حقوق اقلیت ها و نامسلمانان در فرهنگ علوی
۱۱ مرداد ۱۳۹۴ 0 معارفحکومت ها در مواجه با انسان ها، به سه دسته تقسیم می شوند:
یکم: آنانی که اصلا برای انسان ها، انسانیتی قائل نیستند و رعیت، در نگاه آنان گوسفندانی هستند مطیع و تابع حکومت. چنین مبنایی، چون انسانیت را انکار می کند، پس کرامت را هم طبیعتا نفی می کند و سالبه ایست به انتفاء موضوعش.
دوم: آنانی که انسان ها را انسان می خوانند و انسان می دانند، ولی کرامت و احترام را از او دریغ می کنند. رفتار کریمانه با انسان ها و دادن حق کرامت به آنها را مساوی با عدم انقیاد و سرسپردگی آنان می دانند. پس کرامت نکنیم تا رام شوند و طغیان نکنند و فزون نخواهند.
سوم: آنانی که مخاطبان را انسان می دانند ولی در اعطای کرامت به آنها، قایل به خط کشی و تقسیم بندی هستند. آدم ها را به خودی و غیر خودی تقسیم می کنند.
خودی را مستحق کرامت می دانند ولی غیر آنان را نه. برایشان حقوق شهروندی محترم است ولی، شهروند، نه آن است که در شهر ما زندگی می کند، بلکه آن است که هم در شهر ما زندگی می کند، و هم ما را قبول دارد، و مثل ما فکر می کند، و عقیده ی ما را دارد و همرنگ ماست.
ملاک ما هستیم و انسانیت ما؛ اگر ما را قبول کرد، که انسان است و مستحق کرامت و اگر نه که نه. گویی که:
«اِن قُبِلَت قُبِلَ ما سِواها، وَ اِن رُدَت رُدَّ ما سِواها»
اما در حکومت غدیری و فرهنگ علوی، انسان محترم است از آنجا که انسان است، هرکه باشد.
حکومت اسلامی حکومتی خواهد بود که برای تمام انسان ها حق کرامت و انسانیت قابل باشد، آن هم نه حق حداقلی بلکه حداکثری. در حکومت علی علیه السلام، همگان محترم هستند، تمام انسان ها، هرچند که آن انسان، عقاید ما را نداشته باشد و مسلمان هم نباشد.
در حکومت غدیری و فرهنگ علوی، انسان محترم است از آنجا که انسان است، هرکه باشد.
حکومت اسلامی حکومتی خواهد بود که برای تمام انسان ها حق کرامت و انسانیت قابل باشد، آن هم نه حق حداقلی بلکه حداکثری.
در حکومت علی علیه السلام، همگان محترم هستند، تمام انسان ها، هرچند که آن انسان، عقاید ما را نداشته باشد و مسلمان هم نباشد.
آنچه در این قسمت می آید، اخبار و روایاتی است که از فرهنگ غدیر و غدیریان، در باب حقوق اقلیت ها و نامسلمانان، به ما رسیده است. این روایت ها را بدون هیچ شرح و توضیح آوردیم تا مخاطب گرامی، خودش درنگ کند و آن را بخواند و باز بخواند و ژرفنایش را دریابد.حقوق شهروندی، در فرهنگنامه غدیر، شامل تمام کسانی می شود که در شهر خدا زندگی می کنند، مسلمان باشند یا نباشند.
آ- رعایت اصل عدالت با آنان
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خیبر را به نیمه واگذار کرد. چون هنگام درو رسید، عبدالله بن رواحه را فرستاد، و برای آنها مقدار محصول را برآورد کرد، سپس گفت: اگر می خواهید قسمت ما را بردارید، و اگر می خواهید ما برمی داریم و با شما حساب می کنیم؟
گفتند: این تقسیم به حق است و بر همین اصل آسمان ها و زمین استوار گشته است[1].
امام علی علیه السلام : فرزندم! تو را به دادگری درباره ی دوست و دشمن سفارش می کنم[2].
امام علی علیه السلام: ... با دشمنت با عدل و انصاف رفتار کن[3].
امام سجاد علیه السلام: حق ذمیان (کافران در جامعه ی اسلامی)، این است که چنین در میانشان داوری کنی که هرچه خداوند پذیرفته از آنان بپذیری، و به عهد و پیمان هایی که خداوند برای آنان قرار داده است وفادار باشی؛
و به آنچه خداوند درباره تو نسبت به آنان دستور داده، حکم کنی، آنگاه که میان تو و ایشان داد و ستدی صورت گرفت.
و همواره میان خود و ستم بر آنان، از رعایت پیمان خدا و وفاداری به عهد او، و پیمان پیامبر خدا، مانعی بسازی؛
زیرا به ما رسیده که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: هرکس به کافر ذمی (هم پیمان با مسلمانان)، ستم کند، من دشمن او خواهم بود. پس از خدا بپرهیز، که نیرویی جز از خدا نیست[4].
ب- رعایت اصول انسانی نسبت به پدر و مادر کافر
امام صادق علیه السلام: معاویة بن وهب از زکریا بن ابراهیم نقل می کند که او گفت: من مسیحی بودم پس مسلمان شدم و حج گزاردم (و در حج) خدمت امام صادق علیه السلام رفتم و گفتم: من بر آئین مسیحی بودم و به آئین اسلام گرویدم.
امام گفت: پسرم هرچه می خواهی بپرس.
گفتم: پدر و مادر و خانواده ام بر آئین مسیحی اند، و مادرم نابیناست، با آنان باشم و در ظرفشان غذا بخورم؟
فرمود: گوشت خوک می خورند؟ گفتم : نه، و به آن دست نمی زنند.
فرمود: باکی نیست (که با آنان غذا بخوری). مادرت را در نظر داشته باش، و به او نیکی کن، و هرگاه درگذشت، او را به دیگری وامگذار، تو خود برای کفن و دفن او اقدام کن، و کسی را برای این کار برمگزین[5].
امام رضا علیه السلام- معمّر بن خلّاد می گوید: به امام ابوالحسن الرضا علیه السلام گفتم: برای پدر و مادرم اگر بر آئین حق نیستند، دعا کنم؟
فرمود: برای آنان دعا کن، و از سوی آنان صدقه بده، و اگر زنده اند و حق را نمی شناسند، با آنان مدارا کن؛ زیرا که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بی گمان خداوند مرا برای مهربانی کردن فرستاد نه برای آزار رسانی[6].
ج- برابری انسان های غیرمسلمان، و مسلمان در برابر قانون
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم: هرکس به دروغ شهادت دهد به زیان مسلمان یا (کافر) ذمی یا کسی که میان جامعه است، در روز رستخیز با زبان آویخته می شود، و او با منافقان است در پائین ترین جایگاه های دوزخ[7].
امام علی علیه السلام: محمد بن ابی بکر به امام علی علیه السلام نامه ای نوشت درباره ی مردی که با زن یهودی یا مسلمان زنا کرده است.
امام در جواب نوشت: اگر آن مرد زن داشته است او را سنگسار کن، و اگر مجرد است صد تازیانه بزن، سپس او را تبعید کن.
و اما زن یهودی را نزد همکیشانش بفرست، تا هرطور که دوست دارند درباره اش داوری کنند[8].
امام علی علیه السلام: ... بر مسلمانی که با زن مسیحی زنا کرده است حد جاری کن، و مسیحی را نزد مسیحیان بفرست تا طبق دلخواه خود نسبت به او داوری کنند[9].
د- رعایت کرامت انسانی کافران
امام علی علیه السلام: اسماعیل بن ابراهیم فرزند مهاجر، از مردی از قبیله ی ثقیف روایت کرد که گفت: علی بن ابی طالب علیه السلام مرا به بانقیا (قادسیه) و روستایی از روستاهای کوفه گمارد،
و به من در حضور مردم گفت: در خراج (و مالیات) دقت کن، و در گرفتن آن بکوش، و درهمی از آن را فرو مگذار، و هرگاه خواستی به محل ماموریت خود بروی نزد من آی.
آن مرد گفت: من (هنگام رفتن به محل کار) نزد امام رفتم، پس به من گفت: آنچه از من شنیدی برنامه بود.
مبادا که برای گرفتن یک درهم از خراج، مسلمان یا یهودی یا مسیحی را بزنی، یا چارپایی را برای پولی بفروشی؛ که بی گمان ما مامور شدیم از آنان با آسانی (و بدون اجبار) مالیات بگیریم[10].
امام علی علیه السلام: ... به من خبر رسیده است که یکی از آنان (لشکر معاویه) بر زن مسلمانی داخل شده، و بار دیگر بر زنی از اهل ذمّه (کافر در پناه اسلام) وارد شده و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره اش را کنده است،
و آن زن جز آنکه تقاضای رحمت و کمک کند، چاره ای نداشته است.
آنها با دست پُر (از غنائم) بی آنکه به کسی جراحتی برسد، یا قطره ی خونی از آنان بریزد، بازگشته اند.
پس اگر با این پیش آمدها مرد مسلمانی از اندوه بمیرد، نباید نکوهش شود، بلکه در نظر من شایسته ی این مرگ است... [11].
امام باقر علیه السلام: محمد بن مسلم می گوید: از امام باقر علیه السلام درباره ی احکام و قوانین دین ها و آئین ها پرسیدم، فرمود: برای پیروان هر دینی جائز است طبق آنچه حلال می دانند رفتار کنند[12].
امام صادق علیه السلام: ابوالحسن حذّاء می گوید: نزد امام صادق علیه السلام بود، پس مردی پرسید: طلبکارت چه کرد؟
گفتم: او فرزند زن بدکاره ای بود.
امام (در این هنگام) به من نگاه تندی افکند! من گفتم: فدایت گردم، او زرتشتی است و مادرش، خواهر اوست. امام فرمود: آیا این در آئین آنان ازدواج نیست[13]؟
امام صادق علیه السلام: عبدالله بن سنان می گوید: مردی نزد امام صادق علیه السلام زرتشتی را دشنام داد. امام به آن شخص گفت: ساکت. آن مرد گفت: او با مادر و خواهرش زناشوئی می کند. امام فرمود: این شیوه در آئین آنان ازدواج است[14].
امام صادق علیه السلام: (در تفسیر آیه ی): «... و حق او را در روز برداشت محصول بدهید» فرمود: به هر کس حضور داشت بدهید، مشرک باشد یا غیرمشرک[15].
ه- رعایت وصیّت آنان
امام صادق علیه السلام: محمد بن مسلم می گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم، مردی به مالی که در راه خدا بدهند.
فرمود: آن مال را به هر کس وصیت کرده بدهید و گرچه یهودی یا مسیحی باشد. خداوند می گوید: «پس هرکس آن وصیت را پس از شنیدنش تغییر دهد، گناهش تنها بر کسانی که آن را تغییر می دهند...[16]»
در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام، : اگر مردی به من وصیت کرد که (مالی را) به یهودی یا مسیحی بدهم، خواهم داد، زیرا که خداوند فرموده است: «هرکس تغییر دهد (وصیت را)، تا آخر آیه...[17]»
امام رضا علیه السلام: یاسر خادم می گوید: نامه ای از نیشابور، به مامون رسید (به این مضمون): مردی مجوسی هنگام مرگ وصیت کرده است که مال زیادی را (از اموال او) میان بینوایان و تهیدستان تقسیم کنند.
قاضی نیشابور آن اموال را میان مسلمانان تقسیم کرده است.
مامون به امام رضا علیه السلام گفت: ای سرور من در این موضوع چه می گویی؟
امام فرمود: زرتشتیان به بینوایان مسلمان چیزی نمی دهند. نامه ای به قاضی نیشابور بنویس تا همان مقدار از مالیات های مسلمانان بردارد و به بینوایان زرتشتی بدهد[18].
امام رضا علیه السلام: ریّان بن شبیب ... می گوید: مارده، برای گروهی مسیحی وصیت کرده است، همکیشان ما گفتند: این (مال را) میان بینوایان مسلمان همکیش خود تقسیم کن.
از امام رضا علیه السلام پرسیدم: خواهرم وصیت کرده است برای گروهی از مسیحیان (که به آنان مالی بدهم) و من می خواهم این (مال) را به گروهی از همکیشان مسلمان بدهم.
امام گفت: وصیت را بدانسان که هست اجرا کن. خداوند متعال گفته است: «گناه آن بر کسانی است که آن (وصیت) را تغییر بدهند...[19]»
و – رعایت وصیت برای آنان
امام صادق علیه السلام: کافر از مسلمان ارث نمی برد، و مسلمان از کافر ارث می برد؛ مگر اینکه مسلمان برای کافر به چیزی وصیت کرده باشد[20].
ز – رفتار انسانی با پیروان مذاهب دیگر
امام باقر علیه السلام: با منافق با زبان نرمی گفتگو کن، و دوستی خالصت را به مومنانی ارزانی دار، و اگر یهودی با تو همنشینی کرد رفتاری انسانی با او داشته باش[21].
امام باقر علیه السلام: امام علی علیه السلام با (کافری) ذمّی همسفر شد، ذمّی به امام گفت: ای بنده ی خدا کجا می خواهی بروی؟
حضرت علی علیه السلام گفت: آهنگ کوفه دارم.
چون راه ذمّی از (مسیر) کوفه جدا شد، حضرت علی علیه السلام نیز تغییر راه داد (و با او رفت).
در این هنگام ذمّی به امام گفت: تو که گفتی عازم کوفه هستی؟
امام گفت: آری. ذمی گفت: پس اکنون راه (کوفه)را رها کردی؟
امام به او گفت: می دانم!
ذمی گفت: با اینکه می دانی چرا به راه من بازگشتی؟
امیرمومنان به او گفت: از کمال خوشرفتاری با همراهان این است که انسان همراهش را اندکی بدرقه کند و سپس از یکدیگر جدا شوند، و بدینگونه پیامبر ما دستور داده است.
ذمّی گفت: ناگزیر آنان که از او پیروی کردند برای این کردار انسانی او بوده است، و من تو را گواه می گیرم که به دین تو گرویدم.
در این هنگام ذمّی به راه امام علی علیه السلام بازگشت، و چون او را شناخت مسلمان شد[22].
ح – پرهیز از گفتار ناهنجار نسبت به پیروان مذاهب
امام علی علیه السلام: هنگامی که شنید گروهی از یارانش در جنگ صفین شامیان را دشنام می دهند، فرمود:
من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید، لیکن اگر در گفتارتان کردار آنان را بازگو کنید، و حالشان را به یاد آورید به گفتار درست نزدیک تر، و در عذرخواهی رساتر است، و به جای دشنام بگویید: خدایا خون های ما و آنها را از ریختن نگه دار، و میان ما و ایشان آشتی انداز، و آنها را که دستخوش گمراهی اند راهنمایی کن، تا هرکس حق را نمی شناسد، بشناسد؛ و آنکه شیفته ی گمراهی و تجاوزگری است باز ایستد[23].
امام سجاد علیه السلام: ... تو به پرگویی و داد و فریاد (و سخنان بی اساس) روی آوردی، که تجاوز دشمنت را از تو باز نمی دارد؛ بلکه گناه این رفتار دامنگیر تو است، و به این (گفتار ناهنجار) دشمن شمشیر دشمنیش را تیز می کند، زیرا که سخن زشت فتنه برانگیز است، و نیکی و خوبی بدیها (و شرارتها) را در نطفه خفه می کند. و توانی جز به خدا نیست[24].
ط – احترام به مالکیّت ذمّیان
امام علی علیه السلام: از بنده ی خدا علی امیرمومنان به کارگزاران خراج: ... برای گرفتن خراج (مالیات) لباس زمستانی و ... را مفروشید، و دست به مال احدی مبرید، چه (مسلمان) نمازگزار باشد یا (کافر) ذمّی، مگر آنکه اسبی یا جنگ افزاری را نزد آنان بیابید که بدان بر مسلمانان تجاوز کنند، زیرا مسلمان را شایسته نیست که اینگونه چیزها را در دست دشمن اسلام واگذارد، تا موجب نیرومندی آنان بر زیان اسلام گردد[25].
امام صادق علیه السلام: ابی بصیر می گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: آیا می شود زمین از اهل ذمّه خرید؟
فرمود: اشکالی ندارد که زمینی از آنان بخری. هرگاه در آن کار کرده و آن را آباد کرده باشند زمین مال آنان است، و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آنگاه که بر (قلعه) خیبر چیره گشت و یهودیان در آن بودند، با (مقدار معینی) خراج زمین را به آنان واگذارد، که در آن کار کنند و آن را آباد سازند[26].
امام صادق علیه السلام: مرد مسلمانی که زمینی از زمین های «خراج» را خریده بود (برای داوری)، نزد امیرمومنان علیه السلام بردند،
امام فرمود: برای او است آنچه برای ما است، و به زیان او است آنچه به زیان ما است، مسلمان باشد یا کافر! برای او است آنچه برای خدا باوران است و به زیان او است آنچه به زیان آنان است[27].
امام باقر علیه السلام: امام علی علیه السلام کسی را که به خوک مسیحی صدمه زده بود، ضامن قرار داد[28].
ی – دیه جنایت و جرم اهل ذمّه بر عهده ی حاکم اسلامی
امام صادق علیه السلام: میان ذمّیان دیه ای در جرم و جنایت، چون قتل و جراحت نیست، بلکه دیه اموالشان گرفته می شود. اگر مالی نداشتند، دیه ی جنایت بر عهده ی امام مسلمانان است، زیرا که مالیات به او می پردازند... [29].
ک – ذمّیان بیمه ی دولت اسلامی
امام علی علیه السلام: پیرمرد کهنسال کوری که گدایی می کرد گذشت، امیرمومنان علیه السلام پرسید: «این چیست؟» گفتند: یا امیرالمومنین! نصرانی است. گفت: «از او چندان کار کشیدید تا پیر و ناتوان شد، حال به او چیزی نمی دهید؟ خرج او را از بیت المال بدهید![30]»
امام صادق علیه السلام: ... با امام صادق علیه السلام بودم میان مکه و مدینه. بر مردی گذشتیم که در بُن درختی خود را افکنده بود.
فرمود: ما را به سوی این مرد ببر، زیرا بیم دارم که تشنه باشد.
به سویش رفتیم، دیدم مردی از (قبیله ی) فراسین است و موهای بلندی دارد.
امام از او پرسید: آیا تشنه ای؟
گفت: آری!.
فرمود: ای مصادف! از مرکوب فرود آی و او را آب بنوشان. پیاده شدم، و او را آب دادم، سپس سوار شدم، و راه افتادیم.
به امام گفتم: این مسیحی است آیا به مسیحی صدقه می دهی؟
گفت: آری، آنگاه که با این حال باشند[31].
ل- به خاطر فقر کفار را برده مساز
امام رضا علیه السلام: زکریا می گوید: از امام رضا علیه السلام پرسیدم که مردی از اهل ذمّه (غیرمسلمانان مقیم در کشورهای اسلامی) که به فقر و گرسنگی دچار گشته بود فرزندش را آورد و گفت: فرزندم مال تو، او را خوراک بده و او برده ی تو باشد.
امام فرمود: (انسان) آزاد خریده و فروخته نمی شود، این کار شایسته ی تو نیست، از ذمّیان نیز روا نمی باشد[32].
م– برابری پاداش و سپاسگزاری برای مومن و کافر
امام سجاد علیه السلام: خداوندا مرا چنان قرار ده که زشتی کردارشان را به نیکی پاداش دهم، و از ستمکارشان درگذرم، و به همکیشان گمان نیک برم، و تمامشان را با نیکی سرپرستی کنم،
و از سرِ پاکدامنی چشم از آنان فرو بندم، و از سر فروتنی با ایشان نرمخویی کنم، و بر دردمندشان مهربان و نازک دل باشم، و در غیبتشان دوستی خود را آشکار سازم،
و از سر خیرخواهی دوست داشته باشم که همواره در رفاه به سر برند، و هرچه برای خویشان خود می خواهم، برای آنان نیر بخواهم، و هرچه برای نزدیکان خود در نظر می گیرم برای آنان نیز منظور دارم[33].
امام کاظم علیه السلام: ای هشام! فرموده ی خداوند: «آیا پاداش نیکی جز نیکی است» درباره مومن و کافر و نیکوکار و بدکار است. برای هرکس کار نیکی انجام دادند باید آن را پاداش دهد. پاداش به این نیست که مانند او کاری انجام دهی، بلکه باید برتری (کار) تو دیده شود. اگر چون او رفتار کردی، او (از تو) برتر است چون آغازگر بوده است[34].
پاداش به این نیست که مانند او کاری انجام دهی، بلکه باید برتری (کار) تو دیده شود.
اگر چون او رفتار کردی، او (از تو) برتر است چون آغازگر بوده است
امام علی علیه السلام: ای کمیل! بفهم و بدان که ما اجازه نمی دهیم در امانتداری نسبت به احدی از مردمان خیانت شود.ن- امانت داری نسبت به همه ی انسان ها
سوگند می خورم که از پیامبر شنیدم ساعتی پیش از مرگش سه بار فرمود: ای ابوالحسن! سپرده را به نیکوکار و بدکار بازگردانید، در چیزهای بزرگ و کوچک حتی نخ و سوزن[35].
امام باقر علیه السلام: سه چیز را خداوند بزرگ اجازه نداده است: سرباز زدن از امانتداری نسبت به نیکوکار و بدکار، وفای به پیمان نسبت به نیکوکار و بدکردار، و نیکی نسبت به پدر و مادر، نیکوکار باشند یا زشت کردار[36].
امام صادق علیه السلام: در وصیتی فرمود: بدان اگر قاتل امام علی به من امانتی بسپرد، و مرا خیرخواه بداند، و با من رایزنی کند، سپس آن را از او بپذیرم، امانتش را بدو باز می گردانم[37].
همه ی این رفتارهای انسانی، و رعایت دقیق حقوق مردمان و غیرمسلمانان، در صورتی است که متعهد به قوانین و نظام اسلامی جامعه باشند.
و در عین آزادی برای رفتار در چارچوب عقیده ی خود، به عقاید و مقررات جامعه ی اسلامی احترام بگذارند، و با مسلمانان سرِ دوستی و برادری داشته باشند؛ یعنی «ذمّی» و «اهل ذمّه» باشند.
و اگر به برتری طلبی، و خیانت و جاسوسی، و یا چپاول منابع مسلمانان، و یا نشر فرهنگ و اندیشه های بیگانه و ضد اسلامی و ... دست زنند، و نفوذی و وابسته به اردوگاه های کفر و ضد اسلامی باشند؛ و در یک جمله، با اسلام و مسلمانان آهنگِ دشمنی و ستیز داشته باشند، «محارب» و «حربی» شمرده می شوند،
و اینگونه برخوردها و رفتارها شامل حالشان نمی شود؛ بلکه باید در برابر آنان جبهه گرفت، و به شناسایی دقیق شگردها و نقشه ها و ترفندهای آنان پرداخت، و مواظب اعمال و رفتار آنان بود.
باید با چنین گروه های نامسلمانی، رابطه ی برادری انسانی را کنار گذاشت، و به خنثی سازی توطئه های آنان بی بیم همت گمارد.
قرآن کریم در این باره می گوید:
«تنها خدا شما را از دوستی با کسانی باز می دارد که در دین با شما جنگ کرده و شما را از خانه هایتان بیرون رانده اند، و در بیرون راندتان پشتیبان یکدیگر بودند. و هر کس آنان را به دوستی گیرد، آنان همان ستمگرانند.[38] »
و چنانکه در سخن امام علی علیه السلام آمده بود، در صورتی اموال آنان محترم است که به وسیله ی آن قصد تجاوزی به مسلمانان را نداشته باشند، و جنگ افزار یا ابزاری نباشد که به زیان مسلمانان به کار رود.
و بر اساس مِلاک در احکام، حتی طرح ها و سرمایه گذاری های اقتصادی، هنری و فنی و ... که به قصد سلطه و تباهی مسلمانان صورت گیرد، حکم حربی و ستیزه گری را دارد و به کلی از احکام اسلامی درباره ی ذمّیان بیرون است.
در شیوه های جدیدِ مبارزه کفر با اسلام، روش های علمی، فنّی و حسابگرانه ای به کار می رود که بسیار ویرانگرتر از شیوه های گذشته است، و چه بسا تاسیس کارخانه ای، و یا طرح و برنامه ای به ظاهر مفید، در باطن ویرانگر و سلطه طلبانه است.
شناخت ملاک ها و کشف اهداف پنهانی دشمنان، بر عهده ی زمامداران دلسوز و خودِ جامعه ی اسلامی است.
پی نوشت ها:
[1] «النبی صلی الله علیه و آله و سلم : دَفَعَ خَيْبَرَ إِلَى أَهْلِهَا بِالشَّطْرِ فَلَمَّا كَانَ عِنْدَ الصِّرَامِ بَعَثَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ رَوَاحَةَ فَخَرَصَهَا عَلَيْهِمْ ثُمَّ قَالَ إِنْ شِئْتُمْ أَخَذْتُمْ بِخَرْصِنَا وَ إِنْ شِئْنَا أَخَذْنَا وَ احْتَسَبْنَا لَكُمْ فَقَالُوا هَذَا الْحَقُّ بِهَذَا قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ»؛ بحارالانوار، ج103، ص171
[2] «الامام علیّ علیه السلام: ای بُنَيَّ! أُوصِيكَ ... وَ بِالْعَدْلِ عَلَى الصَّدِيقِ وَ الْعَدُو»؛ تحف العقول، ص64.
[3]« امام علی علیه السلام: ... ابْذُلْ... وَ لِعَدُوِّكَ عَدْلَكَ وَ إِنْصَافَك»؛ غررالحکم، ص85، ح198
[4] « الامام سجاد علیه السلام: وَ أَمَّا حَقُّ أَهْلِ الذِّمَّةِ فَالْحُكْمُ فِيهِمْ أَنْ تَقْبَلَ مِنْهُمْ مَا قَبِلَ اللَّهُ وَ تَفِيَ بِمَا جَعَلَ اللَّهُ لَهُمْ مِنْ ذِمَّتِهِ وَ عَهْدِهِ ...ِ وَ تَحْكُمَ فِيهِمْ بِمَا حَكَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَى نَفْسِكَ فِيمَا جَرَى بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ مِنْ مُعَامَلَةٍ وَ لْيَكُنْ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ ظُلْمِهِمْ مِنْ رِعَايَةِ ذِمَّةِ اللَّهِ وَ الْوَفَاءِ بِعَهْدِهِ وَ عَهِدِ رَسُولِ اللَّهِ ص حَائِلٌ فَإِنَّهُ بَلَغَنَا أَنَّهُ قَالَ مَنْ ظَلَمَ مُعَاهِداً كُنْتُ خَصْمَهُ فَاتَّقِ اللَّهَ وَ لَا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه»؛ تحف العقول، ص195
[5] « الامام صادق علیه السلام – معاویة بن وهب عن زکریا بن ابراهیم قال: كُنْتُ نَصْرَانِيّاً، فَأَسْلَمْتُ وَ حَجَجْتُ، فَدَخَلْتُ عَلى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، فَقُلْتُ: إِنِّي كُنْتُ عَلَى النَّصْرَانِيَّةِ وَ إِنِّي أَسْلَمْتُ، فَقَالَ: «وَ أَيَ شَيْءٍ رَأَيْتَ فِي الْإِسْلَامِ؟» قُلْتُ: قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ» فَقَالَ: «لَقَدْ هَدَاكَ اللَّهُ». ثُمَّ قَالَ: «اللَّهُمَّ اهْدِهِ - ثَلَاثاً- سَلْ عَمَّا شِئْتَ يَا بُنَيَّ». فَقُلْتُ: إِنَّ أَبِي وَ أُمِّي عَلَى النَّصْرَانِيَّةِ وَ أَهْلَ بَيْتِي، وَ أُمِّي مَكْفُوفَةُ الْبَصَرِ، فَأَكُونُ مَعَهُمْ، وَ آكُلُ فِي آنِيَتِهِمْ؟ فَقَالَ: «يَأْكُلُونَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ؟» فَقُلْتُ: لَا، وَ لَا يَمَسُّونَهُ، فَقَالَ: «لَا بَأْسَ، فَانْظُرْ أُمَّكَ فَبَرَّهَا، فَإِذَا مَاتَتْ فَلَا تَكِلْهَا إِلى غَيْرِكَ، كُنْ أَنْتَ الَّذِي تَقُومُ بِشَأْنِهَا»؛ کافی، ج2، ص160.
[6] «الامام الرضا علیه السلام:... عن معمر بن خلاد قال قلت لأبي الحسن الرضا علیه السلام أدعو لوالدي إذا كانا لا يعرفان الحق- قال ادع لهما و تصدق عنهما و إن كانا حيين لا يعرفان الحق فدارهما فإن رسول اللَّه ص قال إن اللَّه بعثني بالرحمة لا بالعقوق»؛ وافی، ج5، ص498
[7] «النبی صلی الله علیه و آله و سلم: مَنْ شَهِدَ شَهَادَةَ زُورٍ عَلَى رَجُلٍ مُسْلِمٍ أَوْ ذِمِّيٍّ أَوْ مَنْ كَانَ مِنَ النَّاسِ عُلِّقَ بِلِسَانِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ هُوَ مَعَ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار»؛ بحار، ج104، ص310
[8] «أَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ أَبِي بَكْرٍ كَتَبَ إِلَى عَلِيٍّ ع- فِي الرَّجُلِ زَنَى بِالْمَرْأَةِ الْيَهُودِيَّةِ وَ النَّصْرَانِيَّةِ- فَكَتَبَ ع إِلَيْهِ إِنْ كَانَ مُحْصَناً فَارْجُمْهُ وَ إِنْ كَانَ بِكْراً فَاجْلِدْهُ مِائَةَ جَلْدَةٍ ثُمَّ انْفِهِ وَ أَمَّا الْيَهُودِيَّةُ فَابْعَثْ بِهَا إِلَى أَهْلِ مِلَّتِهَا فَلْيَقْضُوا فِيهَا مَا أَحَبُّوا.»؛ وسائل، ج18، ص361.
[9] «الامام عَلِيٌّ علیه السلام:... أَنْ أَقِمِ الْحَدَّ فِيهِمْ عَلَى الْمُسْلِمِ- الَّذِي فَجَرَ بِالنَّصْرَانِيَّةِ- وَ ادْفَعِ النَّصْرَانِيَّةَ إِلَى النَّصَارَى يَقْضُونَ فِيهَا مَا شَاءُوا»؛ وسائل، ج18، ص415.
[10] «الامام علیّ علیه السلام- حدّثنی اسماعیل بن ابراهیم بن مهاجر عن رجل من ثقیف قال: اسْتَعْمَلَنِي عَلِيُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع عَلَى بَانِقْيَا وَ سَوَادٍ مِنْ سَوَادِ الْكُوفَةِ فَقَالَ لِي وَ النَّاسُ حُضُورٌ انْظُرْ خَرَاجَكَ فَجِدَّ فِيهِ وَ لَا تَتْرُكْ مِنْهُ دِرْهَماً فَإِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَتَوَجَّهَ إِلَى عَمَلِكَ فَمُرَّ بِي قَالَ فَأَتَيْتُهُ فَقَالَ لِي إِنَّ الَّذِي سَمِعْتَ مِنِّي خُدْعَةٌ إِيَّاكَ أَنْ تَضْرِبَ مُسْلِماً أَوْ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّاً فِي دِرْهَمِ خَرَاجٍ أَوْ تَبِيعَ دَابَّةَ عَمَلٍ فِي دِرْهَمٍ فَإِنَّمَا أُمِرْنَا أَنْ نَأْخُذَ مِنْهُمُ الْعَفْوَ.»؛ کافی، ج 3، ص540.
[11] «وَ لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كَانَ يَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهِدَةِ فَيَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلَّا بِالاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِينَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ كَلْمٌ وَ لَا أُرِيقَ لَهُمْ دَمٌ فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ كَانَ بِهِ عِنْدِي جَدِيرا»؛ نهج البلاغه، ص94.
[12] «الامام الباقر علیه السلام - مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ:سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَحْكَامِ قَالَ تَجُوزُ عَلَى أَهْلِ كُلِ ذَوِي دِينٍ مَا يَسْتَحِلُّونَ.»؛ وسائل، ج 17، ص598.
[13] « الامام الصادق علیه السلام- ... عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْحَذَّاءِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَسَأَلَنِي رَجُلٌ مَا فَعَلَ غَرِيمُكَ قُلْتُ ذَاكَ ابْنُ الْفَاعِلَةِ فَنَظَرَ إِلَيَّ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع نَظَراً شَدِيداً قَالَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّهُ مَجُوسِيٌّ أُمُّهُ أُخْتُهُ فَقَالَ أَ وَ لَيْسَ ذَلِكَ فِي دِينِهِمْ نِكَاحاً.»؛ وسائل، ج18، ص430.
[14] « قَذَفَ رَجُلٌ مَجُوسِيّاً عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع- فَقَالَ مَهْ فَقَالَ الرَّجُلُ إِنَّهُ يَنْكِحُ أُمَّهُ وَ أُخْتَهُ فَقَالَ ذَاكَ عِنْدَهُمْ نِكَاحٌ فِي دِينِهِمْ. »؛ وسائل، ج17، ص597.
[15] «الامام صادق علیه السلام: «و آتوا حقّه یوم حصاده»( سوره انعام، آیه 141) قال: اعط مَن حضرک مِن مشرک او غیره»؛ وسائل، ج17، ص596/
[16] «الامام صادق علیه السلام - مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ أَوْصَى بِمَالِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ أَعْطِهِ لِمَنْ أَوْصَى لَهُ وَ إِنْ كَانَ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّاً إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ.»؛ (سوره بقره، آیه 141)، وسائل، ج6، ص142.
[17] «و فی روایة اخری عنه علیه السلام: لَوْ أَنَ رَجُلًا أَوْصَى إِلَيَّ أَنْ أَضَعَ فِي يَهُودِيٍّ أَوْ نَصْرَانِيٍّ لَوَضَعْتُ فِيهِمْ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ فَمَنْ بَدَّلَه. الآیة»؛ وسائل، ج13، ص416-417.
[18] « الامام رضا علیه السلام: يَاسِرٍ الْخَادِمِ قَالَ: كُتِبَ مِنْ نَيْسَابُورَ إِلَى الْمَأْمُونِ- أَنَّ رَجُلًا مِنَ الْمَجُوسِ أَوْصَى عِنْدَ مَوْتِهِ بِمَالٍ جَلِيلٍ يُفَرَّقُ فِي الْمَسَاكِينِ وَ الْفُقَرَاءِ فَفَرَّقَهُ قَاضِي نَيْسَابُورَ فِي فُقَرَاءِ الْمُسْلِمِينَ فَقَالَ الْمَأْمُونُ لِلرِّضَا ع مَا تَقُولُ فِي ذَلِكَ فَقَالَ الرِّضَا ع إِنَّ الْمَجُوسَ- لَا يَتَصَدَّقُونَ عَلَى فُقَرَاءِ الْمُسْلِمِينَ فَاكْتُبْ إِلَيْهِ أَنْ يُخْرِجَ بِقَدْرِ ذَلِكَ مِنْ صَدَقَاتِ الْمُسْلِمِينَ فَيَتَصَدَّقَ بِهِ عَلَى فُقَرَاءِ الْمَجُوسِ. »؛ عیون اخبار الرّضا علیه السلام، ج2، ص15.
[19] «الامام الرّضا علیه السلام -عَنِ الرَّيَّانِ بْنِ شَبِيبٍ قَالَ: أَوْصَتْ مَارِدَةُ لِقَوْمٍ نَصَارَى فَرَّاشِينَ بِوَصِيَّةٍ فَقَالَ أَصْحَابُنَا اقْسِمْ هَذَا فِي فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَصْحَابِكَ فَسَأَلْتُ الرِّضَا ع فَقُلْتُ إِنَّ أُخْتِي أَوْصَتْ بِوَصِيَّةٍ لِقَوْمٍ نَصَارَى- وَ أَرَدْتُ أَنْ أَصْرِفَ ذَلِكَ إِلَى قَوْمٍ مِنْ أَصْحَابِنَا مُسْلِمِينَ فَقَالَ أَمْضِ الْوَصِيَّةَ عَلَى مَا أَوْصَتْ بِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ.»؛ (سوره بقره، آیه 181)، وسائل، ج13، ص416.
[20] «الامام الصادق علیه السلام: لَا يَرِثُ الْكَافِرُ الْمُسْلِمَ وَ لِلْمُسْلِمِ أَنْ يَرِثَ الْكَافِرَ إِلَّا أَنْ يَكُونَ الْمُسْلِمُ قَدْ أَوْصَى لِلْكَافِرِ بِشَيْءٍ. »؛ وسائل، ج13، ص416.
[21] « الامام الباقر علیه السلام: صَانِعِ الْمُنَافِقَ بِلِسَانِكَ وَ أَخْلِصْ وُدَّكَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ إِنْ جَالَسَكَ يَهُودِيٌّ فَأَحْسِنْ مُجَالَسَتَهُ.»؛ بحارالانوار، ج78، ص188.
[22] « الامام الباقر علیه السلام: عن ابیه أَنَّ علیّا علیه السلام صَاحَبَ رَجُلًا ذِمِّيّاً، فَقَالَ لَهُ الذِّمِّيُّ: أَيْنَ تُرِيدُ يَا عَبْدَ اللَّهِ، قَالَ: أُرِيدُ الْكُوفَةَ، فَلَمَّا عَدَلَ الطَّرِيقُ بِالذِّمِّيِّ، عَدَلَ مَعَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام، فَقَالَ لَهُ الذِّمِّيُّ: أَ لَسْتَ زَعَمْتَ أَنَّكَ تُرِيدُ الْكُوفَةَ؟ فَقَالَ لَهُ: بَلى، فَقَالَ لَهُ الذِّمِّيُّ: فَقَدْ تَرَكْتَ الطَّرِيقَ؟ فَقَالَ لَهُ: قَدْ عَلِمْتُ، قَالَ: فَلِمَ عَدَلْتَ مَعِي وَ قَدْ عَلِمْتَ ذلِكَ ؟ فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام: هذَا مِنْ تَمَامِ حُسْنِ الصُّحْبَةِ أَنْ يُشَيِّعَ الرَّجُلُ صَاحِبَهُ هُنَيْئَةً إِذَا فَارَقَهُ، وَ كَذلِكَ أَمَرَنَا نَبِيُّنَا صلى الله عليه و آله فَقَالَ لَهُ الذِّمِّيُّ: هكَذَا؟ قَالَ: نَعَمْ، قَالَ الذِّمِّيُّ: لَاجَرَمَ أَنَّمَا تَبِعَهُ مَنْ تَبِعَهُ لِأَفْعَالِهِ الْكَرِيمَةِ، فَأَنَا أُشْهِدُكَ أَنِّي عَلى دِينِكَ، وَ رَجَعَ الذِّمِّيُّ مَعَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام، فَلَمَّا عَرَفَهُ أَسْلَمَ».»؛ کافی، ج2، ص670.
[23] «الامام علی علیه السلام -و قد سمع قوما من أصحابه يسبون أهل الشام أيام حربهم بصفين: إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ كَانَ أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِي الْعُذْرِ وَ قُلْتُمْ مَكَانَ سَبِّكُمْ إِيَّاهُمْ اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَيْنِنَا وَ بَيْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ حَتَّى يَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ وَ يَرْعَوِيَ عَنِ الْغَيِّ وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِه»؛ نهج البلاغه، ص695.
[24] « الامام السجاد علیه السلام: وَ أَلْقَيْتَ حَشْوَ الْكَلَامِ وَ لَغْطَهُ الَّذِي لَا يَرُدُّ عَنْكَ عَادِيَةَ عَدُوِّكَ بَلْ تَبُوءُ بِإِثْمِهِ وَ بِهِ يَشْحَذُ عَلَيْكَ سَيْفَ عَدَاوَتِهِ لِأَنَّ لَفْظَةَ السَّوْءِ تَبْعَثُ الشَّرَّ وَ الْخَيْرُ مَقْمَعَةٌ لِلشَّرِّ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه»؛ تحف العقول، ص192.
[25] «الامام علی علیه السلام- مِن عبدالله علیّ امیرالمومنین الی اصحاب الخراج: ... و لا تبيعنّ للنّاس في الخراج كسوة شتاء ... و لا تمسّنّ مال أحد من النّاس مصلّ و لا معاهد إلّا أن تجدوا فرسا أو سلاحا يعدى به على أهل الإسلام فإنّه لا ينبغي للمسلم أن يدع ذلك في أيدي أعداء الإسلام فيكون شوكة عليه ... »؛ نهج البلاغه، ص984.
[26] « عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ شِرَاءِ الْأَرَضِينَ مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ؟ - فَقَالَ لَا بَأْسَ بِأَنْ يَشْتَرِيَهَا مِنْهُمْ إِذَا عَمِلُوهَا وَ أَحْيَوْهَا فَهِيَ لَهُمْ وَ قَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم حِينَ ظَهَرَ عَلَى خَيْبَرَ وَ فِيهَا الْيَهُودُ، خَارَجَهُمْ عَلَى أَنْ يَتْرُكَ الْأَرْضَ فِي أَيْدِيهِمْ يَعْمَلُونَهَا وَ يَعْمُرُوهَا.»؛ وسائل، ج17، ص330.
[27] «الامام الصادق علیه السلام: رُفِعَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام رَجُلٌ مُسْلِمٌ اشْتَرَى أَرْضاً مِنْ أَرَاضِي الْخَرَاجِ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع- لَهُ مَا لَنَا وَ عَلَيْهِ مَا عَلَيْنَا مُسْلِماً كَانَ أَوْ كَافِراً لَهُ مَا لِأَهْلِ اللَّهِ وَ عَلَيْهِ مَا عَلَيْهِمْ. »؛ وسائل، ج11، ص119.
[28] «الامام الباقر علیه السلام: أَنَّ عَلِيّاً علیه السلام ضَمَّنَ رَجُلًا أَصَابَ خِنْزِيراً لِنَصْرَانِيٍّ.»؛ وسائل، ج19، ص196.
[29] « الامام الصادق علیه السلام: لَيْسَ فِيمَا بَيْنَ أَهْلِ الذِّمَّةِ مُعَاقَلَةٌ فِيمَا يَجْنُونَ مِنْ قَتْلٍ أَوْ جِرَاحَةٍ إِنَّمَا يُؤْخَذُ ذَلِكَ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ مَالٌ رَجَعَتِ الْجِنَايَةُ عَلَى إِمَامِ الْمُسْلِمِينَ لِأَنَّهُمْ يُؤَدُّونَ إِلَيْهِ الْجِزْيَة ...»؛ وسائل، ج19، ص300
[30] « الامام علی علیه السلام - مَرَّ شَيْخٌ مَكْفُوفٌ كَبِيرٌ يَسْأَلُ، فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام مَا هَذَا قَالُوا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ نَصْرَانِيٌّ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع اسْتَعْمَلْتُمُوهُ حَتَّى إِذَا كَبِرَ وَ عَجَزَ مَنَعْتُمُوهُ أَنْفِقُوا عَلَيْهِ مِنْ بَيْتِ الْمَالِ.»؛ وسائل، ج11، ص49.
[31] « الامام الصادق علیه السلام - ...كُنْتُ مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع بَيْنَ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ- فَمَرَرْنَا عَلَى رَجُلٍ فِي أَصْلِ شَجَرَةٍ وَ قَدْ أَلْقَى بِنَفْسِهِ فَقَالَ مِلْ بِنَا إِلَى هَذَا الرَّجُلِ فَإِنِّي أَخَافُ أَنْ يَكُونَ قَدْ أَصَابَهُ عَطَشٌ فَمِلْنَا إِلَيْهِ فَإِذَا رَجُلٌ مِنَ الْفَرَاشِينِ طَوِيلُ الشَّعْرِ فَسَأَلَهُ أَ عَطْشَانُ أَنْتَ فَقَالَ نَعَمْ فَقَالَ لِي انْزِلْ يَا مُصَادِفُ فَاسْقِهِ فَنَزَلْتُ وَ سَقَيْتُهُ ثُمَّ رَكِبْتُ وَ سِرْنَا فَقُلْتُ هَذَا نَصْرَانِيٌّ أَ فَتَتَصَدَّقُ عَلَى نَصْرَانِيٍّ فَقَالَ نَعَمْ إِذَا كَانُوا فِي مِثْلِ هَذَا الْحَالِ.»؛ وسائل، ج6، ص285.
[32] « الامام الرضا علیه السلام - زَكَرِيَّا بْنِ آدَمَ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا علیه السلام عَنْ قَوْمٍ مِنَ الْعَدُوِّ ... وَ سَأَلْتُهُ عَنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ أَصَابَهُمْ جُوعٌ فَأَتَاهُ رَجُلٌ بِوَلَدِهِ فَقَالَ هَذَا لَكَ أَطْعِمْهُ وَ هُوَ لَكَ عَبْدٌ فَقَالَ لَا تَبْتَعْ حُرّاً فَإِنَّهُ لَا يَصْلُحُ لَكَ وَ لَا مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ.»؛ وسائل، ج13، ص28.
[33] «الامام السجاد علیه السلام: وَ اجْعَلْنِي اللَّهُمَ أَجْزِي بِالْإِحْسَانِ مُسِيئَهُمْ، وَ أُعْرِضُ بِالتَّجَاوُزِ عَنْ ظَالِمِهِمْ، وَ أَسْتَعْمِلُ حُسْنَ الظَّنِّ فِي كَافَّتِهِمْ، وَ أَتَوَلَّى بِالْبِرِّ عَامَّتَهُمْ، وَ أَغُضُّ بَصَرِي عَنْهُمْ عِفَّةً، وَ أُلِينُ جَانِبِي لَهُمْ تَوَاضُعاً، وَ أَرِقُّ عَلَى أَهْلِ الْبَلَاءِ مِنْهُمْ رَحْمَةً، وَ أُسِرُّ لَهُمْ بِالْغَيْبِ مَوَدَّةً، وَ أُحِبُّ بَقَاءَ النِّعْمَةِ عِنْدَهُمْ نُصْحاً، وَ أُوجِبُ لَهُمْ مَا أُوجِبُ لِحَامَّتِي، وَ أَرْعَى لَهُمْ مَا أَرْعَى لِخَاصَّتِي.»؛ صحیفه ی سجادیه، ص178.
[34] «الامام الکاظم علیه السلام: يَا هِشَامُ! قَوْلُ اللَّهِ هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ جَرَتْ فِي الْمُؤْمِنِ وَ الْكَافِرِ وَ الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ مَنْ صُنِعَ إِلَيْهِ مَعْرُوفٌ فَعَلَيْهِ أَنْ يُكَافِئَ بِهِ وَ لَيْسَتِ الْمُكَافَأَةُ أَنْ تَصْنَعَ كَمَا صَنَعَ حَتَّى تَرَى فَضْلَكَ فَإِنْ صَنَعْتَ كَمَا صَنَعَ فَلَهُ الْفَضْلُ بِالابْتِدَاءِ»؛ تحف العقول، ص291-292
[35] «الامام علی علیه السلام: يَا كُمَيْلُ! افْهَمْ وَ اعْلَمْ أَنَّا لَا نُرَخِّصُ فِي تَرْكِ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ لِأَحَدٍ مِنَ الْخَلْقِ ... أُقْسِمُ لَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ لِي قَبْلَ وَفَاتِهِ بِسَاعَةٍ مِرَاراً ثَلَاثاً يَا أَبَا الْحَسَنِ أَدِّ [أداء] الْأَمَانَةَ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ فِيمَا جَلَّ وَ قَلَّ حَتَّى الْخَيْطِ وَ الْمِخْيَط »؛ تحف العقول، ص122.
[36] «الامام الباقر علیه السلام: ثَلَاثٌ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَحَدٍ فِيهِنَّ رُخْصَةً أَدَاءُ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ الْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ بَرَّيْنِ كَانَا أَوْ فَاجِرَيْنِ.»؛ کافی، ج2، ص162.
[37] «الامام الصادق علیه السلام: فِي وَصِيَّتِهِ لَهُ اعْلَمْ أَنَ ضَارِبَ عَلِيٍ علیه السلام بِالسَّيْفِ وَ قَاتِلَهُ لَوِ ائْتَمَنَنِي وَ اسْتَنْصَحَنِي وَ اسْتَشَارَنِي ثُمَّ قَبِلْتُ ذَلِكَ مِنْهُ لَأَدَّيْتُ إِلَيْهِ الْأَمَانَةَ.»؛ وسائل، ج13، ص223.
[38] «إِنَّمَا يَنهَْئكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فىِ الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ وَ ظَاهَرُواْ عَلىَ إِخْرَاجِكُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَ مَن يَتَوَلهَُّمْ فَأُوْلَئكَ هُمُ الظَّالِمُون»؛ سوره ممتحنه، آیه 9
منبع: بُعد انسانی اجتماعی غدیر، علیرضا هزار، قم، دلیل ما، 1387، چاپ اول، صص57- 75