با ايمان و عشق عارف، در روش و منش او به صورت حقايق اخلاقى و واقعيات عملى ظهور مى كند. آثار معرفت و آگاهى و ميوه با ارزشش- عشق و محبت- را در سراسر زندگى پيامبرا اهل بيت  و  عليهم السلام  مى توان ديد، هر كس از اين نمد، كلاهى براى خود برگيرد رفعت و بلندى و مقامش از عرش برين مى گذرد و فرشتگان را در برابر وضع خود حيرت زده مى كند.
بايد با توسل به رهبران معصوم و پيشوايان تعيين شده از جانب خدا و دل دادن به فرهنگ پاك اسلام، خود را به جايى برسانيم كه  “لا إلَهَ إلّا اللّه” و “لا حَولَ وَلا قُوَّةَ إلا بِاللّهِ و “لَيْسَ فِى الدَارِ غَيرُه دَيَّارٌ” در همه شؤون زندگى ما به صورت اعتقاد و عمل ظهور كند و از وجود ما جز توحيد باقى نگذارد و به لمس اين حقيقت برسيم كه در مملكت هستى جز او كسى نيست و آنچه هست سايه اى از اشارت اوست كه به خاطر فانى شدنش قابل اعتماد نيست.
اهل بيت عليهم السلام  كه حقيقت صراط مستقيم و جلوه كامل راه حق اند و در عرفان و معرفت به حقايق به گونه اى بودند كه با حقايق، اتّحاد وجودى پيدا كردند، در دار وجود جز خدا را نديدند و جز از خدا فرمان نبردند و جز خدا را بندگى نكردند و جز به خدا اعتماد نكردند و به همين خاطر با اذن خدا، منبع تمام فيوضات و فيض رسان به همه جهانيان شدند و هر كه به درستى و راستى به آنان پيوست از فيوضات وجودشان در علم و عمل بهره مند شد و رشحه اى از حقيقت آنان گشت.
 

پی نوشت:

 (1) - “قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ* إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ” حجر (15): 39- 40.

 (2) - تفسير الصافى: 1/ 54.

 (3) - الكافى: 1/ 211، باب أن اهل الذكر الذين امر اللّه...، حديث 4؛ تفسير العياشى: 2/ 260، حديث 32؛ تفسير القمى: 2/ 67؛ وسائل الشيعة: 27/ 75، باب 7، حديث 33237؛ بحار الأنوار: 23/ 183، باب 9، حديث 43؛ تفسير الصافى: 1/ 925.

 (4) - عيون اخبار الرضا: 1/ 305، باب 28، حديث 65؛ تفسير الامام العسكرى عليه السلام: 44، حديث 20؛ وسائل الشيعة: 27/ 49، باب 6، حديث 33179. تفسير الصافى: 3/ 136 (با كمى اختلاف).

 (5) - بصائر الدرجات: 62، باب 3، حديث 10؛ بحار الأنوار: 26/ 248، باب 5، حديث 19.

 (6) - معانى الأخبار: 32، باب معنى الصراط حديث 1؛ بحار الأنوار: 8/ 66، باب 22، حديث 3؛ تفسير الصافى: 1/ 85.

 (7) - بحار الأنوار: 22/ 348، حديث 64.

(8) - شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد: 8/ 259؛ سنن الترمذى، 4/ 509، حديث 3801.


منبع: اهل بيت عليهم السلام عرشيان فرش نشين،  شیخ حسین انصاریان, ص: 147

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث