کتاب صوتی آه: قصهی راهب و سرامام حسین (علیه السلام) ـ ورود اسرا به دمشق
۰۳ آبان ۱۳۹۴ 0 صوتی و تصویری
گمان مبر که خداوند از آن چه ستمگران میکنند غافل است، ستمگران خواهند دانست که به چه جایی باز خواهند گردید ...
ابن زیاد سر حسین (ع) را به همراه اسیرانی که با ریسمان بسته شده بودند، نزد یزید فرستاد. آنها زنان و دختران رسول خدا (ص) را بر شترهای بیجهاز سوار کردند! به هر منزلگاهی که میرسیدند، سر مبارک را از صندوق مخصوص بیرون می آوردند و آن را بر نیزه میکردند و در طول شب تا هنگام حرکت از آن نگهبانی می کردند، سپس آن را به صندوق باز میگرداندند و حرکت میکردند تا آن که در منزلگاهی فرود آمدند. در آن جا صومعه ای بود و راهبی در آن به سرمیبرد. طبق معمول سر را بیرون آوردند. آن را بر نیزه کردند و طبق معمول نگهبانان سرگرم نگاهبانی شدند و نیزه را به صومعه تکیهدادند.
نیمه شب مرد راهب دید که نوری از محل سر به سوی آسمان میتابد. پس نزد آن گروه رفت و پرسید: شما که هستید؟
گفتند: ما مأموران ابن زیاد هستیم.
گفت: این سر از کیست؟
گفتند: سر حسین بن علی بن ابیطالب، فرزند فاطمه، دختر رسول خدا (ص)!
گفت: پیامبرتان؟
گفتند: آری.
گفت: چه بدمردمی هستید شما! اگر مسیح پسری داشت، او را در کاسهی چشم خود نگه می داشتیم! سپس گفت: از شما تقاضایی دارم.
گفتند: چه تقاضایی؟
گفت: ده هزار دینار دارم. آن را بگیرید و امشب سر را به من بدهید و هنگام حرکت پس بگیرید.
گفتند: موافقیم زیانی ندارد!
پس سر را به او دادند و او دینارها را به آنان داد. راهب سر را گرفت و آن را شستشو داد و خوشبو کرد. سپس آن را بر زانو گذاشت و نشست و همه ی شب را گریه کرد. بامدادان گفت: ای سر، من تنها مسئول خویشتنم و من گواهی میدهم که خدایی جز الله نیست و جدّ تو، محمّد، رسول خدا است و خدای را گواه می گیرم که من غلام و بنده ی تو هستم.
سپس از صومعه و آنچه در آن بود دست کشید و به خدمت اهل بیت (ع) درآمد. ابن هشام در سیره گفته است: آنها سر را گرفتند و حرکت کردند. چون به نزدیکی دمشق رسیدند، به یکدیگر گفتند: بیایید تا دینارها را با هم تقسیم کنیم، مبادا که یزید آنها را ببیند و از ما بستاند!
کیسهها را برداشتند و باز کردند و دیدند که دینارها تبدیل به سفال شده است. در یک روی سکه نوشته بود:«گمان مبر که خداوند از آنچه ستمگران می کنند غافل است»؛
و بر روی دیگرش نوشته بود: «ستمگران خواهند دانست که به چه جایی باز خواهند گردید». پس آن را درون «نهر بردی» انداختند.
گروه توليد کننده کتاب گویا:
گروه اندیشه و معارف اسلامی
ناشر اصلی کتاب گویا:
مؤسسه فرهنگي جام طهور
گوينده کتاب گویا:
عبدالله حقيقت
تنظیم کننده برای رادیو:
هدي مرادي
منبع:رادیو اینترنتی ایران صدا
دانلود: