حق در لغت، قرآن و اصطلاح
۱۷ دی ۱۳۹۳ 0امروزه روز بحث از «حق» در حوزههاي گوناگوني از جمله نسبت انسان با خود، خدا، طبيعت و جمادات، و نسبت با انسانهاي ديگر، اعم از روابط افراد با هم، افراد با حكومت و نيز حكومتها با يكديگر مطرح ميشود. ملاحظة فوق، اهميت بحث از «حق» را، كه در دنياي جديد اگر مهمترين جزء تشکیل دهنده و استحکام بخش اخلاق، حقوق و سياست نباشد، به تحقيق يكي از مهمترين مسائل عرصههاي مذكور است، روشن ميسازد.
در بحث از «حق»، ميتوان مسائل گوناگوني را مورد نظر قرار داد؛ از معنا و ماهيت حق گرفته تا رابطه ميان حق و تكليف، انواع حق، مبنای حق و غيره. ولی اولین مطلبی که لازم است به آن پرداخت ، معانی حق است .
معاني حق
الف. معناي لغوي حق
«حق» در لغت در معنا هاي گوناگوني به كار رفته است. برخي از معاني لغوي اين واژه، به شرح زير است: راستي، عدالت، ثابت و يقين كه در آن جاي ترديد و انكار نباشد، شايسته و سزاوار، راستي در گفتار، مال، ملك و سلطنت، بهره و نصيب، امر صورت پذيرفته و انجام شده، دورانديشي، مرگ، .........
روشن است از نظر لغت، معاني متعددي براي واژة «حق» به كار رفته است. اما از ميان معاني فوق، معاني «مطابق با واقع بودن»، «سلطنت»، «ثبوت» و همچنين «ثابت» (كه معناي وصفي دارد)، ظهور و نمود بيشتري دارد.
ب. معناي اصطلاحي «حق»
حق، در علوم گوناگون استعمال ميشود. گاهي معناي آن در يك اصطلاح، با معناي آن در اصطلاحي ديگر متفاوت است. برخي از اصطلاحات حق بدين قرار است:
اصطلاح حقوقي
حوزه حقوق از حوزههايي است كه فراوان به بحث حق پرداخته است. حقوقدانان در بحثهاي حقوقي مباحث مختلفي دربارة «حق» مطرح كردهاند. آنچه به اختصار در تعريف «حق» از ديدگاه و اصطلاح حقوقي ميتوان گفت به شرح ذيل است:
1. حق عبارت است از اقتداري كه قانون به افراد ميدهد تا عملي را انجام دهند. آزادي، عمل، ركن اساسي حق در اين تعريف ميباشد؛ يعني آدميان در انجام يا عدم انجام آن عمل آزادند.[1] به بیان ديگر، حق امري اعتباري است كه پشتوانة قانوني دارد. ثمرة آن حفظ نظم جامعه است. از اينرو، طبق اين ديدگاه، «حق»، غير از معتبر بودن توسط اجتماع شأن ديگري ندارد.
3. حق در اصطلاح حقوقي، مفهومي فرضی است؛ بدين معنا كه اين مفهوم، به هيچ وجه وجود خارجي ندارد. تنها در ارتباط با افعال اختياري آدميان مطرح ميشود. انسانها از آنجايي كه داراي اختيار هستند، لازم است ، دستهاي از كارها را انجام داده، دستهاي ديگر را نبايد انجام دهند و از انجام آن صرفنظركنند. با توجه به همين «بايد»ها و «نبايد»هاي حاكم بر رفتار انسانها، مفاهيمي از قبيل «حق» و «تكليف» بوجود می آید . مثلاً، وقتي گفته ميشود: حق شفعه، و يا حق زن بر مرد و به عكس، همين مفهوم فرضی مورد نظر ميباشد.
با توجه به آنچه گذشت، در تعريف حق ميتوان گفت: «حق امري است فرضی كه به نفع كسي یا ضرر او از سوی مقامی بالاتر معین می شود .
از مجموع تعاريفي كه دربارة اصطلاح حقوقي «حق» گفته شده، نكات زیر به دست ميآيد:
1. حق آن است كه به صاحب حق نوعي اقتدار و آزادي عمل اعطا ميكند.
2.حق، امتياز و نفع متعلق به اشخاص است كه باعث ميشود وي توان تصرف در آن را پيدا كرده و ديگران را از تجاوز به آن منع كند.
3. حق، مفهومي فرضی است كه در خارج ذهن قابل مشاهده نیست . هر چند منشا اثر خواهد بود
اصطلاح فقهي
«حق» در اصطلاح فقهي و در كلام فقها داراي معاني ذيل است:
1. شيخ انصاري در مكاسب، «حق» را به توانايي و سلطنت فعلي تعريف ميكند.[2]
آيتالله جواد تبريزي نيز معتقد است: حق، نسبت خاص و سلطنت مخصوصي است كه به دو طرف ، کسی که حق به نفع اوست و کسی که حق به ضرر اوست استوار است. و کسی که حق به نفع اوست حاکم خواهد بود. [3]
همچنين آيتالله خوئي مينويسند: حق، نوعي از سلطنت است كه امور آن به دست «کسی است که حق به نفع اوست » .[4]
سيدمحمدكاظم يزدي نيز در حاشية بر مكاسب مينويسد:
حق، مرتبة ضعيفي از مالكیت است، در مقابل آن، «حكم» قرار دارد كه مجرد رخصت و اجازه در انجام دادن يا انجام ندادن چيزي است . [5]
حاصل آنكه، ميتوان گفت: «حق» در اصطلاحات فقهي اغلب به معني «سلطنت» آمده است. اين معني از آية شريفة «مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً» (اسراء:33)؛ هر كس مظلوم كشته شود، به سرپرست وي سلطنت و قدرتي دادهايم. نيز استفاده ميشود؛ زيرا مراد از سلطنت در اين آية شريفه، سلطنت و امتيازي است كه ولي دم، در قصاص از قاتل و يا گرفتن ديه از او ميتواند اعمال نمايد. همچنين است وقتي گفته ميشود فرد حق اختيار در فسخ معامله دارد. مقصود سلطنتي است كه صاحب حق بر فسخ معامله پيدا ميكند.
حق در اصطلاح قرآن كريم
مفهوم «حق» در قرآن كريم به معاني مختلفي به كار رفته است. در قرآن كريم 247 بار واژة «حق» به كار رفته است. حدود ده درصد از آنها، مربوط به حق به مفهوم حقوقي ميباشد. در موارد ديگر، معاني ديگري از آن اراده شده است. با توجه به نكتة مذكور، معاني «حق» در قرآن در دو دسته قابل ذكر خواهند بود:[6]
الف: معاني غيرحقوقي حق در قرآن
معاني به كار رفته در قرآن، در اين قسمت به اختصار به شرح ذيل است:
1. گاهي حق در قرآن، به منزله صفت براي خداي متعال به كار رفته است. به عنوان مثال، «اين بدان سبب است كه خدا حق است.»(حج: 62)[7]
2. در برخي آيات نيز دربارة «كارهاي خداي متعال» و به معني «فعل حكيمانه» استعمال شده است، مانند: «خدا آسمانها و زمين را و هرچه را ميان آنهاست، جز به حق نيافريده است؟»(روم: 8) حق در اين آية شريفه در مقابل عبث، لهو، لعب و لغو قرار دارد و به فعل و عملي اطلاق ميشود كه از شخص حكيمي صادر ميشود و داراي هدفي شايسته است. منظور از «فعل حكيمانة الهي» اين است كه افعال خدا از روي لهو و لعب و عبث نيست، بلكه از روي حكمت و مصلحت است.
3. مفهوم «حق» گاهي در مورد «وعده» به كار ميرود. قرآن كريم تأكيد دارد كه وعدههاي خداي متعال حق است: «پس صبر كن كه وعده خدا حق است. مباد آنان كه به مرحله يقين نرسيدهاند، تو را بىثبات و سبكسر گردانند.» (روم:60)
4. گاهي حق به معني «هدايت»، و در مقابلِ ضلالت و گمراهي مطرح ميشود : « بعد از حقيقت جز گمراهى چيست؟.» (يونس: 32)
5. همچنين گاهي به عنوان وصفي براي دين خدا،[8] وحي،[9] قصص،[10] و حكم[11] آمده است.
ب: معاني حقوقي حق در قرآن
در مواردي كه در قرآن واژة «حق» در معناي حقوقي (حق داشتن) بکار رفته است، اغلب به يكي از دو صورت زیر به كار رفته است:
1. گاهي به عنوان صفتي براي فعل انسان مكلَّف آمده است: «اين (خواري و بي نوايي و گرفتار خشم خدا بودنشان) از آنروست كه به آيات الهي كفر ميورزيدند و پيامبران را به ناحق ميكشتند.»(بقره: 61) [12]
در اين آية شريفه، خداي متعال عمل كشتن پيامبران الهي را تقبيح نموده، اين فعل را «ناحق» معرفي فرموده است. اين عمل از آن جهت كه از لحاظ حقوقي، براي يهوديان ثابت نبوده است و آنان حق انجام آن را نداشتند، مورد مذمّت قرار گرفته است.
2. در مواردي از آيات قرآن، واژة «حق» به همان معناي حقوقي به كار رفته است. قرضدادن، اشاره به همين معنا دارد:
«اي كساني كه ايمان آورديد، هرگاه به همديگر وامي – تا زمانی معين- داديد آن را بنويسيد و بايد نويسنده اي در ميان شما از روي عدالت بنويسد. كسي كه قدرت بر نويسندگي دارد، نبايد از نوشتن – همانطور كه خدا به او تعليم داده – خودداري كند. پس، بايد بنويسد و آن كس كه حق بر عهدة اوست، بايد املاء كند و از خداي متعال، پروردگار خويش بترسد و چيزي از آن فروگذار نكند و اگر كسي كه حق بر عهدة اوست، كمخرد يا ناتوان است يا نميتواند خودش املا كند، بايد سرپرست او با رعايت عدالت املا كند».(بقره: 282)[13]
روشن است با توجه به مضمون آيه كه دربارة قرض دادن است، حق در اينجا معناي حقوقي خواهد داشت.
اما نکته ای که از آن نباید غافل شد آنکه سخن از حق الزاما با بکار بردن واژه حق در آیات قرآن نیست بلکه گاهی حقیقتی مطرح می شود که در بر دارنده حقی است که یا حق حضرت ق بر افراد است و یا حق افراد بر دیگر افراد و این آن حقیقتی است که هر محقق و پژوهش گری را سر مست از پژوهش در قرآن می گرداند .
نتيجه آنکه :
1. حق در لغت در معاني متعددي، از جمله: ملك، مال، سلطنت، بهره و نصيب، امتياز و ثبوت آمده است. در عرصههاي فقهي، حقوقي و سياسي، به معناي «امتياز»، «سلطنت» و «اختصاص» بیان شده است.
2. در قرآن گاه از حقوقی سخن به میان آمده که به نگاه اول در اصطلاح حق نمی کنجد اما با بررسی دقیق تر می توان آن را زیر مجموعه حق قرار داد . همانند آیه شریفه ایاک نعبد و ایاک نستعین که مسئله تنها عبادت نمودن و تنها استعانت جستن از خداوند متعال ، حق اوست و بر عبد لازم است که در مقام عبادت تنها او را بستاید و تنها از او یاری بجوید .
تنظیم کننده:محمدرضا حیدریان
پينوشتها:
[1]. سيدحسن امامي، حقوق مدني، ج 1، ص125
[2]. شیخ انصاری ، کتاب المکاسب ، تحقیق سید محمد کلانتر ، ص 20
[3] . شيخ جواد تبريزي، ارشاد الطالب، ص10
[4] . سّيد ابوالقاسم موسوي خوئي(تقريرات درس)، مصباح الفقاهه في المعاملات، بقلم لميرزا محمدعلي لتوحيدي، ص333،
[5] . سيد محمدکاظم يزدي، حاشيه بر مکاسب، اول کتاب بيع، ص54.
[6]. ر.ک: محمدتقي مصباح يزدي، حقوق و سياست در قرآن، ص34-39؛ عبدالله جوادي آملي، حق و تکليف در اسلام، ص28-29.
[7]. لقمان:30؛ نور:25.
[8]. فتح: 28.
[9]. فاطر: 31.
[10]. آلعمران:62.
[11]. ص:26.
[12]. نيز آيات ديگري به همين معني «حق» را استعمال کردهاند، ر.ک: آلعمران:21 و 112 و181؛ نساء: 155؛ انعام:151؛ اسراء:33؛ فرقان:68؛ اعراف:33؛ يونس:23؛ شوري:42.
[13]. ذاريات:19؛ معارج:24ـ25؛ انعام: 141؛ اسراء: 26؛ روم: 38.
منابع
- قرآن
- امامي، سيد حسن، حقوق مدني، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1374
- انصاری ، مرتضی ، کتاب المکاسب ، تحقیق سید محمد کلانتر ، بیروت ، منشورات موسسه النور للمطبوعات 1410
- تبريزي، شيخ جواد، ارشاد الطالب، قم، مؤسسه اسماعيليان،1374
- مصباح یزدی ، محمد تقی ، حقوق و سياست در قرآن، نگارش محمد شهرابي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، 1377
- موسوي خوئي، سّیدابوالقاسم، مصباح الفقاهه في المعاملات، به قلم ميرزا محمدعلي توحيدي، بيروت، دار الهادي، 1412ق
منبع:
برگرفته از مقاله "معناي «حق» در نگاه انديشمندان اسلامي، علی رمضانی، معرفت حقوقي 2 (سال اول، شماره دوم، زمستان 1390) (اصل مقاله)