کلیپ تصویری متن خوانی نهج البلاغه: خطبۀ 27 با صدای داریوش ارجمند
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۱ 0 معارفحضرت علی (ع) در جریان هجوم و غارت سپاه معاویه به شهر انبار (یکى از شهرهاى مرزى عراق) قرار گرفت. امام خشمگین شد و حرکت کرد به گونه اى که عبایش به روى زمین کشیده مى شد تا به نخیله -لشکرگاهى در نزدیکى کوفه- رسید و مردم به دنبال حضرتش حرکت کردند. امام روى بلندى قرار گرفت و حمد و ثناى الهى را به جاى آورد و این خطبه را ایراد کرد.
او همچنان در اندیشه آماده سازی سپاه خود بود، تا اشغالگران را از سرزمین های غصب شده بیرون کند، آن چه توان داشت، در این راه به کار برد. وقتی دید مردم حرکت شایستهای نشان نمیدهند، یکی از یاران خود «حارث اعور هَمدانی» را مأمور کرد که مردم را به سوی جهاد دعوت کند. حارث به میان مردم آمد و فریاد زد: کجایند آنان که جان خویش را به خدا بفروشند و دنیا را به آخرت تبدیل کنند؟ روز موعود، افراد پاکدل و مؤمنان واقعی در محل حاضر شدند، ولی تعداد آنها کمتر از سیصد نفر بود.
بخش خوانده شده خطبۀ 27 با ترجمه سید جعفر شهید
اگر ستمكار را مهلت داد از او نرسته است، بلكه خدا بر گذرگاه او نشسته است تا در بندش آرد ، و چون استخوان گلوگير، ناى اش را بفشارد. بدانيد! به خدايى كه جانم در دست اوست، اين مردم بر شما پيروز خواهند شد، نه از آن رو كه از شما به حق سزاوارترند، بلكه چون شتابان فرمان باطل حاكم خود را مى برند. و شما در گرفتن حق من كند كاريد و هر يك كار را به ديگرى وا مى گذاريد . امروز مردم از ستم حاكمان خود مى ترسند، و من از ستم رعيت خويش. خواستم تا براى جهاد بيرون شويد در خانه خزيديد، سخن حق را به گوش شما خواندم، نشنيديد. آشكارا و نهانتان خواندم پاسخ نگفتيد، اندرزتان دادم نپذيرفتيد. آيا حاضرانى هستيد دور؟ به گفتار چون اربابان، به كردار چون مزدور؟ سخن حكمت بر شما مى خوانم از آن مى رميد، چنان كه بايد اندرزتان مى دهم مى پراكنيد، به جهاد مردم ستمكارتان بر مى انگيزانم، سخن به پايان نرسيده چون مردم سبا اين سو و آن سو مى رويد. به انجمنهاى خويش باز مى گرديد و خود را فريب خورده موعظت وا مى نماييد. بامدادان شما را راست مى كنم، شامگاهان چون كمان خميده پشت، سويم باز مى آييد. شما را اندرز دادن، سنگ خارا به ناخن سودن است و آهن موريانه خورده را با صيقل زدودن. اى مردم كه به تن حاضرند و به خرد ناپيدا! يك سر و گونه گونها سودا، فرماندهان به آنان مبتلا. امام شما خدا را فرمان مى برد و شما نافرمانى او مى كنيد، حاكم شام خدا را معصيت مى كند، و شاميان فرمان او را مى برند. به خدا دوست داشتم معاويه شما را چون دينار و در هم با من سودا كند، ده تن از شما بگيرد و يك تن از مردم خود به من دهد. مردم كوفه، گرفتار شما شده ام كه سه چيز داريد و دو چيز نداريد: كرانيد با گوشهاى شنوا، گنگانيد با زبانهاى گويا، كورانيد با چشمهاى بينا، نه آزادگانيد در روز جنگ و نه به هنگام بلا برادران يكرنگ. تهيدست مانيد. اى همانند شتران بى ساربان كه اگر از سويى فراهمشان كنند، از ديگر سوى بپراكنند. به خدا، مى بينم اگر جنگ سخت شود و آتش آن فروزان، و نبرد گرم گردد و گرمى آن سوزان، پسر ابوطالب را واگذاريد و چون زن كه وقت زادن ميان ران خود گشايد، هر يك به سويى رو آريد، و من بر پى آن نشانها مى روم كه پروردگارم نهاده، و آن راه را مى پويم كه رسول خدا گشاده. راه راست حق را گام به گام مى پيمايم و آن را از كوره راه باطل جدا مى نمايم.
به خاندان پيامبرتان بنگريد، و بدان سو كه مى روند برويد، و پى آنان را بگيريد. كه هرگز شما را از راه رستگارى بيرون نخواهند كرد و به هلاكتتان باز نخواهند آورد. اگر ايستادند بايستيد، و اگر برخاستند، برخيزيد. بر آنها پيشى مگيريد كه گمراه مى شويد، و از آنان پس نمانيد كه تباه مى گرديد. همانا ياران پيامبر را ديدم، كسى را نمى بينم كه همانند آنان باشد. روز را ژوليده مو، گردآلود به شب مى رساندند، و شب را به نوبت، در سجده يا قيام به سر مى بردند. گاه پيشانى بر زمين مى سودند و گاه گونه بر خاك، از ياد معاد چنان ناآرام مى نمودند كه گويى بر پاره آتش ايستاده بودند. ميان دو چشمشان چون زانوى بزان پينه بسته بود از درازى ماندن در سجود. اگر نام خدا برده مى شد چندان مى گريستند كه گريبانهاشان تر گردد، و مى لرزيدند چنان كه درخت، روز تندباد لرزد، از كيفرى كه بيم آن داشتند يا اميدى كه تخم آن در دل مى كاشتند.
کلیپ تصویری متن خوانی نهج البلاغه: خطبۀ 27، در فضیلت جهاد، با صدای داریوش ارجمند