شرح زیارت امین الله ؛ «وَ أَفْئِدَةَ الْعَارِفِينَ مِنْكَ فَازِعَةٌ»؛ عظمت عارفان الهی
۲۷ دی ۱۳۹۵ 0 اهل بیت علیهم السلامعظمت عارفان الهی
از دیدگاه قرآن و سنت، ارزش و عظمت انسان به درجه عقل و درک او نسبت به معارف دین است و هر مقدار این درک بهتر و عمیق تر باشد اعمال و اخلاق او نیز ارزش بیشتری پیدا می کند.
از این جهت امام صادق علیه السلام می فرماید:
عقل آن چیزی است که خداوند مهربان با آن بندگی شود و به واسطه آن بهشت کسب شود . (1)
همچنین امام موسی بن جعفر علیه السلام می فرماید:
خداوند بین بندگانش چیزی برتر از عقل تقسیم نفرمود . خواب عاقل برتر از بیداری جاهلست و خداوند هیچ پیامبری را نفرستاد مگر اینکه عاقل بود و عقلش برتر از تلاش تمامی تلاشگران بوده و بنده ای فریضه ای از فرایض خداوند را اداء نکرد مگر اینکه از او عقل و فهم گرفت - عقل نسبت به او پیدا کرد - .(2)
همچنین امام باقر علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود:
خداوند عز و جل بندگی نشد به چیزی برتر از عقل .(3)
همچنین در روایتی راوی می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم: فلانی عبادت و دین و فضیلتش چه قدر زیاد است؟
فرمود:عقلش چگونه است؟گفتم : نمی دانم . فرمود:همانا ثواب به اندازه عقل است . (4)
و در روایتی امام صادق علیه السلام از امام باقر علیه السلام نقل می کند که فرمود:
فرزندم منزلت و مقام شیعه را به اندازه روایت و شناختش بشناس . زیرا معرفت همان دانستن روایت استو با فهمیدن روایتها مؤمن به نهایت درجه ایمان بالا می رود .
همانا در کتاب علی علیه السلام نگاه کردم و در آن یافتم که:
ارزش و اندازه هر شخص به اندازه شناخت اوست . (5)
همچنین در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام به واسطه پدرانش علیهم السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود:
وقتی از خوب بودن حال کسی خبردار شدید ببینید عقلش چگونه است؟ زیرا انسان به عقلش مجازات می شود .(6)
با این فرمایشات نورانی در رابطه با ملاک ارزش و فضیلت انسان، روشن می شود که هر مقدار انسان عقلش را در فهم معارف دین به کار ببندد تا با درک دقیق از حق تعالی و اوصاف کمالیه او و اولیائش علیهم السلام او را بندگی کند از ارزش والاتری برخوردار است و کسی که خدا را به این گونه بندگی کند، مراتب دیگری از فهم و نورانیت را پیدا کرده و معارف دین را مستقیماً و با علم حضوری و وجدانی درک می کند که این دسته از افراد اکسیر اعظم و از نوابغ عالم خواهند بود.
بنابراین شیعیان ائمه علیهم السلام هر چند نسبت به دیگر انسان ها از امتیازات مهمی برخوردارند (7) لکن بین ایشان مراتبی است و بالاترین مراتب را کسانی دارند که در اثر تبعیت کامل از ائمه علیهم السلام به آن معرفت های وجدانی و قلبی از حق تعالی و اولیائش برسند .
همان طور که امام صادق علیه السلام در یک روایت طولانی این مراتب را به طور کلی ذکر فرموده اند:
شخصی بر حضرت وارد شد وحضرت از او سؤال فرمود:
از چه گروهی هستی؟
عرض کرد: از محبین شما هستم .
حضرت به او فرمود:
بنده ای خدا را دوست نمی دارد مگر اینکه خداوند او را دوست دارد و خداوند او را دوست نمی دارد مگر اینکه بهشت را برایش واجب می کند .
سپس به او فرمود:
از کدام یک از محبین ما هستی؟
آن شخص ساکت شد .
سدیر به آن حضرت عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! محبین شما چند دسته اند؟
حضرت فرمود:
بر سه دسته اند: دسته ای ما را در ظاهر دوست داشته و در باطن دوست ندارند و گروهی ما را باطناً دوست دارند ولی در ظاهر دوست ندارند و عده ای ما را در باطن و ظاهر دوست دارند . ایشان گروه برتر هستند که از آب گوارای فرات نوشیده و عالم به تأویل کتاب و فصل الخطاب و مسبب الاسباب هستند . پس ایشان گروه برترند . فقر و نداری و انواع بلاها سریعتر از سرعت اسب ها به ایشان می رسد مشکلات و گرفتاری ها به ایشان رسیده و متزلزل و امتحان می شوند . پس عده ای از آنها مجروح و عده ای کشته شده در شهرهای دوردست متفرق می شوند .به واسطه ایشان خداوند مریض را شفا داده و فقیر را بی نیاز می کند . به واسطه ایشان مردم یاری می شوند و باران بر ایشان می بارد و رزق داده می شوند و عدد ایشان کم است . لکن بالاترین ارزش و عظمت نزد خداوند را دارند. گروه دوم از محبین دسته پایینی هستند که ما را ظاهراً دوست دارند ولی روششان روش پادشاهان است. پس زبانشان با ماست و شمشیرشان بر ضرر ما و طبقه سوم گروه وسط هستند که ما را باطناً دوست دارند ولی ظاهراً دوست ندارند و ای کاش در باطن دوست داشتند و در ظاهر آن را اظهار نمی کردند . سپس ایشان در روز روزه دار و شب خیزی داشته اثر رهبانیت - کناره گیری از اهل معصیت و باطل و اشتغال به انجام وظیفه بندگی - را در چهره هایشان می بینی . اهل تسلیم و انقیاد از حق تعالی هستند.
آن شخص عرض کرد: پس من از محبین شما هستم و در باطن و ظاهر.
حضرت فرمود:
همانا برای محبین ما در باطن و ظاهر نشانه هایی است که به آنها شناخته می شوند .
عرض کرد: آن نشانه ها چیست؟
حضرت فرمود:
آن اموری است و اولش آن است که توحید را حق معرفتش شناخته اند و علم توحید خداوند را محکم کرده اند و بعد از آن به او و صفتش ایمان آورده اند . سپس حدود ایمان و حقایق و شرایط و تأویل آن را می دانند .
سدیر عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! نشنیده بودم که ایمان را به این صفت توصیه کنی؟
حضرت فرمود:
بله ای سدیر! سؤال کننده ای نبود تا از ایمان سؤال کند که چیست؟ تا بداند که ایمان به چه کسی را باید داشته باشد؟
سدیر عرض کرد: ای فرزند رسول خدا ! اگر خواستید آنچه را فرمودید تفسیر نمایید؟
حضرت فرمود:
کسی که گمان کند که خداوند را با توهم دلها - با تصورات کلی که او همان تصورات کلی باشد - می شناسد پس او مشرک است وکسی که گمان کند خدا را با اسم نه معنا می شناسد پس به تحقیق به عیب اقرار کرده است . زیرا اسم حادث است و کسی که گمان کند اسم و معنا را بندگی می کند پس با خدا شریک قائل شده است وکسی که گمان کند که خدا را با صفت بندگی می کند نه با ادراک پس بر غایب حواله داده است و کسی که گمان کند صفت و موصوف را بندگی می کند پس توحید را ابطال کرده است . زیرا صفت غیر از موصوف است وکسی که گمان کند موصوف را به صفت اضافه نموده است پس موجود بزرگ را کوچک دانسته و حق اندازه خداوند را نداسته است .
به حضرت عرض شد: پس راه توحید چیست؟
حضرت فرمودند:
راه بحث ممکن است و راه بیرون آمدن موجود است . همانا شناخت حقیقت چیزی که حاضر است قبل از شناخت صفتش خواهد بود و شناخت صفت موجود غایب قبل از شناخت خودش می باشد.
از حضرت سؤال شد: چگونه حقیقت شناخت وجود شی ء حاضر قبل از شناخت صفتش می باشد؟
حضرت فرمودند:
او را می شناسی و میدانی علمش را و خودت را به او می شناسی و خودت را به خودت از خودت نمی شناسی و می دانی آنچه در خودت هست برای او و به دست اوست . همان طور که برادران حضرت یوسف علیه السلام به او گفتند: آیا تو یوسفی؟ گفت: من یوسفم و این برادرم است.پس او را به او شناختند و او را به غیر او نشناختند و نه او را با خودشان با توهم دلشان - با تصورات کلی - اثبات کردند .
آیا نمی بینی خدا را می گوید:
نمی توانید درخت باغها را رشد دهید .
می گوید:
نمی توانید از طرف خودتان امامی را نصب کنید که آن را محق بنامید تا دنبال هوی و خواسته شما باشد.
سپس امام صادق علیه السلام فرمود:
سه دسته خدا با ایشان سخن نمی گوید و روز قیامت به ایشان نظر نمی کند و ایشان را پاک نمی کند و برای آنها عذاب دردناک است :
کسی که درختی را بکارد که خدا آن را نکاشته است یعنی امامی را نصب کند که خدا او را نصب نکرده است یا کسی که انکار کند آن کسی را که خدا او را نصب نموده است و کسی گمان کند که برای این دو دسته سهمی در اسلام است .
محققاً خداوند فرموده است:
و پروردگارت آنچه بخواهد خلق می کند و اختیار می کند آنچه را که ایشان اختیار می کنند . (8)
غرض از ذکر این روایت طولانی آن است که به طور اجمال ارزش و عظمت عارفان حقیقی خداوند و امتیازشان از دیگران شناخته شود .
هر چند توضیح و تفسیر این روایت بالاتر از حد این کتاب است و خودش کتاب مستقلی را می طلبد و حقیقت آن جز با مشاهده قلبی، آن هم با عنایت خاصه خداوندی یا در تحت تربیت مربی الهی قرار گرفتن میسر نیست .
خلاصه اش آن است که خداوند متعال حقیقتاً به غیر خودش شناخته نمی شود و شناخت غیر او به او می باشد . زیرا غیر او محاط او هستند و انسان اول با موجودی که محیط است برخورد کرده و می شناسد - هر چند علم به علم نداشته باشد - .
علاوه بر آن او را باید به وحدت مطلقه که از آن به احدیت - قل هو الله احد - تعبیر می شود شناخت و بندگی کرد و بندگی او به غیر از این صورت بندگی شرک آلود است به شرک خفی و محبین حقیقی و کامل ائمه علیهم السلام موحدین واقعی هستند که در ظاهر و باطن ایشان را دوست داشته و آن طوری که ایشان هستند و می خواهند بوده و می خواهند باشند و تسلیم مطلق در برابر اراده الهی هستند .
روایت دیگری(9) به مضامین این روایت موجود است.
پی نوشت :
1- بحارالانوار، ج 1، ص 116، روایت 8.
2- همان ، ص 154 و 91، روایت 22.
3- همان ، ص 108، روایت 4.
4- همان ، ص 84، روایت 6.
5- همان ، ص 106، روایت 2.
6- همان ، روایت 5.
7- همان ، ج 68، ص 200 - 1.
8- تحف العقول ، ص 325.
9- بحارالانوار، ج 3، ص 270، روایت 8، ج 4، ص 153، روایت 8 - 1.
منبع :
سیمای مخبتین (شرح زیارت امین الله)، شیخ محمود تحریری