ارزش انسان در قرآن
۲۷ خرداد ۱۳۹۵ 0 فرهنگ و اجتماعقرآن کريم منشوري جامع و تمام نمايي است از جانب خداوند عليم و حکيم، که آن را به خاتم و اشرف رسولان خويش فرستاده است. و حکمت الهي اقتضاي آن را دارد که دين خاتم مشتمل بر آيين نامه اي کامل و جامعي باشد، چرا که بعد از آن دين و رسالت ديگري نخواهد بود تا نقص و کمبود آن را جبران کند. اينچنين است که قرآن کريم دربر دارنده تمام معارف و حقايق هستي است و چيزي درآن فروگذار نشده است. «و نزّلنا عليک الکتاب تبياناً لکلّ شيءٍ» (نحل، 89).
«کرامت» و شخصيت انسان نيز از جمله اموري است که قرآن شريف توجه و عنايت تمام به آن مبذول داشته و در آيات گوناگون و متعددي اين موضوع را مطرح کرده و حتي چيزها يي را در اين رابطه واجب و يا تحريم نموده است.
کرامت در لغت به معني بزرگواري و بخشش و ارزشمندي مي باشد و به همين ترتيب شخص کريم انساني است بزرگوار، با شخصيت و داراي ويژگي ها و ارزشهاي اخلاقي. تکريم شخصيت انسانها و احترام و بزرگداشت آنها از جمله اموري است که فراوان مورد توجه و سفارش دين عزيز اسلام قرار گرفته است. اين طرز رفتار و منش را مي توان به وضوح در سيره اولياي بزرگ اين دين الهي به خصوص پيامبراعظم (صلي الله عليه وآله و سلّم) مشاهده نمود.
خداوند حکيم در مورد فضيلت و کرامت و بزرگي شأن نوع بشر فرموده است: «ولقد کرّمنا بني آدم و حملناهم في البرّ و البحر و رزقناهم من الطّيبات و فضّلناهم علي کثير ممّن خلقنا تفضيلاً» (إسراء، 70).
در جامعه اي که مورد نظر اسلام و قرآن است، هر انساني محترم و داراي شخصيت و کرامت مي باشد. اين تکريم و بزرگداشت از دو زاويه قابل نگاه و بررسي است؛ يکي از جانب خود شخص مي باشد؛ به اين معني که با شناخت مقام «خليفة الهي» خويش و اينکه اشرف مخلوقات است، قدر و منزلت خود را بداند و اين گوهر گرانمايه را براي خود حفظ نمايد. اما اين تکريم را مي توان از بعد جامعه هم در نظر گرفت. يعني در جامعه اسلامي انسانها علاوه بر حفظ کرامت خودشان، موظف به تکريم و تجليل ديگران نيز هستند و نبايد از آن کوتاهي و غفلت کنند.
قرآن کريم و تکريم والدين
در اسلام آنقدر که به احترام و تکريم پدر و مادر توصيه و سفارش شده، نسبت به ديگران توصيه نشده است و آثار مطلوب و بزرگي که در پي اين احترام و قدرداني نصيب انسان مي شود برکسي پوشيده نيست و از آن اموري است که در نزد خداي حسابگر، جايگاه عظيمي دارد.
قرآن شريف نيز در آيات قابل توجهي مانند: 83 بقره، 36 نساء، 151 انعام، 23 شعراء، 14 لقمان و ... سخن از والدين و احسان و نيکي در حق آنها را به ميان مي آورد. و البته حق هم همين است که قرآن کريم نسبت به پدر و مادري که از ابتداي تولد فرزند زحمت ها و مشقت هايي را متحمل شده اند، اين گونه عنايت داشته باشد و امر به احسان و تکريم آن دو بزرگوار را بعد از دعوت به توحيد و يکتا پرستي خداي جلّ و اعلي قرار دهد.
در آيه 36 سوره نساء مي خوانيم: «واعبدوا الله و لا تشرکوا به شيئاً و بالوالدين إحساناً ...».
اهميت احترام و نيکي به پدر و مادر در اين آيه و آيات مشابه ديگر به بهترين وجه ممکن نمودار شده و بيان مي شود که پس از دستور به عبوديت و يگانه پرستي، آنچه که در مرتبه بعد قرار مي گيرد و اولويت دارد، احسان و تکريم مقام بلند پدر و مادراست؛ قابل توجه اينکه اين سياق در چند جاي ديگر قرآن کريم نيز تکرار شده و به همين آيه بسنده نمي شود.
بيان زيباي ديگر قرآن در اين مورد آيه کريمه «وقََضي ربُّک أن لا تعبدوا إلا إيّاه و بالوالدين إحساناً إمّا يبلغنّ عندک الکِبَر أحدهما أو کلاهما فلا تقل لهما أفّ و لا تنهرهما و قل لهما قولاً کريماً» (إسراء، 23).
باز هم سخن از توحيد و بلافاصله پس از آن امر به تواضع و احسان و تجليل از والدين و کمک به آنها در امور زندگي و نهي از رنجش و آزار آنان، حتي با کوچکترين کلام نا مناسب است. بلکه بايد با نرمي و کلامي نيکو و مؤدبانه با آنان سخن گويد؛ (قولاً کريماً). و اين کمترين خدمتي است که فرزند مي تواند در حق پدر و مادري که او را از کودکي تربيت و رشد داده اند و به بلوغ رسانده اند انجام دهد ؛(کما ربّياني صغيراً).
همچنين است درذکر اوصاف حضرت يحيي (عليه السلام) که يکي از آنها نيکويي و تعزيز والدين خود مي باشد: «و حَناناً من لدنّا و زکوةً و کان تقيّاً * و بَرّاً بوالديه و لم يکن جبّاراً عصيّاً» (مريم، 13و14).
اما به طور مسلم زحمتي که مادر، به خصوص در ايام کودکي در قبال فرزندان خود متحمل مي شود نسبت به پدر بيشتر است، و اين زحمت و مشقت بيشتر، تکريم و احترام بيشتري را مي طلبد؛ چنانکه در روايات متعدد نسبت به احترام به مادر سفارش هاي ويژه اي شده است. قرآن کريم نيز به اين مسئله توجه نموده و مي فرمايد: «و وصّينا الإنسان بوالديه حملته أمُّه وَهناً علي وَهن و فصاله في عامين أن اشکر لي و لوالديک إليّ المصير». (لقمان، 14).
اين آيه به مشقت هاي مادر هنگام بارداري و پس از آن اشاره کرده و آن را جداگانه ذکر مي کند، تا انسان را به ياد گذشته خويش بيندازد و از اين طريق بيشتر قدردان زحمتها و رنجهاي مادرش باشد.
قرآن کريم و تکريم زنان
احياي کرامت و شخصيت زنان از امتيازات شاخص دين اسلام مي باشد. در جامعه اي که جهل سراپاي آن را فراگرفته بود، و در آن دختران زنده به گور مي شدند و به زنان به ديده برده ومتاع هوسراني مردان نگريسته مي شد، خاتم المرسلين، حضرت محمد (صلي الله عليه و آله) مبعوث شده و ارزش هاي از دست رفته را به جامعه برمي گرداند؛ دست دختر بزرگوار خويش را مي بوسد و يا در وصف مقام بلند مادر مي فرمايد: «بهشت زير پاي مادران است».
همچنين احکامي که تحت موضوع ازدواج و حقوق زنان در اسلام مطرح مي باشد به روشني بيانگر اختلاف نگرش آيين جديد با دوران قبل از آن است. در آيات متعددي از قرآن مجيد نيز اين ارزش گذاري و تکريم نسبت به زنان به چشم مي خورد. مثلاً آياتي که به مردان و زنان به يک چشم نگريسته و بين آنها در رسيدن به فلاح و سعادت فرقي نمي گذارد. از اين جمله به ذکر يک آيه بسنده مي کنيم:
«و من يعمل من الصالحات من ذَکر أو أنثي و هو مؤمن فاولئک يدخلون الجنّه و لا يظلمون نقيراً» (نساء، 124).
خداوند در اين کريمه، شرط ورود به بهشت و سعادت هميشگي را در دو چيز خلاصه مي فرمايد؛ يکي انجام اعمال صالح و ديگري ايمان به خدا و روز جزا؛ نه مرد يا زن بودن. و در واقع ذکر عبارت «من ذکر أو أنثي» به نوعي تأکيد بر همين مطلب است که جنسيت انسانها در بهشتي يا دوزخي شدنشان تأثيري ندارد.
از ديگر آيات مرتبط با اين موضوع، مي توان به شريفه «يا أيها الذين آمنوا لا يحلّ لکم أن ترثوا النساء کَرهاً ... و عاشروهنّ بالمعروف ...» (نساء، 19)، اشاره نمود. يکي از ناهنجاري دوران جاهليت که اسلام عزيز به مخالفت با آن قيام نمود، اين بود که زنان نمي توانستند ارث ببرند؛ اما در اين آيه ارث حق مسلمي براي زن درنظر گرفته شده و تعدي به اين حق توسط مردان تحريم گرديده است.
در ادامه آيه با تعبير زيبا و پر محتواي «وعاشروهنّ بالمعروف» فرمان به رفتار پسنديده و شايسته با زنان و رعايت حقوق آنها مي کند.
همچنين در دستورالعملي ديگر که بيانگر احترام به حقوق زنان است مي فرمايد: «... للرّجال نصيبٌ مما اکتسبوا و للنّساء نصيبٌ مما اکتسبنَ ...» (نساء، 32) . به اين معني که همان طور که مردان مي توانند از تلاش و کسب خود بهره مند شوند، زنان نيز حق اين بهره برداري را دارند و از اين جهت فرقي بين آنها نيست.
همچنين است در تعبير پر معناي «... و أتوا النساءَ صدُقاتهنّ نحلةً ...» (نساء، 4). در اينجا نيز مقابله قاطعانه اسلام (قرآن) با قانون رايج ديگر عهد جاهليت به وضوح نمايان است. زيرا پيش ازاسلام زن از مهريه خود بهره اي نمي برد و به ديگران تعلق مي گرفت.
در همه اين آيات شريفه و آيات متعدد ديگربه خوبي مي توان تکريم و ارزش گذاري نسبت به مقام و جايگاه زن را احساس نمود؛ مقامي که در نزد انسان هاي جاهل و دور از مکتب قرآن پذيرفته نيست.
برخورد های محترمانه و کريمانه در قرآن
خداوند رحمان و رحيم حساب ويژه اي بر ارزش و حرمت و آبروي انسان ها دارد. به گونه اي که حتي شاد نمودن يک انسان مؤمن و گره از کار او گشودن و به او خدمت کردن و کمک کردن، در پيشگاه خداوند متعال، بزرگ و مهم است و موجب خوشنودي و تقرب به او جلّ جلاله مي شود. و در مقابل، رنجاندن و هتک حرمت ديگران از جانب خداوند بي پاسخ نيست و البته اين حقايقي است که به تجربه ثابت شده است.
سري به قرآن کريم مي زنيم و از اين گلستان شاخه هاي ديگري برمي چينيم.
در آيه 83 سوره بقره، خداي متعال ضمن طرح مسائل گوناگون، رفتارشايسته مردم با يکديگر را نيز مورد توجه قرار داده و مي فرمايد: «... و قولوا للناس حُسناً...».
آري گفتار انسان ها با يکديگر بايد محترمانه و با رعايت شخصيت افراد باشد و موجب رنجش و دل آزردگي آنان نشود.
از ديگر آيات زيبا و روح بخش قرآن عزيز در اين رابطه، آيه 86 سوره نساء مي باشد که مي فرمايد: «و إذا حُيّيتم بتحيّه فحيّوا بأحسنَ منها أو رُدّوها إن الله کان علي کلّ شيءٍ حسيباً».
اين تعبير زيبا در اين آيه شريفه نشانه توجه خداي متعال به نيکويي برخورد انسان ها با يکديگر دارد، به نحوي که از مطرح کردن آن در کتاب بزرگ خويش ابايي نداشته و بلکه مردم را ملزم به رعايت آن مي کند، چرا که نتيجه اين سلام و تحيت و احترام متقابل، تداوم و استحکام روابط در جامعه اسلامي و وحدت ميان مسلمين مي باشد، که امري لازم و ضروري است.
بر اساس روايات در احکام فقهي اسلام نيز جواب سلام واجب برشمرده مي شود، حتي اگر انسان در نماز باشد؛ نمازي که از سوي خداي حکيم فرض شده و نبايد در آن سخن اضافه بر آنچه مشخص گرديده گفته شود. اما کرامت و ارزش انسان در نزد خدا تا اندازه اي است که به منظور حفظ اين کرامت و حرمت شخص سلام کننده، به نمازگزار اجازه داده مي شود که پاسخ او را به نحوي شايسته بدهد؛ زيرا در غير اين صورت ممکن است موجب تحقير و خرد شدن شخصيت فرد شود، که چنين چيزي مطلوب حضرت حق نمي باشد.
نکته قابل ذکراينکه در پايان اين آيه کريمه اشاره گرديده که خدا وند برهمه چيزآگاه است و حساب دقيق همه چيز را دارد؛ «إن الله کان علي کلّ شيءٍ حسيباً». يعني چيزي نزد خداي عليم مخفی نمي ماند و نوع رفتار شما انسان ها با يکديگر را هم در نظر دارد و به ميزان عملکرد خوب و بدتان به شما جزا و پاداش مي دهد.
در جاهاي ديگر قرآن کريم، به پيامبر رحمت (صلي الله عليه و آله) نيز توصيه به رعايت احترام و تکريم مردم مي کند. و اين مطلب افزون بر اينکه نشانه اهميت اکرام و احترام متقابل در جامعه اسلامي است، در واقع به اين جهت مي باشد که پيامبراعظم الگوي نيکويي براي مؤمنين بشمار رفته، که آنها بايد به اين الگو تأسي کنند و رفتار پسنديده حضرتش را در زندگي بکاربرند؛ «ولکم في رسول الله أسوهٌ حسنهٌ» (احزاب، 21).
از جمله اين آيات، شريفهی «وإذا جاءک الذين يؤمنون بآياتنا فقُل سلامٌ عليکم ... کتَب ربّکم علي نفسه الرحمة...» (انعام، 54) مي باشد. خداوند در اين آيه خطاب به رسول اکرم مي فرمايد هنگامي که مؤمنان به نزد تو مي آيند، آنها را مورد تکريم قرار ده و با سلام خود که داراي پيام سلامت و رحمت است به آنان دلگرمي بده که اين خود موجب تقويت ايمان و اراده آنها نيزمي شود.
و عبارت اخيرآيه نيز مي تواند به عنوان دليلي براين دستورباشد، وآن اين که رحمت وعنايت خداي مهربان اقتضاي چنين فرمايشي را دارد. چنانکه در آيه 159 سوره آل عمران مي فرمايد: «فبِما رحمة من الله لِنتَ لهم و لو کنتَ فَظّاً غليظ القلب لانفضّوا مِن حولک...».
مسلم است که تنها محبت و مهرباني مي تواند مردم را حول محور دين نگه دارد و سنگدلي و بيرحمي جمع آنان را پراکنده مي سازد. سپس خداوند در ادامه همين آيه، پيامبر بزرگوار خويش را امر به عفو و بخشش مردم و حتي مشورت با آنان در امور مي کند؛ «... فاعفُ عنهم واستغفر لهم و شاورهم في الأمر...»؛ و معلوم است که مشورت پيامبر خدا با مردم در مسائل گوناگون، در حقيقت از مصاديق روشن احترام و بزرگداشت آنان محسوب مي شود.
همچنين در آياتي مانند: «... واخفِض جَناحَک للمؤمنين» (حجر، 88) و نيز «... و لا تُصَعّر خدّک للناس» (لقمان، 18) ، خداوند رسول اعظم را به تواضع و فروتني نسبت به مسلمين سفارش نموده است. البته خطاب اصلي آياتي اينچنين به پيامبر است، اما مفاد آنها شامل همه مردم نيزمي شود.
روابط حسنه و رعايت حقوق ديگران در قرآن
در جامعه اسلامي حقوق و منافع همه افراد محترم است و کسي حق تعدي و تجاوزبه مال و جان آبروی ديگران را ندارد. قرآن کريم نسبت به اين مسائل نيزساکت نمانده و درمواضع مختلف احکام و دستوراتي را بمنظوربهبود و اصلاح چنين روابطي ميان مردم صادر کرده است. در حالي که مي دانيم اين گونه روابط در جامعه جاهلي قبل از اسلام بسيار وخيم و ناروا بوده است، که اينک مجال صحبت ازآنها نيست.
قرآن مجيد در آيه مبارکه 10 سوره حجرات مؤمنين را برادر يکديگر خوانده و مي فرمايد: «إنما المؤمنون إخوة فأصلحوا بين أخويکم...».
تعبير به «برادر» محتواي نيکويي دارد، که در صورت تحقق آن بين افراد جامعه آثار مطلوبي به ارمغان مي آورد، که حداقل آن، بوجود آمدن صلح و سازگاري ميان آنان است، نه اينکه بر سر مسائل گوناگون هميشه در جنگ و نزاع باشند.
در آيات متعدد ديگر اين سوره، به روشني حفظ حرمت و کرامت انسان ها به چشم مي خورد. قرآن کريم با مشاهده برخي ناهنجاري هاي رفتاري دربين مسلمانان، که ظاهراً تداوم نابساماني هاي عصر جاهلي است، وارد صحنه شده و به اصلاح اين مشکلات مي پردازد.
مثلاً در آيه «يا أيها الذين آمنوا لا يسخَر قومٌ من قومٍ عَسي أن يکونوا خيراً منهم ...» (حجرات، 11)، مردم را از مسخره کردن يکديگر منع مي کند، چرا که اصل حفظ کرامت و شخصيت انساني که از اصول اساسي مکتب قرآن است، اين تحقير و هتک حرمت را بر نمي تابد.
نهي قاطعانه ديگر خداوند در اين آيه متوجه عيب جويي و لقب ناپسند دادن به يکديگر است؛ «... و لا تلمِزوا انفسکم و لا تنابَزوا بالألقاب...». اين گونه رفتار نيز منافي با شخصيت انسان ها و تکريم آنهاست، و مسلماً قرآن کريم در اين مورد نيز سکوت نکرده و از مقام منيع انسانيت دفاع مي نمايد.
در آيه بعد امور ناپسند ديگري مورد توجه قرار گرفته و از آنها نهي شده است: «يا أيها الذين آمنوا اجتنبوا کثيراً من الظنّ إنّ بعضَ الظنّ إثمٌ ولا تجسّسوا ولا يغتب بعضُکم بعضاً ...». (حجرات، 12)
در اينجا قرآن کریم مسلمانان را به رعايت حقوق ديگران و حفظ آبرو و شخصيت آنان ملزم مي کند؛ چيزهايي که هر کس دوست دارد در حق خود او نيز رعايت شود.
به بيان صاحب تفسير نمونه «... سرمايه بزرگ انسان در زندگي، حيثيت و آبرو و شخصيت اوست و هر چيز آنرا به خطر بيندازد، مانند آن است که جان او را به خطر انداخته باشد، بلکه گاه ترور شخصيت از ترور شخص مهم تر محسوب مي شود.»1
از آيات جالب توجه ديگر قرآن در اين زمينه، آيه 10 سوره مجادله مي باشد که نمودارعنايت تام خداوند نسبت به بزرگداشت و احترام به همنوعان خويش است. دراين آيه مي خوانيم: «يا أيها الذين آمنوا إذا قيل لکم تفسّحوا في المجالس فافسَحوا يفسحِ الله لکم و إذا قيل انشُزوا فانشُزوا ... والله بما تعملون خبيرٌ».
در شأن نزول اين آيه شريفه گفته اند: «پيامبر (صلي الله عليه و آله) دريکي از روزهاي جمعه در«صُفّه» (سکوي بزرگي درکنارمسجد) نشسته بود و گروهی نزد آن حضرت حاضر بودند. عادت پيامبر اين بود که مجاهدان بدر (اعم از مهاجر و انصار) را احترام فراوان مي کردند. در اين هنگام جمعي از ايشان وارد شدند، در حالي که ديگران قبل از آنها اطراف پيامبر را پر کرده بودند. هنگامي که مقابل پيامبر رسيدند، سلام کردند و پيامبر پاسخ دادند. آنها منتظر بودند که حاضران به آنها جا دهند ولي هيچ کس تکان نخورد. اين امر بر پيامبر سخت آمد. رو به بعضي از کساني که اطراف حضرتش نشسته بودند کرده و چند نفر را از جا بلند کردند که تازه واردين بنشينند. اين کار نوعي ادب آموزي و نحوه احترام به پيش کسوتان در ايمان و جهاد بود. اما جمعي از اين امر نارحت شدند. پس آيه نازل شد و بخشی از آداب نشستن در مجالس را به آنها تعليم داد...».2
اين حمايت و دفاع از کرامت و شخصيت انسان ها در قرآن کريم شامل مسائل مالي و جاني هم مي شود، به طوري که مردم را از تعدي و تجاوز به مال و جان يکديگر، که نوعي هتک حرمت و کرامت آنهاست، باز مي دارد. خداوند در آيات 29 و 30 سوره نساء مي فرمايد: «يا أيها الذين آمنوا لا تأکلوا أموالکم بينکم بالباطل و لا تقتلوا أنفسکم ... * و من يفعل ذلک عُدواناً و ظلماً فسوف نُصليه ناراً...».
به بیان برخي مفسران منظور از عبارت «اموال يکديگر را به باطل نخوريد» معاملاتي چون ربا و قمار و دزدي است که جامعه بشري را به فساد و هلاکت مي کشاند.3
واضح است که تصرف به ناحق در اموال مردم خيانت به آنهاست و البته چنين چيزي با حفظ کرامت انساني منافات دارد، از اين رو مورد نهي خداوند دادگر قرارمي گيرد. و حتي در موضعي ديگر دستور به قطع دستان سارقين اموال مردم مي دهد: «والسارق و السارقة فاقطعوا أيديهما جزاءً بما کسبا...» (مائده، 38).
و بلکه در مقابل، آنها را موظف به پرداخت امانت هايي که به آنها سپرده شده است مي کند و مي فرمايد: «إن الله يأمرکم أن تؤدّوا الامانات إلي أهلها...» (نساء، 58).
همچنين آنها را تشويق به رفع نيازهاي يکديگر مي نمايد؛ که «قرض نيکو دادن» از آن جمله است: «من ذا الذي يُقرض الله قرضاً حسناً فيضاعفه له أضعافاً کثيرة...» (بقره، 245).
از آنچه بیان شد اين نتيجه قابل استفاده است که قرآن کريم نسبت به مقام انسان و ارزش و کرامت شأن او حساب ويژه اي داشته و به همين خاطر در موقعيت هاي مختلف و در قالب آيات روشنگر خويش از اين گوهر کرامت و شخصيت انسان ها پاسداري نموده و خود آنها را نيز به تکريم ديگران امر و سفارش مي کند. بنابراين کرامت و شخصيت انسان در نزد خداوند، بزرگ و مهم است؛ از اين رو توهين و تحقير شخصيت ديگران، به هر نحوي که باشد، از گناهان بزرگ و در واقع «حق الناس» است که قطعاً از جانب خداي عزيز بي پاسخ نمي ماند.
_________________________
پی نوشت:
1. تفسير نمونه، ج22 ص184.
2. تفسير نمونه، ج23 ص438.
3. تفسیرالميزان، ج6 ص324.
نویسنده: مهدی موسوی