وَ قَالَ (عليه السلام) فِي دُعَاءٍ اسْتَسْقَى بِهِ: اللَّهُمَّ اسْقِنَا ذُلُلَ السَّحَابِ، دُونَ صِعَابِهَا.قال الرضي: و هذا من الكلام العجيب الفصاحة و ذلك أنه (عليه السلام) شبّه السحاب ذوات الرعود و البوارق و الرياح و الصواعق بالإبل الصعاب التي تقمص برحالها و تقص بركبانها و شبّه السحاب خالية من تلك الروائع بالإبل الذلل التي تحتلب طيعة و تقتعد مسمحة.
تَقْمِصُ: دستهايش را بلند ميكند و تكان مى دهد.الرِّحال: جمع «رحل»، بار، پالان شتر، يعنى شترى كه بار و پالان را در پشت خود مانع ميشود و بر مى جهد تا آن را به زمين بيندازد.تَقِصُ: (سوارش را) بزمين مى زند و گردنش را مى شكند.الرَوائِع: جمع «رائعة»، ترسناك.تُحْتَلَبُ: دوشيده ميشود.طَيِّعَة: بسيار رام.تُقْتَعَدُ: مركوب ميشود، سوارى مى دهد.مُسْمِحَةُ: اسم فاعل از «اسمح»، بخشنده، مقصود اين است كه بنحو احسن و به دلخواه راكب حركت ميكند.
و در طلب باران فرمود (ع): بار خدايا، ما را باران ده از ابرهايى كه به فرمان اند نه از ابرهايى چموش و سخت نافرمان.سید رضى گويد: اين سخنى است در فصاحت شگفت آور. زيرا ابرهاى تندر زاى آذرخش افكن همراه با بادها و صاعقه ها را به اشتران سركش كه بر مى جهند و بارهاى خود مى افكنند و سواران خود را بر زمين مى زنند، تشبيه كرده و ابرهاى خالى از تندر و آذرخش را به اشتران رام كه، به آسانى، شيرشان را توان دوشيد و، به آسانى بر آنها سوار توان شد.
در دعايى كه با آن طلب باران نمود، گفت: خداوندا، ما را به ابرهاى رام سيراب كن، نه ابرهاى سركش.اين سخنى است عجيب رسا، چه اينكه آن حضرت عليه السّلام ابرهاى داراى رعد و برق و طوفان و صاعقه را به شترهاى سركشى كه بار را از پشت خود مى اندازند، و سواران خود را به زمين مى زنند، و ابرهاى خالى از اين امور وحشت زا را به شترهاى رامى كه شيرشان را مى دوشند و آنها هم فرمان مى برند، و بر آنها سوار مى شوند و آنها هم خوشرفتارى مى كنند تشبيه نموده.
دعاى باران (نيايشى، معنوى):و درود خدا بر او، فرمود: (در دعا به هنگام طلب باران فرمود) خدايا ما را با ابرهاى رام سيراب كن، نه ابرهاى سركش.(سید رضى گويد: اين كلمات از فصيح ترين و شگفتى آورترين كلمات اديبانه است كه ابرهاى سركش همراه با رعد و برق را به شتران چموش تشبيه كرد كه بار از پشت مى افكنند و سوارى نمى دهند، و ابرهاى رام را به شتران رام تشبيه كرد كه به راحتى شير داده، و سوارى مى دهند).
[و در دعا هنگام باران خواستن گفت ]: خدايا ما را سيراب ساز به ابرهاى رام به فرمان نه ابرهاى سركش خروشان.[و اين از گفتار فصيح عجيب است، چه او ابرهاى با رعد و برق همراه با بادها و آذرخشها را به شتران سرسخت همانند فرموده است، كه بار از پشت بيفكنند و در سوارى دادن سركشى كنند، و ابرهاى تهى از رعد و برق ترسناك را به شتران رام تشبيه كرده است كه شيرشان را به آرامى مى دوشند و به آسانى بر پشتشان نشينند.]
امام عليه السّلام در دعائى كه بآن (از خدا) طلب باران مى نمود عرض كرد:خدايا ما را آب ده با ابرهاى رام گشته فرمانبر (ابرهاى باران دار مانند شتران رام بار كش) نه با ابرهاى سخت نافرمان (ابرهاى بى باران مانند شتران سركش كه بار نكشند.)(سيّد رضىّ «رحمه اللّه» فرمايد:) اين فرمايش از جمله سخنى است كه فصاحت و رسا بودنش شگفت آور است، و آن اينست كه امام عليه السّلام ابرهائى را كه داراى رعدها و صداهاى ترس آور و برقها و روشنيها و بادها و صاعقه ها و آتشها، هستند تشبيه نموده به شترهاى سركش كه بر مى جهند با بارها (تا پالانها و بارهائى را كه در پشت دارند بيفكنند) و بر مى جهانند سواران را (كه آنها را بيندازند) و ابرهاى خالى از اين چيزهاى ترسناك را تشبيه نموده به شتر رام كه شيرشان را مى دوشند و آنها فرمان برند، و بر پشتشان مى نشينند و آنها خوش رفتارند.
امام(عليه السلام) در دعايى كه براى درخواست باران كرده، عرضه مى دارد: خداوندا! به وسيله ابرهاى رام به ما باران عنايت كن نه به وسيله ابرهاى سركش (و خطر آفرين).مرحوم سيد رضى بعد از ذكر اين دعاى پرمعنا مى گويد: «اين از كلمات فصيح و شگفت انگيز است زيرا امام(عليه السلام) ابرهاى پرسروصدا را كه توأم با رعد و برق و طوفان و صاعقه است تشبيه به شتران سركشى كرده كه بار خود را فرو مى افكنند و سوار خود را به زمين مى كوبند ولى ابرهاى خالى از اين هياهو را به شتران رام تشبيه فرموده كه به راحتى مى توان از آن ها شير دوشيد و بر آن ها سوار شد».
باران هاى مفيد:باران يكى از نعمت هاى بزرگ الهى است كه در قرآن مجيد بارها به عنوان نعمت و همچنين به عنوان آيتى از آيات حق به آن اشاره شده است اين نعمت الهى گاهى خالى از ضايعات است، ابرها نرم نرم مى بارند بى آن كه طوفان و صاعقه و گردبادى همراه داشته باشد. امام(عليه السلام) در كلام خود آن ها را ابرهاى رام و تسليم شمرده، و گاه با طوفان ها و صواعق و گردبادها همراه است كه در عين باريدن، ضايعات فراوانى همراه دارد. آتش صاعقه انسان ها و خانه هايى را مى سوزاند و خاكستر مى كند و گردباد و طوفان سبب ويرانى خانه ها و امارت ها و ريشه كن شدن درختان مى شود. به همين دليل امام(عليه السلام) در دعاى باران خود عرضه مى دارد: «خداوندا! به وسيله ابرهاى رام به ما باران عنايت كن نه به وسيله ابرهاى سركش»; (فِى دُعَاء اسْتَسْقَى بِهِ اللَّهُمَّ اسْقِنَا ذُلُلَ السَّحَابِ دُونَ صِعَابِهَا).جمعى از شارحان نهج البلاغه اين كلام امام(عليه السلام) را طور ديگرى تفسير كرده اند گفته اند: منظور از ابرهاى رام و تسليم، ابرهاى باران زا و منظور از ابرهاى سركش، ابرهاى بدون باران و پر سر و صداست. و ظاهراً مرحوم سيد رضى نيز در شرح زيبايى كه براى اين كلام نوشته و بعداً آن را تفسير خواهيم كرد كلام امام(عليه السلام) را همين گونه تفسير كرده است. در حالى كه جمله «اُسقنا» (ما را سيراب كن) به هر دو گروه از ابرها اشاره مى كند. امام(عليه السلام) عرضه مى دارد: «ما را با ابرهاى رام سيراب كن نه با ابرهاى سركش». يعنى آن ها هم سيراب مى كنند ولى توأم با آسيب هاى مختلفى هستند. شبيه اين سخن چيزى است كه در دعاى باران از امام اميرمؤمنان(عليه السلام) نقل شده است; در اين دعا حضرت بارانى را تقاضا مى كند كه مايه بركت نهرها، رويش درختان، ارزان شدن ارزاق، پرنشاط شدن انسان ها و حيوان ها و پرورش زراعت ها و پرشير شدن پستان حيوانات گردد نه بارانى كه ضرر و زيان رساند و مشكلات گوناگون و پى درپى بيافريند.[1]*****نكته ها:1. صلاة الاستسقاء (نماز باران):در دستورات اسلامى وارد شده است كه هرگاه باران تأخير بيفتد و مردم در زحمت قرار گيرند رو به درگاه خدا آورند و بعد از سه روز روزه پى درپى به طور گروهى به خارج شهر بروند و در زير آسمان نماز باران را كه آداب خاصى دارد به جا آورند. از گناهان خود توبه كنند و خدا را به اسماء حسنايش بخوانند و دعا كنند تا باران رحمت الهى نازل گردد. بارها و بارها تجربه شده است ـ و ما خود نيز تجربه كرديم كه خود داستان مفصلى دارد ـ كه باران رحمت الهى به فاصله كمى بعد از نماز استسقاء باريده است. بسيارى از آداب آن مانند نماز عيد است و در روايات آمده كه اگر روز دوشنبه انجام شود بهتر است. مؤذنان پيشاپيش امام به سوى خارج شهر حركت مى كنند و نماز بدون اذان و اقامه خوانده مى شود يكصد بار رو به قبله تكبير مى گويند و يكصد بار رو به طرف راست، تسبيح و يكصد بار رو به طرف چپ ذكر «لا اله الا الله» و يكصد بار رو به مردم «الحمدلله» مى گويند و امام بعد از نماز خطبه مى خواند و مردم را در آن خطبه به دورى از گناهان و قيام به واجبات دعوت مى كند.[2]در خطبه 115 و همچنين در خطبه 143 كه پيش تر ذكر كرديم تعبيرات بسيار زيبا و پرمعنا و گويايى درباره نماز باران و چگونگى تقاضاى اين رحمت الهى از خداوند آمده است كه به خوبى نشان مى دهد امام(عليه السلام) در هر صحنه اى وارد بشود حق آن را به عالى ترين وجهى ادا مى كند.در اين جا مناسب است از نماز باران باشكوهى ياد كنيم كه امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) در عصر مأمون به جا آورد و مايه حيرت مأمون و اطرافيانش شد.جريان از اين قرار است: هنگامى كه مأمون امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) را وليعهد خود ساخت در آن سال باران نباريد، اطرافيان مأمون و آن ها كه با امام(عليه السلام) دشمنى داشتند گفتند: ببينيد، هنگامى كه على بن موسى الرضا آمد و وليعهد ما شد باران از ما قطع گرديد. اين سخن به گوش مأمون رسيد و بر او سخت آمد به امام(عليه السلام) عرضه داشت: آيا مى شود دعايى كنى تا مردم از باران بهره مند شوند؟ امام(عليه السلام) فرمود: آرى. مأمون عرض كرد: كى انجام مى دهى (آن روز، جمعه بود) فرمود: روز دوشنبه اين كار را انجام مى دهم زيرا شب گذشته پيغمبر گرامى(صلى الله عليه وآله) را در خواب ديدم در حالى كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) با او بود به من فرمود: فرزندم! منتظر روز دوشنبه باش و در آن روز نماز باران را در بيابان بخوان و بدان كه خداوند باران را بر اين مردم خواهد فرستاد و آن ها را از فضيلت و كرامتى كه نزد پروردگارت دارى باخبر خواهد ساخت (البته اين احتمال نيز بعيد نيست كه يكى از مقدمات نماز باران گرفتن سه روز روزه است و امام(عليه السلام) مى خواستند روز شنبه و يكشنبه و دوشنبه را روزه بگيرند).روز دوشنبه فرا رسيد، آن حضرت به بيابان رفتند و جمعيت زيادى همراه ايشان از شهر خارج شدند، سپس امام بالاى منبر رفت و حمد و ثناى الهى به جا آورد و عرضه داشت: «خدايا، پروردگارا! تو حقّ ما اهل بيت را عظيم داشتى و بر همين اساس مردم به ما توسل جسته اند، همان گونه كه تو امر كردى آنان اميد به فضل تو دارند و منتظر احسان تواند، تو نيز بارانى نافع و فراگير، بارانى بدون تأخير و خالى از ضرر بر آنان فرو فرست، بارانى كه پس از رسيدن آنان به خانه هايشان آغاز گردد».[3]راوى اين خبر مى گويد: به آن خدايى كه محمّد(صلى الله عليه وآله) را به حق مبعوث ساخت سوگند كه پس از دعاى آن حضرت مشاهده كرديم ابرهاى متراكم در آسمان ظاهر شدند و رعد و برق شديدى پديد آمد و مردم با سرعت به سوى خانه هايشان به راه افتادند گويى از باران شديدى فاصله مى گرفتند.امام(عليه السلام) خطاب به آنان فرمود: اين ابر مربوط به شما نيست مربوط به فلان منطقه است. ابرها عبور كردند و گذشتند، ابر ديگرى ظاهر شد فرمود: اين ابر نيز مربوط به شما نيست و مربوط به فلان منطقه است; ده بار ابرها آمدند و رفتند. هنگامى كه ابر يازدهم ظاهر شد امام(عليه السلام) فرمود: اين مال شماست، شكر خدا را به جا آوريد و بدانيد كه اين ابر نمى بارد تا وارد خانه هايتان شويد هنگامى كه به خانه ها رسيدند باران دانه درشتى شروع به باريدن كرد به گونه اى كه تمام ظرف ها و استخرها و بيابان ها پر از آب شد و مردم همگى زمزمه مى كردند: «هنيئاً لولد رسول الله كراماته; اين كرامات بر فرزند پيغمبر گوارا باد».[4]2. قطع بركات آسمانى بر اثر گناهان:از آيات قرآن و روايات اسلامى استفاده مى شود كه يكى از عوامل خشكسالى و كمى باران، گناهانى است كه مردم مرتكب مى شوند و به سبب آن از اين رحمت واسعه الهى محروم مى گردند.در سوره نوح در ماجراى گفتوگوى اين پيغمبر بزرگ الهى با مردم آن زمان مى خوانيم كه آن حضرت مى فرمايد: از گناهان خود استغفار كنيد تا باران هاى پربركت نازل گردد: (اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّاراً * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِّدْرَاراً).و در آيه 130 سوره اعراف مى خوانيم: «(وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِينَ وَنَقْص مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ); ما آل فرعون را به خشكسالى و زيان هاى مالى گرفتار ساختيم شايد از راه نادرست خود بازگردند».در ذيل خطبه 115 اين حديث را از امام صادق(عليه السلام) آورديم كه مى فرمايد: «إِذَا فَشَتْ أَرْبَعَةٌ ظَهَرَتْ أَرْبَعَةٌ إِذَا فَشَا الزِّنَا ظَهَرَتِ الزَّلازِلُ وَإِذَا أُمْسِكَتِ الزَّكَاةُ هَلَكَتِ الْمَاشِيَةُ وَإِذَا جَارَ الْحُكَّامُ فِى الْقَضَاءِ أُمْسِكَ الْقَطْرُ مِنَ السَّمَاءِ وَ إِذَا خُفِرَتِ الذِّمَّةُ نُصِرَ الْمُشْرِكُونَ عَلَى الْمُسْلِمِين; هنگامى كه چهار گناه شايع بشود چهار بلا دامنگير مردم مى شود: هنگامى كه «زنا» شايع شود زلزله ها آشكار مى گردد و هنگامى كه مردم از دادن زكات امساك كنند مرگومير در چهارپايان مى افتد و هنگامى كه حاكمان در قضا ستم كنند آسمان از باريدن باران بازمى ايستد و هنگامى كه پيمان ها شكسته شود مشركان بر مسلمين پيروز مى شوند».[5]هنگامى كه امام صادق(عليه السلام) فتواى نادرست ابوحنيفه را در بعضى از مسائل مى شنود مى فرمايد: «فِى مِثْلِ هَذَا الْقَضَاءِ وَشِبْهِهِ تَحْبِسُ السَّمَاءُ مَاءَهَا وَتَمْنَعُ الاَْرْضُ بَرَكَتَهَا; به دليل اين گونه قضاوت ها و مانند آن، آسمان آب خود را حبس مى كند و زمين بركت خود را منع مى نمايد».[6]* * *سخن در اين زمينه بسيار است و در اين جا با ذكر كلام سيد رضى كه در ذيل اين گفتار حكيمانه آمده و شرح لغات آن، اين بحث را به پايان مى بريم.او چنين مى گويد: «اين از كلمات فصيح و شگفت انگيز است زيرا امام(عليه السلام) ابرهاى پرسروصدا را كه توأم با رعد و برق و طوفان و صاعقه است تشبيه به شتران سركشى كرده كه بار خود را فرو مى افكنند و سوار خود را به زمين مى كوبند ولى ابرهاى خالى از اين هياهو را به شتران رام تشبيه فرموده كه به راحتى مى توان از آن ها شير دوشيد و بر آن ها سوار شد». (قال الرضيّ: وهذا من الكلامِ العَجيبِ الفَصاحةِ، وذلك أنّه(عليه السلام) شبّه السّحابَ ذواتِ الرُّعودِ وَالبَوارِق والرِّياح وَالصّواعقِ بالإبلِ الصِّعابِ التي تَقمِصُ بِرحالِها وتَقصُّ برُكبانِها وشبّه السَّحابَ خاليةً من تلك الروائعِ بالإبلِ الذُّلَلِ التي تُحْتَلَبُ طَيِّعَةً وتُقْتَعَدُ مُسْمِحَةً).«رعود» جمع «رعد» و «بوارق» جمع «برق» و «صواعق» جمع «صاعقه» مى باشد.«تقمص» از ماده «قَمص» (بر وزن شمس) به معنى سركش شدن شتر است به گونه اى كه پاهاى جلو را بلند كند و پاهاى عقب را بر زمين بكوبد و سوار خود را بر زمين بيفكند.«تقص» از ماده «وقص» (بر وزن نقص) به معنى پرتاب كردن شخص سوار بر زمين آمده است.«روائع» جمع «روعه» به معنى چيز وحشت انگيز است و در بعضى از نسخ «زوابع» آمده كه جمع «زوبعه» به معنى گردباد است.«طيّعة» به معنى مطيع و فرمانبردار است.«تقتعد» از ماده «قعود» به معنى نشستن و «مسمحة» از ماده «سماح» به معنى رام است و در مجموع اشاره به شترانى است كه به هنگام دوشيدن شير هيچ گونه ناآرامى و نافرمانى اى نمى كنند.[7]*****پی نوشت:[1]. رجوع شود به مستدرك الوسائل، ج 6، ابواب صلاة الاستسقاء، باب 1، ص 179، ح 2.[2]. آداب نماز استسقاء را مى توانيد در جلد پنجم وسائل الشيعه، صفحه 162 تا 169 مطالعه نماييد.[3]. احتمال دارد كه امام(عليه السلام) اين دعا را بعد از نماز استسقاء به جا آورده و نيز محتمل است كه حتى بدون نماز استسقاء اين دعاى پرمعنى را خوانده و به سبب آن، بارانى پربركت باريده است.[4]. بحارالانوار، ج 49، ص 180.[5]. بحارالانوار، ج 76، ص 21، ح 13.[6]. وسائل الشيعه، ج 13، ص 256.[7]. سند گفتار حكيمانه: مرحوم خطيب تنها منبع ديگرى كه براى اين دعاى پرمعنا و زيبا ذكر كرده نهايه ابن اثير در ماده «زلل» مى باشد. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 319)
امام (ع) در دعاى طلب باران، عرض كرد: «اللَّهُمَّ اسْقِنَا ذُلُلَ السَّحَابِ دُونَ صِعَابِهَا»:خدايا ما را آب ده، از ابرهاى رام فرمانبردار، نه با ابرهاى سخت نافرمان.سيد رضى مى گويد: اين سخن از كلماتى است كه فصاحتش شگفت آور است، توضيح اين كه امام (ع) ابرهايى را كه داراى رعد و برق و صاعقه ها هستند به شتران سركش كه برمى جهند با بارها و برمى جهانند سواران را و ابرهاى خالى از اين چيزهاى ترسناك را تشبيه كرده به شتر رام كه شيرش را مى دوشند و به آن فرمان مى دهند و بر آنها سوار مى شوند و آن حيوانى خوش رفتار است.كلمات «الذّلل» و «الصّعاب» به دليل همان وجه شبهى كه سيد رضى فرمود، استعاره براى ابر آورده شده اند. در عبارت سيّد رضى: «قصت به راحلته» يعنى با بارها بر مى جهند و سوارها را نيز برمى جهانند به حدى كه نزديك است بيفتند. «روايع»، يعنى امور ترسناك.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 538
الثامنة و الاربعون بعد أربعمائة من حكمه عليه السّلام:(448) و قال عليه السّلام في دعاء استسقى به: أللهمّ اسقنا ذلل السّحاب دون صعابها.قال الرّضيّ رحمه اللَّه: و هذا من الكلام العجيب الفصاحة، و ذلك أنّه عليه السّلام شبّه السّحاب ذوات الرعود و البوارق و الرياح و الصواعق بالإبل الصعاب الّتي تقمص برحالها، و تتوقص بركبانها، و شبّه السحاب الخالية من تلك الزوابع بالإبل الذلل الّتي تحتلب طيّعة، و تقتعد مسمحة. (86863- 86806)
اللغة:(الذلول): المطيع للركب و الحلب، (الصعب): الممتنع عن الركوب أو الاحتلاب، (قمص) يقمص قماصا و قماصا و قمصا الفرس و غيره: رفع يديه معا و طرحهما معا و عجن برجليه، و قمص البعير: وثب و نفر (وقص) يقص وقصا به الدّابة: رمت به فكسّرت عنقه، (الزوبعة) جمع زوابع: هيجان الأرياح و تصاعدها إلى السّماء و يقال لها أيضا: امّ زوبعة- المنجد.المعنى:تشبيه [أللهمّ اسقنا ذلل السّحاب] قال الشارح المعتزلي: قد كفانا الرّضيّ رحمه اللَّه بشرحه هذه الكلمة مؤنة الخوض في تفسيرها.اقول: الظاهر أنّه عليه السّلام أراد بالسحاب الذّلول الماطر من السحاب لأنّ وجه الشبه المناسب للمقام هو الاستفادة، و المفيد من الدواب هو الذلول في الرّكوب و الحلب و غيره، فالمفيد من السّحاب هو الماطر كما أنّه أراد بالسحاب الصعب الجاف الّذي لا مطر فيه تشبيها بالدابّة الصعب الّتي لا فائدة فيها للركوب و اللبن و غيرهما فتدبّر.الترجمة:در ضمن دعاء طلب باران فرمود: بار خدايا از ابرى هموار ما را سيراب كن نه از ابر گريزان و خروشان.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص287
و قال عليه السّلام فى دعاء استسقى به: اللهمّ اسقنا ذلل السحائب دون صعابها. قال الرضى رحمة الله تعالى: و هذا من الكلام العجيب الفصاحة، و ذلك انّه عليه السّلام: شبّه السحب ذوات الرعود و البوارق، و الرياح و الصواعق، بالابل الصعاب التى تقمص بر حالها، و تتوقص بركبانها، و شبّه السحائب الخالية من تلك الزّوابع بالابل الذلل التى تحتلب طيّعة و تقتعد مسمحة. و آن حضرت در دعاى هنگام باران خواستن فرمود: «پروردگارا ما را با ابرهاى رام نه ابرهاى سركش سيراب فرماى.»سيد رضى كه خدايش رحمت كناد گفته است: و اين سخن را فصاحتى شگفت است كه آن حضرت ابرهاى همراه با برقها و تندرها و بادها و آذرخشها را به شتران سركش تشبيه فرموده است كه بار خود را از پشت مى اندازند و نسبت به سواران خود سركشى مى كنند، و ابرهاى خالى از رعد و برق ترسناك را به شتران رامى كه به آسانى دوشيده مى شوند و به راحتى بر پشت آنان مى نشينند، تشبيه فرموده است.
ابن ابى الحديد در شرح اين سخن نوشته است: سيد رضى كه خدايش رحمت كناد با شرحى كه درباره اين سخن داده است، زحمت شرح آن را از دوش ما برداشته است.