دوران كودكى پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
۰۴ دی ۱۳۹۳ 0- سال چهارم ولادت پيامبر (ص) فرا رسيد، حليمه سعديّه، پيامبر (ص) را به مكه آورد و به مادرش آمنه تحويل داد، بعضى آن را در آغاز سال ششم دانسته اند.
- و در سال ششم ولادت بود كه آمنه (س) فرزندش پيامبر (ص) را به قصد ديدار دائى هاى خود در مدينه يعنى دودمان بنى النّجار، به مدينه برد، و هنگام مراجعت از مدينه، در سرزمين «ابواء» كه در بين مكّه و مدينه واقع شده است از دنيا رفت.
- در اين هنگام امّ ايمن كه همراه آمنه (س) بود، بعد از گذشت پنج روز از وفات آمنه (س) پيامبر (ص) را با خود به مكّه آورد.
- از آن پس «امّ ايمن» كنيز رسولخدا (ص) شد كه از مادرش آمنه (س) آن را به ارث برده بود، و امّ ايمن آن حضرت را نگهدارى و سرپرستى مى كرد، وقتى كه رسولخدا (ص) (در سنّ بيست و پنج سالگى) با خديجه (س) ازدواج كرد، امّ ايمن را آزاد نمود.
- علّامه نور الدين، موسوى مكّى شامى در كتاب «ازهار بستان النّاظرين» از موّرخ معروف، ابن سعد نقل مى كند: هنگامى كه پيامبر (ص) شش ساله شد، مادرش او را بهمراه خود به مدينه براى تجديد ديدار با دائى هايش دودمان بنى النّجار، برد، امّ ايمن كه نامش بركه است نيز همراهشان بود، آنها در مدينه به خانه نابغه جعدى كه از آن بنى النجار بود، و قبر عبد اللّه (پدر پيامبر) در آنجا قرار داشت، وارد شدند، و يكماه در آنجا اقامت نمودند.
خاطرات پيامبر (ص)در کودکی
- بعدها پيامبر (ص) وقتى كه در مدينه به آن خانه آمد، خاطراتى از كودكى خود در رابطه با آن خانه نقل مى كرد، به آن خانه نگريست و فرمود: مادرم مرا به اينجا آورد و در كنار «بئر بنى عدى بن النّجار» با قوم خود ملاقات كرد، گروهى از يهود نزد من رفت و آمد مى كردند و به چهره من مى نگريستند، امّ ايمن گفت: از بعضى از آن يهوديان شنيدم مى گفت: اين شخص (اشاره به پيامبر) پيامبر اين امّت است، و اينجا هجرتگاه او است، من اين سخن را از گفتار آنها دريافتم.
- سپس آمنه (س) همراه فرزندش (پيامبر) از مدينه به سوى مكّه رهسپار شدند، وقتى كه به سرزمين ابواء كه در بين مكه و مدينه قرار گرفته رسيدند، آمنه همانجا از دنيا رفت و در همانجا به خاك سپرده شد.ابو نعيم از طريق زهرى نقل مى كند كه: اسماء بنت رهم گفت: مادرم نقل كرد من حاضر بودم كه آمنه مبتلا به آن بيمارى بود كه بر اثر آن از دنيا رفت، در حالى كه پيامبر (ص) پنج سال داشت،سپس آمنه (س) در لحظات آخر عمر گفت:
«هر زنده اى سرانجام مي ميرد، و هر تازه اى كهنه مى شود، و هر بزرگى فانى مى گردد، و من مي ميرم و يادم در خاطره ها باقى مى ماند، من وجود نيك و ارجمندى را بيادگار گذاشتم، و فرزند برومندى را آوردم».
آنگاه آمنه (س) از دنيا رفت.
پيامبر (ص) در كنار قبر مادر
ابن جوزى در كتاب «حدائق» نقل مى كند، هنگامى كه رسولخدا (ص) در جريان عمره حديبيّه و غزوه بنى لحيان (در سال ششم و هفتم هجرت) و ... از سرزمين «ابواء» گذر كرد، فرمود: «خداوند به محمّد (س) اجازه داد (و او را موفق كرد) تا قبر مادرش را زيارت كند». آنگاه كنار قبر مادرش رفت و آن را اصلاح كرد و گريه سختى نمود، كه همه مسلمين از گريه آن حضرت گريستند، شخصى علّت گريه پيامبر (ص) را از آن حضرت پرسيد.فرمود: «دلم به ياد مادرم سوخت، او را با اين حال بياد آوردم و گريستم».
برگرفته از:
شيخ عباس قمى،سيرت پيامبر اعظم و مهربان،مترجم محمد محمدى اشتهاردى،ناصر:قم،1385،صص56-59