الفاظ عام قرآن و اسباب نزول آنها
۱۲ آذر ۱۳۹۳ 0الفاظ عام قرآن و اسباب نزول آنها با تکیه بر آیات سوره دهر
در اصول فقه قاعدهای مطرح است، مبنی بر اینکه خصوص سبب، عموم لفظ را تخصیص نمیزند و برخی از علمای عامه به استناد آن، پارهای آیات را که در فضیلت علی علیهالسلام نازل شده، انکار میکنند. در این مقاله سخن از این است که همواره چنین نیست که خصوص سبب عموم لفظ را تخصیص نزند. آیه ولایت از آن جمله است؛ به علاوه عمومیت لفظ، دلیلی بر انکار خصوصیت سبب نیست.
بسیاری از علمای اهل سنت نزول آیاتی از قرآن را در شأن حضرت علی علیهالسلام میپذیرند؛ اما برخی از آنان نیز آن را انکار میکنند. مهمترین دلیلی که اقامه کردهاند، این است که آیات مورد استشهاد عام است؛ لذا نمیتواند در خصوص علی علیهالسلام نزول یافته باشد.
سخن قائلان به عموم لفظ
هر چند بسیاری از دانشمندان اهل سنت نظیر حاکم حسکانی نزول قرآن از جمله سوره انسان را در شأن اهل بیت با صراحت میپذیرند؛ اما فخر رازی و برخی دیگر از مفسران اهل سنت سعی دارند، به گونهای آن را ردّ کنند. مثلاً فخر رازی در آغاز این بحث در تفسیر خود مینویسد:
هیچیک از بزرگان معتزله مانند ابوبکر اصم و ابوعلی جُبّائی و ابوالقاسم کَعْبی و ابومسلم اصفهانی و قاضی عبدالجَبّار در تفسیر خود یاد نکردهاند که این آیات درباره علی بنابی طالب نازل شدهاست. تنها واحدی در کتاب بسیط یاد کرده که آن درباره علی علیهالسلام نازل شده و صاحب کشّاف از میان معتزله این قصه را آوردهاست(1).
آنگاه پس از نقل روایت ابنعباس، درصدد نقد و انکار آن برخاسته، چنین میگوید:
اولاً آیات مذکور به صیغه جمع آمدهاست؛ مانند: یُوفُون بِالنّذر، یَخافون و یُطعِمون؛ بنابراین تخصیص آن به شخص واحد خلاف نظم آیات است؛
ثانیاً اختصاص این صیغه جمع به یک دسته و جمع معینی خلاف ظاهر است؛
ثالثاً حتی اگر بپذیریم این سوره به خاطر عمل مشخصی از اهلبیت علیهمالسلام نازل شده باشد، باز هم مدّعای شیعه ثابت نمیشود؛ زیرا در اصول فقه ثابت شده است که در مورد اسباب نزول «اعتبار به عموم لفظ است؛ نه خصوص سبب.»(2)
قرطبی نیز که تقریباً معاصر فخر رازی است، از جمله کسانی است که شأن نزول خاص سوره دهر را به شدّت انکار میکند و بر این باور است که معنا و مفهوم این سوره عام است و درباره همه ابرار و هر کس که کار نیک و پسندیدهای انجام دهد، نازل شده است. عبارت وی چنین است:
مفسران گویند: آن درباره علی و فاطمه و کنیز آن دو به نام فِضَّه نازل شدهاست؛ ولی نظر درست این است که آن درباره همه ابرار و هر آنکه کار نیکی انجام دهد، نازل شدهاست؛ به همین رو آن عام است(3).
آنگاه میافزاید:
ثَعْلبی، نقّاش، قُشَیری و دیگران داستان نزول سوره را در شأن آنان دانستهاند؛ ولی خود با صراحت میگوید: اعتقاد من آن است که این نظر صحیح نیست و ثابت هم نشده است.(4)
به علاوه پس از نقل روایات و اشعار مربوط به این سوره، به همان نحوی که در کشفالاسرار و شواهد التنزیل آمده، میگوید:
این سخن جعلی و خرافی است و شایسته نیست که علی علیهالسلام فرزندان خویش را گرسنه نگه دارد تا بینوایی را سیر سازد!!(5)
از دیگر دانشمندان اهل سنت که درصدد نفی و انکار شأن نزول سوره دهر برآمدند، باید از ابنکثیر (ت774ق) نام برد. وی که تقریباً یک صد سال پس از سلف خویش یعنی قُرطُبی میزیست، در انکار فضایل اهلبیت علیهمالسلام به ویژه علی علیهالسلام تا آنجا پیش میرود که معتقد است هیچ آیهای در شأن امیرمؤمنان علی علیهالسلام نازل نشد و آنچه را که شیعه باور دارد، ادعایی بیش نباید دانست. او میگوید:
هیچ چیزی از قرآن در خصوص علی علیهالسلام نازل نشده و هیچیک از آیاتی که ادعا میکنند، در خصوص اوست، نظیر «اِنَّما اَنْت مُنذِر و لِکُلِّ قومٍ هادٍ»(6) و «و یُطعِمون الطَّعامَ علی حُبِّه» و نیز روایاتی که این آیات را درباره او میشمارند، درست نیست(7).
آنچه به اجمال بر شمردیم، مجموع همه ایرادهایی است که برخی مفسران عامّه بر روایات شأن نزول سوره دهر وارد دانستهاند. اینک به اختصار به نقد و بررسی این ایرادها میپردازیم؛
نقد سخن قائلان به عموم لفظ
چنانکه مشاهده شد، عمدهترین اشکال مخالفان بر محور دو نکته قرار دارد:
نخست این که شأن نزول سوره دهر عام است و در حق همه ابرار- ونه طایفه خاصی- ساری و جاری است؛ چرا که آیات مورد بحث تماماً به صیغه جمع است و دلیلی بر انحصار آن درباره فرد یا افراد معینی وجود ندارد. به علاوه حتی اگر درباره افراد خاصی باشد، باز هم اختصاص به آن مورد نداشته و میتوان آن را عام و در شأن دیگران هم صادق دانست.
دیگر این که نزول این سوره در مکه بوده است و آنچه شیعه ادعا میکند، خرافهای بیش نیست.(8)
روایات مربوط به شأن نزول خاص سوره دهر تنها از طریق شیعه نقل نشدهاست تا جای این توّهم باقی باشد که گویا تنها امامیه بدان باور دارد.
1ـ روایات مربوط به شأن نزول خاص این سوره تنها از طریق شیعه نقل نشدهاست تا جای این توّهم باقی باشد که گویا تنها امامیه بدان باور دارد. علامه امینی در اثر جاودانه خویش از سی و چهار منبع اهل سنت نام میبرد که همگی روایت مذکور را به همان نحوی که شیعه قبول دارد، نقل کرده و پذیرفتهاند.(9)هر چند پاسخ مفصّل این شبهه، خود کتاب پرحجمی خواهد شد؛ اما پاسخهای خویش را به اجمال اینگونه عرضه میکنیم:
2ـ به صیغه جمع بودن این آیات نیز هرگز نمیتواند، شأن نزول خاص آن را تحت الشعاع قرار دهد؛ زیرا آیات مذکور تنها مورد آن در قرآن نیست و از این نمونهها در قرآن فراوان است. یعنی علی رغم این که ظاهر آیه به صیغه جمع است؛ اما همگان قبول دارند که سبب نزول آن خاص بوده است. به عنوان شاهد به نمونههای زیر توجه شود:
الف- «اِنَّما ولیُّکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یُقیمون الصلاةَ و یُؤتُونَ الزکاةَ و هُم راکعون»(10).
در این آیه گرچه عبارات و الفاظ آیه تماماً به صیغه جمع است؛ ولی به اتفاق نظر علمای فریقین این آیه نهتنها در شأن مولای متقیان، علی علیهالسلام نازل شده است؛ بلکه اختصاص به آن حضرت دارد و نظیر آیه نجوی(11) هیچ کس جز ایشان، به مضمون و محتوای آن عمل نکرده است.(12)
ب ـ «و الذین یَرمُون ازواجَهُم و لَمْیَکُنْ لَهُم شُهداء اِلاّ انفسهم فَشَهادةُ اَحَدِهِم اربعُ شهاداتٍ بالله اَنَّه لَمِنَ الصادقین»(13)
این آیه که به آیه لعان معروف است، بر حسب روایات در شأن هلال بنامیه و یا فردی دیگر نازل شده است؛(14) اما چنانکه ملاحظه میشود، تمامی تعابیر موجود در آیه به صیغه جمع آمده است.
ج ـ «الذین یظاهرون منکم من نسائهم ماهُنَّ أمَّهاتهم...»(15).
این آیه که به آیه ظهار مشهور است، در شأن اوس بن صامت نازل گردید(16)؛ حال آنکه دارای تعابیری عام است و به شکل جمع بکار رفته است.
با توجه به این آیات، که به عنوان نمونه و شاهد ذکر شد، باید گفت:
گاهی آیاتی نازل میگشت که دارای تعبیری عام بوده و حکم آن، ظاهراً به همه مردم مربوط میشد؛ اما سبب نزول آن آیه و یا آیات، عبارت از جریانی بود که به فرد یا افراد خاصی ارتباط داشت(17).
در مورد سوره دهر نیز مطلب از این قرار است.
3ـ آنها که شأن نزول سوره را واقعه مربوط به اهلبیت علیهمالسلام میدانند، هرگز مدعی نیستند که دیگر ابرار مشمول آیات این سوره نیستند تا اشکال شود که لفظ آیه عام است و نباید آن را به مورد خاصش منحصر دانست؛ بلکه آنان نیز به عموم و شمول آیات واقف، بلکه معترفاند؛ اما بر این نکته مسلَّم پای میفشرند که اولاً نزول سوره بدون سبب نبودهاست؛ ثانیاً سبب نزول آن هم مشخص است؛ ثالثاً اهلبیت علیهمالسلام مصداق بارز سبب نزول این سورهاند.
این که «اعتبار به عموم لفظ است؛ نه خصوص سبب» امری قطعی و سخنی بجا و درست است که موافقان نزول سوره در شأن اهلبیت علیهمالسلام هم آن را میپذیرند.
4ـ بر فرض که سوره دهر در مکه نازل شده باشد، این حقیقت جای انکار ندارد که مکّی بودن سورهای، هرگز منافی مدنی بودن برخی آیات آن نیست. چنان که عکس آن هم صادق است. یعنی ممکن است سورهای در مدینه نازل شدهباشد؛ اما چون نظم قرآن توقیفی است و به دستور پیامبر صلیاللهعلیهوآله انجام گرفته است،(18) برخی آیات آن مکی باشند و سخن ابنحصّار که میگوید: «هر یک از سورههای مکی و مدنی آیات مستثنا دارد»،(19) بر این نکته اشاره دارد.
این که میگویند «فلان آیه درباره اهلبیت علیهمالسلام یا درباره امیرمؤمنان، علی علیهالسلام نازل شدهاست»، یکی از چند معنا را میتواند داشته باشد:
الف ـ عملی بسیار ارزنده از اهلبیت علیهمالسلام صادر گردید که سبب نزول آیه شریفه شده است. مثلاً علی علیهالسلام در هنگامه خطر، در بستر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله خوابید و این عمل امیرمؤمنان سبب نزول آیه «و مِنَ النّاسِ مَنْ یَشری نَفْسَهُ ابْتِغاء مرضاتِ الله»(20) شده؛ ولی آیه بر دیگران هم قابل صدق است؛ زیرا اعتبار به عموم و اطلاق لفظ آیه است، نه خصوص سبب و مورد نزول؛
ب ـ مصداق یگانه آیه شریفه، اهلبیت علیهمالسلام هستند و به دیگران به هیچ وجه قابل صدق نیست، مانند آیه تطهیر(21) و آیه مباهله؛(22)
ج ـ اهلبیت علیهمالسلام مصداق اکمل و اظهر آیه شریفه هستند، ولی مانعی ندارد که بر دیگران هم صادق آید؛ مانند آیه «اِنَّ الَّذین آمنوا و عملوا الصالحات سیَجعلُ لهم الرحمنُ وُدّاً».(23)
فرق این معنا با معنای اول آن است که در اولی، اهلبیت علیهمالسلام سبب نزول آیه بودند؛ ولی در معنای سوم ممکن است اهلبیت علیهمالسلام سبب نزول آیه نباشند و آیه بدون سبب نزول نازل شده باشد؛ ولی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و ائمه علیهمالسلام، اهل بیت را به عنوان مصداق مُسلَّم و روشن آن آیه معرفی کرده باشند.(24)
این مورد همان است که علامه طباطبایی از آن با عنوان «جَرْی و تطبیق» یاد میکند. نامبرده گوید:
قرآن از نظر انطباق بر مصادیق وسعت داشته و به موارد نزول آیات اختصاص ندارد؛ بلکه در هر موردی که با مورد نزول از لحاظ مناط و ملاک یکسان باشد، جاری میگردد و این همان معنایی است که به جَری در قرآن تعبیر شده است.(25)
این قاعده که بر گرفته از روایات ائمه علیهمالسلام است، به کرّات در مجلدات بیستگانه المیزان مورد استناد قرار گرفته است و علامه با استفاده از این قاعده و با اشاره به این مطلب که بسیاری از روایات از قبیل جَری و ذکر مصادیق است، نه تفسیر، به شرح و توضیح این بخش از روایات اقدام کردهاند. مانند احادیث فراوانی که از طریق شیعه از پیشوایان معصوم علیهمالسلام روایت شدهاست، مبنی بر اینکه در همه آیاتی که با خطاب «یا ایها الذین آمنوا» آمده، یا مخاطب آن اندیشمندان، پرهیزکاران، نیکوکاران و.... است، مصداق بارز و مظهر تام و تمام آن ائمه علیهمالسلام هستند و میتوان آن آیات را بر آنان تطبیق کرد.(26)
____________________________
پینوشت:
1 . مفاتیحالغیب، 30/243.
2 . همان، 30/244.
3 . الجامع لاحکام القرآن، 19/130.
4 . همان، 19/131-130.
5 . همان، 19/134.
6 . سوره رعد آیه 7.
7 . البدایة و النهایة، 7/395.
8 . منهاج السنة، 2/117 به نقل از الغدیر، 3/169.
9 . الغدیر، 3/171-169.
10 . سوره مائده، آیه 5.
11 . سوره مجادله، آیه11.
12 . بنگرید به: الغدیر، 3/162-155؛ اسباب النزول، ص 27 به بعد.
13 . سوره نور آیه 6
14 . مجمعالبیان، 7/201؛ الاتقان، 1/29؛ اسباب النزول، 104.
15 . سوره مجادله، آیه 2.
16 . مجمعالبیان، 9/371؛ الاتقان، 1/29؛ اسباب النزول، ص76.
17 . اسباب النزول، ص75.
18 . البرهان فی علوم القرآن، 1/304؛ پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، ص 66.
19 . الغدیر، 3/170.
20 . سوره بقره آیه 207.
21 . سوره احزاب آیه 33.
22 . سوره آل عمران، آیه 61.
23 . سوره مریم آیه 96.
24 . کیهان اندیشه، مثل 25، ص 88-87.
25 . المیزان، 3/67 به نقل از روش علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، ص 309.
26 . همان، ص 311 ـ 310؛ قرآن در اسلام، ص 62.
نویسنده : نادعلی عاشوری تلوکی
منبع: «مجله صحیفه مبین» پاييز 1379 - شماره 24