شرح زیارت امین الله؛« وَ أَفْئِدَةَ الْعَارِفِينَ مِنْكَ فَازِعَةٌ »؛ نالان بودن دل عارفان از خداوند

شرح زیارت امین الله؛« وَ أَفْئِدَةَ الْعَارِفِينَ مِنْكَ فَازِعَةٌ »؛ نالان بودن دل عارفان از خداوند

۲۸ دی ۱۳۹۵ 0 اهل بیت علیهم السلام

 

از بیانات گذشته به دست می آید که عظمت انسان به مقدار درک او نسبت به حقایق این عالم - حق تعالی و اسماء و صفاتش - و کیفیت این درک است . به هر حال هر مقدار از این درک یک آثار روحی و عملی را دنبال دارد که نشانه صدق این درک است  .

یکی از حالات مهم و ارزشمند آن، حالت ترس و دل نگرانی نسبت به حفظ و پیاده کردن ارتباط با حق تعالی است .  حالت ترس نسبت به امور عالم و از دست دادن آن، برای مؤمنین حالت مذموم و ناپسندی است و نشانه ضعف ایمان به حق تعالی و عنایتهای اوست که در فرازهای گذشته بحث آن شد . لکن ترس آنها از خدا و کیفیت ارتباطشان با اوست .

از این جهت امام صادق علیه السلام می فرماید:

لایکون المؤمن مؤمنا حتی یکون خائفا راجیا و لایکون خائفا راجیا حتی یکون عاملا لما یخاف و یرجو : مؤمن مؤمن نمی باشد مگر اینکه ترسناک و امیدوار باشد و ترسناک و امیدوار نمی باشد مگر اینکه نسبت به آنچه می ترسد و امیدوار است عمل کند . (1) 

خوف از حق تعالی محرک است برای ظهور ایمان .

از این جهت آن حضرت می فرماید:

مؤمن بین دو ترس است : گناه گذشته اش که نمی داند که خداوند در آن چه می کند و عمر باقیمانده اش که نمی داند اموری که موجب هلاکتش می باشد انجام می دهد پس او صبح نمی کند مگر اینکه خائف است و جز آن او را اصلاح نمی کند . (2)

 چون ایمان و معرفت نسبت به حق تعالی دارای درجاتی است و هر درجه از آن، خوف مناسب با خودش را می طلبد و آن خوف آثاری دارد و با ظهور آثارش  تأثیر در قوت ایمان و معرفت می گذارد، از این جهت به مناسبت درجات معرفت درجات خوف اجمالاً ذکر می شود.

الف - ترس از خداوند به جهت ترس از عذاب

اسلام برای تربیت ابتدایی و عمومی انسانهای مؤمن در مسیر پیاده کردن دستوراتش امید به ثواب و ترتب آثار حسنه و ترس از عقاب و ترتب آثار مکروه را در صورت تخلف در ایشان زنده می کند . زیرا انسان طماع آفریده شده است و با این دو صفت به طرف اعمال ترغیب می شود و خداوند متعال می خواهد بنده اش طمع به داده او داشته باشد .

از این جهت چنین اطاعتی بندگی او محسوب می شود .  لکن با این انگیزه پایین  تا تدریجاً نورانیت پیدا کرده و بتواند انگیزه اش را بالاتر ببرد . از این جهت در بیانات قرآن و سنت، این همه ثواب و عقاب برای اعمال حسنه و سیئه ذکر شده است و اولیاء دین علیهم السلام نیز گاهی کار خود را با این انگیزه مطرح می کنند .  زیرا آنها هم مرتبه پایین از ایمان را دارند و هم مرتبه بالاتر را .

 از این جهت امام علی علیه السلام در آن مالی که وقفش کرد می نویسد:

ابتغاء وجه الله لیولجه به الجنة و یعطیه به الامنة : برای طلب وجه الهی تا اینکه او را به بهشت داخل کند و امان از عذاب به او دهد .  (3)

ایشان واقعاً از عذاب الهی می ترسیدند و این همه گریه و ناله ها برای این مرد بوده است  . زیرا عذاب را مظهر غضب الهی می دانستند .

همانطور که خداوند متعال به پیامبرش می فرماید:

به مردم بگو که اگر معصیت پروردگارم را بکنم از عذاب روز بزرگ می ترسم . (4)

و در سخنان امام علی علیه السلام در دعای کمیل این مطلب ظاهر است . آنجا که عرض می کند:

لانه لایکون الا عن غضبک و انتقامک و سخطتک و هذا ما لاتقوم السموات و الارض یا سیدی فکیف لی و انا عبدک الضعیف الذلیل الحقیر و المسکین المستکین : زیرا عذابت جز از غضب و انتقام و سخط تو سرچشمه نمی گیرد و این امری است که آسمانها و زمین نمی توانند در برابرش مقاومت کنند . ای مولایم ! پس چگونه من بتوانم مقاومت کنم و حال آنکه بنده ضعیف و ذلیل و کوچک و مسکین و بیچاره تو هستم . (5)

همچنین ائمه دیگر  در دعاهایشان این حالت را داشته و ظاهر می کرده اند . به ویژه امام سجاد علیه السلام در دعای ابوحمزه و بعضی از دعاهای صحیفه سجادیه .

علاوه بر این، ایشان برای ترغیب دیگران به انجام اعمال صالح این انگیزه را در ایشان القاء می کردند .

 مثلاً  : امام علی علیه السلام به یکی از فرماندهان لشکرش می نویسد:

و ابتذل نفسک فیما افترض الله علیک، راجیاً ثوابه و متخوفا من عقابه : جانت را در آنچه خداوند متعال بر تو واجب کرده است بذل کن . که - برای امید به ثواب و ترس از عقابش. (6)

ب - ترس از خداوند به جهت عظمت او

پس از اینکه انسان مؤمن  خداوند را با انگیزه قبلی اطاعت کرد، ایمانش قوی تر شده و سپس حالات نفسانیش در ارتباط با خداوند  یعنی درکش به او قویتر می شود و حضور او و عظمت او را می تواند درک کند و این درک مانع از تمرد او می شود .

از این جهت  خداوند درباره ملائکه می فرماید:

یخافون ربهم من فوقهم و یفعلون ما یؤمرون  : از پروردگارش که در بالای ایشان است می ترسند و آنچه را که به آن امر می شود انجام می دهند . (7)

توجه ایشان به فوقیت حق تعالی و عظمت او و کوچکی و مقهور بودنشان، محرک بر اطاعتشان از حق تعالی می شود .

همانطور که دیگران نیز اگر به این علم و ایمان برسند چنین حالت ترس و فزع را از حق تعالی دارند .

 چنانچه قرآن کریم می فرماید:

و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنة هی المأوی : و اما کسی که از مقام پروردگارش بترسد و نفس را از هوی پرستی نهی کند پس بهشت جایگاه اوست . (8)

همچنین می فرماید:

و لمن خاف مقام ربه جنتان  : و برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد دو بهشت خواهد بود . (9) 

همچنین  امام صادق علیه السلام در تبیین این دو آیه می فرماید:

من علم ان الله یراه و یسمع ما یقول و یفعله و یعلم ما یعمله من خیر او شر فیحجزه ذلک عن القبیح من الاعمال فذلک الذی خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی : کسی که بداند که خداوند او را می بیند و می شنود آنچه را که می گوید و انجام می دهد و می داند آنچه از خیر یا شر انجام می دهد  پس این علم او را مانع شود از کار قبیح . او کسی است که از مقام پروردگارش ترس داشته و نفس را از هوی و هوس نهی می کند. (10)

این چنین خوف و علمی از معرفت بالایی از حق تعالی سرچشمه می گیرد .

همانطور که امام صادق علیه السلام می فرماید:

من عرف الله خاف الله و من خاف الله سخت نفسه عن الدنیا : کسی که خدا را شناخت از او می ترسد و کسی که از او ترسید نفسش دنیا را ترک می کند - توجه هدف گونه به آن ندارد -. (11)

 همچنین حضرت علی علیه السلام می فرماید:

عالمترین مردم به خداوند ترسش نسبت به او بیشتر است . (12)

و ائمه علیهم السلام اصحابشان را ترغیب به تحصیل چنین خوف و معرفتی می کنند. هر چند با تحصیل مقدمات آنها باشد - زیرا ظاهراً حصول این مرتبه احتیاج به عنایت خاص خداوند متعال دارد و خودش کسبی نباشد  بلکه مقدماتش از امور کسبی است -.

از این جهت امام صادق علیه السلام به اسحاق بن عمار می فرماید:

خف الله کانک تراه و ان کنت لاتراه فانه یراک و ان کنت تری انه لایراک فقد کفرت و ان کنت تعلم انه یراک ثم برزت له بالمعصیة فقد جعلته من اهون الناظرین علیک : از خدا بترس به گونه ای که او را می بینی و اگر او را نمی بینی او تو را می بیند و اگر معتقد باشی که او تو را نمی بیند پس محققاً کافر شده ای و اگر می دانی که او تو را می بیند سپس آشکارا او را معصیت می کنی  او را از سبک ترین بینندگان نسبت به خودت قرار داده ای . (13)

با دقت در این روایات استفاده می شود که اگر کسی به مرتبه معرفت نسبت به حق تعالی برسد هیچ گاه آشکارا او را معصیت نمی کند و مقام معرفت غیر از مقام علم و حصول تصورات ذهنی است.

 از این جهت قرآن کریم از این درجه خوف به خشیت تعبیر فرموده است :

 انما یخشی الله من عباده العلماء :  فقط از میان بندگان خدا عالمان به او از او می ترسند . (14)

 این طایفه در خیرات سرعت جسته (15)  و از مؤمنین حقیقی هستند و با قلبی انابه کننده و رجوع کننده به تمام معنی به حق تعالی، نزد او می روند . (16)

با توجه به این بیانات بعید نیست آن دو بهشت که به ایشان داده می شود یکی از باب جزای الهی باشد و دیگری از باب تفضل . (17)

در دنباله آیات سوره ق می فرماید:

لهم ما یشاؤن فیها ولدینا مزید : برای ایشان آنچه بخواهند در آن می باشد و نزد ما بیشتر است .  (18) 

اثر این چنین خوف دخول در بهشتی است که دیگر مؤمنین به آن راه ندارند.

از این جهت راوی به امام صادق علیه السلام عرض می کند : مردم از ما تعجب می کنند وقتی که می گوییم عده ای از آتش بیرون می آیند و وارد بهشت می شوند و به ما می گویند: پس ایشان با اولیای الهی در بهشتند؟

حضرت فرمود:

ای علاء ! همانا خداوند متعال می فرماید:

و پایین تر از آن دو بهشت، دو بهشت وجود دارد . نه به خدا سوگند  ایشان با اولیاء خداوند نیستند .

عرض کردم: آیا ایشان کافرند؟

حضرت فرمود:

نه به خدا سوگند اگر کافر بودند که داخل بهشت نمی شدند .

عرض کردم: آیا مؤمن می باشند؟

حضرت فرمود:

نه به خدا سوگند اگر مؤمن بودند داخل در آتش نمی شدند و لکن بین مؤمن و کافرند . (19)

شاید مراد حضرت صادق علیه السلام این است که ایشان مؤمن حقیقی که بدون گناه باشند  نیستند .

بنابراین ایشان آن اولیایی هستند که امام حسین علیه السلام درباره ایشان می فرماید:

یا من البس اولیائه ملابس هیبیة فقاموا بین یدیه مستغفرین  :  ای کسی که لباس هیبت و عظمتش را به اولیائش پوشاند .  پس نزد او با حالت استغفار قیام نمودند . (20)

چنین خوفی خودش عبادت خداوند می شود .

همانطور که امام صادق علیه السلام فرمود:

همانا شدت خوف از خداوند عز و جل از عبادت است . فقط عالمان به خدا از او می ترسند... همانا محبت به شریف شدن و نام برده شدن در دل انسان خائف ترسان نمی باشد . (21)

ج - ترس از خداوند به جهت توجه به غیر او

انسان مؤمن پس از اینکه به مقتضای ایمانش عمل کرد و خوف مرحله اول را در مقام عمل پیاده کرد  خداوند متعال ایمانش را زیادتر کرده تا اینکه او را متوجه عظمتش می کند .به گونه ای که او را ناظر بر اعمال و کردارش می یابد و با چنین توجهی اعمالش را برای تحصیل رضای الهی قرار می دهد و چنین روشی زمینه بسیار خوب و لازمی می شود برای جلب محبت حق تعالی  و با محبت او نسبت به بنده اش دریچه های بالاتری از ایمان به روی او گشوده می شود و پرده های بیشتری را حق تعالی از جلو دیدگان قلب او کنار می زند - . 

همانطور که در حدیث قرب فرائض و نوافل گذشت -  و معرفتش نسبت به حق تعالی زیادتر شده تا جایی که حاضر نیست از غیر حق تعالی چیزی را بخواهد .

همانطور که حضرت ابراهیم علیه السلام این چنین بود .

 امام صادق علیه السلام می فرماید:

هنگامی که آن حضرت به آتش نمرود افتاد جبرئیل با او در هوا ملاقات کرد  در حالی که به سوی آتش فرود می آمد به او عرض

می کند: آیا حاجتی داری؟ فرمود : اما به تو خیر(22) 

 علت خلیل شدن او را برای خداوند نیز همین حالت ذکر فرموده است . (23) همچنین علت نجات پیدا کردنش از آتش را خواندن سوره توحید و سپس درخواست نجات از خداوند  بیان فرموده است . (24)

تمامی این امور بیانگر آن است که رسیدن به چنین معرفتهایی چنین آثاری را در پی خواهد داشت و در حقیقت رسیدن به چنین معرفتهایی از حق تعالی، زدوده شدن شرکهای خفی از چهره ایمان بنده است که این هدایت خاصی است که حضرت ابراهیم علیه السلام به آن هدایت یافت .

از این جهت قرآن کریم پس از ذکر احتجاجات آن حضرت با قومش می فرماید:

پس کدام یک از این دو دسته سزاوارتر به امنیت هستند اگر می دانید - مشرکین یا - کسانی که ایمان آورده و آن را به هیچ ظلمی آلوده نکردند برای ایشان امنیت بوده و ایشان هدایت یافتگانند . (25)

امام صادق علیه السلام در ذیل آیه شریفه می فرماید:

ایمان را به شک و در روایت دیگر به شرک آلوده نکنند . (26)

همچنین آن حضرت دین حنیف حضرت ابراهیم علیه السلام را  به مشوب نبودن به چیزی بیان فرموده است . (27)

 همچنین قلب سلیم آن حضرت را به نبودن چیزی غیر خدا در آن معرفی نموده است . (28)

البته رسیدن به چنین مقامی که در قلب غیر خدا نباشد و در نتیجه به هر چیزی توجه کند (چه آثار و افعال موجودات و چه حالات و کمالات آنها و چه هستی آنها) آن را جز به حق تعالی قائم نبیند، منحصر به آن حضرت نمی باشد .

 از این جهت امام صادق علیه السلام قلب سلیم (29)  را که در قیامت غیر آن به حال کسی نفعی ندارد  به قلبی که با خدا ملاقات کند و غیر او در آن نباشد تفسیر فرموده است . (30)

البته دین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هم دین حنیف است و هم کاملتر از آن . زیرا قرآن کریم پس از اینکه دین رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را دین حنیف معرفی می کند می فرماید:

 قل ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین لا شریک له و بذلک امرت و انا اول المسلمین : بگو که نماز و جمیع عبادات و زندگی و مردنم برای خداوند پروردگار عالمیان است . شریکی برای او نیست و به این امر شده ام و من اولین مسلمانم . (31) 

بیان این حقیقت که تمامی عبادات و شئون حیات و مرگ برای خداست  بدون داشتن هیچ شریکی وهمچنین بیان اینکه رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم اولین مسلمان است و حال اینکه غیر از ایشان  از انبیاء و غیر انبیاء به عنوان اول مسلمان معرفی نشده است و قبل از آن حضرت فقط حضرت نوح(32) و ابراهیم(33) و اسماعیل و لوط  (34) علیهم السلام   به عنوان مسلمان معرفی شده اند و مراد از این اسلام هم معنای متعارف آن نیست  بلکه تسلیم در تمامی امور در برابر خداوند متعال مراد است با توجه به تمامی این مطالب، معلوم می شود که از نظر معرفت قلبی به حق تعالی  انسان به جایی می رسد که نه تنها حاضر نیست از غیر او سؤال کند  بلکه غیر او را نمی بیند نه فعلی را و نه صفت کمالیه ای را و نه حتی ذاتی را تا سؤالی بماند و رسیدن به چنین مشاهده توحیدی به طور مطلق و آن هم به صورت مقام نه حال مختص به نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و تابعین محض اوست . زیرا خداوند به آن حضرت امر می کند که بگوید:

قل انی امرت ان اعبد الله مخلصا له الدین و امرت لان اکون اول المسلمین : بگو ای پیامبر! من مأمورم که خدا را به طور اخلاص در دین بندگی کنم و مأمورم که اولین مسلمان باشم . (35)

همچنین می فرماید:

قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیرة انا و من اتبعنی و سبحان الله و ما انا من المشرکین : بگو این است راه من که با بینایی به سوی خدا دعوت می کنم خود و تابعینم را و خدا منزه است و من از مشرکین نمی باشم . (36)

با توجه به توان رسیدن به چنین مرتبه ای از مشاهده توحیدی - توحید افعالی، صفاتی و ذاتی - اگر شخصی به آن رسید - هر چند به صورت حالی باشد- حالت ترسش مناسب همین درک و معرفت خواهد بود و آن ترس و فزع از توجه به غیر خداوند است از اینکه غیر او را مؤثر در فعلی بداند یا صاحب کمالی از کمالات دانسته و یا صاحب وجود و هستی در برابر خداوند بداند و اگر کسی به این مقام عزت پروردگار متعال ملحق شد و در حالی که مقام عزت در مشاهدات قلبی سالک ظهور کرد توجه به غیر حق را از او می گیرد و غیری برای او باقی نمی گذارد و فقط حق تعالی و مظاهر اسماء و صفاتش را می بیند .

از این جهت خوف و فزع این عارف از این جهت می باشد .

همانطور که در مناجات شعبانیه آمده است :

الهی و الحقنی بنور عزک الابهج فاکون لک عارفا و عن سواک منحرفا و منک خائفا مراقبا یا ذا الجلال و الاکرام :  بار الها ! و مرا به نور درخشان عزتت ملحق کن تا به تو عارف شوم و از غیر تو ترسان بوده و مراقب باشم  ای صاحب جلال بزرگواری . (37)  

همینطور گفتار کسی که عمل به رضای الهی کرده و به مقام محبت خداوند نائل شده و او هم پرده ها را از برابر قلبش کنار زده و او را مشاهده کرده تا اینکه دیگر علمی به دنیا ندارد اینست که:

خدایا ! از وقتی که مرا خلق کرده ای تا کنون از تو خائف می باشم . (38)

غفلت از این مقام برای اهلش آنقدر گران است که گریه ها و جزع و فزعهای شدیدی برای این جهت داشتند و شاید استغفارها و گناهانی را که ائمه علیهم السلام در دعاهای خود به خود نسبت می دهند به لحاظ این مقام باشد و شاید به لحاظ توجه به جنبه بشریتشان بوده است . هر چند که آن توجه برای خدا و به دستور او بوده است که نتیجه هر دو احتمال یکی است .

از این جهت راوی می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم در حالی که دستانش را به طرف آسمان بلند کرده بود به خداوند عرض می کرد:

پروردگارا به اندازه چشم برهم زدنی هیچ گاه مرا به خودم رها مکن  نه کمتر از آن و نه بیشتر از آن .

روای گوید: پس چیزی نگذشت که سریعاً از کنار محاسنش اشک جاری شد .

سپس فرمود:

ای ابن ابی یعقور! همانا یونس بن متی را خداوند عز و جل کمتر از یک چشم برهم زدنی به خود واگذار کرده پس آن گناه - ترک اولی که بیرون رفتن از نزد قومش بود - را انجام داد .

پرسیدم: آیا به کفر رسید؟

حضرت فرمود:

خیر. لکن مردن بر آن حالت هلاکت بود . این قسم پناه بردنها به خداوند متعال برای چنین اولیایی، نسبت به چنین امری بوده است . (39)

 همچنانکه از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز چنین سخنی نقل شده تا اینکه ام سلمه به آن حضرت عرض می کند:

با اینکه خداوند گناهان گذشته و آینده شما را بخشیده  از او می خواهی که شما را یک چشم بر هم زدن به خود واگذار نکند؟

حضرت فرمودند:

ای ام سلمه ! چه چیزی مرا ایمن می کند و ترس مرا از بین می برد؟ و همانا خداوند یونس بن متی را به اندازه چشم بر هم زدنی به خود رها کرد و آن کار از او سر زد .(40) 

 انسانهای کامل تمامی مراتب معرفت خداوند و خوف از او را داشته و آنها را نیز ظهور می دادند . 

از این جهت نبی اکرم صلی الله علیه و آله در رابطه با هر دسته مراتب  از خوف، هنگامی که به خداوند متعال عرض می کرد:

اللهم انی اعوذ بک بمعافاتک من عقوبتک و اعوذ برضاک من سخطک و اعوذبک منک . اللهم انی لااستطیع ان ابلغ فی الثناء علیک ولو حرصت  . انت کما اثنیت علی نفسک  :  خدایا به تو پناه می برم با عفو کردنت از عقوبتت و خدایا !  به تو پناه می برم از غضبت به خشنودیت .خدایا به تو پناه می برم از تو. خدایا! من نمی توانم به نهایت مدح تو برسم هر مقدار تلاش کنم . تو همانگونه هستی که بر خویشتن مدح می کنی . (41)  

خداوند برای این درجه از معرفت و خوف، بهشت مخصوصی را قرار داده و آن را به خود اضافه فرموده و این اضافه، اضافه تشریفاتی نیست . زیرا بعضی موجودات دیگر مانند کعبه و مسجد و امثال آن نیز اضافه تشریفاتی به او دارند .  بلکه این اضافه اختصاصی است که بیانگر آن است که دیگران به آن راه ندارند و کسانی به آن راه پیدا می کنند که به مقام عنداللهی نائل شده و از تمام آلودگی شرکهای مخفی پاک شده باشند و جز حق تعالی را نخواهند و نبینند.

از این جهت امام صادق علیه السلام در ذیل آیه شریفه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی می فرماید:

... به مؤمن گفته می شود هنگام قبض روحش - وقتی ائمه علیهم السلام برایش متمثل می شوند -  داخل شو در بندگان من یعنی محمد و اهل بیتش علیهم السلام و به بهشت من داخل شو. پس هیچ چیز نزد او محبوبتر از جدا شدن از روحش و ملحق شدن به ندا کننده - خداوند متعال - نیست . (42)


پی نوشت :  

1-   بحارالانوار، ج 70، ص 365، روایت 9. 

2- همان ، روایت 10.

3- نهج البلاغه ، نامه 24.

4- انعام : 15، یونس : 15، زمر: 13.

5- اقبال الاعمال ، ص 708.

6- نهج البلاغه ، نامه 59.

7- نحل : 50.

8- نازعات ، 41 - 40.

9- رحمن ، 46.

10- بحارالانوار، ج 70، ص 346، روایت 8.
11- همان ، روایت 3.
12- فهرست موضوعی غررالحکم ، ص 90.
13- بحارالانوار، ج 70، ص 356، روایت 2 و 48.
14- فاطر: 28.
15- مؤ منون ، 61 - 57.
16- ق : 34 - 13.
17- المیزان ، ج 19، ص 123.
18- ق : 35.
19- تفسیر برهان ، ج 4، ص 270، روایت 5.
20- بحارالانوار، ج 98، ص 226.
21- همان ، ج 70، ص 359، روایت 5.
22- همان ، ج 12، ص 5، روایت 12 و ص 38، روایت 22 و 14 و 11.
23- همان ، روایت 40.
24- همان ، روایت 33.
25- انعام : 82 - 80.
26- تفسیر برهان ، ج 1، ص 539، روایت 7 و 3 و 2 و 1.
27- همان ، ص 567، روایت 3.
28- همان ، ج 4، ص 25، روایت 2.
29- شعراء: 89 و 88.
30- اصول کافی ، ج 2، ص 16، روایت 5.
31- انعام : 163 - 162.
32- یونس : 72.
33- بقره : 130 و 128.
34- ذاریات : 36.
35- زمر: 12 - 11.
36- یوسف : 108.
37- بحارالانوار، ج 94، ص 99.
38- وافی ، ج 3، قسمت دوم ، ص 41.
39- بحارالانوار، ج 47، ص 46، روایت 66.
40- همان ، ج 16، ص 217، روایت 6.
41- همان ، ص 253.
42- تفسیر برهان ، ج 4، ص 460، روایت 5، 2.
 
منبع :
سیمای مخبتین (شرح زیارت امین الله)، شیخ محمود تحریری
 
 
کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث