دوست داشتن اهل بیت (علیهم السلام) در قرآن و احادیث
۱۶ فروردین ۱۳۹۴ 0 اهل بیت علیهم السلاممحبت اهل بیت علیهم السلام در قرآن
در آیه 23 سوره شوری آمده است:
" قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى"
ای پیامبر بگو در مقابل تبلیغ رسالت مزدی از شما نمی خواهم به جز دوست داشتن نزدیکانم
چگونه مودت نزدیکان اجر رسالت است؟
این آیه اجر رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را دوستی نزدیکان آن حضرت بیان داشته است. حال اینکه آیات دیگری از قرآن تاکید میکند پیامبران برای رسالت خود اجر مزدی نمی خواهند. خداى تعالى از عدهاى از انبياء از قبيل نوح و هود و صالح و لوط و شعيب (ع) حكايت كرده كه در ضمن سخنانى كه به امت خود مى گفتند، اين را نيز خاطرنشان كرده اند كه" وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلى رَبِّ الْعالَمِينَ"؛ من از شما در برابر رسالتم اجرى نمى خواهم، اجر من تنها نزد پروردگار عالم است. (سوره شعراء، آيه 180) (سوره يوسف، آيه 104) و در سوره شعرا و سورههايى ديگر از خود رسول خدا (ص) حكايت شده كه به امت خود فرموده:" وَ ما تَسْئَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ" یا به آن حضرت دستور داده شده که اجر نخواستن خود را به مردم بگوید:" قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ" ؛بگو در برابر رسالتم هيچ اجرى از شما طلب نمىكنم. (سوره ص، آيه 86)
از کنار هم قرار دادن این آیه با آیات مورد اشاره تعارضی به ذهن می رسد که چگونه قرآن در جایی اجر خواستن برای رسالت را نفی میکند و در جای دیگر مودت نزدیکان پیامبر را اجر رسالت آن حضرت می داند. قرآن خود در ایه ای دیگر این تعارض ظاهری را رفع می کند: :" قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ؛ بگو آن اجرى هم كه از شما خواستم به نفع خود شما است و سودش عايد خودتان مىشود. اجر من را خدا خواهد داد (سوره سبأ، آيه 48)
روایاتی که در تفسیر آیه «قل لا اسالکم علیه اجرا ...» آمده است
روایات فراوانی در منابع اهل سنت و شیعه از شخص پیامبرصلی الله علیه وآله نقل شده که نشان می دهد، منظور از «قربی » در آیه 23 سوره شوری اهل بیت و نزدیکان و خاصان پیامبرند، به عنوان نمونه:
روایات مربوطه در منابع اهل سنت:
1- «احمد» در «فضائل الصحابة » با سند خود از سعید بن جبیر عامر چنین نقل می کند: «لما نزلت «قل لااسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی » قالوا: یا رسول الله صلی الله علیه وآله من قرابتک؟ من هؤلاء الذین وجبت علینا مودتهم؟ قال: علی و فاطمة و ابناهما، و یقولها ثلاثة »; هنگامی که آیه قل لااسئلکم...نازل شد، اصحاب عرض کردند: ای رسول خدا! خویشاوندان تو که مودت آنها بر ما واجب است، کیانند؟ فرمود: علی و فاطمه و دو فرزند آن دو، این سخن را سه بار تکرار فرمود. (1)
2- در مستدرک الصحیحین از امام علی بن الحسین علیه السلام نقل شده که وقتی امیرمؤمنان علی علیه السلام به شهادت رسید، حسن بن علی علیه السلام در میان مردم خطبه خواند که بخشی از آن این بود: «انا من اهل البیت الذین افترض الله مودتهم علی کل مسلم. فقال فی ما انزل علی محمدصلی الله علیه وآله «قل لااسئلکم علیه اجرا الاالمودة فی القربی و من یقترف حسنة نزد له فیها حسنا» فاقتراف الحسنة مودتنا اهل البیت »; من از خاندانی هستم که خداوند مودت آنها را بر هر مسلمانی واجب کرده است و به پیامبرش فرموده: قل لااسئلکم...منظور خداوند از «اقتراف حسنة » مودت ما اهل بیت است. (2)
3- سیوطی در «الدرالمنثور» در ذیل آیه مورد بحث از مجاهد از ابن عباس نقل کرده که در تفسیر آیه «قل لااسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی » گفت: «ان تحفظونی فی اهل بیتی و تؤدوهم بی »; حق مرا در اهل بیتم حفظ کنید و آنها را به سبب من دوست بدارید. (3)
4- مرحوم طبرسی، مفسر معروف، از «شواهد التنزیل » حاکم حسکانی که از مفسران و محدثان معروف اهل سنت است، از ابی امامه باهلی چنین نقل می کند: پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله فرمود: «ان الله خلق الانبیاء من اشجار شتی و انا و علی علیه السلام من شجرة واحدة فانا اصلها و علی علیه السلام فرعها و فاطمه علیها السلام لقاحها و الحسن و الحسین علیهما السلام ثمارها و اشیاعنا اوراقها...لوان عبدا عبد الله بین الصفا و المروة الف عام، ثم الف عام، ثم الف عام، حتی یصیرکالشن البالی، ثم لم یدرک محبتنا، کبه الله علی منخریه فی النار، ثم تلی: قل لااسئلکم علیه اجرا...»; خداوند انبیا را از درختان مختلفی آفرید، ولی من و علی علیه السلام را از درخت واحدی خلق کرد، من اصل آنم وعلی شاخه آن، فاطمه موجب باروری آن است و حسن و حسین میوه های آن و شیعیان ما برگ های آنند... سپس افزود: اگر کسی خدا را در میان صفا و مروه هزار سال و سپس هزار سال و از آن پس هزار سال عبادت کند تا همچون مشک کهنه شود، اما محبت ما را نداشته باشد، خداوند او را بصورت در آتش می افکند، سپس این آیه را تلاوت فرمود: قل لااسئلکم... . (4)
5- و نیز سیوطی در «الدر المنثور» از ابن جریر از ابی الدیلم چنین نقل می کند: هنگامی که علی بن الحسین علیه السلام را به اسارت آوردند و بر دروازه دمشق نگهداشتند، مردی از اهل شام گفت: «الحمدلله الذی قتلکم و استاصلکم »; خدا را شکر که شما را کشت و ریشه کن ساخت! علی بن الحسین علیه السلام فرمود: آیا قرآن را خوانده ای؟ گفت: آری. فرمود: سوره های حم را خوانده ای؟ عرض کرد: نه. امام علیه السلام فرمود: آیا این آیه را نخوانده ای «قل لااسئلکم علیه اجرا الاالمودة فی القربی؟!» گفت: آیا شما همان هایی هستید که در این آیه اشاره شده است؟ فرمود: آری. (5)
6- زمخشری در «کشاف » حدیثی نقل کرده که فخر رازی و قرطبی نیز در تفسیرشان از او اقتباس کرده اند. حدیث مزبور به وضوح مقام آل محمدصلی الله علیه وآله و اهمیت حب آنها را بیان می دارد. وی می گوید: رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود:
«من مات علی حب آل محمدصلی الله علیه وآله مات شهیدا»; هر کس با محبت آل محمدصلی الله علیه وآله بمیرد، شهید از دنیا رفته است.
«الا و من مات علی حب آل محمدصلی الله علیه وآله مغفورا له »; هر کس با محبت آل محمدصلی الله علیه وآله بمیرد، بخشیده شده است.
«الا و من مات علی حب آل محمدصلی الله علیه وآله مات تائبا»; هر کس با محبت آل محمدصلی الله علیه وآله بمیرد، با توبه از دنیا رفته است.
«الا و من مات علی حب آل محمدصلی الله علیه وآله مات مؤمنا مستکمل الایمان »; هر کس با محبت آل محمدصلی الله علیه وآله بمیرد، مؤمن با ایمان کامل از دنیا رفته است.
«الا و من مات علی حب آل محمدصلی الله علیه وآله بشره ملک الموت بالجنة ثم منکر و نکیر»; هر کس با محبت آل محمدصلی الله علیه وآله بمیرد، فرشته مرگ سپس نکیر و منکر او را به بهشت بشارت می دهند.
«الا و من مات علی حب آل محمدصلی الله علیه وآله یزف الی الجنة کما تزف العروس الی بیت زوجها»; هر کس با محبت آل محمدصلی الله علیه وآله بمیرد، او را با احترام به سوی بهشت می برند، آنچنان که عروس را به خانه داماد می برند.
«الا و من مات علی حب آل محمدصلی الله علیه وآله فتح له فی قبره بابان الی الجنة »; هر کس با محبت آل محمدصلی الله علیه وآله بمیرد، در قبر او، دو در به سوی بهشت گشوده می شود.
«الا و من مات علی حب آل محمدصلی الله علیه وآله جعل الله قبره مزار ملائکة الرحمة »; هر کس با محبت آل محمدصلی الله علیه وآله بمیرد، خداوند قبر او را زیارتگاه فرشتگان رحمت قرار می دهد.
«الا و من مات علی حب آل محمدصلی الله علیه وآله مات علی السنة و الجماعة »; هر کس به محبت آل محمدصلی الله علیه وآله بمیرد، به سنت و جماعت اسلام از دنیا رفته است.
«الا و من مات علی بغض آل محمدصلی الله علیه وآله جاء یوم القیامة مکتوب بین عینیه ایس من رحمة الله »; آگاه باشید هر کس با عداوت اهل بیت از دنیا رود، روز قیامت در حالی وارد عرصه محشر می شود که در پیشانی او نوشته شده: مایوس از رحمت خدا.
«الا و من مات علی بغض آل محمدصلی الله علیه وآله مات کافرا»; هر کس با بغض شان از دنیا برود، کافر از دنیا رفته است.
«الا و من مات علی بغض آل محمدصلی الله علیه وآله لم یشم رائحة الجنة »; هر کس با بغض شان از دنیا برود، بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد. (6)
جالب اینکه فخر رازی بعد از ذکر این حدیث شریف که صاحب کشاف آن را به صورت ارسال مسلم ذکر کرده است، می افزاید: «آل محمدصلی الله علیه وآله کسانی هستند که بازگشت امرشان به اوست; کسانی که ارتباطشان محکمتر و کاملتر باشد، «آل » محسوب می شوند و شک نیست که فاطمه و علی و حسن و حسین محکمترین پیوند را با رسول خدا داشتند و این از مسلمات و مستفاد از احادیث متواتر است، بنابراین لازم است که آنها را آل پیامبرصلی الله علیه وآله بدانیم.»
وی سپس می افزاید: «گروهی در مفهوم «آل » اختلاف کرده اند، بعضی آنها را خویشاوندان نزدیک پیامبر می دانند و بعضی گفته اند که آنها امت پیامبرند. اگر این واژه را بر معنی اول حمل کنیم، آل پیامبر تنها آنها (فاطمه، علی، حسن و حسین علیهم السلام) هستند و اگر به معنی امتی که دعوت او را پذیرفتند بدانیم، باز هم خویشاوندان نزدیک رسول خداصلی الله علیه وآله آل او محسوب می شوند، بنابراین به هر تقدیر آنها آل هستند و اما آیا غیر آنها در لفظ «آل » داخلند یا نه؟ محل اختلاف است.»
سپس فخر رازی از صاحب کشاف چنین نقل می کند: «وقتی این آیه نازل شد، مسلمانان عرض کردند: ای رسول خدا! خویشاوندان تو کیانند که مودتشان بر ما واجب است؟ فرمود: علی و فاطمه و دو فرزندشان. بنابراین ثابت می شود که این چهار تن ذی القربای پیغمبرند و هنگامی که این معنی ثابت شد، واجب است از احترام فوق العاده ای برخوردار باشند.»
فخر رازی می افزاید: «دلایل مختلفی بر این مساله دلالت می کند:
1- جمله «الا المودة فی القربی » که شیوه استدلال به آن بیان شد.
2- شک نیست که پیامبر فاطمه را دوست می داشت و درباره او فرموده بود: «فاطمة بضعة منی یؤذینی مایؤذیها»; فاطمه پاره تن من است، آنچه او را آزار دهد، مرا آزار داده است و با احادیث متواتر از رسول خدا ثابت شده که او علی و حسن و حسین را دوست می داشت و هنگامی که این معنا ثابت شود، محبت آنها بر تمام امت واجب است، چون خداوند فرموده: «واتبعوه لعلکم تهتدون »; از او پیروی کنید تا هدایت شوید. (7) و نیز فرموده: «فلیحذر الذین یخالفون عن امره »; کسانی که او را مخالفت می کنند، از عذاب الهی بترسند. (8) و نیز فرموده: «قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله »; بگو اگر خدا را دوست می دارید، از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد. (9) و نیز فرموده: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة »; برای شما در زندگی رسول خدا سرمشقی نیکو بود. (10)
3- دعا برای «آل » افتخاری بزرگ است و لذا این دعا خاتمه تشهد در نماز قرار داده شده: «اللهم صل علی محمد و علی آل محمد و ارحم محمدا و آل محمد» و چنین تعظیم و احترامی در حق غیر آل دیده نشده است. بنابراین همه این دلایل نشان می دهد که محبت آل محمدصلی الله علیه وآله واجب است.»
سرانجام فخر رازی سخنان خود را در این مساله با اشعار معروف شافعی پایان می دهد:
یا راکبا قف بالمحصب من منی
و اهتف بساکن خیفها و الناهض
سحرا اذا فاض الحجیج الی منی
فیضا کما نظم الفرات الفائض
ان کان رفضا حب آل محمد
فلیشهد الثقلان انی رافض
ای سواری که عازم حج هستی، در جایی که در نزدیک منی است و ریگ برای رمی جمرات جمع می کنند و مرکز بزرگ اجتماع زائران خانه خداست، بایست و فریاد بزن به تمام کسانی که در مسجد خیف مشغول عبادتند و یا در حال حرکت می باشند. فریاد بزن به هنگام سحرگاه که حاجیان از مشعر به سوی منی کوچ می کنند و همچون نهری عظیم و خروشان وارد سرزمین منی می شوند. آری فریاد بزن و بگو: اگر محبت آل محمدصلی الله علیه وآله رفض و ترک دین است، همه جن و انس شهادت دهند که من رافضی ام. (11)
آری این است مقام آل محمدصلی الله علیه وآله که ما به دامانشان چنگ زده ایم و آنها را رهبر خویش و راهنمای دین و دنیا پذیرفته ایم. الگو و اسوه خویش می دانیم و تداوم خط نبوت را با امامت آنها می بینیم.
روایات مربوطه در منابع شیعه:
در منابع شیعه اخبار بسيار زيادى وارد شده كه همه آنها آيه را به مودت عترت و دوستى با اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام تفسير كرده است. ما در اینجا چند مورد را من باب نمونه نقل می کنیم:
1- در مجمع البيان از امام على (ع) روايت كرده كه فرموده: در مورد ما در آل حم آيهاى است كه مىفرمايد: مودت ما را حفظ نمىكند مگر كسى كه ايمان به خدا داشته باشد، آن گاه آيه" قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى" را تلاوت فرمود.
طبرسى (رحمة اللَّه عليه) سپس مىگويد: منظور كميت شاعر هم اشاره به همين آيه است كه مىگويد:
وجدنا لكم فى آل حم آية تاولها منا تقى و معرب
يعنى در آل حم آيهاى يافتيم كه هر پرهيزكار و آشنا به لغت عرب آن را فهميد (12)
2- در كافى به سند خود از عبد اللَّه بن عجلان از امام ابى جعفر (ع) روايت آورده كه در تفسير" قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى" فرمود منظور از" قربى" ائمه (ع) هستند (13)
3- تفسیر البرهان نقل مینماید که امام صادق علیه السلام به ابوجعفر احول (مومن طاق) فرمود : اهل بصره در باره آيه قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى چه ميگويند؟ اوعرض نمود فدایت شوم مردم ميگويند كه مراد آيه اقارب و خويشان رسول خدا صلى اللّه عليه و آله است. امام فرمود دروغ ميگويند آيه محققا نازل شده در باره اهل بيت: على و فاطمه و حسن و حسين اصحاب كساء عليهم السلام.(14)
محبت اهل بیت علیهم السلام اساس اسلام است
به روایت امام صادق علیه السلام، رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود:
«لکل شی ء اساس و اساس الاسلام حبنا اهل البیت »; (12) برای هر چیزی اساس و پایه ای است و اساس اسلام محبت ما اهل بیت است.
علی علیه السلام در توصیف آل محمدصلی الله علیه وآله می فرماید: «هم اساس الدین و عماد الیقین، الیهم یفی ء الغالی و بهم یلحق التالی و لهم خصائص حق الولایة »; (13) آل محمد اساس و پایه دین و ستون ایمان و یقین هستند، دورافتادگان از راه حق به آنان رجوع کرده و واماندگان آنان ملحق می شوند و خصائص امامت (علوم و معارف) در آنان جمع و حق ایشان است و بس.
پس از آنکه در جامعه ای ولایت تحقق یافت، زمینه تحقق احکام اسلام نیز فراهم می گردد و تضعیف ولایت به هر اندازه، به تضعیف اصل حاکمیت اسلام منجر می شود.
جایگاه محب راستین اهل بیت علیهم السلام بهشت است
در پایان به ذکر روایتی می پردازیم که موجب شادابی دل و طراوات جان باشد. حکم بن عتیه می گوید: روزی در حضور امام باقرعلیه السلام بودم و اطاق پر از جمعیت بود. در این هنگام پیرمردی که بر عصای بلندش تکیه کرده بود، آمد و دم در ایستاد و گفت: «السلام علیک یابن رسول الله و رحمة الله و برکاته »، آنگاه ساکت شد.
امام باقرعلیه السلام فرمود: «و علیک السلام و رحمة الله و برکاته ». پیرمرد آنگاه به کسانی که در خانه بودند سلام کرد و خاموش ایستاد. مردم نیز جواب سلام او را دادند. سپس او رو به امام کرد و گفت: یابن رسول الله ! مرا پهلوی خود بنشان ! جانم فدای تو، به خدا قسم من شما را دوست دارم و نیز کسانی را که به شما محبت می ورزند، دوست دارم. به خدا قسم محبتم به شما و محبین شما به خاطر طمع دنیا نیست. به خدا قسم من به دشمن شما بغض و کینه دارم و از آنها بیزارم و به خدا قسم من حلال شما را حلال و حرام شما را حرام می دانم و منتظر امر و فرمان شما هستم، جانم فدای تو آیا برای من امید (نجاتی) داری؟
امام باقرعلیه السلام فرمود: بیا اینجا ! بیا اینجا ! (آمد) تا او را پهلوی خود نشاند. آنگاه فرمود: ای پیرمرد همانا شخصی نزد پدرم، علی بن الحسین علیهما السلام آمد و مثل همین سؤال که تو از من کردی از پدرم پرسید. پدرم به او فرمود: اگر بمیری (نگران مباش زیرا) بر رسول خداصلی الله علیه وآله و بر علی و حسن و حسین و علی بن الحسین وارد می شوی و دلت خنک و چشمت روشن می شود و با فرشتگان کرام الکاتبین، با روح و ریحان از تو استقبال می شود و این هنگامی است که جان تو به اینجا برسد و با دست به گلوی خود اشاره نمود و اگر زنده بمانی، آنچه باعث روشنی چشم تو است ببینی و با ما در بالاترین درجات بهشت خواهی بود پیرمرد گفت: چه فرمودی ای ابوجعفر ! امام علیه السلام همان سخن را برای او تکرار کرد. پیرمرد گفت: الله اکبر ! ابوجعفر ! اگر من بمیرم و جانم به اینجا (گلو) رسد بر رسول خداصلی الله علیه وآله و بر علی و بر حسن و حسین و علی بن الحسین علیهم السلام وارد می شوم و چشمم روشن گردد و دلم خنک شود و با فرشتگان کرام الکاتبیین با روح و ریحان استقبال شوم و اگر زنده بمانم، آنچه باعث روشنی چشم من است، ببینم و با شما در بالاترین درجات بهشت باشم ؟ !
آنگاه پیرمرد شروع کرد به های های گریه کردن تا به زمین افتاد. حضار مجلس، حال آن پیر را که چنین دیدند، گریه و شیون سر دادند. سپس امام باقرعلیه السلام با انگشت خود اشک از گوشه های چشم پیرمرد پاک کرد. پیر سرش را بلند کرد و به امام باقرعلیه السلام گفت: یابن رسول الله ! جانم به فدایت دستت را به من بده.
حضرت دست خود را به او داد. پیر آن را بوسید و بر دیدگان و رخسارش نهاد. آنگاه شکم سینه خود را برهنه کرد و دست حضرت را بر شکم و سینه خود نهاد. آنگاه برخاست و خداحافظی کرد و از منزل خارج شد.
امام باقرعلیه السلام در حالی که با نگاه او را بدرقه می کرد، رو به مردم کرد و فرمود: هر که دوست دارد که به مردی از اهل بهشت نگاه کند به این مرد نگاه کند. (17)
پی نوشت ها:
1. احقاق الحق، ج 2، ص 2.
2. مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 172.
3. الدرالمنثور، ج 6، ص 7.
4. مجمع البیان، ج 9، ص 48.
5. الدر المنثور، ج 6، ص 7.
6. بحار، ج 7، ص 222.
7. اعراف / 158.
8. نور / 63.
9. آل عمران / 31.
10. احزاب / 21.
11. تفسیر کبیر، ج 27، ص 166.
12. مجمع البيان، ج 9، ص 29 و 30
13. روضه كافى، ج 8، ص 80
14. نقل از انوار درخشان، جلد 15، ص 47
15. محاسن برقی، ج 1، ص 150، رقم 66.
16. نهج البلاغه، خطبه 1.
17. کافی ج 8، ص 76.
منابع:
- سيد محمد حسين طباطبايى ، الميزان فى تفسير القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه قم، 1417 ق
- سيد محمد حسين حسينى همدانى، انوار درخشان، تهران: كتابفروشى لطفى، 1404 ق
- زهرا پورعبدالله، محبت اهل بیت (علیهم السلام) در کتاب و سنت (2و3)، شمیم یاس، پیش شماره 5و6