شیطان شناسی

شیطان شناسی

۱۱ بهمن ۱۳۹۳ 0

شیطان از آتش است

از آيات متعدد قرآن استفاده مى شود كه ماده اوليه شيطان "آتش" بوده است; مثلا، در آيه اى مى فرمايد: "و اذقلنا للملائكة اسجدوا لادم فسجدوا الاّ ابليس كانَ من الجنّ ففسق عن امر ربّه." (كهف:5)
چنان كه ملاحظه مى شود، اين آيه شريفه، ابليس را از جن مى داند. ابليس اسم خاص همان شيطانى است كه اغواگر حضرت آدم بود و خداى تعالى در قرآن گاهى با عنوان "ابليس" و گاهى با عنوان "شيطان" از او تعبير مى كند.

ابليس اسم خاص همان شيطانى است كه اغواگر حضرت آدم بود و خداى تعالى در قرآن گاهى با عنوان "ابليس" و گاهى با عنوان "شيطان" از او تعبير مى كند.
در هيچ آيه اى واژه "جن" بر ملائكه اطلاق نشده است، بلكه جن در قرآن نام طايفه اى از موجودات مكلّف است كه معمولا در برابر "انس" قرار گرفته است


اما چنين برداشتى خلاف ظاهر آيه شريفه است. علاوه بر آن، در هيچ آيه اى واژه "جن" بر ملائكه اطلاق نشده است، بلكه جن در قرآن نام طايفه اى از موجودات مكلّف است كه معمولا در برابر "انس" قرار گرفته; مانند: "يا معشر الجنِّ و الانس الَم يأتِكم رسلٌ منكم يقصّون عليكم آياتىوينذرونكم لقاءَ يومكم هذا"(انعام:130);از سوى ديگر، آياتى خلقت جن را از آتش مى داند: "والجانَّ خلقناه من نار السّموم" (حجر:27); "و خلق الجانّ من مارج من نار" (الرحمن: 15)
خود شيطان هم خلقت خود را از آتش مى داند، آن جا كه خداوند از او سؤال مى كند: چه چيزى مانع سجده كردن تو بر آدم شد، گفت: "انا خيرٌ منه خلقتنى من نار و خلقته من طين." (ص: 76)
اما اين كه منظور از "آتش" همين آتش معمولى است يا آتش ديگرى شبيه اين، از قرآن چيزى به دست نمى آيد.
ممكن است گفته شود: اصل معناى جنّ ستر و پوشش است و از اين رو، به جنين هم "جنين" گفته مى شود; چرا كه در پوشش رحم مادر قرار دارد و مستور است. جنيان را هم به دليل مستور بودنشان "جنّ" گويند.
به بهشت و باغ نيز "جنّت" گويند; چون تحت پوشش شاخه هاى درختان است. بر ديوانگى هم به دليل مستوربودن عقل و شكوفا نبودن آن "جنون" اطلاق مى شود.
پس با توجه به آنچه گفته شد، مى توان گفت: ملائكه هم جن هستند; زيرا مستور از چشمان هستند و به صرف اين كه قرآن مى فرمايد: كان من الجنّ ففسق عن امرِ ربّه (كهف: 50) نمى توان به وسيله آن اثبات كرد كه ابليس از فرشتگان نبوده; چرا كه ممكن است به دليل مستور بودن فرشتگان، بر ابليس هم، كه از آن ها بوده جن اطلاق شده باشد.

"و ما خلقتُ الجنَّ و الانس الاّ ليعبدون" (ذاريات: 56);
"و لقد ذرأنا لجهنم كثيراً من الجنِّ و الانس." (اعراف: 179)
بنا به قول بعضى از مفسّران، گاهى هم "جن" در برابر فرشتگان قرار گرفته است; مانند: "و يومَ نحشرهم جميعاً ثم نقولُ للملائكةِ هؤلاءِ ايّاكم كانوا يعبدون قالوا سبحانك انت وليُّنا من دونهم بل كانوا يعبدون الجنِّ." (سبا: 41) از آنچه گفته شد، جواب اين سخن هم كه "شيطان نخست فرشته بود، ولى پس از امتناع از سجده بر آدم و تمرّد از امر الهى از درگاه احديت رانده شد و به اضلال و اغواى خلق پرداخت" نيز روشن مى گردد.

 

قرآن تصريح دارد به اين كه فرشتگان نافرمانى خدا نمى كنند: "لا يعصون اللّه ما امرهم"
ممكن است توهّم شود كه ابليس نيز فرشته اى از فرشتگان الهى بوده; زيرا در بعضى از آيات مربوط به سجده فرشتگان بر آدم(عليه السلام) و امتناع ابليس از سجده بر آن حضرت، فرشتگان مستثنى منه و ابليس مستثنى قرار گرفته است. علاوه بر اين، ابليس هم نگفت من از فرشتگان نيستم تا سجده كنم وآنگهى، امام على(عليه السلام)مى فرمايد: "ما كان اللّه سبحانه ليدخل الجنة بشراً بامر اخرج به منها ملكاً"آيا ابليس از فرشتگان بود؟

پاسخ اینکه :
 اولا، قرآن تصريح دارد كه ابليس از جن است درآن جا كه مى فرمايد: "كان من الجنّ ففسق عن امر ربّه" (كهف: 50)
ثانياً، از آن جا كه ابليس مدت طولانى در بين فرشتگان بود، در زمره آن ها درآمده بود، و اين كه قرآن مى فرمايد: "و اذقلنا للملائكةِ اسجدوا لآدم فسجدوا الاّ ابليس" مى تواند از همين مقوله باشد.
ثالثا : قرآن تصريح دارد به اين كه فرشتگان نافرمانى خدا نمى كنند: "لا يعصون اللّه ما امرهم" (تحريم: 6); "لا يسبقونه بالقول و هم بامره يعملون" (انبياء:26). اما با وجود اين، به تصريح قرآن، شيطان از فرمان خدا سرپيچى كرد: "ابى واستبكر و كان من الكافرين" (بقره: 34); "كان من الجنّ ففسق عن امر ربّه" (كهف: 50); "فسجدوا الاّ ابليس ابى" (طه: 116); "الاّ ابليس ابى ان يكون مع الساجدين" (حجر: 30); "الاّ ابليس استكبرو كان من الكافرين"(ص:74); "انّ الشيطان كان للرّحمن عصّياً." (مريم: 44)
رابعاً، قرآن شيطان را داراى ذريّه مى داند، آن جا كه مى فرمايد: "واذ قلنا للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا الاّ ابليس كان من الجن ففسق عن امر ربّه افتتخذونه و ذرّيّته اولياء من دوني و هم لكم عدوٌ بئس للظالمين بدلا." (كهف: 50) اما چنين چيزى براى فرشتگان ثابت نشده است.
خامساً، قرآن مى فرمايد: ملائكه براى كسانى كه در زمين هستند از درگاه الهى طلب مغفرت و بخشش مى كنند: "و الملائكةُ يسبّحون بحمد ربّهم و يستغفرون لمن فى الارض و بالاسحار هم يستغفرون" (ذاريات: 18) و در جاى ديگر مى فرمايد: "الذين يحملون العرش و من حوله يُسبّحون بحمد ربّهم و يؤمنون به و يستغفرون للّذين آمنوا ربّنا وسعت كلّ شىء و علماً فاغفر للّذين تابوا واتّبعوا سبيلك وقهم عذاب الجحيم." (غافر: 7) ولى در آيات متعددى، شيطان را دشمن آشكار انسان مى داند و انسان را از پى روى او برحذر مى دارد: "و انّ الشيطان للانسان عدوٌ مبينٌ" (يوسف: 5); افتتخذونه و ذرّيّته اولياء من دوني و هم لكم عدّوٌ." (كهف: 50)

 

خداوند انسان را در برابر فريب ها و اغواگرى هاى شيطان بى دفاع نگذاشته، بلكه او را به نيروهاى عقلانى و وحيانى مسلّح نموده است
چرا خداوند شيطان را آفريد تا هم آدم(عليه السلام) و هم فرزندان او را فريب داده، اغوا كند؟ اگر خلق نمى كرد، مسلّماً هيچ يك از بندگان او معصيت و نافرمانى نمى كردند و به طور كلى، آدميان از شرّ او در امان بودند. پس چرا او را خلق كرد؟

فلسفه آفرينش شيطان

پاسخ اینکه :
اولا، خداوند شيطان را جبراً شيطان (به عنوان موجودى شرير و موذى) نيافريد; بلكه شيطان پس از خلقت آن قدر عبادت خدا را انجام داد كه در زمره فرشتگان قرار گرفت.
امام على(عليه السلام) در اين باره مى فرمايد: "واعتبروا بما كان من فعل اللّه بابليس اذ احبط عمله الطويل و جهده الجهيد و قد كان قد عبداللّه ستة آلاف لا يدرى امن سنى الدّنيا امّن سنى الاخرة عن كبر ساعة واحدة فمن ذا بعد ابليس يسلم عن اللّه بمثل معصيتة."
پس اين خود شيطان بود كه با اختيارات خود از امر الهى تخلف كرد و از سجده بر آدم امتناع نمود و بدين روى، مطرود رحمت الهى شد.
ثانياً، خداوند انسان را در برابر فريب ها و اغواگرى هاى شيطان بى دفاع نگذاشته، بلكه او را به نيروهاى عقلانى و وحيانى مسلّح نموده است; از يك سو، به وسيله عقل و از سوى ديگر، از طريق وحى از ترفندهاى شيطانى آگاهى پيدا كرده است.
ثالثاً، وجود شيطان براى انسان به يك لحاظ، نعمت است و نه نقمت; چرا كه خود وسيله اى براى پيشرفت و تكامل بشرى است; زيرا اگر انسان با نيروهاى مخالف و بازدارنده از صراط مستقيم به مبارزه برخيزد، مسلّماً در تربيت روح و روان و تكامل معنوى او تأثير فوق العاده اى خواهد داشت.
رابعا : يكى از سنّت هاى الهى "امتحان" است; به اين معنا كه اراده خدا بر اين تعلّق گرفته كه همه بندگانش را به انحاى گوناگون بيازمايد: "احسب النّاسُ ان يتركوا و هم لا يفتنون." (عنكبوت: 2) خلقت شيطان هم خود وسيله اى براى آزمايش انسان هاست; زيرا انسان با توجه به اين مسأله سعى مى كند با انواع مكر و حيله هاى او مبارزه كند و با كمك و استمداد از عقل و وحى الهى، در برابر انواع توطئه ها و برنامه ها و نيرنگ هاى شياطين انس و جن مقاومت كند و تسليم نشود و بدينوسيله به عالى ترين مراتب كمال و سعادت انسانى نايل شود. بله، او مى تواند با اختيار خود، اسير شعارهاى شيطانى و مغلوب هواهاى نفسانى خويش گشته، به دانى ترين مراتب حيوانى سقوط كند. و معمولا افراد بى ايمان نسبت به معاد اين چنين هستند: "و لتُصغى اليه افئدة الّذين لايؤمنون بالاخرة و ليرضوه و ليقترفوا ما هم مقترفون." (انعام:113)

نویسنده: محمدرضا حیدریان

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث