قرائتی: دلایل کاهلی در نماز از دعای ابوحمزه ثمالی
۰۴ تیر ۱۳۹۴ 0 اهل بیت علیهم السلامچرا بعضی از کاهل ها با هر کسی جز خدا صحبت می کنند؟ امام زین العابدین (ع) در دعای ابوحمزه دوازده دلیل می آورد که چرا در نماز نشاط و حال نداریم.
امام می فرماید: خدایا، شاید دیدی که من حرفهای بیهوده می زنم و گفتی زبانی که این همه حرفهای بیهوده می زند لایق حرف زدن با من را نیست. حرف زدن با خدا یک مقام است. در روز قیامت خدا با آنها حرف نمی زند. ما کاری کرده ایم که از حرف زدن با خدا محروم شده ایم. چشمی که از صبح تا شب گناه می کند، امام زمان (عج) را نمی بیند، به قلبی که دائم در حال شیطنت است، الهام نمی شود. اگر ما ظرف تمیز بیاوریم آنرا پر از شیر می کنند ولی ظرف کثیف را پر از شیر نمی کنند زیرا آلوده است. یک انگشت شصت کارهای زیادی انجام می دهد.
در ادامه امام می فرماید :خدایا نکند که من از دانشمندان وعالمان فاصله گرفته ام، خدایا نکند که نمی خواهی حرف من را بشنوی، خدایا شاید من شکر نعمت های تو را نکردم. بعضی می گویند که ما از خدا چیزی خواستیم و خدا به ما نداد، پس ما هم نماز نمی خوانیم. ما بجای اینکه بنده ی خدا باشیم می خواهیم خدا نوکر ما باشد. یعنی اگر خدا پول داد نماز می خوانیم یا اگر ... نماز می خوانیم. بین نوکر و اربابی دعوا شد و نوکر گفت که من خودم را می کشم و ارباب گفت که تو می میری و من نوکر دیگری می گیرم. خدا درچند جای قرآن می فرماید که اگر انسانها نمی خواهند به سوی ما بیایند ما هزاران هزار فرشته داریم که تسبیح کننده هستند. وقتی شما چشمهایت را به سوی خورشید می بندی، خودت از نور محروم می شوی و خورشید نیازی به شما ندارد.
انسان از یک تک سلول درست شده است، خدا روی آب صنعتگری کرده است. شکل همه ی انسانها با هم فرق می کند. خدا غذای ما را قبل از تولد در سینه ی مادر قرار داده و مکیدن را به نوزاد آموخته است. وقتی فرعون دید که موسی سینه ی هیچ زنی را نمی گیرد عاجز شده بود تا اینکه مادرش آمد و سینه او را گرفت. وقتی انسانی که از یک تک سلول ساخته شده است با خالقش صحبت نمی کند، آیا این بی انصافی نیست؟ شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری. خدا می فرماید که وقتی یک کار خوب می کنی آنرا ده برابر می نویسم و اگر اشتباه بکنی تا چندین ساعت آنرا نمی نویسم تا توبه کنی.
در قرآن داریم که نماز یاد خداست. بعضی ها می گویند که ما یاد خدا هستیم و نیازی به نماز نداریم. نظم بهتر است یا بی نظمی؟ اسلام خواسته است که عبادت نظم داشته باشد. اگر هر کسی خودش بخواهد با خدا صحبت کند هر کسی کلمه ای می گوید و به هر سویی می ایستد. در بیست و چهار ساعت ار شبانه روز، خدا خواسته است که ما فقط نیم ساعت از آنرا با زبان او سخن بگوییم. خدا از یک دانه گندم یک خوشه گندم داده است، آیا انصاف است که انسان زکات ندهد؟ حتی خدا فرموده که خمس و زکات را خودتان حساب کنید و به مرجع تقلیدتان بدهید. بعضی از انسانها در تمام قسمت های دین بی انصافی می کنند. کل هستی تسبیح خدا را می گوید. در قرآن داریم که در گذشته و آینده همه ی ذرات تسبیح خدا را می گویند و در حال قنوت هستند. آیا شما نمی خواهید همرنگ همه ی موجودات بشوید و تسبیح خدا را بکنید؟ کل هستی سبحان الله می گوید، آیا شما نمی خواهید سبحان الله بگویید؟ یکی از دوستان من را به گاوداری خودش برد و گفت که سگ پیری داشتم که می خواستم آنرا کنار بگذارم، در خواب دیدم که این سگ با من صحبت می کردم که آیا این انصاف است که من را کنار بگذاری؟ صبح از خواب بلند شدم و دستور دادم که سگ را نبرند. دوست می گفت که من نمی دانم این حرف من چطور به این سگ منتقل شد. پس هستی شعور دارد.
اگر شما به میهمانی بروید و ببینید که همه با لباس تمیز و با کادو به میهمانی آمده اند ولی شما دست خالی و با لباس کثیف رفته اید، در آنجا سرافکنده می شوید. نکند که ما هم در روزی که پرده کنار می رود سرافکنده باشیم؟
امام سجاد (ع) می فرماید: در روز قیامت نگاه به راست می کنم، نگاه به چپ می کنم و هر کس کار خیری کرده است، وای بر من که آن روز دستم خالی است .
بنظر من نماز نخواندن بخاطر غفلت است زیرا ما حرام زاده نداریم و لجباز هم خیلی کم داریم. بیشتر کسانی که نماز نمی خوانند غافل هستند و بعضی ها هم جاهل هستند. مثلا می گوییم که نماز بخوانید، می گویند که تخم مرغ گران شده است، پس ما نماز نمی خوانیم. مثلا اگر پدری به فرزندش بگوید که به مدرسه برو و بچه بگوید که چون جوراب قهوه ای برای من نخریده ای، من به مدرسه نمی روم، آیا پدر این حرف را قبول می کند؟ پس همانطور که شما از بچه تان قبول نمی کنید که بخاطر جوراب به مدرسه نرود، خدا هم از شما قبول نمی کند که بخاطر فلان چپزی که خدا به شما نداد، شما نماز نخواندی. ما مصلحت خودمان را نمی دانیم. پشیمانی یعنی اینکه ما مصلحت مان را نمی دانیم . گاهی ما دعاهایی می کنیم که مستجاب نمی شود و بعد خوشحال هستیم از اینکه دعای مان مستجاب نشد. وقتی طلاقی اتفاق می افتد یعنی انتخاب ما کامل نبوده است. ما باید راضی به رضای خدا باشیم .
خدا می فرماید که اگر شما تقوا داشته باشید من از دو جا به شما کمک می کنم. اگر کسی بی تقوا شد، خدا او را رها می کند و می گوید که از راه عقل خودت پول بدست بیاور ولی اگر شما تقوا داشته باشید خدا از راههای که فکر نمی کردید به شما کمک می کند مثل داماد یا عروس خوبی یا برکت در زندگی و ... خدا می فرماید : اگر کسی تقوا داشته باشد از راهی که باور نمی کند به او روزی می دهم. شما هنگام الله اکبر نمازت را بخوان و فکر این را نکن که دو تا مشتری از دست می دهی زیرا خدا بعدا جبران می کند و مشتری بهتری برای شما می فرستد. پس اگر شما تقوا داشته باشید از دو منبع تغذیه می شوید .اگر ما توبه کنیم خدا ما را می بخشد و ما را دوست دارد. ممکن است که بعضی ها نماز خواندن بلد نباشند و این تقصیر ماست. پس بیایید با خدا ده دقیقه صحبت کنید. حافظه هدیه ی خداست .گاهی اوقات انسان اسم نزدیکان و خودش را فراموش می کند. بی انصافی است که انسان با خدا قطع رابطه کند.
سَيِّدِي لَعَلَّكَ عَنْ بَابِكَ طَرَدْتَنِي وَ عَنْ خِدْمَتِكَ نَحَّيْتَنِي أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي مُسْتَخِفّاً بِحَقِّكَ فَأَقْصَيْتَنِي
اى سيد من شايد تو از درگاه لطفت مرا رانده اى و از خدمت بندگيت دورم ساخته اى يا شايد ديدى من حق بندگيت را خفيف شمردم بدين جهت از درت مرا دور كردى
أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي مُعْرِضاً عَنْكَ فَقَلَيْتَنِي أَوْ لَعَلَّكَ وَجَدْتَنِي فِي مَقَامِ الْكَاذِبِينَ (الْكَذَّابِينَ) فَرَفَضْتَنِي
يا آنكه ديدى من از تو روى گردانم بدين سبب بر من غضب فرمودى يا آنكه در مقام دروغ گويانم يافتى لذا از نظر عنايتت دور افكندى
أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي غَيْرَ شَاكِرٍ لِنَعْمَائِكَ فَحَرَمْتَنِي أَوْ لَعَلَّكَ فَقَدْتَنِي مِنْ مَجَالِسِ الْعُلَمَاءِ فَخَذَلْتَنِي
يا شايد ديدى كه من شكر گزارى از نعمت هايت نمى كنم مرا محروم ساختى يا شايد مرا در مجالس اهل علم نيافتى به خوارى و خذلانم انداختى
أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي فِي الْغَافِلِينَ فَمِنْ رَحْمَتِكَ آيَسْتَنِي
يا شايد مرا در ميان اهل غفلت يافتى بدين جرم از رحمتت نوميدم كردى
أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي آلِفَ مَجَالِسِ الْبَطَّالِينَ فَبَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ خَلَّيْتَنِي أَوْ لَعَلَّكَ لَمْ تُحِبَّ أَنْ تَسْمَعَ دُعَائِي فَبَاعَدْتَنِي
يا شايد ديدى در مجالس اهل باطل الفت گرفته ام مرا ميان آنها وا گذاشتى يا شايد دوست نداشتى دعايم را بشنوى از درگاهت دورم كردى
أَوْ لَعَلَّكَ بِجُرْمِي وَ جَرِيرَتِي كَافَيْتَنِي أَوْ لَعَلَّكَ بِقِلَّةِ حَيَائِي مِنْكَ جَازَيْتَنِي
يا شايد بجرم و گناهم مكافات كردى يا شايد به بى شرم و حيايى با حضرتت مجازاتم نمودى