و منها في ذكر النبي (صلی الله علیه وآله):أَرْسَلَهُ بِالضِّيَاءِ وَ قَدَّمَهُ فِي الاصْطِفَاءِ، فَرَتَقَ بِهِ الْمَفَاتِقَ وَ سَاوَرَ بِهِ الْمُغَالِبَ، وَ ذَلَّلَ بِهِ الصُّعُوبَةَ وَ سَهَّلَ بِهِ الْحُزُونَةَ، حَتَّى سَرَّحَ الضَّلَالَ عَنْ يَمِينٍ وَ شِمَالٍ.
رَتَقَ: شكاف او را مسدود كرد.الْمَفَاتِق: شكافها، مقصود خللها و فسادهايى است كه در ميان مردم رواج داشته است.سَاوَرَ بِهِ الْمُغَالِب: بواسطه پيامبر بر كسانيكه حق را مغلوب خود ساخته بودند، هجوم برد و حمله كرد.الْحُزُونَة: خشونت و سختى زمين.
مَفاتِق: جاهاى پاره شدهساوَرَ: حمله كرد، سوار شدمُغالِب: كسى كه مى خواهد غلبه كندذَلَّلَ: رام نمودسَرَّحَ: دور نمود، كنار زد
از اين خطبه [در وصف پيامبر (ص)]:او را با فروغ اسلام به رسالت فرستاد و مقدّم بر همه كسش برگزيد. به او، پراكندگيها را به هم پيوست و پيروزمندان را به نيروى او درهم شكست. سختيها را به او آسان ساخت و ناهمواريها را به او هموار گردانيد تا گمراهيها را از چپ و راست پراكنده ساخت.
از اين خطبه است در باره پيامبر صلّى اللّه عليه و آله:او را با نور فرستاد، در برگزيدگى بر همگان پيشى داد، رخنه ها را به وسيله او به هم بست، و به وجود او بر گردن كشان غالب شد، به او مشكل را آسان، و ناهموارى را هموار ساخت، تا جبهه گمراهى را از راست و چپ دور گردانيد.
2. ويژگى هاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:خدا پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را با روشنايى اسلام فرستاد، و در گزينش، او را بر همه مقدّم داشت. با بعثت او شكاف ها را پر، و سلطه گران پيروز را در هم شكست، و سختى ها را آسان، و ناهموارى ها را هموار فرمود تا آن كه گمراهى را از چپ و راست تار و مار كرد.
از اين خطبه است در ذكر پيامبر (ص):با نور -اسلام- به پيامبرى اش گماشت، و در گزينش، او را مقدّم داشت. رخنه ها را بدو بست و به نيروى او پيروزى جو را در هم شكست. سختيها را بدو خوار ساخت و ناهمواريها را بدو هموار ساخت، تا گمراهيها را از چپ و راست پراكنده و بپرداخت.
قسمت دوم از اين خطبه است در باره پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله:(5) خداوند حضرت رسول را فرستاد با نور (علم و نبوّت) و او را (بر همه خلائق) در برگزيدن (به رسالت) مقدّم داشت، و بوسيله او گشادگيها و پراكندگيها را بهم بست (اختلال نظم عالم و تباهكاريها را اصلاح فرمود) و با (توانائى) او شكست داد آنان را كه هميشه غالب بودند (آن حضرت را بر كفّار و مشركين و منافقين مسلّط فرمود) و بتوسّط او مشكل را آسان و ناهموارى را هموار گردانيد تا اينكه گمراهى را از راست و چپ (شرق و غرب) دور ساخت.
در بخش ديگرى از اين خطبه سخن از پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) به ميان آمده، مى فرمايد: «خداوند او را با نور و روشنايى فرستاد و برگزيد و بر همه مقدّم داشت، جدائى ها و پراکندگى ها را به وسيله او پيوند داد (و اتحاد و الفت ايجاد کرد) و با او بر زورمندان چيره شد. مشکلات را به وسيله او آسان و ناهمواريها را به دست او هموار ساخت تا آنجا که ضلالت و گمراهى را از راست و چپ (و از هر سو) به عقب راند.
پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج 8، ص: 197-195
در بخش ديگر اين خطبه که مرحوم سيّد رضى تحت عنوان «وَ مِنْها في ذِکْرِ النَّبِي(صلى الله عليه وآله)» آورده، امام(عليه السلام) سخن کوتاه و بسيار پرمعنايى درباره پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) دارد و هفت وصف از اوصاف پيامبر راکه نشان دهنده مقام والا و اصلاحات گسترده او در جامعه اسلامى است، بيان مى کند. مى فرمايد: «خداوند او را با نور و روشنايى فرستاد و برگزيد و بر همه مقدّم داشت، پارگيها و پراکندگيها را به وسيله او پيوند داد (و اتحاد و الفت ايجاد کرد) و با او بر زورمندان چيره شد. مشکلات را به وسيله او آسان و ناهمواريها را به دست او هموار ساخت تا آنجا که ضلالت و گمراهى را از راست و چپ (و از هر سو) به عقب راند»; (أَرْسَلَهُ بِالضِّيَاءِ، وَ قَدَّمَهُ فِي الاِْصْطِفَاءِ، فَرَتَقَ(1) بِهِ الْمَفَاتِقَ(2) وَ سَاوَرَ(3) بِهِ الْمُغَالِبَ، وَ ذَلَّلَ بِهِ الصُّعُوبَةَ، وَ سَهَّلَ بِهِ الْحُزُونَةَ(4)، حَتَّى سَرَّحَ(5) الضَّلاَلَ عَنْ يَمِين وَ شِمَال).منظور از «ضياء» يکى از چند احتمال ذيل است: نور ايمان، علم، قرآن، وحى و يا همه اينها; يعنى خداوند پيامبراکرم(صلى الله عليه وآله) را با نور وحى و قرآن و ايمان مبعوث کرد تا جهان را به وسيله آن روشن سازد.جمله «وَ قَدَّمَهُ فِي الاِْصْطِفَاءِ» ممکن است اشاره به خاتميّت پيامبر اکرم باشد (زيرا اگر خاتم نباشد مفهومش اين است که آيينى برتر از آيين او در آينده خواهد آمد) و يا اشاره به برترى او بر همه انبيا و خلق جهان است. به هر حال دليل بر اين است که آيينش از همه آيينها کامل تر است. منظور از «مفاتق» (پارگيها و بريدگيها) اختلافات گسترده اى است که در محيط عربستان وجود داشت و پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) به آنها پايان داد و همه را زير پرچم توحيد متّحد ساخت.جمله «وَ سَاوَرَ بِهِ الْمُغَالِبَ» اشاره به کوتاه کردن دست ظالمان و زورمندان از گريبان مستضعفان و محرومان است که به برکت ظهور اسلام به وقوع پيوست و همه آنها در برابر قدرت اين آيين سر تسليم فرود آوردند.برطرف ساختن مشکلات و هموار ساختن ناهمواريها (ذَلَّلَ بِهِ الصُّعُوبَةَ) مى تواند اشاره به حلّ مشکلات معنوى و عقيدتى و اخلاقى باشد يا مشکلات مادى و اجتماعى و يا همه اينها که در پرتو ظهورش به وقوع پيوست.جمله «حَتَّى سَرَّحَ الضَّلاَلَ عَنْ يَمِين وَ شِمَال» اشاره به پايان گرفتن همه مفاسدى است که در جمله هاى قبل به آن اشاره شده; يعنى انواع گمراهيها از چپ و راست و از هر سو به وسيله آن حضرت و آيينش به عقب رانده شدند.تعبير به «يمين و شمال» ممکن است اشاره به افراط و تفريطها باشد، يااشاره به همه راههايى که به فساد منتهى مى شود.به يقين اين اصلاحات، مخصوص زمان ظهور پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نبود. اگر امروز هم به تعليمات و برنامه هاى اسلام عمل کنيم هم نور وحدت جامعه اسلامى را فرا مى گيرد و هم دست زورمندان ظالم کوتاه مى گردد و هم سختيها و مشاکل اجتماعى آسان مى شود، زيرا اينها همه از آثار تعليمات الهى است.*****پی نوشت:1. «رتق» از ريشه «رتق» بر وزن «حتم» يعنى به هم پيوستن.2. «مفاتق» به معناى محلهاى شکافته شده جمع «مفتق» بر وزن «مکتب» از ريشه «فتق» (ضد رتق) به معناى شکافتن گرفته شده است.3. «ساور» از ريشه «مساوره» به معناى غلبه کردن و چيره شدن و شوريدن، از ريشه «سور» بر وزن «غور» گرفته شده است.4. «حزونة» ضدّ سهولت به معناى خشن و ناصاف بودن است.5. «سرّح» از ريشه «تسريح» به معناى رها ساختن و عقب راندن گرفته شده و به همين مناسبت به طلاق نيز تسريح گفته مى شود و ريشه اصلى آن «سرح» و «سروح» به معناى آزادگشتن و رها شدن است.
قسمت دوم خطبه كه در باره برترى مقام پيامبر اكرم بيان فرموده است:در اين مورد امام (ع) به برخى از فوايد وجودى و فضايل و برتريهاى مقام پيامبر اكرم اشاره فرموده است:1- بعثت آن حضرت همراه با نور افشانى بود، و لفظ ضياء كنايه از انوار اسلام است كه به راه خدا راهنمايى مى كند.2- خداوند او را بر همه پيامبران در فضيلت مقدم داشت، اگر چه همه انبياء برگزيدگان او هستند.3- به وسيله او خداوند پراكندگيها را به همديگر پيوند داد.منظور از پراكندگيها، اختلافات و نابسامانيهاى دوره جهالت، پيش از پيامبر اكرم است و مراد از جمع آورى آنها منظّم و مرتب كردن مصالح امور آنها به واسطه دين اسلام و توحيد است.4- با فرستادن آن حضرت، خداى عزّ و جل، زورگوى چيره را مورد حمله و هجوم قرار داد.در اين مورد كه امام عليه السلام خدا را فاعل فعل ساور قرار داده، از باب مجاز است، زيرا، او پيامبر را به دينى مبعوث فرموده است كه با آن بر زورمندان مشرك و غير آن هجوم كرد.5- سر سختيها و دشواريها را به وسيله او زبون و رام كرد، مراد گردنكشان دوره جاهليت و دشمنان دين خداست.6- خداوند متعال به وسيله پيامبر، تمام ناهمواريها را هموار كرد، منظور ناهمواريهايى است كه در طريق حق وجود داشت، كه پروردگار آن چنان او را راهنمايى فرمود تا توانست گمراهى و جهل را از راست و چپ دلها بزدايد، و در ضمن عبارت راست و چپ اشاره به دور كردن دو صفت افراط و تفريط مى باشد كه گاهى بر بعضى نفوس غلبه مى كند، چنان كه بارى كه بر پشت حيوان گذارده مى شود سعى مى شود كه مبادا دو طرف آن ناميزان باشد، و اين تعبير امام (ع) از لطيفترين استعاره ها و بليغترين آنهاست. توفيق از خداوند است.
منها فى ذكر النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم. أرسله بالضّياء، و قدّمه في الاصطفاء، فرتق به المفاتق، و ساور به المغالب، و ذلّل به الصّعوبة، و سهّل به الحزونة، حتى سرّح الضّلال عن يمين و شمال. (50650- 50555)اللغة:و (رتقت) الفتن رتقا من باب قال سددته فارتتق و (فتق) الثّوب شقّه فانفتق و تفتق و الفنق أيضا شقّ عصا الجماعة و وقوع الحرب بينهم و مفتق الثّوب محلّ شقّه و يجمع على مفاتق كمقعد و مقاعد و (ساور) فلانا و اثبه سوارا و مساورة و ساوره اخذه براسه و الوثوب الظفر و (غلبه) غلبا و غلبا و غلبة و مغلبا قهره و المغلب وزان معظم المغلوب مرارا و المحكوم له بالغلبة ضدّ، و المغلنبي وزان مسلنقى الذى يغلبك و يعلوك و (الحزونة) ضدّ السّهولة و الحزن ما غلظ من الأرض و السّهل ما لان منها و (سرحت) المرأة تسريحا طلّقتها قال تعالى «الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تسریح ...» أى تطليق.الاعراب:الباء في قوله بالضياء للمصاحبة كما في دخلت عليه بثياب السّفر، و في قوله: به للسّببيّة، و قوله: عن يمين و شمال، ظرف لغو متعلّق بسرّح على تضمين معنى الطّرد و الابعاد.المعنى:الفصل الثاني:(منها فى ذكر النبي صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) قال عليه السّلام (أرسله بالضياء) السّاطع و النور اللّامع.و المراد به إمّا نور الايمان، و به فسر قوله تعالى «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» أى ظلمات الكفر إلى نور الايمان «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ» و إمّا نور العلم يعنى النبوة الذى كان فى قلبه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، و به فسّر المصباح فى قوله تعالى «مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ» .روى فى الصافى من التوحيد عن الصادق عليه السّلام فى هذه الاية «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» قال: كذلك عزّ و جلّ «مَثَلُ نُورِهِ» قال محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم «كَمِشْكاةٍ» قال صدر محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم «فِيها مِصْباحٌ» قال فيه نور العلم يعنى النبوّة الحديث.و إمّا القرآن كما فى قوله تعالى «يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نور...»
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 14، ص: 85
فهو نور عقلى يهتدى به فى سلوك سبيل الجنان و يستضاء به فى الوصول إلى مقام الزلفى و الرضوان (و قدّمه فى الاصطفاء) أى قدّمه على جميع خلقه فى أن اختاره منهم و فضّله عليهم كما قال الشاعر:للّه فى عالمه صفوة و صفوة الخلق بنو هاشم و صفوة الصفوة من هاشم محمّد الطهر أبو القاسم و قد مضى أخبار لطيفة فى هذا المعنى فى شرح الخطبة الثالثة و التسعين فليراجع هناك.و قوله (فرتق به المفاتق) أى أصلح به المفاسد، و هو إشارة إلى ما كانت عليه أهل الجاهلية حين بعثه من سفك الدّماء و قطع الأرحام و عبادة الأصنام و اجتراح الاثام قد استهوتهم الأهواء، و استزلّتهم الكبرياء، و استخفّتهم الجاهلية الجهلاء، تائهين حائرين فى زلزال من الأمر و بلاء من الجهل، فبالغ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فى نصحهم و موعظتهم و دعائهم بالحكمة و الموعظة الحسنة إلى سبيل ربّهم، و جادلهم بالتى هى أحسن، فأصلح اللّه بوجوده الشريف ما فسد من امور دنياهم و آخرتهم، و رفع به ضغائن صدورهم، و هداهم به من الضلالة، و أنقذهم بمكانه من الجهالة مجاز (و ساور به المغالب) في إسناد المساورة إلى اللّه سبحانه توسّع، و المراد تسليطه على المشركين و الكفّار و المنافقين الذين كان لهم الغلبة على غيرهم كما قال عزّ من قائل «إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ. كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ» و قال «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ».قال في مجمع البيان في تفسير الاية الأولى: روى أنّ المسلمين قالوا لمّا رأوا ما يفتح اللّه عليهم من القرى ليفتحنّ اللّه علينا الرّوم و فارس فقال المنافقون أ تظنون أنّ فارس و الرّوم كبعض القرى الّتى غلبتم عليها، فأنزل اللّه هذه الاية.و قال في الاية الثانية في تفسير قوله «ليظهره على الدّين كلّه» معناه
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 14، ص: 86
ليغلب دين الاسلام على جميع الأديان بالحجّة و الغلبة و القهر لها حتّى لا يبقى علي وجه الأرض دين إلّا مغلوب. (و ذلل به الصعوبة) صعوبة الجاهلية الّتي أشرنا إليها في شرح قوله: فرتق به المفاتق (و سهل به الحزونة) أى حزونة طريق الحقّ و تسهيلها بالارشاد إلى معالمه و الهداية إليه.استعاره (حتّى سرّح الضّلال عن يمين و شمال) غاية للجملات السابقة جميعا أو لخصوص الجملة الأخيرة أى إلى أن طرد و ابعد ظلمات الجهل و الضلال بميامين بعثته و أنوار هدايته عن يمين النّفوس و شمالها.قال الشارح البحراني: و هو إشارة إلى القائه رذيلتى التّفريط و الافراط عن ظهور النّفوس كتسريح جنبى الحمل عن ظهر الدّابة، و هو من ألطف الاستعارات و أبلغهاالترجمة:از جمله فقرات اين خطبه در ذكر أوصاف پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است مى فرمايد:فرستاد خداى تعالى او را با نور پر ظهور، و مقدم فرمود او را بجميع مخلوقات در پسند كردن او، پس بست بوجود او گشادگيها را، و سد كرد شكافتگيها را، و شكست داد با قوت او اشخاصى را كه هميشه غلبه داشتند، و ذليل كرد بسبب او سركشى را، و هموار گردانيد با او ناهموار را تا اين كه بر طرف ساخت و دور نمود ضلالت را از راست و چپ طريق حق.