راضی بودن به قضای خداوند

راضی بودن به قضای خداوند

۳۱ تیر ۱۳۹۴ 0 معارف

 

رضا به قضا و تقدیر الهی در روایات

1. مقام رضا و خشنودى از بالاترين مقامات است

قال علىّ بن الحسين عليه السّلام: “الزّهد عَشرة اجزاء. اعلى درجة الزّهد ادنى درجة الورع و اعلى درجة الورع ادنى درجة اليقين و اعلى درجة اليقين ادنى درجة الرّضا”.(1)
امام سجاد عليه السّلام فرمود: زهد داراى ده درجه است. بالاترين درجه زهد، پايين ترين درجه ورع و پرهيزگارى است، و بالاترين درجه ورع و پرهيزگارى، پايين ترين درجه يقين است، و بالاترين درجه يقين، پايين ترين درجه رضا است.

2. اعتراض به مقدرات خدا با بندگى سازگار نيست

قال الصّادق عليه السّلام: “صفة الرّضا ان يرضى المحبوب و المكروه. و الرّضا شعاع نور المعرفه، و الراضى فانٍ عن جميع اختياره، و الراضى حقيقة هو المرضى عنه و الرّضا اسم يجتمع فيه معانى انواع العبوديه. و تفسير الرّضا سرور القلب. سمعت ابى محمدا الباقر عليه السّلام يقول: تعلّق القلب بالموجود شرك و بالمفقود كفر. و هما خارجان عن سنة الرّضا. و العجب ممّن يدّعى العبوديّة لله كيف ينازعه في مقدوراته، حاشا الراضين العارفين عن ذلك”.(2)
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: رضا به قضای خداوند آن است كه انسان راضى باشد، خواه آن چيز مطلوب او باشد و يا نامطلوب، و رضا شعاعى است از نور معرفت و شخص راضى كسى است كه از خواسته ها و تمايلات خود دست بردارد و در مقابل خواسته خدا اعمال نظر نكند و تسليم خواسته خدا باشد، شخص راضى در حقيقت كسى است كه خدا از او راضى باشد، و رضا اسمى است كه جميع مراتب عبوديت و بندگى در او جمع است، و معنى رضا شادی قلب به خواست خدا است.
از پدرم امام محمد باقر عليه السلام شنيدم كه فرمود: تعلق و وابستگى به چيزى كه موجود و حاضر است شرك مى باشد و دل بستن به آنچه كه موجود نیست كفر مى باشد و اين دو (يعنى تعلق به چيز موجود و مفقود) از روش و طريق رضا بيرون است و تعجب مى كنم از كسى كه ادعاى بندگى مى كند، با اين حال به مقدرات خدا نيز اعتراض مى كند. اشخاص راضى و بامعرفت، اهل اعتراض به كار خداوند حكيم نمی باشند.

3. حكايت جابر و امام باقر عليه السّلام در مورد رضا و تسليم

رُوى انّ جابر بن عبد الله الانصارى رضى الله عنه ابتلى في آخره بضعف الهَرَم و العجز فزاره محمّد بن علىّ الباقر عليه السّلام فسأله عن حاله فقال انا في حالة احبّ فيها الشّيخوخة على الشّباب و المرض على الصّحة و الموت على الحيوة. فقال عليه السّلام: امّا انا يا جابر فان جعلنى الله شيخا احبّ الشّيخوخة و ان جعلنى شابّا احبّ الشّيبوبة و ان امرضنى احبّ المرض و ان شفانى احبّ الشفاء و الصّحة و ان اماتنى احبّ الموت و ان ابقانى احبّ البقاء. فلمّا سمع جابر هذا الكلام منه قبّل وجهه و قال صدق رسول الله صلّى الله عليه و آله فانّه قال ستدرك لى ولدا اسمه اسمى يبقر العلم بقرا كما يبقر الثّور الأرض فلذلك سمىّ باقر علم الأوّلين و الآخرين اى شاقّه.
روايت شده است كه جابر بن عبد الله انصارى رضى الله عنه در اواخر عمرش به ضعف پيرى و ناتوانى مبتلا شده بود. امام باقر عليه السّلام به ديدنش رفت و احوالش را پرسيد، جابر گفت: من در حالى هستم كه پيرى را بر جوانى و مرض را بر سلامت و مرگ را بر زندگى ترجيح مى دهم. امام باقر عليه السّلام فرمود اى جابر! من اين چنين نيستم كه چيزى را بر چيز ديگر ترجيح دهم، پس اگر خدا مرا پير كند پيرى را دوست دارم و اگر جوان قرار دهد جوانى را دوست دارم و اگر مرا مريض كند مرض را دوست دارم و اگر شفايم دهد شفا و سلامت را دوست مى دارم و اگر بميراند مردن را دوست مى دارم و اگر زنده نگه دارد زندگى را دوست مى دارم خلاصه آن چه را كه خداوند بخواهد تسليم او هستم.
وقتى جابر اين كلام را از امام شنيد (پى به اشتباه خود برد و فهميد كه ترجيح دادن در برابر خواسته خدا اعمال نظر كردن است) برخاست و صورت حضرت را بوسيد و گفت: حقا كه رسول خدا صلّى الله عليه و آله راست گفت كه فرمود: اى جابر! تو زنده مى مانى و پسرم را كه هم اسم من است مى بينى و او علم را مى شكافد همان گونه كه گاو زمين را مى شكافد و به همين جهت شكافنده علم اولين و آخرين ناميده شده است.

4. بالاترين طاعت، صبر و خرسندى از كار خدا است

روى الكلينى باسناده الى ابى عبد الله عليه السّلام قال: “راس طاعة الله الصّبر و الرّضى عن الله فيما احبّ العبد او كرِهَ و لا يرضى عبد عن الله فيما احبّ او كرِه الّا كان خيراً له فيما احبّ او كرِهَ”.(3)
امام صادق عليه السّلام فرمود: در رأس طاعت خدا، صبر و رضايت از او است در آنچه بنده آن را دوست دارد يا كراهت دارد و هر بنده اى نسبت به آنچه دوست دارد يا ناپسند دارد از خدا راضى باشد، خيرش در همان است.

5. داناترين مردم كسى است كه به مقدرات خدا راضى تر باشد

و باسناده عنه عليه السّلام قال: “انّ اعلم النّاس بالله أرضاهم بقضاء الله عزّ و جلّ”.(4)
امام صادق عليه السّلام فرمود: داناترين مردم به خداى متعال، راضى ترين آنها است به قضای خداى عز و جل.

6. راضی به قضای الهی در زمره صدیقین است

و باسناده عنه عليه السّلام قال: قال الله عزّ و جلّ: عبدى المؤمن لا اصرفُه في شىء الّا جعلتُه خيرا له، فليرض بقضائى و ليصبر على بلايى و ليشكر نعمائى اكتبُه يا محمّد من الصّديقين عندى”.(5)
امام صادق عليه السّلام گفت: خداى عزّ و جلّ فرمود: بنده مؤمنم را به هر سو بگردانم برايش خير است، پس بايد به قضا و قدر من راضى باشد و بر بلاى من صبر كند و نعمت هايم را سپاس گزارد تا او را اى محمد در زمره صديقين نزد خود ثبت كنم.

7. خوشى ها و ناخوشى ها براى مؤمن خير و لطف خداست 

”و عنه عليه السّلام قال: فيما اوحى الله عزّ و جلّ الى موسى عليه السّلام يا موسى بن عمران ما خلقت خلقا احبّ الىّ من عبدى المؤمن فانّى انّما ابتليه لما هو خير له و اعافيه لما هو خير له و ازوى لما هو خير له و انا اعلم بما يصلح عليه عبدى فليصبر على بلائى و ليشكر نعمائى و ليرض بقضائى، اكتبه في الصّدّيقين عندى اذا عمل برضائى و اطاع امرى”.(6)
از امام صادق عليه السّلام روايت شده است كه فرمود: خداوند عز و جل به موسى بن عمران وحى نمود اى موسى! هيچ مخلوقى از مخلوقاتم نزد من از بنده مؤمنم محبوب تر نيست براى اين كه او را به چيزى مبتلا و گرفتار مى كنم كه خير او در آن است و نيز عافيت مى دهم او را بر چيزى كه خير او در آن است. آنچه براى او بد است از او دور مى گردانم براى آنچه خير او در آن است و من به مصلحت بنده ام داناترم، پس بايد بر بلاى من صبر كند و بر نعمت هايم شكر كند و به قضاى من راضى باشد، اگر او به رضاى من كار كند و امر مرا اطاعت كند من او را در نزد خود در شمار صديقان مى نويسم.

8. علامت مؤمن اين است كه به مقدرات خدا راضى باشد

“و قيل للصّادق عليه السّلام باىّ شيء يُعلَم المؤمن بانّه مؤمن؟ قال: بالتّسليم لله و الرّضا فيما ورد عليه من سرور أو سخط”.(7)
مردى به امام صادق عليه السّلام عرض كرد: مؤمن به چه علامت شناخته مى شود؟ حضرت فرمود: به تسليم خدا بودن، و راضى بودن به آنچه برايش پيش مى آيد، چه آن چيزهايى كه مايه سرور است و چه چيزهايى كه مايه ناراحتى و نگرانى است (انسان اگر در برابر بلاها از خدا راضى و خرسند باشد علامت اين است كه مؤمن است و اگر ناراحت شود و به كار خدا اعتراض كند علامت اين است كه مؤمن نيست).”

_______________________
پی نوشت:
(1) اصول كافى، ج 2، ص 62. كتاب ايمان و كفر باب رضا به قضا.
(2) مصباح الشريعة، ص 182
(3) اصول كافى، ج 2، ص 60.
(4) اصول كافى، ج 2، ص 60.
(5) اصول كافى، ج 2، ص 61.
(6) اصول كافى، ج 2، ص 61.
(7) اصول كافى، ج 2، ص 62                 
منبع: مُسكّن الفؤاد، شهید ثانی؛ ترجمه حسین جناتی، ص: 203-210

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث