آداب نیت روزه در ماه رمضان (اقبال الاعمال)
۱۵ اسفند ۱۳۹۴ 0 ادعیه و زیاراتالجزء الأول؛ أبواب أحكام شهر رمضان؛ الباب الرابع فيما نذكره مما يختص بأول ليلة من شهر رمضان؛ فصل فيما نذكره من قصد الصيام بالسحور
جلد اول، باب های احکام ماه رمضان؛ باب چهارم از اعمالی که مختص شب اول ماه رمضان است؛ فصل بیست و دوم: نيت روزه دار در سحرى خوردن:
أقول فأما قصد الصائم في السحور فإن يكون مراده بذلك امتثال أمر الله جل جلاله بسحوره و شكر الله له على ما جعله أهلا له بتدبيره و أن يتقوى بذلك الطعام على مهام الصيام و أن يعبد الله تعالى بهذه المرادات لأنه جل جلاله أهل للعبادات
نيت روزه دار از خوردن سحرى بايد اين باشد كه با آن فرمان خداوند-جلّ جلاله-را امتثال نمايد و از اين كه خداوند به تدبير خود شايستگى امتثال دستورش را به او داده، شكرگزارى كند و با خوردن سحرى بر امور مهم روزه دارى نيرو بگيرد و با اين نيت ها خدا را از آن جهت كه شايسته پرستش است، عبادت كند.
فصل فيما نذكره من النية أول ليلة من شهر رمضان لصوم الشهر كله أو تعريف تجديد النية كل ليلة
فصل بیست و سوم: نيت روزه كل ماه رمضان در شب اوّل، يا نيت هر روز در شب آن
أقول إني وجدت في بعض الأخبار أن النية تكون أوائل أول ليلة من شهر رمضان و إذا كان الصوم نهارا فإن مقتضى الاستظهار أن تكون النية قبل ابتداء النهار لتكون في وجه الصوم و قبل أن تدخل بين النية و بين الدخول في الصوم شواغل الغفلة و سوء معاملات الأسرار و يكون القصد بنية الصوم أنك تعبد الله جل جلاله بصومك واجبا لأنه أهل للعبادة و تعتقد أنه من أعظم المنة عليك حيث جعلك الله أهلا لهذه السعادة سواء قصدت بالنية الواحدة صوم الشهر كله أو جددت كل يوم نية لصوم ذلك اليوم ليكون أبلغ لك في الظفر بفضله و أن تهيأ أن تكون نيتك أن تصوم عن كل ما شغل عن الله فذلك الصوم الذي تنافس المخلصون في مثله أقول و اعلم أن الداخلين في الصيام على عدة أصناف و أقسام فصنف دخلوا في الصوم بمجرد ترك الأكل و الشرب بالنهار و ما يقتضي الإفطار في ظاهر الأخبار و ما صامت جارحة من جوارحهم عن سوء آدابهم و فضائحهم فهؤلاء يكون صومهم على قدر هذه الحال صوم أهل الإهمال و صنف دخلوا في الصوم و حفظوا بعض جوارحهم عن سوء الآداب على مالك يوم الحساب فكانوا من [في] ذلك النهار مترددين بين الصوم بما حفظوه و الإفطار بما ضيعوه و صنف دخلوا في الصوم بزيادة النوافل و الدعوات التي يعملونها بمقتضى العادات و هي سقيمة لسقم النيات فحال أعمالهم على قدر إهمالهم و صنف دخلوا دار ضيافة الله جل جلاله في شهر الصيام و القلوب غافلة و الهمم متكاسلة و الجوارح متثاقلة فحالهم كحال من حمل هدايا إلى ملك ليعرضها عليه و هو كاره لحملها إليه و فيها عيوب تمنع من قبولها و الإقبال عليه و صنف دخلوا في الصوم و أصلحوا ما يتعلق بالجوارح و لكن لم يحفظوا القلب من الخطرات الشاغلة عن العمل الصالح فهم كعامل دخل على سلطانه و قد أصلح رعيته بلسانه و أهمل ما يتعلق بإصلاح شأنه فهو مسئول عن تقديم إصلاح الرعية على إصلاح ذاته و كيف أخر مقدما و قدم مؤخرا و خاطر مع المطلع على إرادته و صنف دخلوا في الصيام بطهارة العقول و القلوب على أقدام [قدر] المراقبة لعلام الغيوب حافظين ما استحفظهم إياه فحالهم حال عبد تشرف برضا مولاه و صنف ما قنعوا لله جل جلاله بحفظ العقول و القلوب و الجوارح عن الذنوب و العيوب و القبائح حتى شغلوها بما وفقهم له من عمل راجح صالح فهؤلاء أصحاب التجارة المربحة و المطالب المنجحة أقول و قد يدخل في نيات أهل الصيام أخطار بعضها يفسد حال الصيام و بعضها ينقصه عن التمام و بعضها يدنيه من باب القبول و بعضها يكمل له شرف المأمول و هم أصناف صنف منهم الذين يقصدون بالصوم طلب الثواب و لولاه ما صاموا و لا عاملوا به رب الأرباب فهؤلاء معدودون من عبيد السوء الذين أعرضوا عما سبق لمولاهم من الإنعام عليهم و عما حضر من إحسانه إليهم و كأنهم إنما يعبدون الثواب المطلوب و ليسوا في الحقيقة عابدين لعلام الغيوب و قد كان العقل قاضيا أن يبذلوا ما يقدرون عليه من الوسائل حتى يصلحوا للخدمة لمالك النعم الجلائل و صنف قصدوا بالصوم السلامة من العقاب و لو لا التهديد و الوعيد بالنار و أحوال يوم الحساب ما صاموا فهؤلاء من لئام العبيد حيث لم ينقادوا بالكرامة و لا رأوا مولاهم أهلا للخدمة فيسلكون معه سبيل الاستقامة و لو لم يعرفوا أهوال عذابه ما وقفوا على مقدس بابه فكأنهم في الحقيقة عابدون لذاتهم ليخلصوها من خطر عقوباتهم و صنف صاموا خوفا من الكفارات و ما يقتضيه الإفطار من الغرامات و لو لا ذلك ما رأوا مولاهم أهلا للطاعات و لا محلا للعبادات فهؤلاء متعرضون لرد صومهم عليهم و مفارقون في ذلك مراد الله و مراد المرسل إليهم و صنف صاموا عادة لا عبادة و هم كالمسافرين في صومهم عما يراد الصوم لأجله و خارجون عن مراد مولاهم و مقدس ظله فحالهم كحال الساهي و اللاهي و المعرض عن القبول و التناهي و صنف صاموا خوفا من أهل الإسلام و جزعا من العار بترك الصيام إما للشك أو الجحود أو طلب الراحة في خدمة المعبود فهؤلاء أموات المعنى أحياء الصورة و كالصّمّ الذين لا يسمعون داعي صاحب النعم الكثيرة و كالعميان الذين لا يرون أن نفوسهم بيد مولاهم ذليلة مأسورة و قد قاربوا أن يكونوا كالدواب بل زادوا عليها لأنها تعرف من يقوم بمصالحها و بما يحتاج إليه من الأسباب و صنف صاموا لأجل أنهم سمعوا أن الصوم واجب في الشريعة المحمدية ص فكان صومهم بمجرد هذه النية من غير معرفة بسبب الإيجاب و لا ما عليهم لله جل جلاله من المنة في تعريضهم بسعادة الدنيا و يوم الحساب فلا يبعد [تستبعد] أن يكونوا متعرضين للعتاب و صنف صاموا و قصدوا بصومهم أن يعبدوا الله كما قدمناه لأنه أهل للعبادة فحالهم حال أهل السعادة و صنف صاموا معتقدين أن المنة لله جل جلاله عليهم في صيامهم و ثبوت أقدامهم عارفين بما في طاعته من إكرامهم و بلوغ مرامهم فهؤلاء أهل الظفر بكمال العنايات و جلال السعادات أقول و اعلم أن لأهل الصيام مع استمرار الساعات و اختلاف الحركات و السكنات درجات في أنهم ذاكرون أنهم بين يدي الله جل جلاله و أنه مطلع عليهم و ما يلزمهم لذلك من إقبالهم عليه و معرفة حق إحسانه إليهم فحالهم في الدرجات على قدر استمرار المراقبات فهم بين متصل الإقبال مكاشف بذلك الجلال و بين متعثر بأذيال الإهمال و ناهض من تعثره بإمساك يد الرحمة له و الإفضال و لا يعلم تفصيل مقدار مراقباتهم و تكميل حالاتهم إلا المطلع على اختلاف إراداتهم فارحم روحك أيها العبد الضعيف الذي قد أحاط به التهديد و التخويف و عرض عليه التعظيم و التبجيل و التشريف
زيرا در برخى از روايات آمده است: «وقت نيّت روزه آغاز شب اوّل ماه رمضان است.» بنابراين، از آنجا كه روزه در روز واجب مى گردد، مقتضاى احتياط اين است كه نيت روزه پيش از شروع روز و در نتيجه پيش از روزه و قبل از اين كه امور غفلت آور و معاملات بدباطنى ميان نيت و ورود در روزه حايل گردد، به جا آورده شود و قصد تو در نيت روزه بايد اين باشد كه با روزه واجب، خداوند-جلّ جلاله-را آن گونه كه اهليّت پرستش را دارد، عبادت كنى و اعتقاد داشته باشى كه اين از بزرگ ترين منّت ها و بخشش هاى الهى به تو است، زيرا خداوند تو را شايسته اين نيكبختى گردانيده است. فرق نمى كند كه قصدت از اين يك نيت، روزه كلّ ماه باشد، يا در هر روز نيت روزه آن روز را تجديد كنى تا هرچه رساتر به فضل الهى دست بيابى و اگر امكان داشت كه نيت روزه ات اين باشد كه از تمام امورى كه تو را از خدا بازمى دارد، روزه بگيرى، اين همان روزه اى است كه مخلصان در تمايل به آن از يكديگر پيشى مى گيرند. روزه داران چندين دسته اند: گروهى فقط از خوردن و آشاميدن در روز و آنچه بنابر ظاهر روايات موجب افطار و بطلان روزه مى شود، روزه مى گيرند و هيچ يك از اعضاى آنان از سوء ادب ها و رسوايى هايى كه به بار مى آورد، روزه نمى گيرند. روزه كسانى كه به همين اندازه روزه مى گيرند، روزه كوتاهى كنندگان است. گروهى ديگر در روزه برخى از اعضاى خود را نيز از سوء ادب در برابر خداوندگار روز حساب حفظ مى كنند. اينان در واقع، بين روزه دارى به خاطر حفظ جوارح و افطار به خاطر تضييع برخى آداب در كشاكش اند. گروهى ديگر با انجام نمازهاى مستحبى و خواندن دعاها براساس عادت، وارد روزه مى شوند، درحالى كه اعمال آنان به واسطه آسيب هاى موجود در نيت هايشان بيمار است. حال اعمال اين دسته نيز به اندازه كوتاهى در نيت هايشان است. گروهى ديگر با حالى به ميهمان خانه خداوند-جلّ جلاله-در ماه رمضان وارد مى شوند كه دل هايشان، دچار غفلت و همّت هايشان، تنبل و اعضايشان، سنگين است. حال اينان مانند كسى است كه هدايايى را با ناخوشايندى براى پادشاهى مى برد و روزه آنان داراى عيوبى است كه مانع از قبول آن و اقبال و توجه خداوند بر آنان مى شود. گروهى ديگر با اصلاح اعمال مربوط به اعضا و جوارحشان وارد روزه مى شوند، ولى قلب خود را از خواطر بازدارنده از عمل صالح حفظ نمى كنند. اين دسته مانند فرمانروايانى هستند كه نزد سلطان وارد مى شوند درحالى كه با گفتار و سخن، زيردستانشان را اصلاح كرده ولى در اصلاح خود كوتاهى نموده اند. از اين رو، در برابر اين كه اصلاح زيردستانشان را بر اصلاح خود مقدّم داشته و آنچه را كه بايد مقدم مى داشتند مؤخّر كرده اند و آنچه را كه بايد مؤخّر مى داشتند مقدم كرده اند و در پيشگاه خداوندى كه بر اراده آنان مطلع است، خود را به خطر انداخته اند، مورد بازخواست قرار خواهند گرفت. گروهى ديگر با طهارت عقل و قلب و با توجّه و مراقبه خداوند آگاه به نهانى ها وارد روزه مى شوند درحالى كه چيزهايى را كه خداوند به آنان سپرده حفظ كرده اند. حال اين دسته به حال بنده اى مى ماند كه به خشنودى مولاى خود مشرّف شده است. گروهى ديگر در پيشگاه خداوند-جلّ جلاله-به حفظ عقل و قلب و اعضاى خود از گناهان و عيب ها و رسوايى ها بسنده نكرده اند، بلكه افزون بر اين، آن ها را به اعمال برتر و شايسته اى كه خداوند توفيق انجام آن را به آنان داده، مشغول ساخته اند. اينان صاحبان تجارت سودآور هستند و به خواسته هاى خود نايل مى گردند. گاه در نيّت روزه داران خطرهايى پديد مى آيد كه بعضى از آن ها موجب بطلان روزه و برخى موجب نقصان آن است و بعضى روزه را از درگاه پذيرش الهى پايين مى آورد و برعكس، برخى از امور آرزوى برترى را كه انسان از روزه اميد دارد، تكميل مى كند. بر اين اساس، روزه داران چند دسته اند: گروهى مقصودشان از روزه، كسب ثواب است، به گونه اى كه اگر ثواب نبود، نه روزه مى گرفتند و نه با ربّ الارباب معامله مى كردند. اين دسته از بندگان بد محسوب مى شوند، چرا كه از بخشش هاى پيشين و نيكى هاى حاضر مولاى خود روى گردانيده و گويى ثواب خدا را مى پرستند و خداوند آگاه به نهانى ها را نمى پرستند، درحالى كه عقل حكم مى كند كه بايد به هر اندازه كه توان دارند كوشش كنند تا براى بندگى خداوندى كه مالك نعمت هاى بزرگ است، صلاحيّت پيدا كنند. گروهى ديگر منظورشان از روزه، ايمنى از عذاب است، به گونه اى كه اگر تهديد و وعده عذاب و امور هولناك روز حساب نبود، روزه نمى گرفتند. اين دسته نيز جزو بندگان فرومايه اند، چرا كه به كرامت مولاى خود گردن ننهاده و او را شايسته بندگى نديده اند تا راه استقامت را با او بپيمايند. اين گونه افراد اگر از بيم هاى عذاب الهى آگاهى نداشتند، بر درگاه مقدس او نمى ايستادند. از اين رو، گويى لذّت هاى خود را مى پرستند تا از خطر عذاب الهى رها گردند. گروهى ديگر براى بيم از پرداخت كفّاره و جريمه هايى كه افطار كردن در پى دارد روزه مى گيرند، به گونه اى كه اگر اين نبود، مولاى خود را سزاوار طاعت و شايسته عبادت نمى ديدند. اينان در واقع مى خواهند روزه شان پذيرفته نشده و به آنان بازگردانده شود و از مقصود خدا و پيامبران جدايى گرفته اند. گروهى ديگر از روى عادت روزه مى گيرند، نه از روى عبادت. اينان در نيّت روزه همانند مسافران بوده و از خواسته مولى و از زير سايه حمايت او بيرون آمده اند. حال اينان همانند شخص فراموش كارى است كه به امور سرگرم كننده مشغول گرديده و از پذيرش فرمان مولاى خود و خوددارى از نهى او، روى برتابد. دسته اى ديگر از ترس مسلمانان و از بيم ننگ ترك روزه، روزه مى گيرند و اين به دليل شكّ و ترديد و يا انكار آنان است و يا براى اين كه از بندگى معبود آسوده باشند. اينان در معنا مرده و در صورت زنده اند و به شخص ناشنوايى مى مانند كه صداى دعوت كننده به سوى نعمت هاى بسيار را نمى شوند، و مانند شخص نابينايى كه نمى بيند جان آن ها در دست مولايشان خوار و اسير است و نزديك است كه مانند چهارپايان گردند، بلكه بدتر از آن ها هستند، زيرا چهارپايان حد اقل به كسانى كه به مصلحت آن ها كار مى كنند و نيز به اسبابى كه بدان نياز دارند، آگاهى دارند. گروهى ديگر براى اين روزه مى گيرند كه شنيده اند روزه در شريعت محمّدى -صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-واجب است و گويى روزه شان فقط به اين نيت است، بى آنكه شناختى نسبت به سبب تشريع آن داشته باشند و يا از منّت خداوند-جلّ جلاله-به خود، كه آنان را در معرض سعادت دنيا و روز حساب قرار داده، آگاهى داشته باشند. اين دسته نيز بعيد نيست كه متعرّض عتاب و سرزنش الهى باشند. گروهى ديگر-چنان كه پيش از اين گفتيم-مقصودشان از روزه اين است كه خدا را از آن جهت كه شايسته پرستش است، عبادت كنند. حال اينان مانند حال نيكبختان است. گروهى ديگر با اين اعتقاد روزه مى گيرند كه خداوند-جلّ جلاله-در روزه دارى و استوار داشتن گام هاى آنان، بر آنان منّت نهاده است و به تعظيم خدا و اين كه خداوند آنان را به خواسته شان نايل گردانيده، واقف اند. اين دسته به عنايت هاى كامل و نيكبختى هاى بزرگ خواهند رسيد. روزه داران در طول لحظه ها و حركات و سكنات خود، از جهت اين كه آيا اين توجه را دارند كه در پيشگاه خداوند-جلّ جلاله-قرار دارند و خداوند از آنان مطّلع است و وظايفى كه اين توجه در پى دارد-مانند اقبال و توجه به خداوند و شناخت حقّ نيكوكارى او به آنان-داراى درجاتى هستند. بنابراين، درجات روزه داران به اندازه استمرار مراقبه آن ها است. از اين رو، برخى از آنان به طور پيوسته به خدا اقبال و توجه دارند و پرده از جلال الهى بر خود برمى دارند و بعضى ديگر گاه افتاده و دامان كوتاهى ها و اهمال خود را مى گيرند و گاه برخاسته و دست رحمت و تفضّل الهى را مى گيرند. در هر حال، شرح اندازه مراقبه روزه داران و تكميل حالات آنان را جز خدايى كه بر اراده هاى گوناگون آنان اشراف و احاطه دارد، نمى داند. پس اى بنده ناتوانى كه از سويى تهديد و بيم بر تو احاطه دارد و از سوى ديگر تعظيم و بزرگداشت بر تو عرضه شده است و تو را گرامى داشته اند، بر روح خود رحم كن.