پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج 3، ص: 644-641
از همه اسرار وجودتان آگاه است:
در اين بخش از خطبه، باز هم امام(عليه السلام) ناظر به بيان پاره اى از صفات خداوندى است; صفاتى که در رابطه با وضع انسانها و سرنوشت آنها است، تا مقدّمه اى باشد براى اندرزهاى حساب شده اى که در بخش هاى آينده خطبه، مى آيد. مى فرمايد: «خداوند روزى آنها (مخلوقات) را در ميان آنها تقسيم کرد.» (قَسَمَ أَرْزَاقَهُمْ).
ناگفته پيداست منظور از تقسيم ارزاق، تقسيم بر حسب تلاش ها و کوشش ها و لياقت هاست، نه اينکه خداوند تضمين کرده باشد رزق و روزى هرکس را به درِ خانه او آورده و تحويل دهد; گر چه گاهى انسان «مِنْ حَيْثُ لاَيَحْتَسِبُ» و از جايى که انتظار ندارد، بهره ها مى برد; ولى اين يک اصل و قانون نيست، بلکه اصل و قانون، تلاش و کوشش و مديريّت و ابتکار است.
به تعبيرى ديگر: «رزق و روزى» بر دو گونه است: گونه اى از آن مشروط به تلاش و کوشش است که اگر انسان به دنبال آن نرود و تلاش معاش نکند، از آن محروم خواهد شد، و قسم دوم حتمى است و غيرقابل تغيير که اگر انسان به دنبال آن برود يا نرود، به او مى رسد. اساس قسم اوّل است، هرچند در روايات به هر دو قسم، اشاره شده است; آن گونه که در کلام ديگرى از همان امام هُمام مى خوانيم: «إِنَّ الرِّزْقَ رِزْقَانِ: رِزْقٌ تَطْلُبُهُ، وَ رِزْقٌ يَطْلُبُکَ; روزى دو گونه است: قسمى از آن، تو بايد به دنبال آن بروى و قسمى از آن، به دنبال تو مى آيد.»(1)
اين نکته نيز شايان دقّت است که «اَرزاق» را نبايد تنها به آب و غذا تفسير کرد; بلکه تمام مواهب زندگى مادّى و معنوى را شامل مى شود. آرى، خداوند موهبت علم و دانش و ايمان و مقام و موقعيت اجتماعى و امثال آن را در پرتو تلاش ها و کوشش ها تقسيم فرموده، ولى گاه براى اين که نشان بدهد در پشت عالَمِ اسباب، دستِ قدرتِ «مسبّب الاَْسباب» کار مى کند، تلاش ها را بى نتيجه و آنهايى را که تلاش نکرده اند، به نتيجه مى رساند و همان گونه که گفتيم اينها استثنائاتى است براى توجّه به ذات پاکِ «مسبّب الاسباب».
سپس در ادامه اين سخن مى فرمايد: «خداوند آثار و اعمال انسان ها، تعداد نفوس، خيانت چشم ها و آنچه را در سينه ها پنهان مى دارند همه را احصا کرده، و حساب آنها را دارد» (وَ أَحْصَى آثَارَهُمْ، وَ أَعْمَالَهُمْ، وَ عَدَدَ أَنْفُسِهِمْ، وَ خَائِنَةَ أَعْيُنِهِمْ، وَ مَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ مِنَ الضَّمِيرِ).
اضافه بر اين: «محلّ استقرار آنها را در رحم مادران و جايگاهشان را در صُلب پدران و ادامه زندگى آنان را تا هنگام مرگ، همه را مى داند.» (وَ مُسْتَقرَّهُمْ وَ مُسْتَوْدَعَهُمْ مِنَ الاَْرْحَامِ وَ الظُّهُورِ، إِلَى أَنْ تَتَنَاهَى بِهِمُ الْغَايَاتُ).
«مفسّران نهج البلاغه»، گاه «آثار» را به معناى جاى پا و گاه به معناى آثارى که از انسان در جهان باقى مى ماند، تفسير کرده اند و «عدد اَنفُس» به معناى «تعداد انسان ها» در هر عصر و زمان و مکان است و گاه به معناى «عدد نَفَس ها» تفسير شده است. (اين تفسير در صورتى است که نسخه، «اَنفاس» بوده باشد; چنان که بعضى از مفسّران نهج البلاغه نقل کرده اند، که البتّه مناسب جمله هاى قبل و بعد، همين است).
منظور از خيانت چشم ها، نگاه هاى هوس آلود به آنچه نگاه بر آن حرام است، يا اشارات توهين آميز به وسيله چشم، به افراد پاک و بى گناه است.
جمله (وَ مَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ) اشاره به نيّت هاى خوب و بد و پاک و آلوده است و همچنين عقايد مختلف.
«مُسْتَقَرّ» اشاره به رحم مادران است که نطفه براى مدّت نسبتاً طولانى در آن استقرار مى يابد و «مُسْتَودَع» اشاره به صُلب پدران است که نطفه، قبل از انتقال به رحم، براى مدّت کوتاهى در آنجاست و تفاوت مفهوم «مُستقرّ» و «مُستودع» اشاره به همين نکته دقيق و ظريف است.
جمله (إِلَى أَنْ تَتَنَاهَى بِهِمُ الْغَايَاتُ) اشاره به دوران عمر، از لحظه تولّد گرفته تا دوران کهولت و پيرى است. بنابراين، «غايات» به معناى مرگ و پايان زندگى ها است. و اين که بعضى از «مفسّران نهج البلاغه» به معناى بهشت و دوزخ تفسير کرده اند، تناسب چندانى با جمله هاى قبل ندارد.
به هر حال، در جمله هاى بالا اشاره به علم خداوند به هفت موضوع درباره انسان ها شده است. از اعمال و حرکات چشم و نَفَس هاى آنها گرفته، تا عقايد و نيّات; و از لحظه پيدايش نطفه در صلب پدران، تا زمان انتقال به رحم مادران و تا لحظه تولّد و گذراندن مراحل زندگى و پايان عمر. و همه اينها هشدارى است به ما انسان ها که بدانيم حتّى لحظه اى از تحت سيطره علم بى پايان پروردگار بيرون نيستيم و او در همه حال، حاضر و ناظر است و مراقب اعمال ما است. با توجّه به چنين حقيقتى، به يقين اعمال ما رنگ و شکل ديگرى به خود خواهد گرفت.
بيانات فوق، مانند بسيارى ديگر از سخنان مولا على(عليه السلام) از سرچشمه پرفيض آيات قرآن نشأت مى گيرد. قرآن مجيد مى گويد: «وَ نَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَ آثَارَهُمْ وَ کُلَّ شَيْء أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَام مُبِين; و آنچه را از پيش فرستاده اند و تمام آثار آنها را مى نويسيم و همه چيز را در کتاب آشکارى احصا کرده ايم.»(2) در جايى ديگر مى فرمايد: «يَعْلَمُ خَائِنَةَ الاَْعْيُنِ وَ مَا تُخْفِي الصُّدُورُ; او چشم هايى را که به خيانت مى گردد و آنچه را سينه ها پنهان مى دارند، مى داند.»(3)
و در جايى ديگر مى فرمايد: «وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِي کِتَاب مُبِين; او قرارگاه و محل نقل و انتقال هر جنبنده اى را مى داند. همه اينها در کتاب آشکارى ثبت است».(4)
* * *
پی نوشت:
1. نهج البلاغه، نامه 31.
2. سوره يس، آيه 12.
3. سوره غافر، آيه 19.
4. سوره هود، آيه 6.