وَ قَالَ (علیه السلام): مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الْآرَاءِ، عَرَفَ مَوَاقِعَ الْخَطَإِ.
و فرمود (ع): هر كه از آراء ديگران استقبال كند، مواضع خطا را تواند شناخت.
و آن حضرت فرمود: آن كه به استقبال آراء معتبره رود موارد اشتباه را بشناسد.
ارزش مشورت ها (اخلاقى، اجتماعى):و درود خدا بر او، فرمود: آن كس كه از افكار و آراء گوناگون استقبال كند، صحيح را از خطا خوب شناسد.
[و فرمود:] آن كه پيشاپيش رأيها تاخت، درست را از خطا باز شناخت.
امام عليه السّلام (در باره مشورت و كنگاش) فرموده است:كسيكه به راههاى انديشه ها رو آورد (از خردمندان كمك فكرى بطلبد) جاهاى خطاء و اشتباه كارى را بشناسد (و از آنچه زيان دارد دورى گزيند).
امام(عليه السلام) فرمود: كسى كه از آراى مختلف استقبال كند (و نظرات متفاوت را بررسى نمايد) موارد خطا را خواهد شناخت.
راه شناخت حق:امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه راه به دست آوردن رأى صحيح را در مسائل مختلف نشان داده است. مى فرمايد: «كسى كه از آراء مختلف استقبال كند (و نظرات متفاوت را بررسى نمايد) موارد خطا را خواهد شناخت»; (مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الاْرَاءِ عَرَفَ مَوَاقِعَ الْخَطَإِ).بعضى از مسائل بديهى است و به همين دليل مورد اختلاف نيست اما بسيارى از مسائل نظرى پيچيده و آراء مختلفى در آن اظهار شده است. در اين گونه مسائل هرگز نبايد انسان به تنهايى تصميم گيرى كند بلكه عقل مى گويد: بايد آراى ديگران را به ضميمه استدلالات آنها بررسى كند تا بتواند آنچه را به حقيقت نزديك تر است انتخاب نمايد. همان چيزى كه قرآن مجيد به آن دستور داده مى فرمايد: «(فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الاَْلْبَابِ); پس بندگان مرا بشارت ده. همان كسانى كه سخنان را مى شنوند و از نيكوترين آنها پيروى مى كنند، آنان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده و آنها خردمندانند».(1)بر این اساس حکما و متکلمان و فقهاى ما همواره در مسائل نظرى نخست به نقل اقوال مى پردازند و در کنار هر قول دلیل طرفداران آن را ذکر مى کنند، سپس از بررسى مجموع آنها ضعف ها و قوت ها ظاهر مى شود و آن قول را که از همه برتر مى بینند انتخاب مى کنند. حتى گاه اقوال کسانى که اختلاف مذهبى با آنها دارند نیز در برابر خود قرار داده و دلیلشان را بررسى مى کنند. این همان روشى است که در بسیارى از علوم از جمله علم فقه از قدیم میان جمعى از دانشمندان متداول بوده و امروز نام «فقه مقارن» بر آن مى نهند و مثلاً پیروان مکتب اهل بیت آراء مذاهب چهارگانه اهل سنت و دلائل آنها را نیز بررسى مى کنند و از مقارنه آنها با آنچه از مکتب اهل بیت آموخته اند به نقاط قوت و ضعف آراء مختلف آشنا مى شوند.البته یکى از طرق آشنایى با آراى دیگران به مشورت نشستن است ولى کلام امام(علیه السلام) در اینجا منحصراً ناظر به مشورت نیست، بلکه هر گونه بررسى آراى دیگران را شامل مى شود.این گفتار حکیمانه از یک سو هشدارى است به افراد متعصب و لجوج و صاحبان استبداد در رأى که گاه حاضر نیستند حتى سخنان دیگران را بشنوند تا چه رسد که اگر آنها را صحیح دیدند بپذیرند و از سوى دیگر مسئله آزادى و سعه صدر را در مسائل علمى روشن مى سازد که از چهارده قرن پیش براى ما به یادگار مانده است; آن روز که نه سخنى از علم مقارن بود و نه حریت در بررسى آراء و نه احترام به افکار دیگران.شبیه این گفتار حکیمانه در کتاب من لا یحضره الفقیه از آن حضرت نقل شده که به فرزندش محمد بن حنفیه مى فرماید: «اضْمُمْ آراءَ الرِّجالِ بَعْضَها إلى بَعْض ثُمَّ اخْتَرْ أقْرَبَها إلَى الصَّوابِ وَأبْعَدَها مِنَ الاْرْتِیابِ; آراى عالمان یکى را در کنار دیگرى قرار ده سپس آن رأى را که به حقیقت نزدیک تر و از خطا دورتر است انتخاب کن».(2)همان گونه که قبلاً در ذیل حکمت 161 گفتیم این معنا در غررالحکم به شکل دیگرى از آن حضرت نقل شده است: «حَقٌّ عَلَى الْعاقِلِ أنْ یُضیفَ إلى رَأْیِهِ رَأْىَ الْعُقَلاءِ وَیَضُمَّ إلى عِلْمِهِ عُلُومَ الْحُکَماءِ; شایسته است که انسان عاقل آراء سایر عقلا را در کنار رأى خود قرار دهد و علوم حکیمان را به علم خود بیفزاید (و برترین را انتخاب کند)».(3)به همین جهت از استبداد به رأى در روایات اسلامى شدیداً نکوهش شده است.در دنیاى امروز نیز به این مسئله اهمیت فراوان داده مى شود که براى رسیدن به رأى صحیح نظرخواهى مى کنند و آراء مختلف را از صاحب نظران جمع مى کنند و آنها را در برابر هم قرار مى دهند تا از این طریق به آنچه صحیح تر است نائل شوند. اگر دنیا، امروز به این مسئله رسیده پیشواى بزرگ اسلام امیرمؤمنان على(علیه السلام) چهارده قرن پیش آن را بیان فرموده است.(4)*****پی نوشت:(1). زمر، آیه 17 و 18.(2). من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 384.(3). غررالحکم، ح 496 .(4). سند گفتار حکیمانه: در کتاب مصادر نهج البلاغه این کلام حکیمانه را از آن حضرت(علیه السلام) از منابع فراوان دیگرى نقل کرده است که قبل یا بعد از سید رضى بوده اند. از جمله کسانى که قبل از سید رضى مى زیستند و آن را نقل کرده اند صاحب کتاب تحف العقول در کتاب خود و مرحوم کلینى در روضه کافى و صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه و از کسانى که بعد از مرحوم رضى مى زیستند قاضى قضاعى در دستور معالم الحکم و آمدى در غررالحکم هستند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 144)
امام (ع) فرمود: «مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الْآرَاءِ عَرَفَ مَوَاقِعَ الْخَطَإِ»:ترديدى نيست كسى كه انواع نظرها و انديشه ها را بررسى كند تا بفهمد كدام درست تر است ناگزير جاهاى اشتباه در كارها و موارد آن را خواهد شناخت. اين سخن براى وادار ساختن به مشورت با ديگران و انديشيدن در باره اصلاح كارها مقدّم بر انجام آنهاست.
الرابعة و الستون بعد المائة من حكمه عليه السّلام:(164) و قال عليه السّلام: من استقبل وجوه الاراء عرف مواقع الخطاء. (78323- 78314)
المعنى:لا يستحقّ إطلاق الرأي على إظهار نظر إلّا إذا كان صادرا من الخبير في موضوعه و نظر الخبير في رأيه مستند إلى دليل و وجه علمي، فاذا اختلفت الاراء في مسئلة بين ذوي الخبرة كالفقهاء في الأحكام الشرعيّة، أو الصّناع في الامور الصناعيّة، فلا بدّ و أن يعتمد كلّ من أصحاب الاراء إلى دليل، فمن تصفّح أدلّتهم و توجّه إلى وجوه آرائهم، يعرف بالتدبّر و إمعان النظر مواقع الخطاء، و يستخرج من بينها ما هو الصّواب.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 251
الترجمة:فرمود: هر كس دليل آراء مختلفه را بررسي كند مواضع خطاء آنها را مى فهمد.هر كه روى آرد باراء از دليل مى شناسد آنچه ميباشد عليل
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص397
من استقبل وجوه الاراء عرف مواضع الخطاء. «هر كس انديشه ها را استقبال كند و به آنها روى آورد و موارد نادرستى را باز مى شناسد.»
در مثل گفته اند «شر الراى الدبرىّ»، يعنى بدترين انديشه، انديشه پس از فرصت است. شاعر چنين سروده است: «بهترين انديشه ها، انديشه اى است كه به استقبال آن بروى نه آن كه بخواهى از پى آن به جستجويش پردازى.» و البته منظور اين نيست كه در نخستين انديشه و راى كارى را فورى انجام دهى كه اين خود خطا و اشتباه است و از دير باز گفته اند، بگذار بر رأى و انديشه شبانه روزى بگذرد.
و گفته شده است هر انديشه اى كه در آن درنگ نباشد و بيات نشده باشد، در آن خيرى نيست. آنچه كه از آن نهى شده است اين است كه آدمى در انديشيدن فرصت را تباه كند پس از آنكه فرصت را از دست داد براى جبران آن چاره انديشى كند و به چنين انديشيدن رأى دبرىّ مى گويند.