چهل حدیث سیره رضوی علیه السلام
۲۱ تیر ۱۴۰۱ 0 اهل بیت علیهم السلامبخش اول: در خـلوت حـق «سيره عبادى امام رضا عليه السلام»
1. امـام و ياد خـدا
رَجاءُ بْنُ أَبى الضّحاكِ قالَ:
فوَاللّه ِ ما رَأَيْتُ رَجُلاً كانَ أَتْقى لِلّهِ مِنْهُ وَلا أَكْثَرَ ذِكْرا لَهُ فى جَميعِ أَوْقاتِهِ مِنْهُ وَ لا أَشَـدَّ خَـوْفا لِلّهِ عَزَّوَجَلَّ.
[مشكاه الانوار: 62]
رجاء بن ابى ضحاك گويد: به خدا قسم هرگز كسى را با تقواتر و به ذكر خدا گوياتر و از ترس خدا بيمناكتر از او[امام رضا عليه السلام] نـديـدم.
رجاء بن ابى ضحاك، از وابستگان خلافت عباسى و مأمورى بود كه حضرت رضا عليه السلام را از مدينه به خراسان برد و در تمام مدت سفر، مراقب حالات و رفتار آن حضرت بود و جزئيات امور را زيرنظر داشت. مشاهدات او در مسير حركت، گواهى است بر سيره عبادى و حالات معنوى حضرت رضا عليه السلام كه پيوسته «تقوا» و «ذكر خدا» و «خوف از خدا» بر آن حضرت حاكم بود.
2. عبادتهاى شبانه امام عليه السلام
عَنْ إِسْماعيلَ بْنِ عَلِيٍّ أَخى دِعْبِلٍ عَنِ الرِّضا عليه السلام:
أنَّهُ خَلَعَ عَلى دِعْبِلٍ قَميصًا مِنْ خَزٍّ وَ قالَ لَهُ: إحْتَفِظْ بِهذَا القَميصِ فَقَدْ صَلَّيْتُ فيهِ أَلْفَ لَيْلَةٍ كُلُّ لَيْلَةٍ أَلْفَ رَكْعَةٍ وَ خَتَمْتُ فيهِ الْقُرْانَ أَلْفَ خَتْمَةٍ.
[بحارالانوار 83: 222 ح 7]
اسماعيل فرزند على برادر دعبل شاعر معروف از امام رضا عليه السلام نقل مى كند كه گفت: امام رضا عليه السلام به دعبل پيراهنى از خزّ هديه كرد و به او گفت كه قدر اين پيراهن را بدان، من هزار شب [و] در هر شبى هزار ركعت با آن نماز گذارده و هزار بار قرآن ختم نموده ام.
دعبل، شاعر اهل بيت بود و شعر متعهّد و ولايى او درباره خاندان پيامبر مورد قبول و تقدير حضرت رضا عليه السلام قرار گرفت و امام به او سكّه داد و پيراهن مخصوص خويش را بخشيد، پيراهنى كه در آن، خدا را بسيار عبادت كرده بود و جامه اى مقدّس و پربها به شمار مى رفت.
3. نمـاز شب امـام عليه السلام
رَجاءُ بْنُ أَبى الضَّحّاكِ يَقُولُ:
وَلايَدَعُ [إلاْمِامُ الرِّضا عليه السلام] صَلاهَ الَّليْلِ وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ وَرَكْعَتَىِ الْفَجْرِ فى سَفَرٍ وَلاحَضَرٍ.
[بحارالانوار 49: 94]
رجاء بن ابى ضحّاك مى گويد: امام رضا عليه السلام در سفر و حضر، نماز شب، شفع، وتر و دو ركعت [نافله] صبح را ترك نمى كرد.
در شبانه روز، ۱۷ ركعت نماز واجب و ۳۴ ركعت نماز مستحب به عنوان «نوافل» وجود دارد كه جمعا ۵۱ ركعت مى شود. ممكن است در سفر يا مواقع ديگر، انجام نافله ها دشوار باشد، ولى نماز شب و نافله صبح از اهميت بيشترى برخوردار است و حضرت رضا عليه السلام چه در سفر و چه در حضر، اين نافله ها را ترك نمى كرد. اهميت دادن به مستحبات، توفيق مى دهد كه انسان واجبات را بيشتر مراعات كند.
4. شب زنده دارى امام عليه السلام
إِبْراهيمُ بْنُ الْعَبّاسِ قالَ:
كانَ عليه السلام قَليلَ النَّوْمِ باللَّيْلِ، كَثيرَ السَّهَرِ، يُحْيى أَكْثَرَ لَياليهِ مِنْ أَوَّلِهِ إِلىَ الصُّبْحِ.
[بحارالانوار 49: 91]
ابراهيم بن عباس گويد: امام عليه السلام شبها خواب كم، و بيدارى زياد داشت و بيشتر شبها تا سحر[براى عبادت] بيدار مى ماند.
5. عبادت امام عليه السلام در سفر
رَجاءُ بْنُ أَبى الضّحاكِ قالَ:
كانَ الرِّضا عليه السلام إِذا أَصْبَحَ صَلّى الْغَداةَ فَـإِذا سـَلَّمَ جَـلَسَ فى مُصَـلاّهُ يُسَبِّحُ اللّه َ وَيَحْمَدُهُ وَيُكَبِّرُهُ وَيُهَلِّلُهُ وَيُصَلّى عَلىَ النَّـبِىِّ وَالِهِ حَتّى تَطْلِعَ الشَّـمسُ…
[بحارالانوار 49: 92]
رجاء ابن ابى ضحّاك [فرمانده مأموران مأمون براى آوردن امام رضا عليه السلام در ضمن شرح عبادتهاى شبانه روزى امام]مى گويد: امام رضا عليه السلام هنگامى كه صبح مى كرد نمازرا مى خواند، پس از سلام در جايگاه نماز مى نشست و به تسبيح و حمد و تكبير و تهليل خدا مشغول مى شد، و به پيامبر و آل او صلوات مى فرستاد تا اينكه خورشيد طلوع مى كرد.
اين سيره، درباره امامان ديگر هم نقل شده و آنان، شيعه را هم توصيه كرده اند كه فرصت خاص بين طلوع فجر و طلوع خورشيد را مغتنم بشمارند و به عبادت و ذكر بپردازند و از خواب اين موقع بپرهيزند كه خفتن در بين الطّلوعين، ناپسند است.
6. عبادت امـام عليه السلام در زندان
عَبْدُ السَّلامِ بْنُ الْهِرَوى، قالَ:
جِئْتُ إِلى بابِ الدّارِ الَّتى حُبِسَ فيها الرِّضا عليه السلامبِسَرَخْسَ وَ قَدْ قُيِّدَ عليه السلام، فَأسْتَأْذَنْتُ عَلَيْهِ السَّجّانَ، فَقالَ: لا سَبيلَ لَكَ إلَيْهِ عليه السلام، قُـلْتُ: وَلِـمَ؟ قالَ: لِأَنَّهُ رُبَّما صَلّى فى يَـوْمِهِ وَلَيْلَتِهِ أَلْفَ رَكْعَةٍ …
[عيون اخبار رضا 2: 197 ح 6]
عبدالسلام هراتى گويد: به در خانه اى كه امام رضا عليه السلام را در شهر سرخس زندانى كرده بودند آمدم، و آن حضرت آنجا گرفتار بود، از زندانبان اجازه [ملاقات] خواستم، به من گفت: كه راهى بر او ندارى، پرسيدم چرا؟ گفت: براى اينكه او بيشتر اوقات در روز و شب هزار ركعت نماز مى خواند.
اين نقل، نشان مى دهد كه در ايام حضور امام در خراسان، مدّتى در سرخس زندانى و تحت نظر بوده و بيشتر فرصت را به نماز و عبادت مى گذرانده است.
7. ختم قرآن و تدبّر در آن
عَنْ إِبْراهيمَ بْنِ الْعَبّاسِ قالَ:
كانَ الرِّضا عليه السلام يَخْتِمُ القُرانَ فى كُلِّ ثَلاثٍ، وَيَقُولُ: لَوْ أَردْتُ أَنْ أَخْتِمَهُ فى أقَلٍّ مِنْ ثَلاثٍ لَخَتَمْتُهُ وَلِكنْ ما مَرَرْتُ بِايَةٍ قَطُّ إلاّ فَكَّرْتُ فيها وَ فى أَيّ شَيْءٍ أُنْزِلَتْ وَ فى أيّ وَقْتٍ فَلِذلِكَ أَخْتِمُ ثَـلاثَةَ أَيّـامٍ.
[بحارالانوار 92: 204 ح 1]
ابراهيم بن عباس گويد: امام رضا عليه السلام در هر سه روز قرآن را ختم مى نمود و مى فرمود: اگر بخواهم آن را در كمتر از سه روز هم مى توانم تمام كنم ولكن از هيچ آيه اى نمى گذرم مگر اينكه در آن فكر و دقت مى كنم كه درباره چه موضوعى و در چه زمانى نازل شده است به همين خاطر قرآن را در مدّت سه روز تمام مى كنم.
تلاوت قرآن همواره با دقّت و تدبّر در معانى و پيام هاى كلام خدا وظيفه هر مسلمان است و هر چه بيشتر تلاوت شود، اجر و پاداش بيشترى نصيب قرآن خوان مى شود.
8. امـام عليه السلام و قرآن خوانى
قالَ رَجاءُ بْنُ ضَحّاكٍ:
وَكانَ عليه السلام يُكْثِرُ بِاللَّيْلِ فى فِراشِهِ مِنْ تِلاوَةِ الْقُرْانِ، فَإذا مَرَّ بِآيَةٍ فيها ذِكْرُ جَنَّةٍ أَوْ نارٍ بَكى وَسَأَلَ اللّه َ الجَنَّةَ وَ تَعَوَّذَ بِهِ مِنَ النّارِ.
[عيون اخبار الرضا 2: 196، بحارالانوار 49: 94]
رجاء بن ضحّاك مى گويد: امام رضـا عليه السلام شبها در بستر خود بسيار قرآن تـلاوت مى كرد، و چـون به آيه هاى بهشت و دوزخ مى رسيد، مى گريست و بهـشت را از درگاه خـدا طلب مى كرد و از آتش دوزخ به خـدا پناه مى بـرد.
از آداب قرائت قرآن، درنگ و تأمل هنگام قرائت و توجّه به مضامين آيات است. درخواست بهشت هنگام رسيدن به آيات بهشت و پناه بردن به خدا هنگام تلاوت آيات مربوط به عذاب دوزخ، از نشانه هاى اين توجّه و دقت است.
رجاء بن ضحّاك مى گويد: امام رضـا عليه السلام شبها در بستر خود بسيار قرآن تـلاوت مى كرد، و چـون به آيه هاى بهشت و دوزخ مى رسيد، مى گريست و بهـشت را از درگاه خـدا طلب مى كرد و از آتش دوزخ به خـدا پناه مى بـرد.
از آداب قرائت قرآن، درنگ و تأمل هنگام قرائت و توجّه به مضامين آيات است. درخواست بهشت هنگام رسيدن به آيات بهشت و پناه بردن به خدا هنگام تلاوت آيات مربوط به عذاب دوزخ، از نشانه هاى اين توجّه و دقت است.
9. اسـتدلال به قـرآن
إِبْراهيمُ بْنُ الْعَبّاسِ يَقُولُ:
... وَ كانَ المَامُونُ يَمْتَحِنُهُ بِالسُّؤالِ عَنْ كُلِّ شَيءٍ فيهِ، وَ كان كَلامُهُ كُلُّهُ وَ جَوابُهُ وَ تَمَثُّلُهُ اِنْتِزاعاتٍ مِنَ القُرْانِ.
[عيون اخبار الرضا 2: 193 ح 4]
ابراهيم بن عباس مى گويد: مأمون امام رضا عليه السلام را با سؤال كردن از هر چيزى امتحان مى كرد، و امام عليه السلام در حالى كه همه سخن و جواب و استشهادش قرآنى بود او را پاسخ مى داد.
اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله، قرآن شناس ترين مردم بودند و علم قرآن از سوى خدا به آنان سپرده شده بود و امّت پيامبر، خوشه چين علوم و معارف آنانند. تسلّط حضرت رضا عليه السلام به قرآن در حدّى بود كه هر سخن و جوابى را مستند به آيات قرآن مى كرد، تا راه انكار بر ديگران بسته شود. قرآن، حرف آخر و نهايى را درباره موضوعات بيان مى كند و استناد سخنان به آيات قرآن، آن را قوى تر و قابل قبول تر مى سازد.
ابراهيم بن عباس مى گويد: مأمون امام رضا عليه السلام را با سؤال كردن از هر چيزى امتحان مى كرد، و امام عليه السلام در حالى كه همه سخن و جواب و استشهادش قرآنى بود او را پاسخ مى داد.
اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله، قرآن شناس ترين مردم بودند و علم قرآن از سوى خدا به آنان سپرده شده بود و امّت پيامبر، خوشه چين علوم و معارف آنانند. تسلّط حضرت رضا عليه السلام به قرآن در حدّى بود كه هر سخن و جوابى را مستند به آيات قرآن مى كرد، تا راه انكار بر ديگران بسته شود. قرآن، حرف آخر و نهايى را درباره موضوعات بيان مى كند و استناد سخنان به آيات قرآن، آن را قوى تر و قابل قبول تر مى سازد.
10. روزه هاى امـام عليه السلام
إِبْراهيمُ بْنُ الْعبّاسِ قالَ:
كانَ الرِّضا عليه السلام كَثيرَ الصِّيامِ وَ لا يَفُوتُهُ صِيامُ ثَلاثَةِ أَيّامٍ فى الشَّهْرِ
[عيون اخبار الرضا 2: 184]
ابراهيم بن عباس گفت: امام رضا عليه السلام روزه [مستحبى] زياد مى گرفت و در هر ماه روزه سه روز (اوّل و آخر و وسط ماه) از او فوت نمى شد.
در احاديث است كه روزه اول، وسط و آخر هرماه، ثواب روزه همه آن ماه را دارد و هر كه چنين كند، «صائم الدهر» به شمار مى رود.
بخش دوم: نغمه هاى عرفانى «دعـاهاى امـام رضـا عليه السلام »
11. امام و صلوات بر محمد و آل محمد صلى الله عليه و آله
رَجاءُ بْنُ أَبى الضَّحّاكِ يَقُولُ:
وَ كانَ [الاِْمامُ الرِّضا عليه السلام] يَبْدَءُ فى دُعائِهِ بِالصَّـلاةِ عَلى مُحَـمّدٍ وَ الِهِ، وَ يُكْثِرُ مِنْ ذلِكَ فى الصَّلاةِ وَ غَيْرِها.
[عيون اخبار الرضا 2: 194 ح 5]
رجاء بن ابى ضحّاك مى گويد: امام رضا عليه السلام دعاهايش را با صلوات فرستادن بر محمد و خاندان او شروع مى كرد، و در نماز و غير آن زياد صلوات مى فرستاد.
12. دعا سلاح پيامبران عليهمالسلام
وَ عَنِ الرِّضا عليه السلام أَنَّهُ كانَ يَقُولُ لِأَصحابِهِ:
عَلَيْكُمْ بِسِلاحِ الْأَنْبِياءِ، فَقيلَ: وَ ما سِلاحُ الْأَنْبِياءِ؟ قالَ عليه السلام: الـدُّعاءُ
[مكارم الاخلاق: 270]
از امام رضا عليه السلام نقل شده كه همواره به اصحاب خود مى فرمود: بر شما باد سلاح پيامبران، از او پرسيده شد كه سلاح انبياء چيست؟ فرمود: سلاح انبياء دعا مى باشد.
سلاح، وسيله اى است كه انسان را از خطرات حفظ مى كند و دشمن را دفع مى نمايد. وسوسه هاى شيطانى، غفلت از خدا و آخرت، غرور و جهل، دشمن كمال انسان است. دعا و توجه به معبود و حاجت خواستن از او و مدد گرفتن از پروردگار، نوعى توجّه به مبدأ قدرت است و كسى كه به سلاح دعا مجهّز نباشد و از خدا غفلت كند و تكيه اش تنها بر خودش باشد، در زندگى شكست مى خورد و ناكام مى ماند.
از امام رضا عليه السلام نقل شده كه همواره به اصحاب خود مى فرمود: بر شما باد سلاح پيامبران، از او پرسيده شد كه سلاح انبياء چيست؟ فرمود: سلاح انبياء دعا مى باشد.
سلاح، وسيله اى است كه انسان را از خطرات حفظ مى كند و دشمن را دفع مى نمايد. وسوسه هاى شيطانى، غفلت از خدا و آخرت، غرور و جهل، دشمن كمال انسان است. دعا و توجه به معبود و حاجت خواستن از او و مدد گرفتن از پروردگار، نوعى توجّه به مبدأ قدرت است و كسى كه به سلاح دعا مجهّز نباشد و از خدا غفلت كند و تكيه اش تنها بر خودش باشد، در زندگى شكست مى خورد و ناكام مى ماند.
13. امام و دعا بر امام زمان عليه السلام
عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْـمانِ:
عَنْ مَوْلانا أَبى الْحَسَنِ عَلِيّ بْنِ مُوسَى الرِّضا عليه السلام: أنَّهُ كانَ يَأْمُرُ بِالدَّعاءِ لِلْحُجَّةِ صاحِبِ الزَّمانِ عليه السلام.
[بحارالانوار 95: 33 ح 4 و 332 ح 5]
از يونس بن عبدالرحمن نقل شده كه : امام على بن موسى عليهماالسلام ما را همواره به دعاء بر امام زمان عليه السلام امر مى نمود.
از وظايف ما نيز در عصر غيبت، دعا براى سلامتى و ظهور آن حضرت عليه السلام است.
14. دعاى خروج از منزل
عَن أَبى عَبدِاللّه عليه السلام، قالَ:
كانَ أَبُوجَعفَر عليه السلام إذا خَرَجَ مِنْ بَيْتِهِ يَقُول: بِسْمِ اللّه ِ خَرَجْتُ، وَبِسْمِ اللّه ِ وَلَجْتُ، وَعَلَى اللّه ِ تَوَكَّلْتُ، لاحَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّه ِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ. قالَ مُحَمَّدُ بنُ سَنانَ: فَكانَ أَبُوالحَسَنِ الرِّضا عليه السلاميَقُولُ ذلِكَ اِذا خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ.
[محاسن برقى 2: 90 ح 1238]
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: امام پنجم عليه السلام هنگامى كه از خانه اش بيرون مى رفت مى فرمود: بنام خدا، خارج شدم، و به نام او داخل مى شوم، و به خدا توكّل نمودم، هيچ قدرت و توانائى جز از ناحيه خدا نيست. محمد بن سنان مى گويد: امام رضا عليه السلام هنگام خروج از منزلش اين دعا را مى خواند.
براى يك مسلمان، در آغاز هر كارى از جمله خارج شدن از منزل، پسنديده است كه خدا را ياد كند و از او مدد بگيرد و بر او توكّل كند و توفيق بطلبد و خود را به خداوند بسپارد تا او را ايمن سازد و به كارش خير و بركت عطا كند.
15. دعاى امام پس از نماز جمعه
عَلِيُّ بْنُ إبْراهيمَ بْنِ هاشِمَ قالَ:
حَدَّثَنى ياسِرُ قَالَ: كانَ الرَّضا عليه السلام اِذا رَجَعَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ مِنَ الْجامِعِ وَقَدْ أَصابَهُ الْعَرَقُ وَ الْغُبارُ رَفَعَ يَدَيْهِ وَ قالَ: أَللّهُمَّ إِنْ كانَ فَرَجى مِمّا أَنَا فيه بِالْمَوْتِ فَعَجِّلْهُ إِلىَّ السّاعَةَ وَ لْمَ يَزَلْ مَغْمُوما مَكْروُبا، إِلى أَنْ قُبِضَ عليه السلام!
[عيون اخبار الرضا 2: 18 ح 34]
على بن ابراهيم بن هـاشم مى گويد: يـاسر براى ما نقـل كرد و گفـت: امام رضا عليه السلام هنگاميكه از نماز [پشت سر مأمون در خراسان ]به خانه بر مى گشت، در حاليكه عرق و غبار صورتش را گرفته بود دستها را بلند مى كرد و مى فرمود: بارالها! اگر رهايى من از اين تنگنا به جز با مرگم حاصل نمى شود، مرگ را بزودى سراغ من بفرست، و پيوسته غمگين و دلگير بود تا اينكه از دنيا رفت.
نماز جمعه، منصبى حكومتى است و اقامه آن حق پيشواى الهى و منصوبان از سوى رهبران دينى است. حضرت رضا عليه السلام به دليل شرايط خاص، مجبور بود در نماز جمعه اى كه به امامت مأمون برگزار مى شد شركت كند و از اينكه حق غصب شده خود را در اختيار نااهلان مى ديد، غصّه مى خورد و تحمّل آن برنامه هاى تحميلى برايش دشوار بود. از اين رو گاهى آرزوى مرگ و خلاصى از آن اوضاع داشت.
على بن ابراهيم بن هـاشم مى گويد: يـاسر براى ما نقـل كرد و گفـت: امام رضا عليه السلام هنگاميكه از نماز [پشت سر مأمون در خراسان ]به خانه بر مى گشت، در حاليكه عرق و غبار صورتش را گرفته بود دستها را بلند مى كرد و مى فرمود: بارالها! اگر رهايى من از اين تنگنا به جز با مرگم حاصل نمى شود، مرگ را بزودى سراغ من بفرست، و پيوسته غمگين و دلگير بود تا اينكه از دنيا رفت.
نماز جمعه، منصبى حكومتى است و اقامه آن حق پيشواى الهى و منصوبان از سوى رهبران دينى است. حضرت رضا عليه السلام به دليل شرايط خاص، مجبور بود در نماز جمعه اى كه به امامت مأمون برگزار مى شد شركت كند و از اينكه حق غصب شده خود را در اختيار نااهلان مى ديد، غصّه مى خورد و تحمّل آن برنامه هاى تحميلى برايش دشوار بود. از اين رو گاهى آرزوى مرگ و خلاصى از آن اوضاع داشت.
16. دعاى قنوت امـام عليه السلام
رَجاءُ بْنُ أَبى الضَّحاكِ قالَ:
كانَ قُنُوتُ الرَّضا عليه السلام فى جَميعِ صَلَواتِهِ رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ إنَّكَ أَنْتَ الْأَعَزُّ الْأَجَلُّ الْأَكْرَمُ.
[بحارالانوار 85: 200 ح 10]
رجاء بن ابى ضحّاك مى گويد: دعاى قنوت امام رضا عليه السلام در همه نمازهايش اينگونه بود. بارالها مرا ببخش و به من رحم كن و از خطاهايم آنچه را كه مى دانى بگذر، همانا تو عزيزتر و برتر و گرامى تر هستى.
17. دعاى امام هنگام قرائت سوره اخلاص
رَجاء بْن أبى الضّحّاك:
كانَ الرِّضا عليه السلام إِذا قَرَأَ «قُلْ هُو اللّه ُ أَحَدٌ» قالَ سِرّا: «أللّه ُ أَحَدٌ» فَإِذا فَرَغَ مِنْها قالَ: «كَذلِكَ اللّه ُ رَبُّنا» ثَلاثا.
[بحارالانوار 92: 347 ح 9]
رجاء بن الضحاك مى گويد: امام رضا عليه السلام هنگامى كه «قل هواللّه » مى خواند، آهسته مى گفت
[اَللّه احد] «خدا يكى است» وقتى از خواندن آن فارغ مى شد:سه بار مى فرمود: [كذلك اللّه ربّنا] خدايم اين چنين است.
سوره توحيد، اوصاف و ويژگى هاى خدا را بيان مى كند و خطاب به پيامبر است كه بگو «خدا يگانه است». از اين رو وقتى امام اين سوره را مى خواند، بعد از آيه اول، مى فرمود: «خدا يگانه است» تا به امر خدا عمل كند و چون سوره كه اوصاف خداست به پايان مى رسيد، مى فرمود: «پروردگارم چنين است» و اين، اعتراف و ايمان به خداى يگانه و بى نياز و بى فرزند را مى رساند كه در اين سوره مطرح است.
بخش سـوم: مــردان الهى «ويژگيهاى روحى امام رضا عليه السلام»
18. ادب امــام عليه السلام
اِبْراهيمُ بْنُ الْعَبّاسِ قالَ: وَ لا رَأيْتُهُ [اَبَاالحَسَنِ الرِّضا عليه السلام] شَتَمَ أَحَدا مِنْ مَواليهِ وَ مَماليكهِ قَطُّ، وَ لا رَأَيـْتـُهُ تـَفَـلَ قَـطُّ وَ لا رَأَيْتُهُ يُقَهْقِهُ فى ضِحْكِهِ بَلْ كانَ ضِحْـكُهُ التَّبسُّمَ …
[عيون اخبار الرضا 2: 197 ضمن ح 7]
ابراهيم بن عباس مى گويد: امام رضا عليه السلام را هرگز نديدم كه يكى از غلامان و خدمتكارانش را ناسزا بگويد و يا آب دهانش را به زمين انداخته و در خنده اش قهقهه نمايد بلكه خنده او تبسم بود.
دشنام دادن، آب دهان انداختن، خنده بلند و با قهقهه، نشانه هايى از بى ادبى در معاشرت است. آن حضرت، الگوى متانت و وقار و ادب بود و خنده او هم بى صدا و به صورت لبخند و تبسّم بود و با همه، حتى زير دستان و خدمتكاران هم كريمانه و بزرگوارانه برخورد مى كرد.
19. اخـلاق امـام عليه السلام
قالَ ابنُ أَبى الْحَـديدِ:
عَلِيُّ بْنُ مُوسى كانَ أَعْلَمَ النّاسِ، وَ أَسْمَى النّاسِ، وَ أَكْرَمَ النّاسِ أَخْلاقا.
[شرح نهج البلاغة 15: 291]
ابن ابى الحديد معتزلى يكى از علماى بزرگ اهل سنت مى گويد: على بن موسى الرضا عليه السلام داناترين، باسخاوت ترين و بزرگوارترين مردم از جهت اخلاق و رفتارهاى انسانى بود.
20. زهــد امـام عليه السلام
قالَ ابنُ شَهْر آشوب:
وَ لَقِيَهُ سُفْيانُ الثَّورِىُّ فى ثَوْبِ خَـزٍّ فَقــالَ: يَابْنَ رَسُولِ اللّه ِ! لَوْ لَبِسْتَ ثَوْبا أَدْنى مِنْ هذا، فَـقـالَ عليه السلام: هاتِ يَدَكَ. فَأَخَذَ بِيَدِهِ وَ أَدْخَلَ كُمَّهُ فَإِذاً تَحْتَ ذلِكَ مِسْـحٌ، فَقـالَ عليه السلام: يا سُفْيانُ! أَلْخَزُّ لِلْخَلْقِ وَالْمِسْحُ لِلْحَقِّ.
[مناقب ابن شهر آشوب 4: 360.]
ابن شهر آشوب مى گويد: سفيان ثورى امام عليه السلام را در لباس خز مشاهده كرد گفت اى فرزند پيامبر! اگر لباسى بى ارزشتر از اين مى پوشيدى [بهتر بود ]امام عليه السلام فرمود: دستت را بياور، سپس دستش را گرفت و آن را زير آستينش برد، در زير آن، لباس خشن پشمى را ملاحظه كرد امام فرمود: اى سفيان لباس خز براى مردم است و لباس خشن براى خداست.
رياكاران مردم فريب، در ظاهر خود را زاهد و پارسا نشان مى دهند، امّا اهل دنيايند. ولى مخلصان، زندگى ساده دارند، هر چند براى حفظ آبروى خود و رعايت شأن، ظاهرشان آراسته است و آن حضرت از اين دسته بودند.
بخش چهارم: روش الـهى «سيره شخصى امام رضا عليه السلام»
21. فضـل امــام عليه السلام
قالَ أبُوالْحَسَن عليه السلام:
عَلِيٌ ابنى أَكْبَرُ وُلْدى وَ أَسْمَعُهُمْ لِقَولى وَ أَطْوَعُهُمْ لأَمْرى، يَنْظُرُ مَعى فى كِتابِ الْجَفْرِ وَالْجامِعَةِ وَلَيْسَ يَنْظُرُ فيه إلاّنَبِىٌّ أَوْ وَصِىُ نَبِىٍّ.
[بحارالانوار 49 : 20 ح 25]
امام هفتم عليه السلام فرمود: پسرم على فرزند بزرگتر من و شنواترين و فرمانبرترين آنهاست، با من در كتاب «جفر» و «جامعه» نگاه مى كند، در حاليكه بغير پيامبر و وصى پيامبر كسى در آن نظر نمى كند. جفر: كتابى كه حوادث جهان توسط حضرت على و امامان ديگر در آن نوشته شده است جامعه: نام كتاب حضرت على عليه السلام مى باشد كه رمز همه علوم در آن جمع شده است و هر دو از ودائع امامت هستند.
ستايشى كه امام كاظم عليه السلام از فرزند بزرگوارش امام على بن موسى الرضا عليه السلام داشت و او را بزرگ تر، مطيع تر و داناتر از ديگر فرزندانش مى دانست، اشاره به فضايلى است كه او را شايسته امامت پس از خويش مى ساخت و انتظار داشت او را حجّت الهى بشناسند و اطاعت كنند.
22. ساده زيستى امـام عليه السلام
عَنْ أَبى عُبّادٍ، قالَ:
كانَ جُلُوسُ الرِّضا عليه السلام فى الصَّيْفِ عَلى حَصيرٍ وَ فى الشِّتاءِ عَلى مِسْحٍ، وَ لَبْسُهُ الْغَليظُ مِنَ الثِّيابِ حَتّى إِذا بَرَزَ للِنّاسِ تَزَيّنَ لَهُمْ.
[عيون اخبارالرضا 2: 192 ح1]
از ابى عباد نقل شده كه گفت: بساط امام رضا عليه السلام در تابستانها حصير و در زمستانها گليم پشمى و پوشش آن بزرگوار لباس خشن بود، و هنگامى كه براى مردم ظاهر مى شد خودش را براى آنان مى آراست.
23. مسواك نماز امـام عليه السلام
كانَ لِلرِّضا عليه السلام خَريطَةٌ فيها خَمْسُ مَساويكَ، مَكْتُوبُ عَلى كُلِّ واحِدٍ مِنْها إِسْمُ صَلاةٍ مِنَ الصَّلَواتِ الْخَمْسِ، يَسْتاكُ بِهِ عِنْدَ تِلْكَ الصَّلاةِ.
[مكارم الاخلاق : 50]
امام رضا عليه السلام ظرف پوستى مخصوصى داشت كه در آن پنج عدد مسواك بود و بر روى هر يك از آنها نام يكى از نمازهاى پنجگانه نوشته شده بود كه هنگام هر نمازى با مسواك مخصوص آن نماز، مسواك مى زد.
24. استعمال عطر و گلاب
رَوى الصُّولى عَنْ جَدّتِهِ، وَ كانَتْ تُسْأَلُ عَنْ أَمْر الرِّضا عليه السلام كَثيرا فَتَقُولُ:
ما أَذْكُرُ مِنْهُ شَيْئا إِلاّ أَنّى كُنْتُ أَراهُ يَتَبَخَّرُ بِالْعُودِ الْهِنْدى النَّى ءْ وَ يَسْتَعْمِلُ بَعَدَهُ ماءَ وَرْدٍ وَ مِسْكا…
[مكارم الاخلاق: 40]
صولى از مادر بزرگ خود روايت مى كند كه از او درباره امام رضا عليه السلام زياد سؤال مى شد و او مى گفت: چيزى از او بياد ندارم مـگر اينكه او را مى ديـدم با عود هندى روغنى بخـور مى كرد و پس از آن گلاب و مشك استعمال مى كرد.
از جلوه هاى يك زندگى با نشاط، بهره گيرى از عطر و گلاب و بوهاى خوش است كه هم روابط را گرم تر و صميمى تر مى سازد، هم بر جاذبه و محبّت مى افزايد و هم محيطى دلپذير به وجود مى آورد. عطر زدن هنگام نماز هم مستحب است. پيشوايان دينى پيوسته به عطر و آراستگى ظاهرى اهميت مى دادند و به اين سنت دينى عمل مى كردند.
صولى از مادر بزرگ خود روايت مى كند كه از او درباره امام رضا عليه السلام زياد سؤال مى شد و او مى گفت: چيزى از او بياد ندارم مـگر اينكه او را مى ديـدم با عود هندى روغنى بخـور مى كرد و پس از آن گلاب و مشك استعمال مى كرد.
از جلوه هاى يك زندگى با نشاط، بهره گيرى از عطر و گلاب و بوهاى خوش است كه هم روابط را گرم تر و صميمى تر مى سازد، هم بر جاذبه و محبّت مى افزايد و هم محيطى دلپذير به وجود مى آورد. عطر زدن هنگام نماز هم مستحب است. پيشوايان دينى پيوسته به عطر و آراستگى ظاهرى اهميت مى دادند و به اين سنت دينى عمل مى كردند.
25. حجـامت امــام عليه السلام
رَوى الْأَنْصـارِىُّ وَ قـالَ:
كانَ الرِّضا عليه السلام رُبِّما يَتَبَيَّغُهُ الدَّمُ فَاحْتَجَمَ فى جَوْفِ اللَّيْلِ.
[مكارم الاخلاق : 73]
انصارى روايت كرد و گفت: بعضى از وقتها كه خون امام رضا عليه السلام به هيجان مى آمد، در وسط شب حجامت مى گرفت.
حجامت، يكى از روش هاى درمانى براى تصفيه و تنظيم خون است و در سيره امامان ديگر هم وجود داشته است.
انصارى روايت كرد و گفت: بعضى از وقتها كه خون امام رضا عليه السلام به هيجان مى آمد، در وسط شب حجامت مى گرفت.
حجامت، يكى از روش هاى درمانى براى تصفيه و تنظيم خون است و در سيره امامان ديگر هم وجود داشته است.
26. نقش نگين امـام عليه السلام
عَنْ يُوُنسِ بْنِ عَبْدِ الرِّحْمانِ قالَ:
سَأَلْتُ أَبَاالْحَسَنِ الرِّضا عليه السلام عَنْ نَقْشِ خاتَمِهِ وَ خاتَمِ أَبيهِ؟ قــالَ عليه السلام:
نَقْشُ خاتَمى «ما شاء اللّه ُ لا قُوَّةَ إلاّ باللّه ِ » وَ نَقْشُ خاتَمِ أَبى «حَسْبِىَ اللّه ُ » وَ هُوَ الَّذى كُنْتُ أَخْتِمُ بِهِ.
[وسائل الشيعه 3: 410 ح 3]
يونس بن عبدالرحمان مى گويد: از امام رضا عليه السلامنقش نگين انگشتر خود و پدرش را پرسيدم؟ امام عليه السلام فرمود: نقش نگين انگشتر من اين است: «ما شاءَ اللّه ُ لاقُوَّةَ إلاّ باللّه ِ» آن چه را كه خـدا بخواهد آن خواهد شد و هيچ قدرتى براى غير خدا وجود ندارد و نقش نگين انگشتر پدرم «حَسْبِىَ اللّه ُ» خدايم كفايت مى كند. و آن همان انگشترى است كه با آن مهر مى زنم.
نقش نگين امامان، حالتى شعار گونه داشته و اغلب برگرفته از آيات قرآن بوده و با همان انگشتر كه چنان نقشى داشت، نامه ها را هم به عنوان امضا، مهر مى كردند.
27. انگور غذاى محبوب امام عليه السلام
رُوِىَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْجَهْمِ أَنَّهُ قالَ:
كانَ الرِّضا عليه السلام يُعْجِبُهُ الْعِنَبُ.
[بحارالانوار 49: 308]
از محمد بن جهم نقل شده كه گفته است: امام رضا عليه السلام [از ميان ميوه ها] انگور را بيشتر دوست مى داشت.
انگور، ميوه اى لذيذ با خواص بسيار است و در آيات قرآن هم يكى از ميوه هاى بهشتى به شمار آمده است.
28. امـام عليه السلام و نام خدا
قالَ الْحَرّانى:
وَ كانَ عليه السلام إذا أَرادَ أَنْ يَكْتُبَ تَذَكُّراتِ حَوائِجِهِ كَتَبَ: بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرِّحيمِ، أذْكُرُ إِنْ شاءَ اللّه ُ، ثُمَّ يَكْتُبُ مايُريدُ.
[تحف العقول: 443]
ابـن شعـبه حـرّانى مى گويد: امام رضا عليه السلام هروقت كه مى خواست نيازمندى هايش را يادداشت كند اين چنين مى نوشت: بسم اللّه الرحمن الرحيم انشاء اللّه به خاطر مى آورم. سپس هر چه را مى خواست مى نوشت.
يادداشت كردن، سبب مى شود انسان كارهاى مورد نظرش را فراموش نكند و همه را انجام دهد. اين كار، هم در برنامه هاى روزانه است، هم در كارهاى علمى و پژوهشى و خوب است كه انسان يادداشت ها را با نام خدا آغاز كند.
29. تواضع امام عليه السلام در هنگام نعمت
قالَ ابراهيمُ بْنُ الْعَبّاسِ:
كانَ الرِّضا عليه السلام، يُنْشِدُ كَثيرا: إِذا كُنْتَ فى خَيْرٍ فَلا تَغْتَرِرْبِهِ وَلكِنْ قُلِ اللّهُمَّ سَلِّمْ وَ تَمِّمْ
[عيون اخبار الرضا 2: 191 ح 9]
ابراهيم بن عباس گفت: امام رضا عليه السلام بيشتر اوقات اين شعر را زمزمه مى كرد. هنگامى كه در ناز و نعمت هستى به آن مغرور مباش، بلكه بگو خدايا نعمتت را تمام كن و سلامتى بده.
دنيا، سراى دگرگونى است و نعمت ها در معرض زوال. پس نبايد به داشته ها و نعمت ها مغرور بود و دوام نعمت را بايد از خدا طلب كرد.
فصل پنجم: اخـلاق آسمانى «سيره اجتماعى امام رضا عليه السلام»
30. برخورد امام با فرزند
حَدَّثَنا أبُوالْحُسَيْن بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبى عُبّادٍ وَ كانَ يَكْتُبُ لِلرَّضا عليه السلام :
... ما كانَ عليه السلام يَذْكُرُ مُحَمَّدا ابنَهُ إِلاّ بِكُنْيَتِهِ يَقُولُ: كَتَبَ اِلَىَّ أَبُوجَعْفَرٍ عليه السلام وَ هُوَ صَبىٌّ بِالْمَدينَةِ، فَيُـخاطِبُهُ بِالتَّـعْظيمِ وَ تَرُدُّ كُتُبَ أَبى جَعْفَرٍ عليه السلامفِى نِهايَةِ الْبَلاغَةِ وَ الْحُسْنِ.
[عيون اخبار الرضا 2: 266 ح 1]
ابوالحسين بن محمد كه كاتب امام رضا عليه السلام بود مى گويد: امام رضا عليه السلام فرزند خود امام محمد تقى عليه السلام را در حاليكه كودكى بيش در مدينه نبود، جز با كنيه اش ياد نمى كرد و مى فرمود: پسرم ابوجعفر عليه السلام به من اين چنين نوشته، و از او با تعظيم ياد مى كرد و در نهايت بلاغت و زيبائى جواب نامه هايش را پاسخ مى داد.
امام جواد عليه السلام تنها فرزند حضرت رضا عليه السلام بود و بسيار به وى علاقه داشت و مقام و علم و فضل و بركات وجودى او را مطرح مى كرد و زمينه امامت او را پس از خود فراهم مى ساخت. ياد كردنِ با كنيه «ابوجعفر» نشانه اى از اين تكريم و احترام به حضرت جواد عليه السلام بود.
31. احسان و نيكى امام عليه السلام
إِبْراهيمُ بْنُ الْعَبّاسِ قالَ:
وَ كانَ [اَبُوالْحَسَنِ الرِّضا] عليه السلام كَثيرَ الْمَعْرُوفِ وَ الصَّـدَقَةِ فى السِّـرِّ وَ أكْثَرُ ذلِكَ يَكُونُ مِنْهُ فى اللَّيالى المُظْلِمَةِ، فَمَنْ زَعَمَ أَنَّهُ رَأى مِثلَهُ فى فَضْلِهِ فَلا تُصَـدِّقُوهُ.
[بحــارالانـوار 49 : 91]
ابراهيم بن عباس مى گويد: امـام رضا عليه السلام صاحب احسان و صدقه نهانى بود و در بيشتر اوقـات در شبهاى تاريك اين عـمل را انجـام مى داد، و هر كسى گمان كند كه در فضـيلت هـمانند او را ديده است هـرگز او را تصـديق نكنـيد.
در سيره اغلب امامان، اينگونه مسائل و خيررسانى پنهانى و ناشناس به مردم و رسيدگى به نيازمندان جامعه نقل شده است و اين از مهم ترين كارهاى خداپسندانه براى يك مسلمان است و همانگونه كه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرموده و سعدى سروده است، «بنى آدم اعضاى يك پيكرند»، و بايد به هم رسيدگى كنند و در غم و شادى هم شريك گردند.
32. انفاق امــام عليه السلام
عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلاّدٍ قالَ:
كانَ أَبُوالْحَسَنِ الرِّضا عليه السلام إِذا أَكَلَ أُتِىَ بِصَحْفَةٍ فَتُوضَعُ قُرْبَ ما ئِدَتِهِ فَيَعْمِدُ إِلى أَطْيَبِ الطَّعامِ مِمـّا يُؤْتى بِهِ فَيَـأْخُذُ مِنْ كُلٍّ شَيْئا، فَيُوضَعُ فى تِلْكَ الصَّحْفَةِ، ثُمَّ يَأْمُرُبِها لِلْمَساكينِ…
[بحارالانوار 49: 97 ح 11]
معمّر بن خلاّد گويد: امام رضا عليه السلام به هنگام خوردن غذا، سينى بزرگى برايش آورده مى شد و در كنار سفره اش قرار مى گرفت، و آن حضرت از بهترين غذاهايى كه برايش آورده مى شد مقدارى بر مى گزيد و در آن مى نهاد، سپس آن را براى فقراء مى فرستاد.
اين نهايت تواضع، مردم دوستى، خير رسانى و دلسوزى براى بينوايان و محرومان است. قدرتمندان و ثروتمندان خودخواه، اغلب لذايذ و مزايا را براى خود مى خواهند، ولى اولياى الهى دوست دارند از داشته هاى خود انفاق و احسان كنند و حقوق فقرا و نيازمندان را ادا نمايند.
33. احتـرام به مـردم
عَنْ إِبْراهيمَ بْنِ الْعَبّاسِ قالَ:
ما رَأَيْتُ أَبَاالْحَسَنِ الرِّضا عليه السلام جَفا أَحَدا بِكَلِمَةٍ قَطُّ وَ لارَأَيْتُهُ قَطَعَ عَلى أَحَدٍ كَلامَهُ حَتّى يَفْرُغَ مِنْهُ وَ ما رَدَّ أَحَدا عَنْ حاجَةٍ يَقْدِرُ عَلَيْها.
[عيون اخبار الرضا 2: 197 ح 7، بحارالانوار 49: 90 ح 4]
ابراهيم بن عباس مى گويد: هرگز نديدم كه امام رضا عليه السلام با سخن خود كسى را برنجاند و سخن كسى را قطع كند، تا اينكه سخن خود را تمام بكند، و هرگز حاجت كسى را كه توان اداى آنرا داشت ردّ نمى كرد.
34. برنامه رسيدگى به امور مردم
عَنْ الصَّولِىّ قالَ:
حَدَّثَتنْى جَدَّتى ... وَ كانَ عليه السلام إِذا صَلّى الْغَداةَ، وَكانَ يُصَلّـيها فى أَوَّلِ وَقْتٍ ثُمَّ يَسْجُـدُ فَلايَرْفَعُ رَأْسَهُ إِلى أَنْ تَرْتَفِعَ الشَّمْسُ، ثُمَّ يَقُومُ فَيَجْلِسُ لِلنّاسِ أَوْ يَرْكَبُ .
[بحارالانوار 49: 90 ضمن ح 2]
از صولى روايت شده كه گفت: مادر بزرگم [كه مدّتى افختار خدمتكارى امام رضا عليه السلام نصيبش شده بود] به ما گفت: امام رضا عليه السلام پس از خواندن نماز صبح در اول وقت، سر به سجده مى گذاشت، تا هنگامى كه آفتاب بالا مى آمد، سپس براى رسيدگى به امور مردم [و بر طرف نمودن حوائج آنان] مى نشست و يا سوار شده پى كارهاى ديگر مى رفت.
بندگان خاصّ خدا، هم پيوندى استوار با خداوند دارند، هم ارتباط خوبى با بندگان. رسيدگى به مشكلات مردم و رفع نيازهاى آنان نيز از عبادتهاى بزرگ است و بايد از خدا توفيق طلبيد تا از دست ما خيرى به مردم برسد.
35.مهمان نوازى امـام عليه السلام
عُبَيْدُ بْنُ أَبى عَبْدِ اللّهِ الْبَغْدادى عَمَّنْ أَخْبَرَهُ قالَ:
نَزَلَ بَاَبى الْحَسَنِ الرِّضا عليه السلام ضَيْفٌ وَكانَ جالِسا عِنْدَهُ يُحَدِّثُهُ فى بَعْضِ اللَّيْلِ فَتَغَيَّرَ السِّراجُ، فَمَدَّ الرَّجُلُ يَدَهُ لِيُـصْلِحَهُ فَزَبَرَهُ أَبُوالْحَسَنِ عليه السلامثُـمَّ بادَرَهُ بِنَفْـسِهِ فَأَصْـلَحَهُ ثُـمَّ قـالَ عليه السلام: «إنّـا قَوْمٌ لانَسْتَخْدِمُ أَضْـيافَـنا.»
[بحارالانوار 49: 102 ح 20]
عبيد بن ابى عبداللّه بغدادى از شخصى نقل مى كند كه گفت: در محضر امام رضا عليه السلام بودم كه ميهمانى بر او وارد شد، هنگامى كه امام با ميهمان مشغول صحبت بود، شعله چراغ تغيير كرد، ميهمان دستش را دراز كرد تا آن را اصلاح كند، امام عليه السلام او را از اين كار بازداشت و خودش آن را اصلاح نمود، سپس فرمود: «ما مردمى هستيم كه ميهمانان خود را به كار نمى گماريم».
36. امـام و نصيحت زمامدار
قالَ الْمفيدُ:
كانَ الرِّضا عَلِىُّ بْنُ مُوسى عليهماالسلام يُكْثِرُ وَعْظَ الْمأَمْوُنِ إِذا خَلابِهِ وَ يُخَوِّفُهُ وَ يُقَبِّحُ لَهُ ما يَرْكَبُهُ مِنْ خِلافِهِ وَ كانَ الْمامُونُ يُظْهِرُ قَبُولَ ذلِكَ مِنْهُ وَ يُبْطِنُ كَراهِيَتَهُ وَ اسْتِثْقالَهُ.
[بحارالانوار 49: 308 ح 18]
مفيد عليه الرحمه مى گويد: امام رضا عليه السلام هنگامى كه با مأمون خلوت مى كرد او را زياد موعظه مى نمود و از خدا مى ترساند، و كارهاى خلافى را كه مرتكب مى شد تقبيح مى نمود. و مأمون در ظاهر اظهار قبول كرده و ناراحتى و سنگينى آن را پنهان نمود.
امر به معروف و نهى از منكر، خصوصا نسبت به مسؤولان و مجريان، از تكاليف سنگين است و گفتن سخن حق در برابر حكّام ستمگر جهادى بزرگ محسوب مى شود. تذكّر خصوصى به مأمون، براى آن بود كه خشم او برانگيخته نشود و موعظه امام را بهتر بپذيرد.
فصل ششم: تـنديس محـبّت «رفتار امام عليه السلام با زيردستان»
37. برخورد با خدمتگزار
نادِرُ الْخادِمُ قالَ:
كانَ أَبُوالْحَسَنِ الرِّضـا عليه السلام يَضَعُ جَوْزينَجَةَ عَلَى الْأُخْرى وَ يُناوِلُنى.
[محاسن برقى 2: 200 ح 1584]
نادر خدمتگزار امام مى گويد: امام رضا عليه السلام حلواى گردوئى را لقمه كرده و به من مى داد.
اين رفتار صميمى و متواضعانه با زيردستان و خادمان، روح برادرى و اخوّت را مى افزايد و محبّت مى آورد.
38. برخورد امام با خدمه در سر سفره
عَنْ نادِرِ الْخادِمُ قالَ:
كانَ أَبُوالْحَسَنِ عليه السلام إِذا أَكَلَ أَحَدُنا لا يَسْتَخْدِمُهُ حَتّى يَفْرُغَ مِنْ طَعامِهِ.
[كافى 6: 298 ح 11]
نادر خدمتگزار حضرت مى گويد: امام رضا عليه السلام هنگام غذا خوردن يكى از ما خدمتگزاران هيچ كارى از او نمى خواست تا اينكه از غذايش دست مى كشيد.
غلامان و خدمتگزاران نيز از نظر انسانى حق و حقوقى دارند و خصلت انسانى ايجاب مى كند كه به آنها توجّه شود. نحوه رفتار امام با خدمتگزاران و مدارا با آنان، الگوى همه مسؤولان و دولتمردانى است كه زير دستانى دارند، تا حق انسانى آنان را محترم بشمارند و به عواطف، احساسات، نيازها و استراحتشان توجه داشته باشند و فرصتى براى كارهاى شخصى و خورد و خوراك به آنان بدهند.
39. برخورد امام با زيردستان
ياسِرُ الْخادِمُ قالَ:
كانَ الرِّضا عليه السلام إِذا خَلا جَمَعَ حَشَمَهَ كُلَّهُمْ عِنْدَهُ، الصَّغيرَ وَ الْكَبيرَ، فَيُحَدِّثُهُمْ وَ يَأنِسُ بِهِمْ وَ يُؤْنِسُهُمْ، وَ كانَ عليه السلام إِذا جَلَسَ عَلَى الْمائِدَةِ لايَدَعُ صَغيرا وَ لا كبيرا، حَتّى السّائِسِ وَ الْحَجّامِ إلاّ أَقْعَدَهُ مَعَهُ عَلى ما ئِدَتِهِ.
[عيون اخبار الرضا 2: 170 و 197 ح 24، بحارالانوار 66: 351 ح 1]
ياسر خدمتگزار امام عليه السلام مى گويد: امام رضا عليه السلام هر وقت فرصت پيدا مى كرد همه خدمتگزاران را از كوچك و بزرگ دور خود جمع مى كرد، و با آنان به گفتگو بنشسته و مأنوس مى گشت، و آنان هم با او أنس پيدا مى نمودند. و هر گاه سر سفره مى نشست، از هيچكدام آنان غفلت نمى كرد، چه كوچك و چه بزرگ، حتى اصطبل دار و حجامتگر را هم كنار خودش بر سر سفره مى نشاند.
خداوند مى فرمايد: ما همه شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را قبيله قبيله و گروه گروه قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد و گرامى ترين شما نزد خدا با تقواترين شماست. (حجرات، آيه ۱۳).
40. امام و تعيين اجرت كارگر
عَنْ سُلَيْمانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرى قالَ:
كُنْتُ مَعَ الرِّضا عليه السلام فى بَعْضِ الْحاجَةِ... فَدَخَلَ اِلى دارِهِ مَعَ الْمُعَتَّبِ فَنَظَرَ إِلى غِلْمانِهِ يَعْمَلُونَ بِالطّينِ وَ إِذاً مَعَهُمْ أَسْوَدٌ لَيْسَ مِنْهُمْ... قالَ عليه السلام: قاطَعْتُمُوهُ عَلى أُجْرَتِهِ؟ فَقالوُا : لا ... فَقالَ عليه السلام: إِنّى قَدْنَهَيْتُكُمْ عَنْ مِثْلِ هذا غَيْرَ مَرَّةٍ أَنْ يَعْمَلَ مَعَكُمْ أَحَدٌ حَتّى يُقاطِعُوهُ أُجْرَتَهُ…
[كافى 5: 288 ح 1]
سليمان بن جعفر جعفرى گويد: براى انجام كارى پيش امام رضا عليه السلام رفته بودم، او با معتّب به خانه اش وارد شد، ديد غلامانش گِل كارى مى كنند و كارگر غريبى را نيز به كار گمارده اند. فرمود: آيا مزدش را تعيين كرده ايد، گفتند: نه، فرمود: چندين بار من شما را از انجام اين كار نهى نموده ام و گفته ام: هيچكس را براى كارى استخدام نكنيد مگر اينكه اجرتش را معيّن كرده باشيد.
تعيين اجرت كارگر، از بروز اختلاف پيشگيرى مى كند و وقتى پرداخت شود، راضى است. امّا بدون آن، هم اختلاف پيش مى آيد، هم فكر مى كند حق كامل او پرداخت نشده است.
منبع : چهل حديث « سیره رضوی » عليه السلام ، محمود احمدیان.