شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
۱۴ مهر ۱۳۹۴ 0سید بن طاووس گفته است:چون حسین علیه السلام، شهادت جوانان و دوستانش را دید، تصمیم گرفت که با خون خویش به نبرد دشمن بپردازد. صدا زد: آیا کسی هست که از حرم رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم دفاع کند؟ آیا یکتاپرستی هست که درباره ی ما از خدا بترسد؟ آیا یاریگری هست که با یاری کردن ما به خداوند امید داشته باشد؟ آیا یاوری هست که در یاری ما دیده به اجر الهی بدوزد؟ صدای زنان به ناله بلند شد. به طرف در خیمه رفت و به زینب گفت: کودک کوچکم را بده تا با او خداحافظی کنم. او را گرفت. خواست که او را ببوسد که حرمله ی ملعون تیری افکند و بر گلوی کودک نشست و او را شهید کرد. به زینب فرمود: او را بگیر. آنگاه با مشت خود خون گلوی طفل را به طرف آسمان پاشید و فرمود: این مصیبت را بر من آسان می کند اینکه در مقابل چشم خداست.امام باقر علیه السلام فرموده است: حتی یک قطره از آن خون بر زمین نریخت. [1] .و شاعر چه نیکو سروده است:
خم شد تا کودک را ببوسد
اما تیر زودتر از او گلوی اصغر را بوسید. [2]
خوارزمی گوید:... چون امام حسین علیه السلام مرگ افراد خانواده و فرزندان خود را دید و جز خود او و زنان و کودکان و فرزند بیمارش کسی نمانده بود، ندا کرد آیا کسی هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ آیا یکتاپرستی هست که درباره ی خدا از ما بترسد؟ آیا یاریگری هست که با یاری کردن ما به خداوند امید داشته باشد؟ آیا یاوری هست که در یاوری ما دیده به اجر الهی بدوزد؟ صداهای زنان به ناله بلند شد. حضرت کنار در خیمه رفت و فرمود: کودکم علی را بدهید تا با او وداع کنم. کودک را به او دادند. مشغول بوسیدن او بود و می فرمود: وای بر این گروه اگر جد تو دشمنشان باشد! در حالی که طفل در آغوش او بود، حرمله تیری افکند و او را در آغوش وی به شهادت رساند. حسین علیه السلام خون او را با مشت خود گرفت و به آسمان افشاند و گفت: خدایا! یاری را از ما دور داشتی؛ این را در مقابل چیزی قرار بده که برای ما بهتر است. آنگاه حسین علیه السلام از اسب خویش فرود آمد و با غلاف شمشیرش قبری برای آن کودک کند و با همان خون هایش او رابه خاک سپرد و بر او نماز خواند. [3] .
پی نوشت ها:
[1] لهوف، ص 168.
[2] نفس المهموم، ص 349.
[3] مقتل الحسین، ج 2، ص 32.
منبع: مقتل امام حسین علیه السلام،گردآورنده گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم علیه السلام ؛ ترجمه جواد محدثی، صص251-252.