وقایع روز هشتم ربیع الاول
۱۱ آبان ۱۳۹۵ 0 فرهنگ و اجتماع۱- شهادت حضرت ابومحمد امام حسن عسكرى علیه السلام
در اثر زهري كه معتمد بالله عباسى به آن حضرت داد ۲۶۰ قمری و آن مظلوم ۲۸ سال داشت كه شهيد گرديد.
والده ماجده اش حُدَيث يا سليل يا سوسن كه از زنان متقيه و صالحه بود و حضرت جز امام غائب حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف خلفى نداشت و همسرش نرجس خاتون بود.
نوشته اند که : دو نفر موقع رحلت اولادشان منحصر به يك پسر بود ند : يكى امام حسن عسكرى و ديگرى امام رضاعليهالسلام ولى در اولاد امام رضاعليهالسلام اختلاف وجود دارد كه در جايش گفته شد.
ابوالاديان نامه هاى حضرت عسكرى را به شهرها مى برد روزى حضرت در مرض موت نامه هائى به ابوالاديان داد كه به مدائن ببرد . حضرت فرمود : پس از پانزده روز كه به سامراء وارد مى شوى مى بينى صداى ناله از خانه من بلند شده است. ابوالاديان گويد :عرض كردم اگر چنين است پس امام بعد از شما كيست ؟ فرمود : هر كس كه جواب نامه هاى مرا از تو بخواهد . عرض كردم : علامت ديگر؟ فرمود :هر كس به جنازه من نماز بخواند. عرض كردم : علامت ديگر؟ فرمود : هر كس خبر دهد در هميان چيست . نامه ها را به مدائن بردم جوابها را گرفته روز پانزدهم به سُرَّ مَن راى (سامراء) وارد شدم و ديدم صداى ضجه و ناله از خانه حضرت بلند شده است . نزديك جعفر رفتم كه در درب خانه نشسته بود و مردم بر او تسليت مى گفتند . سلام كردم و تسليت گفتم . از من چيزى نخواست .ناگاه عقيد خادم آن حضرت بيرون آمد و گفت : اى آقاى من جنازه حاضر است . بيا نماز بخوان . برخاست .مردم در اطراف او بودند .جعفر جلو رفت که نماز بخواند . ناگاه طفلى بيرون آمد كه رويش مانند ماه مى درخشيد .از عباى جعفر گرفته عقب كشيد و فرمود : من اولايم بر پدرم نماز بخوانم . جعفر عقب ايستاد . حضرت امام عصرعليهالسلام بر پدرش نماز خواند سپس جواب نامه ها را از من مطالبه كرد . همه را دادم و با خود گفتم اين دو علامت ولى هميان باقى ماند . نشسته بوديم . ناگاه چند نفر از اهل قم آمد ند . از شهادت امام حسن عسكرى عليهالسلام باخبر شدند و پرسيدند : امام پس از او كيست مردم جعفر را نشان دادند. سلام كردند و تسليت گفتند واظهار كردند كه : با ما نامه ها و مال هست . اگر بگوئىد نامه از كيست و مال چقدر است بر شما تحويل مى دهيم.جعفر برخاست و گفت : مردم از ما علم غيب مى خواهند . خادم بيرون آمد و گفت : با شما نامه هائى از فلان و فلان هست و هميانى كه در او بيست هزار دينار وجود دارد. نامه ها و مال را به خادم دادند و گفتند : كسى كه تو را فرستاده امام اوست . جعفر به معتمد خليفه خبر داد .از طرف معتمد به شدت امام غائب تحت تعقيب قرار گرفت ولى هر چه تفحص كردند چيزى نيافتند.چون خبر شهادت منتشر شد بازارها تعطيل و مردم عزادار شدند . از صبح تا شام جنازه حضرت در سر دست مردم بود . ابى عيسى پسر متوكل ظاهرا بر حضرت عسكرى عليهالسلام نماز خواند و جنازه مطهره را در سامراء خانه خود جنب پدر بزرگوارش دفن نمودند . امام يك فرزند ذكور داشت كه قائم آل محمد است و مى نويسند که : يك دختر نيز داشت ولى نام و نشان آن در كتب ديده نشده ا ست .
محمد بن يعقوب كلينى عن اسحق بن يعقوب قال سئلت محمد بن عثمان العمرى ان يوصل لى كتابا قد سئلت فيه عن مسائل اشكلت علىّ فورد التوقيع بخطّ مولينا صاحب الزمان عليهالسلام امّاما سئلت عنه ارشدك الله و ثبّتك من امر المنكرين لى من اهل بيتنا و بنى عمّنا فاعلم انّه ليس بين الله عزّ و جلّ و بين احد قرابة من انكرنى فليس منّى و سبيله سبيل ابن نوح و امّا سبيل عمّى جعفر و ولده فسبيل اخوة يوسف.
در جواب سؤ الاتى كه از امام عصرعليهالسلام شده است امام در جواب با خط خود مرقوم نمودند : آنچه از امر منكرين ولايت پرسيدى بين خدا و بين كسى قرابتى نيست . هر كس مرا انكار كند از من نيست و راه آن راه پسر نوح است ( گمراه است) اما راه عمويم جعفر مثل راه برادران يوسف مى باشد (جعفر مثل برادران يوسف توبه كرده و نادم شده بود).
درعمدة الطّالب ص ۱۹۹ آمده است که : جعفر كه كنيه اش ابوعبدالله ملقّب به كذّاب است ابوكرين (بسيار از هر چيز) گفته اند . زيرا ۱۲۰ نفر اولاد داشته و اولاد او را رضويّون گويند.
جعفر در سال ۲۷۱ قمرى ۴۵ ساله وفات كرد و قبرش در سامرّاء در خانه پدر بزرگوارش حضرت امام هادى عليهالسلام است . چون او ادعاى امامت به غير حق كرد لذا كذّاب گويند و اگر توقيع شريف صحيح باشد چنين برمى آيد كه جعفر توبه كرده است . نسل جعفر مشهور از شش پسر است . به نامههای : اسماعيل و طاهر و يحيى الصوفى و هارون و على و ادريس كه نسل بعضى در مصر و بعضى در سوريه و بعضى در اصفهان و بعضى در سبزوار مى باشد.
۲- آغاز امامت حضرت مهدی (عج)
بعد از رحلت امام حسن عسكرى عليهالسلام امامت به فرزند يگانه اش لنگر زمين و آسمان و قطب دائره امكان و ناموس دهر و زمان يعنى حضرت مهدى عجّل الله تعالى فرجه الشريف انتقال يافت.
۳- شهادت شيخ بزرگوار زين العابدين شهيد ثانى در سال۹۶۵ يا ۹۶۶ قمری
از جمله علماء و مفاخر شيعه در قرن دهم هجرى افضل المتاخرين و اكمل المتبحرين زين الدين معروف به شهيد ثانى مى باشد كه در زهد و ورع مشار اليه با لبنان بود.علماى عامّه از توجه مردم به اين فقيه حسد مى بردند . دو نفر براى مرافعه به نزدش آمدند . حكم صادر نمود . محكوم عليه غضبناك شد و به سوى قاضى صيدا شكايت كرد . قاضى كسى فرستاد كه شهيد را بياورد و آن جناب به مكه مشرف شده بود .قاضى صيدا به سلطان سليمان پادشاه آل عثمان نوشت که :انّه و جد ببلاد الشام رجل مبدع خارج عن المذاهب الاربعة در بلاد شام مردى بدعت گذار پيدا شده كه خارج از مذاهب اربعه است. سلطان كسى فرستاد تا شهيد را بياورند و با علماء مباحثه كند تا به مذهب او مطلع شوند . قاصد از حال شهيد استفسار نمود . به او گفتند : به مكه رفته است . در اثناء راه مكه به او رسيد . آن جناب فرمود با من باش تا حج بياورم قبول كرد . بعد از فراغ روانه اسلامبول شدند . نزديك به بلاد اسلامبول در قريه با يزيد شخصى آمد و پرسيد : اين كيست ؟ گفت : از علماى شيعه اماميّه مى خواهم اورا به نزد سلطان ببرم . گفت : در راه اذيت داده اى در نزد سلطان شكايت مى كند و كسانى هم پيدا مى شوند كه به اين مرد اعانت مى نمايند و باعث هلاكت تو شود . خوبست سرش را جدا كنى و نزد سلطان ببرى . آن شخص چنين كرد و سر آن مظلوم را كنار دريا جدا نمود و ببرد.طايفه اى از تركمانان در آن شب نورها ديدند كه از آسمان به آن مكان نزول كرده و بالا مى رود آن بدن طيب را در آن مكان مدفون ساختند و قبّه اى بر روى آن بنا نهادند و قاتل را بعد از محاكمه در نزد سلطان به قتل رسانيدند.
شرح لمعه آخرين تاءليفات اين شهيد است كه در شش ماه و شش روز تمام كرد و در سال ۹۶۵ يا ۹۶۶ قمرى پنجم ربيع الاول شربت شهادت نوشيد كه آن مظلوم ۵۴ يا ۵۵ سال داشت از تاءليفاتش ۸۳ كتاب نوشته اند.
از جمله: الروضة البهيّه - روض الجنان - شرح الفيّه - مسالك الافهام شرح بسمله - اسرار الصّلوة - تمهيد القواعد - كشف الرّيبه - منية المريد - مناسك حجّ و غيرها.
۴- وفات شيخ بزرگوار حسين حارثى والد مرحوم شيخ بهائى در بحرين درسال ۹۸۴ قمرى
این بزرگواريكى از علماى بزرگ شيعه است.