سخنرانی آیت الله میرباقری :جلسه اول، مجرای عبادت الهی از طریق اسماء

سخنرانی آیت الله میرباقری :جلسه اول، مجرای عبادت الهی از طریق اسماء

۲۲ دی ۱۴۰۱ 0 صوتی و تصویری
 

جلسه اول دفتر آیت الله وحید: مجرای عبادت الهی از طریق اسماء

شناخت خداوند از طریق اسماء حسنی

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. ما برای دعوت و دعا و عبادت نیاز به این داریم که خدای متعال را از طریق اسماء حسنای الهی بشناسیم و عبادت کنیم و دعا کنیم. ما مضطر به تقاضا و دعای از خدای متعال هستیم و طریق دعا و عرض نیاز ما به خدای متعال هم همین اسماء حسناست. ما در عالم باید اسماء حسنای الهی را ببینیم و از طریق این اسماء حاجت خودمان را به ساحت مقدس ربوبی عرضه بداریم. این اسماء حسنایی که طریق عبادت و واسطه دعا هستند، به یک معنا همان اسماء حسنای الهی هستند که خدای متعال در قرآن برای خودش بیان فرموده که شاید قریب به 127 اسم و یا در روایات و ادعیه معصومین علیهم السلام اسمائی برای خدای متعال ذکر شده که از صد اسم بیشتر است و در دعای جوشن کبیر هم قریب به هزار اسم برای خدای متعال است که ما از طریق این اسماء باید خدای متعال را بشناسیم و از طریق این اسماء عبادت کنیم.
همین کار را هم مؤمنین انجام می دهند، یعنی هرگاه بخواهند به خدای متعال توجه پیدا کنند و در مقام عبادت و معرفت و در مقام تقاضا و عرض حاجت قرار بگیرند، همین اسماء حسنای الهی مورد توجه قرار می دهند. در قرآن از این اسماء فراوان صحبت شده که این اسماء یک معانی دارند و از طریق معانی این اسماء، ما باید خدای متعال را بشناسیم و به خدایی که صاحب این اسماء است باید اعلام عجز و فقر و نیاز داشته باشیم «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى  فَادْعُوهُ بِها»(اعراف/۱۸۰) خدا را با این اسماء عبادت کنید؛ این «فادعوه» شاید به معنی عبادت باشد چون در قرآن، دعا عبادت است و ترک دعا هم استکبار و ترک عبادت است «ادْعُوني  أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي  سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرين »(غافر/۶۰) می فرماید دعا کنید، آنهایی که از عبادت استکبار می کنند وارد جهنم می شوند.
این اسماء حسنایی که در عبادت واسطه هستند، اسمائی اند که از طرف خدای متعال نازل شده و خدای متعال آن را به لسان وحی یا به لسان اولیاء معصومش برای خودش بیان کرده و خودش را با این صفات معرفی کرده؛ همه برای این است که ما خدای متعال را از این طریق بشناسیم و به این طریق هم عبادت کنیم. اما یک تذکری در روایات معصومین علیهم السلام داده شده و آن این است که در عبادت به واسطه این اسماء باید توجه داشت که خود این اسماء موضوع عبادت نیستند؛ یعنی ما اسماء را نمی پرستیم. یک بابی در مجامع روایی ما وجود دارد که مرحوم کلینی هم در کتاب شریف کافی این باب را تحت عنوان «باب المعبود» آورده اند.
 

پرستش صحیح خداوند

ایشان روایاتی ذیل این باب آوردند که اولین روایتش از امام صادق علیه السلام است که حضرت فرمودند «مَنْ عَبَدَ اللَّهَ بِالتَّوَهُّمِ فَقَدْ كَفَر»(1) کسی که خدای متعال را با توهمات خودش عبادت بکند و یک خدایی بسازد و یک خدایی تعریف کند و خودش آن خدا را بپرستد [کافر است]. شاید این آیه شریفه هم همین مطلب را بیان می کند «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى» خدای متعال اسماء حسنایی دارد که باید خدا را با این اسماء عبادت کنید و خودتان خدایی نتراشید و آن خدا را عبادت کنید.
در روایات دیگر هم آمده «کُلَّمَا مَيَّزْتُمُوهُ بِأَوْهَامِکُمْ في أَدَقِّ مَعَانيهِ فَهُوَ مَخْلُوقٌ مَصْنُوعٌ مِثْلُکُمْ مَرْدُودٌ إِلَيْکُمْ »(2) هرچه را شما با توهم خودتان از سایر مخلوقات تمییز بدهید و جدا کنید «کُلَّمَا مَيَّزْتُمُوهُ بِأَوْهَامِکُمْ» یک خدایی را با وهم خودتان درست کنید و غیر از مخلوقات اوصافی برایش ذکر کنید، این مصنوع شماست و به خودتان بازگشت می کند و نمی شود او را عبادت کرد و پرستید. شاید این معنایش همین است که خدای متعال خودش را به لسان وحی یا به لسان اولیاء معصوم توصیف می کند و آن خدایی را که خودش معرفی می کند باید عبادت کرد.
پس حضرت فرمود «مَنْ عَبَدَ اللَّهَ بِالتَّوَهُّمِ فَقَدْ كَفَر» اگر کسی با توهم خودش خدا را عبادت بکند این کافر به خداست ولو اینکه عبادت می کند ولی خدا را عبادت نمی کند. این توهم خیلی وقت ها شامل دقیق ترین معانی که ما خودمان مستقل از بیان وحی درست می کنیم هم می شود. بعد حضرت فرمود «وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ دُونَ الْمَعْنَى فَقَدْ كَفَر» اگر کسی خدای متعال را با اسماء الهی عبادت کند اما اسماء را بپرستد و معنا و ذات حضرت حق را نپرستد، که این اسماء هم برای آن حقیقت و برای آن ذات هستند، او هم کافر شده و این هم عبادت خدا نیست. بعد حضرت فرمودند «وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ وَ الْمَعْنَى فَقَدْ أَشْرَك » اگر کسی اسم و معنا را با هم بپرستد، این هم مشرک است. یعنی اگر کسی اسم و معنی را با هم پرستید، این هم شرک در عبادت است.
بعد فرمود «وَ مَنْ عَبَدَ الْمَعْنَى بِإِيقَاعِ الْأَسْمَاءِ عَلَيْهِ بِصِفَاتِه  » اگر کسی حقیقت حضرت حق را از طریق این اسمائی که خدای متعال خودش را به آنها توصیف کرده عبادت کند «الَّتِي وَصَفَ بِهَا نَفْسَهُ فَعَقَدَ عَلَيْهِ قَلْبَهُ وَ نَطَقَ بِهِ لِسَانُهُ فِي سَرَائِرِهِ وَ عَلَانِيَتِه » و قلبش هم به همین معنا گره بخورد و اعتقاد قلبیش همین باشد که حضرت حق را از طریق اسماء می پرستد و زبانش هم به همین در ظاهر و باطن گویا باشد «فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَقّا» در زمره شیعیان حقیقی امیرالمؤمنین قرار می گیرد. اصحاب حقیقی امیرالمؤمنین علیه السلام کسانی هستند که اولا با توهم خدا را عبادت نمی کنند که خودشان یک خدایی بسازند ولو با دقیق ترین معانی خدا را عبادت نمی کنند و خدای متعال را از طریق اسمائی که خدای متعال خودش را با آنها توصیف فرموده می شناسند و اینطوری عبادت می کنند و در مقام عبادت هم نه اسم را می پرستند و نه اسم را شریک در عبادت قرار می دهند بلکه حقیقت معنا و ذات اقدس الهی را از طریق این اسماء می شناسند و از طریق این اسماء عبادت می کنند و از طریق این اسماء اعلام عجز و افتقار به حضرت حق می کنند.
ما اگر از خدای متعال علم می خواهیم و او را با اسم «علیم» صدا می زنیم یا اگر قدرت می خواهیم و خدا را با اسم «یا قادر» صدا می زنیم؛ این اسماء طریق هستند و ما از خود این اسماء درخواست نمی کنیم و اعلام فقر به اسماء نمی کنیم بلکه اعلام فقر به حضرت حق می کنیم که از طریق این اسماء باید واقع بشود. بنابراین معرفت خدای متعال و عبادت خدای متعال و اعلام عجز و افتقار به خدای متعال تنها راهش این است که انسان اسماء الهی و صفاتی که خدای متعال خود را به او توصیف فرموده را واسطه قرار بدهد، نه اینکه اسم را در دعوت و دعا و پرستش شریک قرار بدهد و نه اینکه خود اسم را پبرستد یا از اسم درخواست و تقاضا کند. ولی حضرت حق را از طریق این اسماء عبادت کند. تمام مقامات وجودی انسان هم باید به این امر گره بخورد و زبان و قلبش معتقد باشد و تمامی سرائر و علانیت انسان باید اینطوری باشد و ظاهر و باطنش خدای متعال را از طریق اسماء الهی عبادت کند.
طبیعتا عده ای در این مسیر انحراف ایجاد می کنند و معبودهای دیگری را معرفی می کنند یا خدای متعال را از طریق توصیفی که خودشان می کنند، معبود قرار می دهند «وَ ذَرُوا الَّذينَ يُلْحِدُونَ في  أَسْمائِه » انحراف در اسماء ایجاد می کنند و مسیر معرفت و عبادت را تغییر می دهند و در اسماء الحاد ایجاد می کنند. خدای متعال می فرماید شما اینها را رها کنید «سَيُجْزَوْنَ ما كانُوا يَعْمَلُون »(اعراف/۱۸۰) این جریان در عالم وجود دارد و اینها با عمل خودشان مواجه خواهند شد و مجازات عملشان را می بینند ولی شما مسیر بندگی و طاعتتان اسماء حسنایی باشد که خدای متعال خودش را به آن ها توصیف کرده است.
این معنای ظاهری آیه است ولی آیه براساس روایاتی یک معنای باطنی هم دارد که ائمه علیهم السلام بیان کردند که نسبت اهل بیت با خدای متعال و اسماء حسنی را مشخص می کند. این روایات در باب توحید کافی شریف آمده و همه روایات هم ناظر به نسبت معصوم با خدای متعال است که نبی اکرم و معصومین علیهم السلام چه نسبتی با خدای متعال دارند که طریق توحید هستند «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه »(نساء/۸۰) «إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّه »(فتح/۱۰) چرا بیعت با حضرت عین توحید است؟ چرا اطاعت حضرت عین توحید است؟ این منوط به یک ارتباط خاصی است که بین اهل بیت علیهم السلام و خدای متعال وجود دارد و این ارتباط است که موجب می شود اطاعت آنها عین توحید باشد و معرفت آنها عین معرفت الله باشد.
 

حقیقت معرفت اسماء حسنی

در همین باب یک روایتی را مرحوم کلینی نقل کردند که نسبت اهل بیت علیهم السلام را به خدای متعال اینگونه بیان می کند «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى  فَادْعُوهُ بِها»(اعراف/۱۸۰) اگر می خواهید خدای متعال را عبادت کنید از طریق این اسماء عبادت کنید؛ حضرت ذیل این آیه فرمودند «نَحْنُ  وَ اللَّهِ  الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى  الَّتِي لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا»(3) اگر باید خدا را شناخت و عبادت کرد، عبادت باید از طریق اسماء باشد و معرفت الهی از طریق اسماء الهی واقع می شود و ما آن اسماء حسنایی هستیم که عبادت احدی جز با معرفت ما قبول نمی شود؛ چون اگر این معرفت واقع نشد، معرفت به اسماء حسنی واقع نشده و اگر معرفت به اسماء حسنی واقع نشد، معرفت به حضرت حق واقع نمی شود و در نتیجه عبادتی هم واقع نمی شود.
مرحوم کلینی یک باب دیگری در کتاب شریف کافی تحت عنوان «باب حدوث الاسماء» باز کردند و آنجا توضیح می دهند که اسماء مخلوق هستند و بعد نحوه خلقت اسماء را از باطن به ظاهر توضیح می دهند و مشخص می کنند که از آن اسم واحد چگونه سیصد و شصت اسم در عالم ظاهر شده و بعد می فرمایند که خدای متعال این اسماء را آفرید که عبادت خدای متعال ممکن بشود. اگر این اسماء آفریده نمی شد، عبادت خدای متعال ممکن نبود و در واقع عبادت از طریق این اسماء واقع می شود. لذا اسماء حسنی یک معنای ظاهری دارد که همین اسماء ملفوظه و معنایش است که در قرآن آمده و باطن این اسماء، حقیقت نورانی اهل بیت علیهم السلام است. لذا اگر معرفت به این اسماء واقع نشود، عبادت باطل است.
خدای متعال این حقایق وجود و این انوار مقدس را در عالم آفریده و ظاهر کرده تا امکان پرستش خودش در عالم فراهم بشود «فَبِهِمْ  مَلَأْتَ سَمَاءَكَ وَ أَرْضَكَ حَتَّى  ظَهَرَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْت » حتی حقیقت کلمه لا إله إلا الله و اسم شریف الله از طریق خلقت اهل بیت علیهم السلام در عالم ظاهر شده و لذا واسطه معرفت و واسطه عبادت، این وجودهای مقدس هستند. لذا در ذیل همین روایات فرمودند «بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ  اللَّه »(4) اگر ما نبودیم خدا عبادت نمی شد و لذا اگر مؤمنی به مقام معرفت ائمه علیهم السلام برسد و مقامات وجودیش با معرفت ائمه علیهم السلام و انوار ائمه علیهم السلام نورانی بشود و به تعبیر دیگر تمام اختیارش تحت ولایت امام قرار گرفت، این انسان دیگر از طریق انوار ائمه خدا را می شناسد و از طریق انوار ائمه علیهم السلام خدا را عبادت می کند.
گرچه به هیچ وجه ما امام را عبادت نمی کنیم «مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ دُونَ الْمَعْنَى فَقَدْ كَفَر» این چیزی که راجع به اسماء ظاهری است، راجع به اسماء باطنی یعنی اهل بیت هم همینطور است. کسی که امام را بپرستد «وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ وَ الْمَعْنَى فَقَدْ أَشْرَك » این هم نیست ولی «مَنْ عَبَدَ الْمَعْنَى بِإِيقَاعِ الْأَسْمَاءِ عَلَيْهِ بِصِفَاتِه » کسی که حضرت حق را از طریق اسماء می شناسد و از طریق اسماء معرفت پیدا می کند «فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَقّا» شیعیان امیرالمؤمنین کسانی هستند که در همه احوالشان، توجهشان به امام است و از طریق توجه به امام، به خدای متعال توجه پیدا می کنند و از طریق معرفت امام، خدا را می شناسند.
این همان بیان نورانی است که در بیانات اهل بیت علیهم السلام مکرر آمده که وقتی شئون خودشان را بیان می کنند می فرمایند «اللَّهُ تَعَالَى إِنَّمَا أَحَبَّ أَنْ يُعْرَفَ بِالرِّجَالِ وَ أَنْ يُطَاعَ بِطَاعَتِهِمْ فَجَعَلَهُمْ سَبِيلَهُ وَ وَجْهَهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ »(5) خدای متعال اینطوری می خواست و مشیت و حب الهی به این تعلق گرفته «أَحَبَّ أَنْ يُعْرَفَ بِالرِّجَالِ» خدای متعال می خواست از طریق این شخصیت ها شناخته بشود و از طریق طاعت آنها طاعت شود و آنها را سبیل و وجه خودش قرار داد که طریق طاعت و معرفت هستند.
در ذیل حدیث امیرالمؤمنین ارواحنا فداه اینطوری فرمودند «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ»(6) خدای متعال اگر می خواست، مستقیم انوار معرفت خودش را به قلوب بندگان نازل می کرد «وَ لَكِنْ جَعَلَنَا» خدای متعال این چهار خصوصیت را به ما داده که ما به واسطه این خصوصیات طریق معرفت هستیم ان الله جل و عز لو شاء لعرف عباد نفسه «وَ لَكِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِيلَهُ وَ الْوَجْهَ الَّذِي يُؤْتَى مِنْه » خدای متعال ما را باب الله و سبیل الله و صراط الله و وجه الله قرار داده که تمام مقامات معرفت از آغازش که ورود به وادی توحید است تا سیر در سبیل و صراط و تا آخرین مرحله اش که رسیدن به مقام معرفت وجه است در این راه قرار دارد که اگر کسی به اینجا رسید «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه »(بقره/۱۱۵) هرکجا و در هر عالمی باشد، به هر طرف که رو می کند خدای متعال را در این وجهش زیارت می کند.
این حقیقت معرفت است که خدای متعال اهل بیت را در طریق معرفت واسطه قرار داده و لذا «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى » خدای متعال اسماء حسنایی دارد «فَادْعُوهُ بِها» او را از طریق این اسماء بشناسید و از طریق این اسماء عبادت کنید و از طریق این اسماء فقر خودتان را به خدای متعال اعلام کنید. گرچه خدای متعال پرستیده می شود نه اینکه اسماء شریک در پرستش باشند.
امام رضا علیه السلام فرمود این را با صدای بلند بگویید که نه من و نه آبائم هرگز نگفتیم که مردم ما را عبادت بکنند «وَ لَكِنِّي أَقُولُ النَّاسُ عَبِيدٌ لَنَا فِي الطَّاعَة»(7) در مقام طاعت مردم عبد هستند و هرچه بگوییم باید اطاعت بکنند اما ما را عبادت نمی کنند. عبادت خدای متعال از طریق اسماء حسنی واقع می شود و خدای متعال این حقایق را، طریق معرفت خودش قرار داده و لذا تمام حیات انسان در مقام معرفت و بندگی باید بر محور امام باشد و تمام زندگی انسان باید خلاصه در پرستش خدای متعال بشود «حَتَّى تَكُونَ أَعْمَالِي وَ أَوْرَادِي كُلُّهَا وِرْداً وَاحِداً وَ حَالِي فِي  خِدْمَتِكَ  سَرْمَدا» و تمام این پرستش باید به واسطه امام باشد. لذا آنهایی که به این نقطه می رسند، امام تمام قوائم وجودی او را پر می کند. ائمه عناصرالابرار هستند و لذا با قوای امام خدا را عبادت می کنند و با نور امام حضرت حق را می شناسد. این بیان نورانی که از امیرالمؤمنین ارواحنا فداه نقل شده «مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّة»(8) یعنی انسان از طریق نورانیت امام می تواند حضرت حق را بشناسد.
 

جریان سقیفه و الحاد آن ها در اسماء

براساس این آیه نورانی اتفاقی که افتاده و سقیفه او را دنبال کرده، الحاد در اسماء الهی است؛ یعنی طریق پرستش را در عالم عوض کرده و دیگرانی را که اسماء حسنای الهی و طریق پرستش خدا نبودند و طاعت آنها طاعت الله نیست و محبتشان محبت خدای متعال نیست، اینها را در این موقف نشاندند و اینها را در یک جایی قرار دادند که منصب الهی است. کسی که در این منصب می نشیند معرفتش باید معرفت الله باشد و طاعتش باید طاعت الله باشد و واسطه معرفت و طاعت باشد و الا معنا ندارد که کسی جز خدا اطاعت بشود. اطاعت منحصر به خدای متعال است. اگر خدای متعال می فرماید «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم »(نساء/۵۹) این به خاطر این است که اطاعت آنها عین اطاعت خداست.
آنچه سقیفه انجام داد الحاد در اسماء است، یعنی طریق پرستش خدا را می خواستند عوض بکنند. این حدیث مجعولی که ازشان نقل شده «اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» اهتدای به سوی خدای متعال وقتی واقع می شود که انسان به دنبال آن هدای الهی باشد «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً»(بقره/۳۸) آن چراغ هدایت و آن نور هدایت است که اگر انسان دنبال او حرکت کرد مهتدی می شود. این درست است که خدای متعال نجوم را قرار داده و از طریق این نجوم ما هدایت می شویم اما این که «اصحابی کالنجوم» اینها که نجوم نیستند. بله شمس و قمر و نجوم تفسیر به اهل بیت علیهم السلام شده و اینها طریق معرفت و آن خورشیدی هستند که راه را برای ما روشن می کنند.
این تحریف را اینها در مسیر توحید ایجاد کردند «وَ ذَرُوا الَّذينَ يُلْحِدُونَ في  أَسْمائِه »(اعراف/۱۸۰) کار سقیفه ایجاد الحاد در اسماء است. آن ها مسیر پرستش را منحرف کردند و کسانی را در این منصب نشاندند که حجاب هستند و سد باب می کنند «يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّه »(اعراف/۴۵) خلافت الله منصب کسی است که باب الله و سبیل الله و وجه الله است. منصب کسی است که «الْإِمَامُ  كَالشَّمْسِ  الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَم »(9) نور الهی را در عالم ساطع می کند. این
امام رضا علیه السلام در آن حدیث مفصل وقتی خلافت را توضیح می دهند می فرمایند امام خلیفة الله است و این را ذیل شئون خلافت بیان می کنند که امام شمس و ارض بسیطه و سماء ذلیله است. امام واسطه فیض خداست. امام دار دائر است ولی اینها دار بائر درست کردند و کار سقیفه این است. این تعبیری که قرآن اینجا از فعل سقیفه دارد الحاد در اسماء خداست؛ یعنی ایجاد انحراف در مسیر پرستش خدای متعال.
وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیها آن حقیقت نورانی و مقدسی است که در عالم آمده و با خدا عهد بسته که این انحراف در مسیر توحید را به مسیر خودش برگرداند و نگذارد مؤمنین منحرف بشوند. لذا وجود مقدس فاطمه زهرا با همه وجود به میدان آمده و مسیر را به مسیر توحید برگردانده و ما را به اسماء الله الحسنی برگردانده. حلقه اتصال ما به اسماء الحسنای الهی، وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیهاست که با این الحاد در این وسعت مبارزه کرده و امت را به مدار توحید برگردانده. البته با آن مصیبت های سنگینی که نگفتنی است و حقیقتش غیر قابل درک است، هزینه بسیار زیادی انجام دادند.
وجود مقدس فاطمه زهرا لیله القدری است که «وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا»(10) خلایق راهی به معرفت او ندارند و تمام مصیبت حضرت هم همینطوری است و راهی به فهم باطن مصیبت حضرت نیست. آن چه ما می فهمیم یک ظاهری از این مصیبت است و حقیقت مصیبت را وجود مقدس امیرالمؤمنین و امام مجتبی و سیدالشهداء علیهم السلام می فهمیدند.

پی نوشت ها:

(۱) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 87
(2) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 66، ص: 293
(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 144
(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 145
(5) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج 1، ص: 531
(6) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 184
(7) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 187
(8) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 26، ص: 1
(9) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 200
(10) تفسير فرات الكوفي، ص: 581
 
* متن بالا سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 5 بهمن ماه سال 98 است، که به مناسبت ایام فاطمیه در دفتر آیت الله وحید ایراد فرمودند. 
 

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث