سخنرانی آیت الله میرباقری :جلسه اول، سلوک محرم ذیل دستورات امام رضا علیه السلام
۲۷ دی ۱۴۰۱ 0 صوتی و تصویریجلسه اول حسینه حضرت زهرا سلام الله علیها: سلوک محرم ذیل دستورات امام رضا علیه السلام
سفارشات امام رضا علیه السلام در خصوص مراقبه ماه محرم
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم أَجْمَعِين . امام رضا علیه السلام به ریان بن شبیب شش دستور برای ماه محرم دادند که گویا اینها دستوراتی است که در این ماه باید به آن توجه بشود. روز اول محرم وقتی خدمت حضرت رسید حضرت به او فرمودند که امروز روزی است که خدای متعال دعای زکریا را برایش مستجاب فرمود که به خدای متعال عرضه داشت «رَبِّ هَبْ لي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَميعُ الدُّعاء»(آل عمران/۳۸) از خدای متعال یک ذریه طیبه ای خواست که در روایت آمده که وقتی داستان کربلا برای حضرت زکریا گفته شد و عظمت ابتلاء نبی اکرم را متوجه شدند از خدای متعال درخواست کردند که به یک نحوی با حضرت شریک بشوند و در مصیبت حضرت شراکت داشته باشند و تقاضا کردند که خدای متعال فرزند صالحی به ایشان بدهد و علاقه ایشان را در دل این پیامبر بیاندازد و بعد هم این فرزند شبیه سیدالشهداء به شهادت برسند تا مبتلای به این مصیبت بشود و در مصیبت نبی اکرم شریک بشود و خدای متعال هم اجابت کرد.
بعد خدای متعال دستور داد «فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى »(آل عمران/۳۹) خدای متعال به او بشارت داد که فرزندی مثل یحیی را به ایشان می دهند که «نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِيًّا» در دوران سبابت و کودکی به نبوت رسید و فوق العاده بوده و شهادتی هم بسیار شبیه به شهادت سیدالشهداء علیه السلام داشت. پس این نکته اول که حضرت فرمودند امروز روزی است که «فَمَنْ صَامَ هَذَا الْيَوْمَ ثُمَّ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ كَمَا اسْتَجَابَ اللَّهُ لِزَكَرِيَّا»(1) اگر کسی امروز را روزه بگیرد و دعا کند آن دعا مستجاب می شود که شاید اشاره به همین نکته است که اگر کسی اهل این وادی بود و از خدا یک همچین درخواستی داشته باشد این درخواست به اجابت می رسد.
دوم این که حضرت به سیدالشهداء توجه دادند و فرمودند محرم شهری است که اهل جاهلیت هم حرمت این ماه را نگه می داشتند و وارد جنگ نمی شدند ولی این امت حرمت ماه و حرمت رسولشان را در نظر نگرفتند و در این ماه «لَقَدْ قَتَلُوا فِي هَذَا الشَّهْرِ ذُرِّيَّتَهُ وَ سَبَوْا نِسَاءَهُ وَ انْتَهَبُوا ثَقَلَه » ذریه حضرت را به شهادت رساندند و زنان حضرت را هم به اسارت بردند و اهل بیت حضرت را غارت کردند «فَلَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ أَبَدا».
بعد حضرت اشاره کردند به این که «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْش وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ شَبِيهُون » هجده نفر از اهل بیت حضرت به شهادت رسیدند که بر روی زمین شبیهی نداشتند «وَ لَقَدْ بَكَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ لِقَتْلِه » آسمان های هفتگانه و زمین ها در قتل حضرت گریستند «وَ لَقَدْ نَزَلَ إِلَى الْأَرْضِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ أَرْبَعَةُ آلَافٍ لِنَصْرِهِ» چهار هزار ملک برای کمک به حضرت آمدند و وقتی رسیدند که حضرت به شهادت رسیده بود «فَلَمْ يُؤْذَنْ لَهُمْ فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ إِلَى أَنْ يَقُومَ الْقَائِمُ» تا روز قیام حضرت غبارآلود و مشغول عزاداری هستند «فَيَكُونُونَ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ شِعَارُهُمْ يَا لَثَارَاتِ الْحُسَيْن » حضرت را یاری می کنند و شعار آنها هم یا لثارات الحسین است.
ملائکه مکرر برای کمک حضرت آمدند. حضرت از مدینه که بیرون آمدند در روایت است که ملائکه برای یاری حضرت آمدند و حضرت فرمودند بروید روز عاشورا بیایید. گفتند شما نگران نیستید در بین راه آسیبی به شما برسد؟ حضرت فرمودند نه، تا روز عاشورا از ناحیه دشمن آسیبی نمی رسد. بعد فوجی از ملائکه آمدند و حضرت اجازه ندادند یا فرمودند بروید اجازه بگیرید تا رفتند و برگردند عاشورا تمام شده بوده. شاید این روایت ناظر به همان است که این چهار هزار نفر تا رفتند اجازه بگیرند و بیایند، وقتی رسیدند که کار تمام شده بود و اینها دیگر مقیم هستند و از خدای متعال اجازه گرفتند و برنگشتند و در کربلا ماندند و جزو انصار امام زمان علیه السلام هستند و یک مأموریت هایی دارند.
بعد حضرت فرمودند «يَا ابْنَ شَبِيبٍ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ جَدِّيَ الْحُسَيْنُ أَمْطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَر» جدم فرمودند که وقتی سیدالشهداء به شهادت رسید آسمان خون و خاک بارید که باید در جای خودش توضیح داده بشود که گریه آسمان ها یعنی چه. این وقایع بعضی هایش جزو امور باطنی است که برای همه قابل مشاهده نبوده و بعضی هایش هم جزو امور ظاهری بوده و آشکار شده است. خیلی از حوادثی که در عاشورا نقل شده به گونه ای آشکار بوده که همه می دیدند و می فهمیدند ولی بعضی از این وقایع وقایعی است که به اهلش اختصاص داشته و اهلش متوجه می شدند. لذا بعضی از اینها خیلی شگفت به نظر می آید. اینطور نیست که یک وقایعی بوده که برای همه قابل مشاهده باشد بلکه برای آنهایی که اهل مشاهده ملکوت بودند خیلی از این وقایع دیده می شده است.
علی ای حال یک چنین اتفاقی افتاده و حضرت می فرماید ظاهرش یک پدیده خیلی آشکاری بود. بعد هم حضرت فرمودند «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ بَكَيْتَ عَلَى الْحُسَيْنِ حَتَّى تَصِيرَ دُمُوعُكَ عَلَى خَدَّيْكَ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً قَلِيلًا كَانَ أَوْ كَثِيرا» خدای متعال گناهان فراوان کوچک و بزرگ انسان را با این گریه بر سیدالشهداء مورد مغفرت قرار می دهد.
اشراف سیدالشهداء بر لشکریان و زائران خود
یک روایت فوق العاده ای از امام صادق علیه السلام نقل شده که از حضرت سوال کرد اگر الان قبر جد شما را بشکافیم آیا بدن مطهر حضرت آنجاست یا نه؟ حضرت این را هم جواب دادند و هم جواب ندادند، فرمودند که سوال خیلی سنگینی می کنی و بعد اجمالا فرمودند که وجود مقدس سیدالشهداء در محضر نبی اکرم هستند. این یک جواب اجمالی است و من این را در صدد نیستم بحث بکنم چون یک کمی هم شاید جزو اسرار باشد. بعد فرمودند «فَهُوَ حَيٌّ عِنْدَ رَبِّه »(2) ایشان در محضر پروردگار است. در یک روایتی هم آمده که حضرت در محضر نبی اکرم هستند. بعد فرمودند منتها سیدالشهداء نسبت به لشکر خودشان و شهدای رکاب خودشان و بعد نسبت به زوارشان ناظر هستند.
کانه سوالش این بود که اگر حضرت آنجا تشریف دارند، چنانچه ما برویم فایده ای دارد؟ اگر از راه دور بلند شویم و به کربلا برویم چه خاصیتی دارد؟ حضرت این سوال را جواب دادند که حضرت در یک موقف خاصی هستند و خون و جسم و روحشان هم در یک موقف خاصی است و در محضر خدا هستند. در روایات دارد که ملائکه آمدند و این خون را به عالم بالا بردند «أَشْهَدُ أَنَّ دَمَكَ سَكَنَ فِي الْخُلْد» نسبت به جسم حضرت هم همین طور است که یک موقف خاصی در عالم دارند ولی حضرت فرمودند مهم این است که حضرت از آن موقفی که در محضر رسول و خدای متعال هستند توجه خاصی به لشکر خودشان و شهدایی که در رکاب حضرت به شهادت رسیدند دارند.
یعنی اول گروهی که از آن مقام عالی تحت اشراف سیدالشهداء هستند و حضرت به آنها نظر دارند خود شهدای حضرت هستند. بعد فرمودند «وَ يَنْظُرُ إِلَى زُوَّارِهِ وَ هُوَ أَعْرَفُ بِحَالِهِمْ وَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ وَ بِدَرَجَاتِهِمْ وَ مَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ أَحَدِكُمْ بِوَلَدِه » بنابراین این زیارت رفتن یک موقف خاصی دارد و حضرت یک توجه خاصی به زوار خودشان دارند و حضرت عارف به تک تک زائرین خودشان هستند و به آنها با نامشان و نام پدرانشان و هر یک را با درجه و منزلتشان در نزد خدای متعال می شناسند. بعد حضرت فرمودند «وَ إِنَّهُ لَيَرَى مَنْ يَبْكِيه » و همه کسانی که برای حضرت گریه می کنند آنها هم مورد توجه و رویت حضرت هستند و ایشان از آن عالم به همه کسانی که برای حضرت گریه می کنند مشرف هستند «فَيَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ يَسْأَلُ آبَاءَهُ أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لَه » و هم برای کسانی که اهل بکاء و گریه هستند و هم برای آباء و اجدادشان استغفار می کنند.
در کامل الزیارات تعبیر این است که حضرت به آن کسی که بر سیدالشهداء گریه می کند خطاب می کنند «فَيَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ يَسْأَلُ أَبَاهُ الِاسْتِغْفَارَ لَهُ وَ يَقُولُ أَيُّهَا الْبَاكِي لَوْ عَلِمْتَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَكَ لَفَرِحْتَ أَكْثَرَ مِمَّا حَزِنْتَ »(3) اگر آنچه خدای متعال برای شما ذخیره می کرده را می دانستید و به آن واقف بودید بیش از این غصه ها، خوشحالی برای شما حاصل می شد. خدای متعال در این عزاداری برای شما چیزی در نظر گرفته که البته خیلی از اینها تا قیامت پنهان می ماند.
بعد فرمود «وَ إِنَّهُ لَيَسْتَغْفِرُ لَهُ مِنْ كُلِ ذَنْبٍ وَ خَطِيئَة» سیدالشهداء برای کسانی که برایشان گریه می کنند استغفار می کنند. این که اشک بر سیدالشهداء گناهان را اعم از کوچک و بزرگ تطهیر می کند شاید نکته اش همین استغفار است. علی ای حال حضرت مشرف به تک تک و یکایک زائرین و اهل مصیبتشان هستند و برای آنها استغفار و طلب مغفرت می کنند و این طبیعی است که موجب طهارت نفس انسان می شود. این به شئون حضرت خیلی معمولی است و کاملا واضح است.
جد حضرت آیت الله العظمی سیستانی یکی از علمای فوق العاده بودند که در حرم امام رضا سلام الله علیه مدفون هستند. ایشان فرموده بودند که من در خواب دیدم که وارد حرم امام رضا سلام الله علیه شدم و مثل بیداری بود و هیچ تفاوتی نداشت، فقط به جای ضریح، حضرت آنجا تشریف داشتند. آنجا یک در خواستی از امام رضا علیه السلام کردم و از حضرت خواستم که عنایتشان را نسبت به زائرین ببینم. گفتم من می دانم شما به تک تک زائرینتان عنایت و نظر دارید ولی می خواهم ببینم که چطوری به آنها لطف دارید. فرمودند در همان حال دیدم که هر زائری که وارد حرم می شود یک امام رضا علیه السلام همراهش هستند. واقعا همینطوری است و امام اشراف و احاطه دارند و با هر کسی همراه هستند و ایشان این همراهی را در این قالب دیده بود.
همه مجالس همینطور است. حضرت به همه مجالسشان اشراف و حضور دارند. این که گاهی گفته شده مثلا در موقف نور سیدالشهداء را دیدند، آن اشراف به آن مجلس است و حضرت نسبت به همه مجالسشان و نسبت به تک تک افرادی که در این مجالس می آیند مشرف هستند و توجه دارند. منتها گاهی کسی این معیت و حضور را درک می کند. البته یک نکته اینجاست که گاهی هم یک حضور خاص است و در یک محفلی امام زمان علیه السلام حاضر می شوند. ولی نسبت به همه مجالس امام مشرف هستند. این که گاهی افراد مثلا در مکاشفه و رویا این را می بینند اصلا صورتش همین است. این واقعیت جاری در عالم است و امام با مؤمنین همراه هستند و همراهی خاصی دارند. به خصوص نسبت به زائرشان و نسبت به کسی که وارد این جور مجالس می شود یک اشراف و توجه خاصی دارند.
تطهیر نفس به واسطه حزن سیدالشهداء
علی ای حال این یک نکته که حضرت دستور دادند در این ایام شما توجه به عزاداری سیدالشهداء داشته باشید و ایام خاصی هم برای عزاداری سیدالشهداء است و اگر بشود انسان یک مقداری بیشتر فراغتی حاصل کند و توجه داشته باشد و توجه باطنی به عاشورا در انسان پیدا بشود.
یکی دیگر از دستوراتی که حضرت دارند دستور به زیارت است که انسان اگر از نزدیک نتوانست از دور حضرت را زیارت کند. فرمودند «اً يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَيْكَ فَزُرِ الْحُسَيْنَ » اگر می خواهی وقتی به لقاء خدا می رسی پاک و مطهر باشی و باری از گناه روی دوشت نباشد «فَزُرِ الْحُسَيْنَ » که این زیارت انسان را تطهیر می کند. این هم روایات فراوانی دارد که به زائر سیدالشهداء گفته می شود که از اول زندگی خودت را شروع کن که نکته مهمی است. گویا آدم تطهیر می شود به طوری که انگار از مادرش متولد شده است.
نسبت به بعضی ها یک تضمین اضافه هم دارد، فرمود «غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّر»(4) آینده اش هم تضمین می شود که دیگر گناهانش مغفور است. شاید معنایش این است ما دو جور گناه داریم، یکی گناهی که مغفور است و یکی گناهی که مغفور نیست. گناهانی که مغفور هستند خدای متعال با توبه و استغفار و در نهایت با شفاعت تطهیر می کنند. ذنب غیر مغفور یک نوع شرک است. فرمود اگر کسی شرک بورزد، این دیگر مورد مغفرت الهی واقع نمی شود و این ذنب غیر مغفور است. کسی که به زیارت امام حسین علیه السلام برود و در حصن امام حسین قرار می گیرد، شیطان نمی تواند او را از وادی ایمان بیرون ببرد. اگر هم در وادی ایمان بود، گناهانش در وادی ایمان مورد مغفرت قرار می گیرد.
«مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّر» یعنی تضمین ایمان. گویا معنایش همین است که یک عده ای وقتی زیارت می روند به آنها می گویند حالا تطهیر شده اید و از این به بعد مراقبه کنید. بعضی ها هم در حصن قرار می گیرند و مطلقا از وادی ایمان بیرون نمی روند. چون ما تا در دار دنیا هستیم امکان این که شیطان ما را از وادی ایمان بیرون ببرد هست. یک عده ای وقتی زیارت می روند به نوعی زیارت می کنند که دیگر خدای متعال آنها را در حصن قرار می دهد و از وادی ایمان بیرون نمی روند. معنی این روایت شاید این باشد.
شراکت در ثواب شهیدان کربلا
دستور دیگری که حضرت دادن که مکرر در روایات آمده و دستور مهمی هم است و نباید از آن غفلت کرد این است که «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَسْكُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِيَّةَ فِي الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِيِّ فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْن » اگر می خواهی در غرفه هایی که در بهشت در جوار نبی اکرم و اهل بیت است در آنجا تو را قرار بدهند، قاتلین امام حسین علیه السلام را لعن کن که این جزو عبادات بزرگ است. در روایت یکی از اصحاب می گوید من بر امام صادق علیه السلام وارد شدم و حضرت آب نوشیدند و اشک چشمشان را فرا گرفت و قاتلان امام حسین را لعن کردند. بعد فرمودند اگر کسی لعن کند چنین و چنان ثوابی دارد.
بعد در دستور بعدی فرمودند «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ يَكُونَ لَكَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ » اگر دوست داری ثوابی مثل ثواب آنهایی که در کنار امام حسین شهید شدند را به تو بدهند و قرب آنها و مقام آنها را پیدا کنی «فَقُلْ مَتَى ذَكَرْتَهُ » هر وقت امام حسین را یاد کردید این تقاضا را از امام حسین داشته باشید که این تقاضا ان شاء الله اجابت می شود و حضرت ما را به شهدای رکاب خودشان ملحق می کنند «يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيما» به حضرت عرضه بدارید که ای کاش من هم با شهدای شما بودم و این تقاضا و تمنا را کنید تا ان شاء الله به یک تقاضای حقیقی تبدیل بشود.
چون خیلی وقتها دعاهای ما اجابت نمی شود چون دعا و درخواست نیستند. اگر با لوازمش این مطلب را به ما عرضه کنند ما نمی خواهیم. خیلی وقت ها اینطور است. آدم یک چیزی را از خدا می خواهد و بعد که دقت می کند می بیند اگر لوازمش را به او بدهند آن را نمی خواهد. اگر انسان این را تکرار کرد، به تدریج لوازمش را هم فهم می کند و به لوازمش هم ملتزم می شود. بالاخره ملحق شدن به شهدای کربلا ممکن است لوازمی داشته باشد. یک ثوابی است که به همه می دهند به محبین می دهند و آن یک مسئله دیگری است.
در روز اربعین وقتی جابر به زیارت امام حسین علیه السلام آمد به عطیه اینطوری می گوید که عطیه ما در ثواب این شهدا شریک هستیم. عطیه خیلی تعجب کرد و گفت مگر شدنی است؟ یک چنین مقامی که اینها دارند چه کسی می تواند در ثواب اینها شریک باشد؟ بعد جابر از نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرد که من از رسول خدا شنیدم که فرمود اگر کسی عمل قومی را دوست بدارد در ثواب آنها شریک است. این یک مسئله است که این هم جزو عنایت ها و بشارت های خیلی مهم است که به ما دادند.
مؤمن اینطوری است که اگر کسی موفق به عمل شد به جای این که به او حسادت بورزد عمل او را دوست می دارد و این از اوصاف مؤمن است. این وفور در نیت است که آدم عمل دیگران را دوست می دارد. مثلا خودش اهل نافله شب نیست ولی آن کسانی که اهل تهجد هستند را دوست می دارد و در حق آنها دعا می کند و در ثواب آنها شریک می شود. خودش به مقام شهادت نرسیده و خیلی هم اهل این میدان نیست ولی عمل آنها را دوست می دارد و این در ثواب آنها شریک می شود. این یک مسئله است که آدم عمل دیگران را دوست بدارد و قلبش با آنها باشد. این یک مشارکتی می آورد.
در زیارت جامعه ائمه المومنین یک فرازی دارد که به ائمه عرضه می داریم که «أَنَّا قَدْ شَارَكْنَا أَوْلِيَاءَكُمْ وَ أَنْصَارَكُمُ الْمُتَقَدِّمِينَ فِي إِرَاقَةِ دِمَاءِ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ وَ قَتَلَةِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ سَيِّدِ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ يَوْمَ كَرْبَلَاءَ بِالنِّيَّاتِ وَ الْقُلُوبِ وَ التَّأَسُّفِ عَلَى فَوْتِ تِلْكَ الْمَوَاقِفِ الَّتِي حَضَرُوا لِنُصْرَتِكُم » که ما با کسانی که با قتله شما می جنگیدند شریک هستیم. این ثواب فوق العاده ای است. در روایتی حضرت فرمود اگر کسی منتظر ظهور امام زمان باشد ثواب شهادت در رکاب حضرت را به او می دهند. اگر کسی در رکاب حضرت به شهادت برسد این شهادت ویژه ای است که دو ثواب می برد و اگر کسی دشمنان حضرت را بکشد ثواب بیست شهید را به او می دهند. این ثواب فوق العاده ای است و کار هرکسی نیست.
ما با آنهایی که خون دشمنان شما را در جمل و صفین و نهروان و عاشورا ریختند مشارک هستیم نیت ما هم این است که اگر آن وقت بودیم در کنار شما بودیم. قلب ما با آنهاست و ما متأسف و غصه دار هستیم که چرا آن فرصت ها را از دست دادیم و نبودیم و آن مواقف از ما فوت شده است. این مشارکت در ثواب می آورد. این یک چیز است ولی در اینجا به نظر می آید یک امر ویژه ای است که اگر «إِنْ سَرَّكَ أَنْ يَكُونَ لَكَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ » این یک بشارت بزرگی است که حضرت باب شفاعتش گسترده است و همه کسانی که تمنای حضور در نصرت حضرت را داشته باشند به ثواب شهدای حضرت می رسند. البته شهدای حضرت هم یک درجه ندارند و درجاتشان متفاوت است ولی این به اندازه این تمنایی که در وجودش شکل می گیرد در آن ثواب شریک می شود.
لذا امام رضا فرمودند هر وقت یاد امام حسین کردی بگو «يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيما» ای کاش من با شهدای شما بودم و به آن فوز عظیم و ثواب عظیم دست پیدا می کردم. اگر کسی به این برسد ان شاء الله امید است که خدای متعال کمک کند و بتواند در ثواب شهدای سیدالشهداء غیر از این که شریک می شود به مثل آن ثواب به برکت امام حسین برسد. تقاضا از امام حسین است و پیداست حضرت این آدم را به شهداء ملحق می کنند. البته لوازم هم دارد و اگر کسی دائما اهل این درخواست از سیدالشهداء بود کم کم به یک نقطه ای می رسد که به لوازمش هم ملتزم می شود و راضی می شود. آن وقت ممکن است اتفاقاتی هم برایش پیش بیاید ولی به آن ثواب ها می رسد.
گره خوردن تعلقات انسان با امام
بعد حضرت یک جمله آخر فرمودند که این هم جمله خیلی مهمی است «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ مَعَنَا فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَان » اگر می خواهی با ما در درجات عالی بهشت باشی این چند کار را انجام بده؛ «فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا» شادی و غصه های خودت را با ما همراه کن. یکی از چیزهایی که ما باید در تهذیب تلاش کنیم و کنترل کنیم غصه ها و شادی های ماست. آدم ها بزرگی شان به اندازه بزرگی غصه ها و خوشحالی هایشان است. اگر می خواهید ببینید آدم چقدر بزرگ است ببینید برای چه چیزی غصه می خورد. اگر کسی کفشش پاره می شود یا کیفش گم می شود و غصه می خورد اندازه اش همینقدر است.
این است که گفتند مؤمن به یک نقطه ای می رسد که هرچه در این مسیر برایش پیش می آید «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ»(حدید/۲۳) آنهایی که سرشان را به خدا سپردند و در مسیر مسابقه در راه خدا هستند آنها در یک نقطه ای هستند که این اتفاقات نه خوشحالشان می کند و نه آن حوادث آنها را غصه دار می کند و زاهد و فارغ می شوند. این غصه ها علامت تعلقات انسان است.
البته بنا نیست که ما غصه نداشته باشیم، این که شدنی نیست. ما همگی در معرض نشاط و غصه و حزن هستیم. حتی اولیاء خدا هم که «فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون »(بقره/۳۸) شاید یک مقاماتی از حزن و خوف را دارند که این حزن و خوف ما را ندارند و آن در جای خودش است. علی ای حال لااقل تا آدم به آن مقام نرسیده که حتما حزن و خوف در وجودش است و لذا انسان باید تلاش کند که این غصه ها و خوشحالی های خودش را تهذیب کند و برای هرچیزی خوشحال نشود و برای هرچیزی غصه نخورد.
این هم یک عواملی دارد و ساده نیست که آدم در خوف و حزن و غصه هایش تهذیب بشود و غصه هایش خاص بشود «سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِه »(حدید/۲۱) می فرماید که در فرصت دنیا اهل سرعت و سبقت باشید و مواظب باشید که فرصت دنیا را از دست ندهید و برای رسیدن به آن مقامات مسابقه بدهید و لهو و لعب و زینت و تفاخر و تکاثر شما را مشغول نکند. اگر این طوری شوید و اهل این مسابقه شوید، برای آنهایی که به خدا و انبیاء ایمان دارند این بهشت برایشان آماده است. به طرف این بهشت شما از دیگران سبقت بگیرید. در حرکت به سمت این بهشت سعی کنید نفر اول باشید و در این وادی هم همه می توانند نفر اول باشند و در این تزاحم نیست «ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيم » این بهشتی است که از فضل عظیم خداست و خدا روزی آنها می کند.
بعد می فرماید هر مصیبتی در این راه به شما می رسد حوادثی است که خدای متعال برایتان تدبیر کرده و قبل از این که به شما برسد در یک کتابی ثبت شده است، چه حادثه شخصی باشد و چه اجتماعی یا طبیعی باشد «ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسير * لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُم » آدم اگر به این نقطه رسید و اهل سبقت در راه خدا شد و این جلوه های مختلف دنیا که برای ادوار مختلف عمر انسان است اعم از زینت و لهو و لعب و تفاخر و تکاثر، این پنج چیز آنها را زمین گیر نمی کند.
این انسان ها بعد از این مرحله باید توجه داشته باشند که حوادث راه را خدا برای شما تدبیر می کند و این حوادث در یک کتابی ثبت شده و اینها لوازم راه هستند. شما که اهل مسابقه شده اید، در این مسیر مسابقه حادثه برایتان پیش می آید و خدای متعال حوادث را تنظیم می کند. خدای متعال است که امور را با شما تنظیم می کند که به مقصد برسید. حوادث راه کمک کار آنهاست؛ چه خوشی باشد و چه سختی باشد.
شیطان جلوه های مختلفی درست می کند و انسان را رها هم نمی کند. در کودکی و پیری هم تکاثر و تفاخر است و ما را رها نمی کند. اگر کسی این کیدهای شیطان و جلوه های دنیا زمین گیرش نکرد و در فرصت دنیا اهل مسابقه بود، کسانی که وارد وادی مسابقه می شوند خدای متعال امورشان را تنظیم می کند و اینها مشغول مسابقه هستند و تمام تلاششان این است که نفر اولی باشند که به سمت این فضل خدا حرکت می کنند و بر بقیه سبقت در این فضل می گیرند. اینهایی که سر و کارشان با خدای متعال است و مشغول به مسابقه در رسیدن به این فضل هستند، امور اینها را خدای متعال تنظیم می کند و وقایع بر اساس کتاب الهی به آنها می رسد.
اگر به این توجه کردند دیگر این حزن و غصه ها و شادی های سبک از آنها برداشته می شود. اگر امکانی به آنها می دهند سرخوش به آن امکان نمی شود و این را یک نعمتی می داند که باید در این مسیر خرجش کند و حواسش جمع باشد که این مسیر سبقت است. امکانات را که می دهند باید به سرعت در راه خدا بدهی. حوادث سختی هم که پیش می آید باز جزو حوادثی است که مرکب راه ماست و لذا اسیر این خوشی ها و غصه ها نمی شوند.
پس ما باید به یک نقطه ای برسیم که نسبت به این شادی ها و غصه ها فارغ بشویم. اگر فارغ شدیم، یک شادی های برتری به سراغ ما می آید که آنها دیگر مرکب سلوک هستند. این شادی ها و غصه ها مانع حرکت هستند و اهل سبقت در راه خدا از همه چیز فارغ هستند. حتی امام سجاد علیه السلام به یزید وقتی این آیه را خواند «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ»(شوری/۳۰) این حادثه ای که برای شما پیش آمده خودتان گناه کار بودید، حضرت فرمود این آیه مربوط به ما نیست، تو برای ما قرآن نخوان، آیه ما این است «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم » ما مثل شما نیستیم که غصه بخوریم. ما هیچ غصه ای نداریم و این حوادث موجب اندوه ما نمی شود.
بنابراین یک غصه ای است که این غصه مزاحم و مانع است. کسانی که در راه خدا مسابقه می دهند باید از او فارغ بشوند و الا زمین گیرشان می کند. یک روز خوشحال است و یک روز غصه می خورد و فرصت تمام می شود و دیگر وقتی برای راه خدا و برای حرکت در راه خدا نمی ماند. این همان مقام زهد است. ولی اینها تازه وارد یک وادی حزن و سرور دیگری می شوند و آن حزن دیگر مزاحم راه نیست. آن حزن انسان را در راه خدا کمک می کند. آن حزنی است که اولیاء خدا و معصومین دارند. انسان اگر غصه هایش به غصه های امام زمان گره خورد این غصه ها مرکب سلوک انسان است که مهمترین آن همین حزن عاشورایی است. این غصه از جنس آن غصه هایی نیست که به ما گفتند غصه نخورید.
لذا غصه اهل بیت هم ممکن است برای یک چیز بالاتری در عاشورا باشد. حضرت فرمود غصه های ما یک چیز دیگری است. ولی در عین حال انسان باید به یک نقطه ای برسد که حزن و شادی اش تابع امام باشد و از آن عالم بیاید. آن حزن و شادی ها حزن و شادی هایی هستند که آدم را رشد می دهند و مرکب سلوک انسان هستند؛ مثل گریه بر سیدالشهداء.
لذا امام صادق علیه السلام به مسمع کردین وقتی فرمودند که به زیارت جد ما می روی یا نه؟ گفت آقا من سرشناس هستم و معذور هستم، چون اگر بروم بنی امیه من را مؤاخذه می کنند. فرمود آیا یاد جد ما می کنی و بر مصیبت هایش اشک می ریزی؟ گفت بله یاد می کنم و اشک می ریزم، گاهی حالم دگرگون می شود و خورد و خوراکم تعطیل می شود و احوالم عوض می شود به نحوی که همه اهل منزل می فهمند که اوضاع من اوضاع عادی نیست. حضرت تشویقش کردند و فرمودند تو از کسانی هستی که «يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا»(5) بعد حضرت یک بشارت های بزرگی به او دادند و عالم آخرت را توصیف کردند و حوض کوثر و ورود بر حوض کوثر را برایش شرح دادند و فرمودند آن وقت می فهمی چه پاداش عظیمی است.
حضرت فرمودند که اگر می خواهید که در بهشت با ما باشی، کاری بکن که غصه هایت تابع غصه های ما و شادی هایت تابع شادی های ما باشد و آن چیزی که ما را خوشحال می کند تو را خوشحال کند و آن چیزی که ما را غصه دار می کند تو را غصه دار کند. اگر در کسی این امر شکل گرفت نتیجه اش این است که در همراهی با امام خودش در بهشت قرار می گیرد و این معیت در آن درجات روزی کسانی است که «يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا» که یکی از مهمترین آنها حزن بر سیدالشهداست. اینکه امام سجاد علیه السلام 35 سال گریه می کردند برای همین است. حضرت می گفت هر وقت یاد آن صحنه ها می کنم اشک روی من را فشار می دهد و این غصه دائمی حضرت بود و اصلا از دل حضرت دور نمی شد. این گریه دائمی حضرت علامت این است که این حزن در وجود حضرت دوام دارد.
لذا آنهایی که حزنشان تابع حزن حضرت می شود در این امور مثل عاشورا غصه می خورند. این جمله امام رضا هم معنایش همین است «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ » من نمی گویم گریه نکن اما گریه هایتان فاخر باشد. اگر می خواهی گریه کنی برای امام حسین گریه کن و برای کمترش گریه نکن. هر وقت خواستی گریه کنی گریه بر این امر جایز است و برای غیر از او گریه کردن روا نیست.
بعد هم یک جمله فرمودند «وَ عَلَيْكَ بِوَلَايَتِنَا» سعی کن ولایت که شاید در اینجا مقصود عمدتا محبت است، محبت ما را به دست بیاوری و به ما تولی پیدا کنی. «فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَهُ يَوْمَ الْقِيَامَة» ولو که آدم ممکن است به یک سنگی متمسک بشود و آخرت با آن محشور شود و آدم با آن چیزی است که به او متولی است. ممکن است آدم به یک بتی متولی باشد، ممکن است به یک طاغوتی متولی باشد و ممکن است متولی به امام الهی باشد. اگر متولی به ما شوید حشرتان با ماست. این دیگر نقطه آخر بود.
حضرت فرمودند اگر می خواهید با ما محشور باشید فرصتش همین فرصت محرم است. از دل عزاداری سیدالشهداء تولی و تبری بیرون می آید و این است که آدم تهذیب می شود و هم تولی و هم تبری انسان را اصلاح می کند. آغازش هم از همین حزن و بکاء شروع می شود.
پی نوشت ها:
(1) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 129
(2) كامل الزيارات، النص، ص: 329
(3) كامل الزيارات، النص، ص: 103
(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 4، ص: 582
(5) كامل الزيارات، النص، ص: 101
*متن بالا سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 19 مرداد ماه 1400 است، که به مناسبت ماه محرم در حسینیه حضرت زهرا سلام الله علیها ایراد فرمودند.