وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ تَرَكَ قَوْلَ لَا أَدْرِي، أُصِيبَتْ مَقَاتِلُهُ.
مَقاتِل: جمع «مقتل»، محل قتل، قتلگاه
و فرمود (ع): هر كه از گفتن «نمى دانم» سر باز زند به هلاكت رسد.
و آن حضرت فرمود: كسى كه كلمه «نمى دانم» را از دست بگذارد تير هلاكت بر مواضع حساس كشتنى اش نشيند.
پرهيز از ادّعاهاى علمى (علمى، اخلاقى):و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه از گفتن «نمى دانم» روى گردان است، به هلاكت و نابودى مى رسد.
[و فرمود:] آن كه گفتن ندانم واگذارد، به هلاكتجاى خود پاى در آرد.
امام عليه السّلام (در زيان نگفتن نمى دانم) فرموده است:كسيكه (از او بپرسند چيزى را كه نمى داند و) نمى دانم را نگويد كشتنگاههايش (مواضعى كه شخص هلاك ميشود) باو مى رسد (رسوا و تباه مى گردد).
امام(عليه السلام) فرمود: كسى كه جمله «نمى دانم» را ترك كند مواضع آسيب پذير خود را در معرض ضربه هاى خطرناك (مخالفان) قرار داده است.
خطرات ترك «نمى دانم»:امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه سخنى را که در حکمت 82 آمده بود به صورت جالب دیگرى بیان مى کند و مى فرماید: «کسى که جمله «نمى دانم» را ترک کند مواضع آسیب پذیر خود را در معرض ضربه هاى خطرناک (مخالفان) قرار داده است»; (مَنْ تَرَکَ قَوْلَ «لاَ أَدْرِی» أُصِیبَتْ مَقَاتِلُهُ).اشاره به این که با این کار خود را به هلاکت مى افکند و این هلاکت ممکن است جنبه دنیوى داشته باشد در آنجا که سخنان نسنجیده و خطرآفرین است و یا جنبه اخروى، در آنجا که سخنانش لطمه به حیثیت و آبروى اشخاص وارد مى کند یا مردم را به گمراهى مى کشاند.«مقاتل» جمع «مقتل» است. ارباب لغت آن را به مواضعى از بدن که اگر ضربه بر آن وارد شود حیات انسان به مخاطره مى افتد تفسیر کرده اند; مانند سر و سینه و امثال آن.ابن ابى الحدید در شرح این سخن حکیمانه داستان جالبى از بوذرجمهر نقل مى کند که زنى نزد او آمد و از مسئله اى سؤال کرد. بوذرجمهر گفت: نمى دانم. زن عصبانى شد. گفت: پادشاه هر سال آلاف و الوفى به تو مى دهد که بگویى نمى دانم؟ بوذرجمهر گفت: آنچه را به من مى دهد در برابر چیزهایى است که مى دانم و اگر مى خواست در برابر آنچه نمى دانم چیزى به من بدهد تمام بیت المال او نیز کفایت نمى کرد (اشاره به این که مسائلى را که ما نمى دانیم بسیار بیشتر از آن است که مى دانیم).نیز از بعضى فضلا نقل مى کند که اگر کسى در برابر چیزهایى که نمى داند بگوید: نمى دانم، او را تعلیم مى دهیم تا بداند و اگر بگوید: مى دانم، امتحانش مى کنیم تا بگوید نمى دانم (و رسوا شود).(1)شبیه این سخن را مرحوم مغنیه در فى ظلال نهج البلاغه از کتاب «الحکمة الخالده» نقل مى کند که دانشمندى مى گفت: گفتن «لا أدرى» (نمى دانم) را یاد بگیرید، چرا که اگر بگویید نمى دانم به شما تعلیم مى دهند تا بدانید و اگر بگویید مى دانم از شما سؤال مى کنند و نمى دانید و رسوا مى شوید. سپس مى افزاید: احدى از یاران رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ادعا نکرد که همه چیز را مى داند و به طور مطلق نگفت: «سلونى» (از من بپرسید) به جز على بن ابى طالب(علیه السلام)(2).در همین رابطه ضرب المثلى نقل شده است که آن نیز محتواى کلام امام را دارد: «مَقْتَلُ الرَّجُلِ بَیْنَ فَکَّیْهِ» موضع آسیب پذیر انسان در میان دو فک او قرار دارد (یعنى زبان او مایه هلاکت او مى شود).(3)مرحوم شوشترى از قتاده (فقیه معروف اهل سنت) نقل مى کند که روزى ادعا کرد که من هر چه را تا به حال شنیده ام یا به حافظه سپرده ام هرگز فراموش نکرده ام. بعد از این سخن به خدمتکارش گفت: کفش مرا بیاور بپوشم. خدمتکار گفت: کفش شما در پاى شماست (وى از آن ادعا و این عمل سخت شرمنده شد)(4). (5)*****پی نوشت:(1). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 18، ص 236.(2). فى ظلال نهج البلاغه، ج 4، ص 266.(3). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 7، ص 90.(4). شرح نهج البلاغه علامه شوشترى، ج 6، ص 359.(5). سند گفتار حکیمانه: در مصادر نهج البلاغه آمده است که این کلام حکمت آمیز را آمدى در غررالحکم به عین این عبارت آورده است البته او از کسانى است که بعد از مرحوم سیّد رضى مى زیسته ولى جاحظ که قبل از وى مى زیسته آن را در کتاب البیان و التبیین از ابن عباس با کمى تفاوت نقل کرده است و از آنجا که ابن عباس از شاگردان خاص امیرمؤمنان على(علیه السلام) است به نظر مى رسد آن را از آن اقیانوس علم گرفته است به خصوص این که در روایتى از ابن عباس مى خوانیم: «دانش رسول خدا از خدا و دانش على از دانش پیامبر است و دانش من از دانش على است و علم من و علم اصحاب پیامبر در مقابل علم على(علیه السلام) نیست جز مانند قطره در هفت دریا». (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 82)
امام (ع) فرمود: «مَنْ تَرَكَ قَوْلَ لَا أَدْرِي أُصِيبَتْ مَقَاتِلُهُ»:فروگذاردن اين سخن كنايه از گفتار بدون علم است، و رسيدن به گشتنگاهها كنايه از هلاكتى است كه در اثر سخن از روى نادانى نصيب گوينده مى شود، از آن رو كه باعث گمراه شدن و گمراه كردن است، و چه بسا باعث هلاكت هم در دنيا و هم در آخرت است.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 131
الحادية و الثمانون من حكمه عليه السّلام:(81) و قال عليه السّلام: من ترك قول -لا أدري- أصيبت مقاتله. (75262- 75253)
اللغة:(أصابه): أدركه، (المقتل) ج: مقاتل: العضو الّذي إذا اصيب لا يكاد صاحبه يسلم كالصدغ- المنجد.الاعراب:اصيبت مقاتله، مبني للمفعول من الإصابة، و مقاتله نائب الفاعل.المعنى:هذه الجملة دعاء بالهلاك على من لا يبالي من الفتوى بغير علم و مستند صحيح و الجواب عن السئوال بغير علم و دليل معتمد.الترجمة:هر كس نمى دانم را فراموش كند، هلاك باد.هر كه را ننگ از نمى دانم بر رگ زندگيش نشتر باد
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص301
من ترك قول «لا ادرى»، اصيبت مقاتله. «هر كس گفتن نمى دانم را رها كند، جايگاه كشته شدنش به او مى رسد.»
زنى پيش بزرگمهر آمد و مسأله اى از او پرسيد، گفت: نمى دانم. گفت: آيا پادشاه همه ساله چنين و چنان به تو مى پردازد كه بگويى نمى دانم. بزرگمهر گفت: آرى، پادشاه اين مقدار را در قبال چيزهايى كه مى دانم عطا مى كند و اگر بخواهد در قبال چيزهايى كه نمى دانم به من عطا كند، تمام موجودى بيت المال او كافى نخواهد بود. و بزرگمهر مى گفته است: كلمه «نمى دانم» نيمى از علم است.
يكى از فاضلان گفته است: هر گاه كسى به ما بگويد «نمى دانم»، او را تعليم مى دهيم تا بداند، و اگر بگويد مى دانم، او را چندان مى آزماييم تا بفهمد كه نمى داند.