دعای عدیله (دانلود متن، ترجمه و صوت)
۰۲ شهریور ۱۳۹۴ 0 ادعیه و زیاراتدعای عدیله یکی دیگر از دعاهای مشهور است
شَهِدَ اللَّهُ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ، وَالْمَلائِكَةُ وَاُولُوا الْعِلْمِ قآئِماً بِالْقِسْطِ،
گواهى دهد خدا كه همانا معبودى جز او نيست و فرشتگان و دانشمندان نيز گواهى دهند كه عدل و داد بدو پايدار است
لااِلهَ اِلاَّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ، اِنَّ الدّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ، وَاَنَا الْعَبْدُ الضَّعيفُ الْمُذْنِبُ
و معبودی جز او كه عزيز و فرزانه است نيست و همانا دين نزد خدا اسلام است و من بنده ناتوان گنه كار
الْعاصِى الْمُحْتاجُ الْحَقيرُ، اَشْهَدُ لِمُنْعِمى وَخالِقى وَرازِقى وَمُكْرِمى،
نافرمان نيازمند كوچكم گواهى دهم براى نعمت دهنده و آفريننده و روزى ده و اكرام كننده ام
كَما شَهِدَ لِذاتِهِ، وَشَهِدَتْ لَهُ الْمَلائِكَةُ، وَاُولُوا الْعِلْمِ مِنْ عِبادِهِ،
چنانچه او براى خود گواهى داده و فرشتگان و دانشمندان از بندگانش براى او گواهى داده اند
بِاَنَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ، ذُو النِّعَمِ وَالْإِحْسانِ، وَالْكَرَمِ وَالْإِمْتِنانِ، قادِرٌ اَزَلِىٌّ،
كه معبودى نيست جز او آن صاحب نعمت و احسان و كرم و بخشش و توانا ازلى
عالِمٌ اَبَدِىٌّ، حَىٌّ اَحَدِىٌّ، مَوْجُودٌ سَرْمَدِىٌّ، سَميعٌ بَصيرٌ، مُريدٌ كارِهٌ،
داناى جاويدان زنده يگانه موجود هميشگى شنواى بيناى با اراده با كراهت
مُدْرِكٌ صَمَدِىٌّ، يَسْتَحِقُّ هذِهِ الصِّفاتِ، وَهُوَ عَلى ما هُوَ عَلَيْهَ فى عِزِّ صِفاتِهِ،
درك كننده اى كه نيازمند نيست و شايسته اين اوصاف است و او در عين آنكه بى نياز از اين صفات است
كانَ قَوِيّاً قَبْلَ وُجُودِ الْقُدْرَةِ وَالْقُوَّةِ، وَكانَ عَليماً قَبْلَ ايجادِ الْعِلْمِ وَالْعِلَّةِ،
پيش از پيدايش نيرو و قدرت نيرومند بوده و پيش از ايجاد علم و علت
لَمْ يَزَلْ سُلْطاناً اِذْ لا مَمْلَكَةَ وَلامالَ، وَلَمْ يَزَلْ سُبْحاناً عَلى جَميعِ الْأَحْوالِ،
دانا بوده هنگامى كه نه كشورى بوده و نه مالى او سلطنت و پادشاهى داشته هميشه در همه احوال منزه و بى نياز بوده
وُجُودُهُ قَبْلَ الْقَبْلِ فى اَزَلِ الْأزالِ، وَبَقآئُهُ بَعْدَ الْبَعْدِ مِنْ غَيْرِ اِنْتِقالٍ
هستى او پيش از هر پيشى در ازل ازلها بوده و ماندنش بعد از هر بعدى است بدون تغيير و زوال
وَلا زَوالٍ، غَنِىٌّ فِى الْأَوَّلِ وَالْاخِرِ، مُسْتَغْنٍ فِى الْباطِنِ وَالظَّاهِرِ،
بى نياز است در آغاز و انجام و مستغنى است در نهان و آشكار
لا جَوْرَ فى قَضِيَّتِهِ، وَلامَيْلَ فى مَشِيَّتِهِ، وَلا ظُلْمَ فى تَقْديرِهِ،
هيچ ستمى در داوريش نيست و هيچ انحراف و اعوجاجى در مشيتش نخواهد بود و هيچ ظلمى در اندازه گيرى او وجود ندارد،
وَلا مَهْرَبَ مِنْ حُكُومَتِهِ، وَلا مَلْجَاَ مِنْ سَطَواتِهِ، وَلا مَنْجا مِنْ نَقِماتِهِ،
راه گريزى از حكمش و پناه گاهى در برابر حملات و يورشش نيست و وسيله نجاتى از انتقام و غضبش وجود ندارد
سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ، وَلايَفُوتُهُ اَحَدٌ اِذا طَلَبَهُ، اَزاحَ الْعِلَلَ فِى التَّكْليفِ،
رحمت او برغضبش پيشى گرفته و هر كه را بخواهد از دستش بدر نرود در تكاليف خود موانع را از پيش پا برداشته
وَسَوَّى التَّوْفيقَ بَيْنَ الضَّعيفِ وَالشَّريفِ، مَكَّنَ اَدآءَ الْمَاْمُورِ،
و در توفيق انجام آنها ميان ناتوان و توانا را يكسان كرده به هر چه دستور داده قدرت انجام آن را داده
وَسَهَّلَ سَبيلَ اجْتِنابِ الْمَحْظُورِ، لَمْ يُكَلِّفِ الطَّاعَةَ اِلاَّ دُوْنَ الْوُسْعِ والطَّاقَةِ،
و هر چه را قدغن كرده راه اجتنابش را آسان كرده و تكليفى نكرده جز به مقدار وسع و طاقت
سُبْحانَهُ ما اَبْيَنَ كَرَمَهُ، وَاَعْلى شَاْنَهُ، سُبْحانَهُ ما اَجَلَّ نَيْلَهُ، وَاَعْظَمَ اِحْسانَهُ،
منزه باد او كه چقدركرم و بزرگواريش آشكار و شأن و مرتبه اش بلند است منزه باد كه چه اندازه عطايش ارجمند و احسان و بخشش بزرگ است
بَعَثَ الْأَنْبِيآءَ لِيُبَيِّنَ عَدْلَهُ، وَنَصَبَ الْأَوْصِيآءَ لِيُظْهِرَ طَوْلَهُ وَفَضْلَهُ،
پيمبران را فرستاد تا عدل و دادش را آشكار سازد و اوصياء را به جانشينى آنها منصوب داشت تا كرم و فضلش را ظاهر كند
وَجَعَلَنا مِنْ اُمَّةِ سَيِّدِ الْأَنْبِيآءِ، وَخَيْرِ الْأَوْلِيآءِ، وَاَفْضَلِ الْأَصْفِيآءِ، وَاَعْلَى الْأَزْكِيآءِ،
و (از فضل او است كه) ما را از امت سيد پيمبران و بهترين اولياء و برترين برگزيدگان و والاترين پاكيزگان
مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، امَنَّا بِهِ وَبِما دَعانا اِلَيْهِ، وَبِالْقُرْآنِ الَّذى اَنْزَلَهُ عَلَيْهِ،
محمد صلى اللّه عليه و آله و سلم قرار داد ايمان آورديم به او و به آنچه ما را بدان خواند و به قرآنى كه خدا بر او نازل فرمود
وَبِوَصِيِّهِ الَّذى نَصَبَهُ يَوْمَ الْغَديرِ، وَاَشارَ بِقَوْلِهِ هذا عَلِىٌّ اِلَيْهِ،
و به وصيش كه در روز غدير او را (به جانشينى خود) منصوب فرمود و به گفتارش كه فرمود: «اين على است» و به او اشاره كرد
وَاَشْهَدُ اَنَّ الْأَئِمَّةَ الْأَبْرارَ، وَالْخُلَفآءَ الْأَخْيارَ بَعْدَ الرَّسُولِ الْمُخْتارِ،
و گواهى دهم كه امامان نيكوكار و جانشينان برگزيده پس از پيامبر مختار عبارتند از:
عَلِىٌ قامِعُ الْكُفَّارِ، وَمِنْ بَعْدِهِ سَيِّدُ اَوْلادِهِ الْحَسَنُ بْنُ عَلِىٍّ، ثُمَّ اَخُوهُ السِّبْطُ
«على» زبون كننده كافران و پس از او بهترين فرزندانش حسن بن على سپس برادرش سبط
التَّابِعُ لِمَرْضاتِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ، ثُمَّ الْعابِدُ عَلِىٌّ، ثُمَّ الْباقِرُ مُحَمَّدٌ،
رسول گرامى پيرو آنچه موجب خوشنودى خدا بود حسين، سپس(آنامام) عابد على،سپس(حضرت)باقرمحمد،
ثُمَ الصَّادِقُ جَعْفَرٌ، ثُمَّ الْكاظِمُ مُوسى، ثُمَّ الرِّضا عَلِىٌّ، ثُمَّ التَّقِىُّ مُحَمَّدٌ،
سپس (امام) صادق جعفر، سپس (حضرت) كاظم موسى، سپس امام رضا على، سپس تقى (كه نامش) محمد است،
ثُمَ النَّقِىُّ عَلِىٌّ، ثُمَّ الزَّكِىُّ الْعَسْكَرِىُّ. الْحَسَنُ، ثُمَّ الْحُجَّةُ الْخَلَفُ الْقآئِمُ
سپس على النقى، سپس زكى عسكرى (حضرت) حسن سپس فرزند خلف او حجت قائم
الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِىُّ، الْمُرجَى الَّذى بِبَقائِهِ بَقِيَتِ الدُّنْيا، وَبِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرى،
منتظر مهدى آن مايه اميدى كه به بقاى او دنيا باقى مانده و به بركت او خلق روزى خورند
وَبِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَالسَّمآءُ، وَبِهِ يَمْلَأُ اللَّهُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً،
و به وجود او زمين و آسمان پابرجا مانده و بدست او خداوند زمين را پر از عدل و داد كند
بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً، وَاَشْهَدُ اَنَّ اَقْوالَهُمْ حُجَّةٌ، وَامْتِثالَهُمْ فَريْضَةٌ،
پس از آنكه از ظلم و ستم پر شده باشد و گواهى دهم كه گفتارشان (براى ما) حجت و دليل است و فرمانبرداريشان واجب
وَطاعَتَهُمْ مَفْرُوضَةٌ، وَمَوَدَّتَهُمْ لازِمَةٌ مَقْضِيَّةٌ، وَالْإِقْتِدآءَ بِهِمْ مُنْجِيَةٌ،
و پيرويشان فرض و محبت و دوستيشان لازم و حتمى است و اقتداء كردن به ايشان موجب نجات
وَمُخالَفَتَهُمْ مُرْدِيَةٌ، وَهُمْ ساداتُ اَهْلِ الْجَنَّةِ اَجْمَعينَ، وَشُفَعآءُ يَوْمِ الدّينِ،
و مخالفتشان سبب هلاكت است و آنهايند بزرگان و آقايان همه اهل بهشت، و شفيعان روز جزا
وَاَئِمَّةُ اَهْلِ الْأَرْضِ عَلَى الْيَقينِ، وَاَفْضَلُ الْأَوْصِيآءِ الْمَرْضِيّينَ،
و پيشوايان مردم روى زمين بطور قطع و يقين و هم چنين برترين اوصياء پسنديده ايشانند
وَاَشْهَدُ اَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ، وَمُسآئَلَةَ الْقَبْرِ حَقٌّ، وَالْبَعْثَ حَقٌّ، وَالنُّشُورَ حَقٌّ،
و گواهى دهم كه مرگ حق است و سؤال و جواب در قبر حق است و برانگيخته شدن حق است و زنده شدن پس از مرگ حق است
وَالصِّراطَ حَقٌّ، وَالْميزانَ حَقٌّ، وَالْحِسابَ حَقٌّ، وَالْكِتابَ حَقٌّ، وَالْجَنَّةَ حَقٌّ،
و صراط حق است و ميزان حق است و حساب حق است و كتاب (نامه اعمال) حق است و بهشت حق است
وَالنَّارَ حَقٌّ، وَاَنَّ السَّاعَةَ اتِيَةٌ لارَيْبَ فيها، وَاَنَاللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِىالْقُبُورِ،
و دوزخ حق است و براستى قيامت آمدنى است و شكى در آن نيست و حتماً خداوند در ميان گورها مردگان را برانگيزد
اَللّهُمَ فَضْلُكَ رَجآئى، وَكَرَمُكَ وَرَحْمَتُكَ اَمَلى، لا عَمَلَ لى اَسْتَحِقُّ بِهِ الْجَنَّةَ،
خدايا فضل تو را اميد دارم و كرم و رحمتت آرزوى من است عملى كه بدان سزاوار بهشت باشم ندارم
وَلا طاعَةَ لىْ اَسْتَوْجِبُ بِهَا الرِّضْوانَ، اِلاَّ اَنِّى اِعْتَقَدْتُ تَوْحيدَكَ وَعَدْلَكَ،
و نه طاعتى كه بدان مستوجب رضوان گردم جز آنكه من به يگانگى و عدل و داد تو معتقد هستم
وَارْتَجَيْتُ اِحْسانَكَ وَفَضْلَكَ، وَتَشَفَّعْتُ اِلَيْكَ بِالنَّبِىِّ وَآلِهِ مَنْ اَحِبَّتِكَ،
و به احسان و فضل تو اميدوارم و شفيع گردانم به درگاهت پيغمبر و خاندانش را كه محبوب توأند
وَاَنْتَ اَكْرَمُ الْأَكْرَمينَ، وَاَرْحَمُ الرَّاحِمينَ، وَصَلَّى اللَّهُ عَلى نَبِيِّنا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَجْمَعينَ، الطَّيِّبينَ الطَّاهِريْنَ،
و تو بزرگوارترين كريمانى و مهربان ترين مهربانانى و درود خدا بر پيامبر ما محمد و آل پاك و پاكيزه اش همگى باد
وَسَلَّمَ تَسْليماً كَثيراً كَثيراً، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِىِ الْعَظيمِ،
و سلام مخصوص او بسيار بسيار و جنبش و نيرويى نيست جز به خداى والاى بزرگ
اَللّهُمَّ يااَرْحَمَ الرَّاحِمينَ، اِنّى اَوْدَعْتُكَ يَقينى هذا، وَثَباتَ دينى،
خدايا اى مهربان ترين مهربانان من اين يقينم را (كه عرضه داشتم) و استقامت در دينم را نزد تو به وديعت نهادم
وَاَنْتَ خَيْرُ مُسْتَوْدَع ٍ، وَقَدْ اَمَرْتَنا بِحِفْظِ الْوَدآئِعِ، فَرُدَّهُ عَلَىَّ وَقْتَ
و تو بهترين امانت دارانى و خودت ما را به امانت دارى دستور داده اى پس اى خدا اين امانت را هنگام
حُضُورِ مَوْتى بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ
مرگ به من برگردان به رحمتت اى مهربانترين مهربانان
مؤلف گويد: كه دردعاهاى مأثوره است:
اَللّهُمَ اِنِّى اَعُوذُ بِكَ مِنَ الْعَديلَةِ عِنْدَ الْمَوْتِ.
خدايا به تو پناه برم از عديله در وقت مرگ
و عديله عِنْدَ الْمَوْت يعنى عدول كردن از حقّ به باطل در وقت مردن و آن چنان است كه شيطان نزد محتضر حاضر شود و وسوسه كند و او را در تشكيك اندازد تا آنكه او را از ايمان بيرون كند و از اين جهت است كه در دعاها استعاذه از آن شده و جناب فخر المحقّقين (ره) فرموده كه هر كه خواهد از آن سالم بماند استحضار كند اَدِلّه ايمان و اصول خمسه را با اَدِلّه قَطْعِيَّه و صفاى خاطر و بسپرد آن را به حقّ تعالى كه در وقت حضور موت به او رَدّ فرمايد به اين طريق كه بگويد بعد از عقايد حقّه:
اَللّهُمَّ يا اَرْحَمَ الرَّحِمينَ، اِنّى قَدْ اَوْدَعْتُكَ يَقينى هذا، وَثَباتَ دينى،
خدايا اى مهربانترين مهربانان من به تو سپردم يقين خود و استقامت در دينم را
وَاَنْتَ خَيْرُ مُسْتَوْدَعٍ، وَقَدْ اَمَرْتَنا بِحِفْظِ الْوَدائِعِ، فَرُدَّهُ عَلَىَّ وَقْتَ حُضُورِ مَوْتى،
و تو بهترين امانت دارانى كه به ما دستور امانتدارى داده اى پس آن امانت را هنگام مرگم به من بازگردان.
پس برحسب فرمايش آن بزرگوار خواندن اين دعاى شريف عديله و استحضار معنى آن در خاطر براى سلامت جُستن از خطر عديله عِنْدَ الْمَوْت نافع است و امّا اينكه اين دعا مأثور است يا از مُنشأت علماء است خِرّيت صناعت عِلم حديث و روايت و جامع شَمْلِ اخبار ائمه عليهم السلام عالم متبحّر خبير و محدّث ناقد بصير شيخنا الأكرم و المحدّث الأعظم مولانا الحاجّ ميرزا حسين النّورى نَوَّرَ اللَّهُ مرقده فرموده وَاَمَّا دُعآءُ الْعَديلَةِ الْمَعْرُوفَةِ فَهُوَ مِنْ مُؤَلَّفاتِ بَعْضِ اَهْلِ الْعِلْمِ لَيْسَ بِمَاْثُورٍ وَلا مَوْجُودٍ فى كُتُبِ حَمَلَةِ الْأَحادِيثِ وَنُقَّادِها؛ دعاى عديله معروف از نوشته هاى بعضى از اهل علم است و از معصومين علیهم السلام روايت نشده است و در كتابهاى حاملان حديث و نقّادان روايت موجود نيست.
مطالب پیشنهادی:
دانلود:
دانلود فایل mp3 دعای عدیله (10.96 MB)
دانلود فایل pdf دعای عدیله با ترجمه فارسی (618.97 KB)
دانلود فایل pdf دعای عدیله بدون ترجمه فارسی (544.13 KB)