جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص277
من حذّرك، كمن بشّرك. «آن كس كه تو را مى ترساند و بر حذر مى دارد چون كسى است كه تو را مژده رساند.»
اين سخن نظير سخنى است كه گفته اند از فرمان كسانى كه تو را به گريه وا مى دارند، پيروى كن، نه از فرمان كسانى كه تو را به خنده وا مى دارند. و نظير آن اين است كه دوست تو كسى است كه تو را نهى كند، نه آن كس كه تو را تشويق كند. و اين سخن كه خداى رحمت كند كسى را كه عيبهاى مرا نشانم دهد. منظور از تحذير، خير خواهى است كه واجب است و آن شناساندن چيزى به انسان است كه صلاح او در آن است و مايه دفع زيان مى گردد.
در خبر صحيح آمده است كه «دين همان خير خواهى است.»، گفته شد: اى رسول خدا نسبت به چه كسى فرمود: «براى عموم مسلمانان». نخستين چيزى كه بر انسان واجب است، اين است كه خود را بيم دهد و نفس خويش را خير خواهى كند، هر چند به ظاهر اين خير خواهى براى او زيان داشته باشد و به همين مورد در كتاب خدا اشاره شده كه فرموده است: «اى كسانى كه گرويده ايد براى خدا به عدالت گواهى دهندگان باشيد اگر چه به زيان خودتان باشد» و فرموده است «و چون مى گوييد عدالت كنيد هر چند كه خويشاوند باشند.»
معنى اين سخن على عليه السّلام كه فرموده است «چون كسى است كه تو را مژده دهد» اين است كه سزاوار است از بيم دادن و تحذير او شاد شوى، همان گونه كه اگر به كارى كه آن را دوست دارى مژده ات دهد، شاد مى شوى و بايد در اين باره از او سپاسگزارى كنى، كه اگر او براى تو اراده خير نكرده باشد، تو را از اينكه در شر گرفتار شوى بر حذر نمى دارد.
افزودن دیدگاه جدید