ثُمَّ قَالَ: يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، لَا أُلْفِيَنَّكُمْ تَخُوضُونَ دِمَاءَ الْمُسْلِمِينَ خَوْضاً، تَقُولُونَ قُتِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ [قُتِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ]؛ أَلَا لَا تَقْتُلُنَّ بِي إِلَّا قَاتِلِي، انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذِهِ فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ؛ وَ لَا تُمَثِّلُوا بِالرَّجُلِ، فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) يَقُولُ: إِيَّاكُمْ وَ الْمُثْلَةَ وَ لَوْ بِالْكَلْبِ الْعَقُور.
لَا الْفِيَنَّكُمْ: شما را نيابم، در اينجا نفى به معناى نهى است.تَخُوضُونَ دِمَاءَ الْمُسْلِمِين: خون مسلمانان را مى ريزند.لَا تُمَثِّلُوا: مثله نكنيد.الْمُثْلَة: قبل يا بعد از قتل، عضوى از اعضاء بدن كسى را بريدن.
لا ألفِيَنّكُم: نيابم شما رامُثلَة: قطع كردن اعضاء انسان بعد از مردنكَلبٌ عَقورٌ: سگ هار و درنده
سپس فرمود: اى فرزندان عبد المطلب، نبينم كه در خون مسلمانان فرو رفته باشيد و بانگ برآوريد كه، امير المؤمنين كشته شد. بدانيد كه نبايد به قصاص خون من جز قاتلم كشته شود. بنگريد اگر من از اين ضربت كه او زده است كشته شوم شما نيز يك ضربت بر او زنيد. اعضايش را مبريد، كه من از رسول الله (صلى الله عليه و آله) شنيدم كه فرمود: بپرهيزيد از مثله كردن حتى اگر سگ گيرنده باشد.
سپس فرمود: اى فرزندان عبد المطلب، نيابم شما را كه به بهانه كشته شدن من در خون مسلمانان فرو افتيد و گوييد: امير المؤمنين كشته شد، امير المؤمنين كشته شد. معلومتان باد كه فقط قاتلم بايد قصاص شود. ملاحظه نماييد هرگاه من از اين ضربت او از دنيا رفتم تنها او را يك ضربت بزنيد، و گوش و بينى و اعضاى او را قطع مكنيد، كه من از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم مى فرمود: «از مثله كردن دورى كنيد هر چند در باره سگ گاز گيرنده باشد».
2. سفارش به رعايت مقررات عدالت در قصاص:(سپس فرمود) اى فرزندان عبد المطلّب: مبادا پس از من دست به خون مسلمين فرو بريد [و دست به كشتار بزنيد] و بگوييد، امير مؤمنان كشته شد، بدانيد جز كشنده من كسى ديگر نبايد كشته شود. درست بنگريد اگر من از ضربت او مردم، او را تنها يك ضربت بزنيد، و دست و پا و ديگر اعضاى او را مبريد، من از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شنيدم كه فرمود: «بپرهيزيد از بريدن اعضاى مرده، هر چند سگ ديوانه باشد».
پسران عبد المطلب نبينم در خون مسلمانان فرو رفته ايد -و دستها را بدان آلوده- و گوييد امير مؤمنان را كشته اند بدانيد جز كشنده من نبايد كسى به خون من كشته شود. بنگريد اگر من از اين ضربت او مردم، او را تنها يك ضربت بزنيد و دست و پا و ديگر اندام او را مبريد كه من از رسول خدا (ص) شنيدم مى فرمود: «بپرهيزيد از بريدن اندام مرده هر چند سگ ديوانه باشد.»
(5) پس از آن فرمود: اى پسران عبد المطّلب نمى خواهم شما را بيابم كه در خونهاى مسلمانان فرو رويد به بهانه اينكه بگوئيد: امير المؤمنين كشته شد، امير المؤمنين كشته شد (كشتن مرا سبب جنگ و خونريزى قرار ندهيد) بدانيد كه بايد بعوض من كشته نشود مگر كشنده ام.(6) بنگريد هرگاه بر اثر اين ضربت او من مردم بعوض آن ضربتى باو بزنيد، و بايد او مثله نشود (پيش يا پس از كشته شدن چشم و گوش و بينى و لب و دست و پا و سائر اعضايش را نبريد، و يا كارهاى زشت ديگر باو روا نداريد) كه من از رسول خدا، صلّى اللّه عليه و آله، شنيدم مى فرمود: از مثله نمودن دورى كرده بترسيد هر چند به سگ آزار رساننده باشد (زيرا اينگونه كيفرها را مردم خدا پرست نمى پسندند هر چند از كشنده اندوه فراوان داشته باشند، و آن روش نادانان و بد سيرتان است كه از بسيارى كينه دل خود را بآن خنك كرده بد سيرتيشان را آشكار مى سازند).
سپس (امام(عليه السلام)) فرمود: اى فرزندان عبدالمطلب! نکند بعد از شهادتم (به بهانه قتل من) در خون مسلمانان فرو رويد و بگوييد: اميرمؤمنان کشته شد. آگاه باشيد جز قاتل من را به سبب قتل من نکشيد. (درست) بنگريد هرگاه من از اين ضربت از دنيا چشم پوشيدم، او را تنها يک ضربت بزنيد تا يک ضربت در برابر يک ضربت باشد. و او را مثله نکنيد (گوش و بينى و اعضاى او را جدا نسازيد) که من از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) شنيدم که مى فرمود: «از مثله کردن بپرهيزيد، هرچند نسبت به سگ گزنده باشد!».
سفارش اکيد امام(عليه السلام) درباره قاتلش!امام(عليه السلام) در بخش آخر اين نامه، روى سخن را به خويشاوندان خود از فرزندان عبدالمطلب کرده سه دستور مهم درباره سرنوشت قاتل خود به آنها مى دهد که نشانه عظمت فوق العاده امام و سعه صدر آن حضرت است.نخست مى فرمايد: «اى فرزندان عبدالمطلب! نکند بعد از شهادتم (به بهانه قتل من) در خون مسلمانان فرو رويد و بگوييد: اميرمؤمنان کشته شد. آگاه باشيد جز قاتل من را به سبب قتل من نکشيد»; (ثُمَّ قَالَ: يَا بَنِي عَبْدِالْمُطَّلِبِ، لاَ أُلْفِيَنَّکُمْ(1) تَخُوضُونَ(2) دِمَاءَ الْمُسْلِمِينَ خَوْضاً، تَقُولُونَ: «قُتِلَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ». أَلاَ لاَ تَقْتُلُنَّ بِي إِلاَّ قَاتِلِي).اين قضيه در طول تاريخ بسيار اتفاق افتاده است که وقتى شخص بزرگى يا پادشاه و سلطانى کشته مى شود گروهى از روى تعصب به کشتار وسيعى دست مى زنند و گروه ديگرى نيز فرصت را غنيمت شمرده و به تسويه حساب هاى شخصى مى پردازند و مخالفان خود را به اين بهانه به قتل مى رسانند. همان گونه که در تاريخ وارد شده است به بهانه قتل عمر به دست ابولؤلؤ، بازماندگان و دوستان او جمعى را به قتل رساندند. همچنين هنگامى که مصعب، برادر عبيد الله بن زياد را کشت، عبيدالله نذر کرد يکصد نفر از قريش را به قتل برساند. هشتاد نفر را به قتل رساند سپس با خبر شد که مصعب کشته شده و سر او را براى عبد الملک برده اند. در اين هنگام آرام گرفت;(3) ولى امام(عليه السلام) با پيش بينى حکيمانه اش جلو اين کار را گرفت به همين دليل بعد از شهادت آن حضرت تسويه حساب هاى شخصى به نام مبارک آن حضرت صورت نگرفت و ناامنى هايى که در اين گونه موارد پيش مى آيد، پيش نيامد.آن گاه در ادامه اين سخن امام(عليه السلام) دستور دوم خود را صادر کرده مى فرمايد: «(درست) بنگريد هرگاه من از اين ضربت از دنيا چشم پوشيدم، او را تنها يک ضربت بزنيد تا يک ضربت در برابر يک ضربت باشد»; (انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذِهِ، فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَة).جالب اين است که امام(عليه السلام) عدالت را درباره قاتل خودش حتى در کيفيت قصاص توصيه مى کند. مبادا ناراحتى هاى شديد شيعيانش سبب شود او را به طرز غير عادلانه اى قصاص کنند.حتى درنامه 23 خوانديم که امام(عليه السلام) مى فرمايد: «إِنْ أَبْقَ فَأَنَا وَلِيُّ دَمِي وَإِنْ أَفْنَ فَالْفَنَاءُ مِيعَادِي وَإِنْ أَعْفُ فَالْعَفْوُ لِي قُرْبَةٌ وَهُوَ لَکُمْ حَسَنَةٌ فَاعْفُوا أَلاَ تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللهُ لَکُمْ; اگر زنده بمانم، ولىّ خون خويشم (و مى توانم قصاص يا عفو کنم) و اگر از دنيا چشم بپوشم فنا (در دنيا) ميعاد و قرارگاه من است و اگر عفو کنم، عفو براى من موجب قرب به خداست و براى شما (در صورتى که از ميان شما بروم) حسنه و نيکى در نزد خداوند است، بنابراين عفو کنيد آيا دوست نداريد خدا شما را بيامرزد».از اين عبارت استشمام مى شود که امام(عليه السلام) حتى مايل بود قاتلش عفو شود; ولى به يقين شرايط آن محيط هرگز آماده پذيرش اين عفو نبود و لذا امام(عليه السلام) در اينجا به حدّاقل امر قصاص توصيه مى فرمايد.قابل توجّه اينکه در تاريخ طبرى و همچنين در کامل ابن اثير آمده است که قاتل على(عليه السلام)، عبدالرحمان بن ملجم پيش از آنکه مولا به شهادت برسد گفت: من چهل روز شمشير خود را تيز کردم و از خدا خواستم که بدترين خلقش با آن به قتل برسد. امام(عليه السلام) فرمود: (درست گفتى) تو را که بدترين خلق خدا هستى با شمشير خودت قصاص خواهند کرد».(4)سپس امام(عليه السلام) در سومين و آخرين توصيه خود مى فرمايد: «و او را مثله نکنيد (گوش و بينى و اعضاى او را جدا نسازيد) که من از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) شنيدم مى فرمود: از مثله کردن بپرهيزيد، هرچند نسبت به سگ گزنده باشد!»; (وَلاَ تُمَثِّلُوا(5) بِالرَّجُلِ، فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ(صلى الله عليه وآله) يَقُولُ: «إِيَّاکُمْ وَالْمُثْلَةَ وَلَوْ بِالْکَلْبِ الْعَقُورِ(6)»).مثله کردن به عنوان انتقامى غير انسانى در جاهليت عرب معمول بود و به همين دليل اعراب جاهلى هنگامى که در جنگ احد حمزه عموى پيامبر را شهيد کردند گوش و بينى آن بزرگوار را بريدند و به اين هم قناعت نکردند، بلکه پهلوى او را شکافته جگر او را بيرون کشيدند. معروف است که پيامبر پس از مشاهده اين منظره فرمود: اگر خداوند مرا بر قريش پيروز کند با سى نفر (يا هفتاد نفر) از آنها همين گونه رفتار مى کنم. اينجا بود که آيه شريفه نازل شد: «(وَإِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصّابِرينَ); وهرگاه خواستيد مجازات کنيد، تنها همان گونه که به شما تعدّى شده کيفر دهيد; و اگر شکيبايى کنيد، اين کار براى شکيبايان بهتر است».(7) در اين هنگام پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) عرضه داشت خداوندا صبر مى کنم صبر مى کنم (و انتقام نمى گيرم)».(8)مى دانيم پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) پس از فتح مکّه کاملا قدرت داشت که به شديدترين وجهى از آن جنايت کاران انتقام بگيرد; ولى همه را مشمول عفو و رحمت گسترده خود قرار داد.اضافه بر اين در حديثى از يکى از صحابه آمده است که مى گويد: «مَا خَطَبَنَا رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله) خُطْبَةً أَبَداً إِلاَّ أَمَرَنَا فِيهَا بِالصَّدَقَةِ وَ نَهَانَا عَنِ الْمُثْلَة; رسول خدا هرگز خطبه اى براى ما (در مسير ميدان جهاد) ايراد نفرمود مگر اينکه در آن به صدقه دستور داد و از مثله کردن نهى نمود».(9)*****پی نوشت:1 . «أُلْفِيَنَّکُمْ» از ريشه «لَفْو» بر وزن «لهو» در اصل به معناى جدا ساختن مانند جدا کردن گوشت از استخوان است و الفاء به معناى يافتن ناگهانى است.2 . «تَخُوضُونَ» از ريشه «خَوْض» در اصل به معناى فرو رفتن در آب است سپس به ورود عميق در هر چيزى حتى در مباحث علمى اطلاق شده است.3 . رجوع شود به شرح نهج البلاغه علاّمه تسترى، ج 11، ص 87.4 . تاريخ طبرى، ج 4، ص 111; کامل ابن اثير، ج 3، ص 390.5 . «تُمَثِّلُوا» از ريشه «مَثْل» بر وزن «اصل» به معناى بريدن و جدا کردن اعضاى بدن کسى و عقوبت نمودن آمده است.6 . «عقور» به معناى درنده و گزنده، صيغه مبالغه از ريشه «عقر» بر وزن «عقد» به معناى مجروح ساختن و زخمى نمودن است. اين واژه غالباً در مورد سگ به کار مى رود ولى گاه به حيوانات ديگر نيز اطلاق مى شود.7 . نحل، آيه 126.8 . تفسير نمونه، ج 11، ذيل آيه 126 سوره نحل.9 . بحارالانوار، ج 101، ص 216، ح 4.
آن گاه امام (ع) به دنبال اين سخنان، افراد خويشاوند خود از فرزندان عبد المطّلب را بخصوص در مورد خون خويش و سفارش به چند مطلب زير، مخاطب قرار داده است:اوّل: آنها را از ايجاد آشوب به بهانه كشته شدن او، منع كرده و فرموده است: مبادا شما را در حالى ببينم كه دستتان را در خون مسلمانان به شدّت فرو برده ايد، كنايه از اين كه دست به كشتار زده ايد.عبارت: «تقولون: قتل امير المؤمنين» مى گوييد: امير المؤمنين را كشتند، حكايت از جريان عادى و معمول است كه هر فرد خونخواه به هنگام هيجان زدگى براى اظهار بهانه و دليلى كه انگيزه او بر ايجاد آشوب است بر زبان مى آورد.دوم: آنان را از كشتن كسى جز قاتل خود نهى كرده است، زيرا اقتضاى عدل و داد همين است.سوم: آنها را با عبارت: «انظروا... هذه» هشدار داده است كه ابن ملجم را به صرف ضربت زدن جايز نيست بكشند، چه ممكن است به دليل ديگر مرگ فرا رسد، مگر اين كه يقين كنند علّت مرگ همان ضربت بوده است.چهارم: به آنان دستور داده است، ابن ملجم را در برابر يك ضربت كه زده است، تنها يك ضربت بزنند، زيرا اقتضاى عدل و داد باز همين است.پنجم: از مثله كردن او به دليل روايتى كه خود از پيامبر (ص) شنيده است، نهى فرموده. توضيح آن كه در مثله كردن نوعى تجاوز حتمى و سنگدلى و فرونشاندن آتش خشم وجود دارد، كه تمام اينها از اخلاق ناپسند و پستى است كه بايد از آنها خوددارى كرد. اين نقل قول پيامبر (ص) به منزله صغراى قياس مضمرى است كه كبراى مقدّر آن نيز چنين است: و هر چه را كه پيامبر خدا (ص) نهى كرده است نبايد آن را انجام داد. توفيق از جانب خداست.
ثمّ قال: يا بني عبد المطّلب لا ألفينّكم تخوضون دماء المسلمين خوضا تقولون: قتل أمير المؤمنين، قتل أمير المؤمنين، ألا لا تقتلنّ بي إلّا قاتلي. انظروا إذا أنا متّ من ضربته هذه فاضربوه ضربة بضربة، و لا يمثّل بالرّجل فإنّي سمعت رسول اللّه -صلّى اللّه عليه و آله- يقول: «إيّاكم و المثلة و لو بالكلب العقور». (65581- 65369)اللغة:(المثلة): قطع الاعضاء.المعنى:ثمّ وصّى عشيرته بالاكتفاء بالقصاص عن القاتل و عدم الأخذ بالظنّة و التهمة و عدم الانتقام من سائر الأمّة و إن كانوا أعداء و عدم التجاوز على الجاني دون ضربة ارتكبه في قتله.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 20، ص: 134
الترجمة:سپس فرمود: اى زادگان عبد المطلب و هاشمييّن، شما را فتنه جو و خونريز نيابم كه دست بخون مسلمانان بيالائيد و بگوئيد: أمير المؤمنين را كشتند، أمير المؤمنين را كشتند «چنانچه معاويه خون عثمان را بهانه كرد و بقتل و غارت مسلمانان پرداخت» نبايد بخاطر كشتن من جز كشنده مرا بكشيد. متوجّه باشيد اگر من بر أثر اين ضربت ابن ملجم كشته شدم و وفات كردم از او با يك ضربت قصاص كنيد، مبادا آن مرد را مثله كنيد و دست و پايش را ببريد، زيرا من خود از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: بپرهيزيد از مثله گر چه نسبت بيك سگ گزنده باشد.