سخنرانی آیت الله میرباقری :جلسه سوم، امام آگاه به غیب عالم و موانع همراهی با ایشان در دوران غیبت
۲۷ دی ۱۴۰۱ 0 صوتی و تصویریجلسه سوم حسینه حضرت زهرا سلام الله علیها: امام آگاه به غیب عالم و موانع همراهی با ایشان در دوران غیبت
علت فرصت دادن خدای متعال
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم أَجْمَعِين . وجود مقدس امام زمان علیه السلام هدایت و امامتی که انجام می دهند و طرحی که در هدایت دارند دو بخش دارد که یک بخشش در دوران غیبت است و یک بخش هم در دوران ظهور است. در دوران غیبت که امام امامت می کنند اگر کسی یک نگاهی به پشت سر و به این فراز و فرودهایی که در طول دوازده قرن بعد از غیبت امام زمان بیاندازد کاملا پیداست که یک دست هدایتی این جامعه را پیش می برده است. در واقع یک مراقبه ای و یک هدایت و امامتی بوده و این غیبت معنایش ترک امامت نیست بلکه معنایش این است که امام علیه السلام امامت می کنند اما این امامت در پرده غیبت است.
حکمت غیبت را هم به ما فرمودند که «لِأَمْرٍ لَمْ يُؤْذَنْ لَنَا فِي كَشْفِه »(1) به ما اجازه ندادند که تا قبل از وقت ظهور آن را اظهار کنیم حتی بعد از ظهور هم خیلی از اسرار غیبت امام زمان علیه السلام هم معین نخواهد شد. در این دورانی که امام علیه السلام با غیبت طرح امامت خود را جلو می برند اتفاقاتی که می افتد در روایات ما آمده که یکی تمییز و تمحیص است. در سنت تمییز و تمحیص خدای متعال صفوف را از یکدیگر جدا می کند که هم باید مؤمنین خالص بشوند و هم باید صف ها جدا بشوند. یکی سنت تمییز است که در طول غیبت با امتحاناتی که پیش می آید جریان نفاق و جریان شرک و کفر از جریان ایمان جدا می شود و مؤمنین فاصله پیدا می کنند. یکی هم تمحیص است که خالص شدن است و ایمان مؤمنین باید خلوص پیدا کند و به مرحله کمال خودش برسد.
در باب تمییز یک آیه شریفه ای است که سحر عاشورا این آیه را تلاوت می کردند و به عاشورا تطبیق می کردند «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهين »(آل عمران/۱۷۸) آنها که کفر ورزیدند گمان نکنند که برای آنها خیری است. این مهلتی که ما به آنها می دهیم مهلتی است که برای ازدیاد اثم است. خدای متعال یک مهلتی به کفار می دهد و می فرماید این مهلت برای این نیست که اینها به خیر برسند، ما به کسانی که کفر می ورزند فرصت میدهیم و فرصت برای این است که آنچه در درونشان است را آشکار کنند.
خدای متعال فرصتی که می دهد برای این نیست که کسی گناه بکند، خدای متعال طالب گناه نیست. خیلی وقت ها خدای متعال به امری اذن می دهد در حالی که راضی نیست و اذن به گناه می دهد. وقتی کسی قصد گناه می کند اگر خدای متعال اذن ندهد که آن گناه واقع نمی شود ولی راضی به گناه نیست. معنی اختیار همین است. خدای متعال اگر به ما در عالم اختیار داد در واقع امتحان و ابتلاء نسبت به آن چیزی است که ما انتخاب می کنیم. بنابراین اگر گفته شده «لِيَزْدادُوا إِثْماً» نه این که خدای متعال گناه را دوست می دارد و می خواهد گناه اتفاق بیافتد بلکه این مهلت برای این است که با انتخابی که می کنند این مسیر باطل خود را پیش ببرند و این باطل را به قله خودش و به نقطه اوج خودش برسانند. این مهلتی که به آنها داده می شود برای این است که آنها فرصت داشته باشند که طرح خودشان و شرشان را به آخر برسانند.
این مهلت برای چیست؟ خدای متعال در آیه بعد می فرماید «ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ»(آل عمران/۱۷۹) خدای متعال کار را رها نمی کند تا این که خبیث و طیب را از هم جدا کند. واقعا در امت نبی اکرم همه ادعای اسلام داشتند. در این صحنه هایی که ابتلائات سنگین پیش آمد معلوم شد چه کسی مؤمن است و چه کسی مؤمن نیست. وقتی عاشورا برپا می شود معلوم می شود چه کسانی واقعا مسلمان هستند و خبیث و طیب در صحنه عاشورا از هم جدا می شوند. ضحاک مشرقی نقل می کند که حضرت سحر عاشورا این آیات را تلاوت می کردند. یکی از فرماندهان لشکر دشمن وقتی عبور کرد حضرت این آیه را می خواندند و او صدایش را بلند کرد و گفت ما آن طیبینی هستیم که خدا می خواهد ما را از شما خبیث ها جدا کند که بریر جوابش را داد و گفت شما خیال می کنید پاک هستید و امام حسین ناپاک است؟!
بنابراین کأنه حضرت می خواهند بگویند عاشورا برای این است که این صف ها باید از هم جدا بشود. در عاشوراست که همراهان سیدالشهداء از غیر همراهان جدا می شوند. آنهایی که اهل سرعت و سبقت هستند با آنهایی که اهل دنیا هستند از هم جدا می شوند. در این طول غیبت و فرصتی که در دوران غیبت داده می شود، واقعا کفر به نقطه اوج خودش می رسد و دستگاه شیطان سراسر عالم ارض را مملو از جور و فساد می کند و ترازوها در عالم تغییر می کند و با موازین آنها همه چیز سنجیده می شود. وقتی موازین عوض شد ابتلاء حاصل می شود. بنابراین این فرصتی که به آنها داده می شود برای تمییز و تمحیص است و خدای متعال صف مؤمنین را خالص می کند و از هم جدا می کند.
توجه به غیب در صحنه های مختلف
خدای متعال می فرماید «وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهين »(آل عمران/178) تلقی هم نشود که این فرصتی که به آنها می دهند برایشان به خیر می رسد، اینطور نیست بلکه بهره آنها عذاب مهین است و بهره ای که از این فرصت ها و املاء الهی می برند این است که به یک رنج و عذابی منتهی می شوند که آن رنج و عذاب همراه با خواری است. بعد خدای متعال می فرماید «ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْب »(آل عمران/۱۷۹) این فرصت هایی که به کفار داده می شود و این صحنه های سختی که پیش می آید صحنه جداسازی است و یک پشت پرده ای دارد که دست شما نیست و بنا نیست خدای متعال شما را با غیب آشنا بکند. آن غیب اسرار الهی است که این اسرار هم فقط دست انبیاء الهی است.
عاشورا و طول غیبت پشت صحنه دارد و این فرصتی که به کفار داده می شود پشت صحنه دارد. فقط روی صحنه را نگاه نکنید که آنها به حسب ظاهر به قدرت می رسند و حکومت می کنند و در دنیا امکانات در اختیارشان است و فرصت پیدا می کنند. این روی صحنه است و یک پشت صحنه ای هم دارد که آن پشت صحنه بر شما پوشیده است. در یک کلمه این فرصت تمییز است. باید پاک و ناپاک ها از هم در این فرصت ها و در این امتحان ها جدا بشوند و در این طول غیبت از یکدیگر سوا می شوند ولی خدای متعال انبیائی فرستاده که آنها را با پشت پرده آشنا کرده «وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاء» آن کسانی را که بخواهد برای رسالت برمیگزیند و بعد آنها را بر پشت صحنه ها به اندازه مأموریتی که دارند آگاه می کند و خیلی وقت ها هم تا آخر صحنه را می بینند.
خدای متعال وقتی به موسای کلیم می فرماید که بنی اسرائیل را پشت دریا ببر و دریا را هم باز کن «وَ اتْرُكِ الْبَحْرَ رَهْواً»(دخان/۲۴) دریا را رها کن و آن را نبند «إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُون »(دخان/۲۴) لشکر فرعون باید بیایند و در دریا غرق بشوند. موسای کلیم می داند لشکرش را کجا می برد اما به قومش که نمی گوید من یک مأموریتی دارم و دریا را بناست باز کنم. وقتی لشکر مجهز فرعون قریب به یک میلیون نفر حرکت می کنند و می آیند و با این پانصد شش هزار نفری که پشت دریا هستند مواجه می شوند «فَلَمَّا تَراءَا الْجَمْعانِ قالَ أَصْحابُ مُوسى إِنَّا لَمُدْرَكُون »(شعراء/۶۱) اینجای کار اصحاب حضرت موسی تردید می کنند و می گویند کار تمام شد و ما را پشت دریا آوردی.
بنا نیست حضرت موسی به آنها پشت صحنه را بگوید ولی خدای متعال آن پشت صحنه را به موسای کلیم نشان می دهد «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَدا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول »(جن/۲۶-۲۷) عالم غیب اوست و کسی را عالم به این غیب نمی کند الا آن کسی را که می خواهد مأموریتی به او بدهد و برای رسالتی او را می فرستد و به اندازه ای که رسالت دارد باید پشت صحنه ها را هم ببیند. در آن آیه شریفه است که وقتی پیامبر را می فرستد و پرده های غیب را برای پیامبر کنار می زند «فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدا»(جن/۲۷) به تعبیر بعضی گفتند این وحی قرنطینه می شود و محافظانی از پیش رو و پشت سر مراقبه می کنند که شیاطین نزدیک نشوند و استراق نکنند.
چون آنها این کار را می کردند و استراق می کردند که یک جوری آن اخبار آسمانی که می آید به دست آنها هم برسد و گاهی یک سرقت هایی می کردند که در روایات دارد آن را با باطل قاطی می کردند و خیلی از علومی هم که در دست دشمنان است از همانجاست و اینها استراق سمع می کردند. راه این با بعثت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بسته شد. علی ای حال این غیب در اختیار انبیاء قرار می گیرد. پس این فرصتی که به کفار داده می شود خیری در آن نیست و آنها بهره ای از این نمی برند. فرصت به آنها می دهیم اما در این فرصت تنها کاری که می کنند این است که شرشان افزوده می شود و بدی خودشان را به اوج می رسانند.
وظیفه مؤمنین، همراهی با امام
این سنتی که خدای متعال دارد سنت تمییز است و در همین فرصت و در این دوران غیبت صف ها از هم جدا می شوند و این جزو پرده های غیب است و دست شما نیست که پشت صحنه را ببینید که چه اتفاقی می افتد. این یک غیبی دارد که این غیب دست خدای متعال است و در اختیار انبیائش قرار می دهد. شما لازم نیست به آن غیب برسید و نمی توانید هم برسید «وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِه »(آل عمران/۱۷۹) شما به خدا و رسول ایمان بیاورید و با او راه بروید «وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظيم »(آل عمران/۱۷۹) شما باید ایمان بیاورید و این ایمان را با تقوا همراه کنید و به پیامبر ایمان بیاورید و باور کنید که این پیامبر خداست و از طرف خدا یک طرحی دارد و پشت صحنه ها را می بیند و شما باید با او همراه بشوید.
تقوا یعنی همراه شدن «اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين »(توبه/119) هم به او ایمان بیاورید و هم بعد از ایمان با او همراه بشوید که اگر همراه شوید «فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظيم » به آن پاداشی که خدای متعال برایتان در نظر گرفته می رسید. پس این فرصت هایی که در عصر غیبت داده می شود فرصت تمییز و تمحیص و مزایله است. حتی اگر مؤمنی در نسل ها باشد حضرت از آن مؤمن هم نمی گذرد و باید تزایل پیدا بشود. حضرت نوح وقتی علیه قوم خود نفرین می کند که خدای متعال بساط اینها را جمع کن که دیگر در نسلشان هم مؤمنی نیست و امیدی در نسلشان نیست و به همین خاطر نفرین می کنند و می فرمایند «وَ لا يَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً كَفَّارا»(نوح/۲۷) اینها دیگر نسلشان هم نسل به درد بخوری نیست و خدای متعال اجازه می دهد و آن داستان طوفان حضرت نوح پیش می آید و الا اگر یک نفر پاکی در نسل اینها هم باشد حضرت فرصت می دهند تا این تزایل حاصل بشود.
این آیه شریفه تأویل به امام زمان شده «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَليما»(فتح/۲۵) ظاهرش راجع به داستان صلح حدیبیه است که اگر مؤمنین با کفار در مکه مخلوط نبودند و تزایل شده بود ما بساط کفار را زودتر جمع می کردیم. این دو سال مهلتی که داده شد بین صلح حدیبیه تا فتح مکه برای این تزایل است و برای این است که مؤمنین از دست نروند. کار نبی اکرم اینطوری است و توام با رحمت است. حتی اگر یک مؤمنی در مکه است راضی نیستند که این طرح از دست برود و یک جوری این طرح را پیچ می دهند که آن مؤمنین هم جدا بشوند. نسبت به امام زمان علیه السلام هم اینطوری است. یک علت طول غیبت در روایات همین تزایل نسل ها است. اگر یک مؤمنی هم در نسل باشد حضرت از او نمی گذرند. بنابراین تمییز و تمحیص و تزایل و تراکم است.
«وَ يَجْعَلَ الْخَبيثَ بَعْضَهُ عَلى بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَميعاً فَيَجْعَلَهُ في جَهَنَّم »(انفال/۳۷) این تجمع جبهه کفار در یک جا و هم افزایی شان همه از ابتلائات و امتحانات دوران غیبت است. این تدبیرهای خدای متعال یک پشت پرده ای دارد که اسرار غیبش هم در محضر خدا و اولیاء الهی است که یک مأموریتی دارند. وجود مقدس امام عصر به دقت عالم را پیش می برند و پشت صحنه ها دست ایشان است و اسرار الهی را می دانند. امیرالمؤمنین فرمودند که اگر من به معاویه مهلت می دهم و اگر بساطش را جمع می کنم به خاطر این است که «وَ لَكِنَّا لِلَّهِ خُزَّانٌ لَا عَلَى ذَهَبٍ وَ لَا فِضَّةٍ وَ لَا إِنْكَارَ عَلَى أَسْرَارِ تَدْبِيرِ اللَّه »(2) اسرار تدبیر الهی پیش ماست و ما می دانیم چرا باید دولت بنی امیه سر پا باشند و تا کی باید سر پا باشند.
لذا ائمه علیهم السلام مکرر می فرمودند که عجله نکنید. حضرت پشت پرده را می دانند و براساس اسرار پشت پرده تحمل می کنند و صبر می کنند و عالم را جلو می برند. اینطور نیست که دشمنان دارند شیطنت می کنند و حضرت دارند تماشا می کنند، اصلا اینطوری نیست و حضرت دائما در مقابل برنامه آنها برنامه دارند و کار عالم را پیش می برند. در طرح امام زمان یک فرصتی هم به کفار داده می شود که این برای آن ها فرصت ازدیاد اثم و فرصت تراکم است و خبائث با همدیگر جمع می شوند. از این طرف هم فرصت تمییز و جداسازی است و حضرت در دوران غیبت با ابتلائات سنگین به تدریج صف ها را جدا می کنند و در این تمییز و جدا کردن ها یک تمحیصی هم اتفاق می افتد و جبهه مومنین هم به یک نقطه خلوصی می رسند و مؤمنین پاک تر و کامل تر می شوند.
طول أَمَد مانع همراهی با طرح امام
حضرت فرمودند فرزند من غیبت طولانی دارد. ائمه و وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم این را مکرر می فرمودند و از قبل شیعه را آماده کردند که شما باید یک غیبت طولانی را پشت سر بگذارید تا به دوران فتح و پیروزی و ظفر برسید. لذا آفت این دوران غیبت هم استعجال و طول أمد است که در آیات قرآن مفصل از آن بحث شده که یک آفت طول أمد است که فرصت در نگاه ما طولانی بشود و به نظرمان بیاید که خیلی طول کشید یا آن وعده ای که به ما دادند خیلی دور از دسترس است. معنی طول أمد همین است که انسان احساس کند که تا ظهور امام زمان اتفاق بیافتد چقدر طول می کشد. اگر کسی اینطور احساس کرد مبتلا به طول أمد شده و به قساوت قلب می رسد و دیگر نمی تواند همراه با طرح حضرت حرکت بکند.
بنابراین یکی از آفاتش طول أمد است که به ما گفتند مواظب باشید که به طول أمد مبتلا نشوید. در سوره مبارکه حدید خدای متعال می فرماید که مثل اهل کتاب پیشین نباشید «فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُم »(حدید/۱۶) فرصت در نگاه آنها طولانی شد و خیال می کردند که وعده های انبیاء طول کشیده است. بعضی ها خیلی زود مبتلا به طول أمد می شدند.
در داستان حضرت موسای کلیم علی نبینا و آله و علیه السلام خدای متعال به حضرت فرمودند که باید به کوه طور بروید و حضرت قومشان را یک ماهی به برادرشان جناب هارون سلام الله علیه و علی نبینا و آله و علیهم السلام سپردند و بعد به طور برای دریافت الواح تورات آمدند که دست پر برای هدایت قومشان برگردند. این سی روز شد چهل روز و ده روز به آن اضافه شد و سامری از این فرصت استفاده کرد و گوساله پرستشان کرد. حضرت وقتی برمیگردند می گویند «أَ فَطالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْد»(طه/۸۶) مگر خدای متعال با شما عهد نکرده بود؟ وعده ها و عهدهای خدا یک شکل خاصی دارد و وقوعش در عالم اینطور نیست که مثل وعده های ساده باشد، وعده های پیچیده الهی است.
حضرت موسی به آن ها گفت آیا وقتی عهد خدا طول کشید به طول أمد مبتلا شده اید و خیال کردید که فرصت خیلی طول می کشد تا وعده خدا به نتیجه برسد؟ اگر طولانی شد آدم مبتلا می شود «فَقَسَتْ قُلُوبُهُم » یعنی همین، گوساله پرست می شوند. کسی که وعده خدا را دور ببیند به دنیا پرستی می افتد. یک موقع یک سامری می آید و گوساله پرستی درست می کند. یک بار هم یک سامری پیدا می شود که یک تمدن بنی امیه راه می اندازد.
استعجال در تحقق امر
خدای متعال به این پیامبر وعده داده «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون »(صف/۹) قطعا این پیامبر غالب است و این وعده قطعی خداست. دین حضرت در عالم اظهار می شود ولی آنهایی که مبتلا به طول أمد می شوند به قساوت می افتند و می گویند تا ظهور که معلوم نیست چقدر طول بکشد و دنبال بنی امیه و بنی عباس می افتند و مسیر را تغییر می دهند. معنی قساوت همین است.
می آمدند محضر امام صادق علیه السلام که شما بیایید وسط و ما با شما راه می آییم. حوادث جا به جایی قدرت از بنی امیه به بنی عباس یک حوادث پیچیده ای بوده و خیلی از اوقات دوستان اهل بیت هم اشتباه می کردند و خیال می کردند آقا این برای امام صادق فرصت بزرگی است و این همان فرصتی است که خدا داده است و این همان دوران قیام امام است. از کوفه و خراسان می آمدند محضر امام صادق که آقا ما آماده هستیم و شیعیان آماده هستند، شما قیام کنید.
حتی سدیر به امام صادق علیه السلام عرض کرد که آقا اگر امیرالمؤمنین به اندازه شما یاور داشتند گمان می کنم نمی گذاشتند این سقیفه سر کار بیاید. حضرت گفت من چقدر یاور دارم؟ گفت صد هزار تا. فرمودند من واقعا صد هزار تا یاور دارم؟ گفت دویست هزار تا و بعد گفت نصف دنیا. چون واقعا اوضاع اینطوری شده بود و نارضایتی از بنی امیه بعد از عاشورا خیلی زیاد شده بود. بنی عباس هم که سر کار می آیند به اسم آل ابی طالب و عاشورا می آیند و همه دنبال حق اهل بیت هستند و دارند به مدار به اهل بیت برمیگردند و اینها خیال می کردند الان همان دوران است.
به حضرت گفت شما به اندازه نصف دنیا یاور دارید. حضرت گفت می آیید با همدیگر به جایی برویم؟ بعد با همدیگر با حضرت سوار مرکب شدند و راه افتادند. می گوید در راه که می رفتیم به یک جوانی برخورد کردیم که داشت یک تعدادی گوسفند را می چراند. حضرت فرمودند اگر من به تعداد اینها یاور می داشتم پا به رکاب می گذاشتم. من دقت کردم و شمردم و دیدم 17 تا گوسفند بیشتر نیست. به حضرت می گوید به اندازه نصف دنیا یاور دارید ولی حضرت فرمود اینطور نیست.
در جای دیگر کسی از خراسان آمده بود و می گفت آقا ابومسلم از خراسان قیام کرد و ابتدائا هم اسم قیام به نفع آل ابی طالب و اهل بیت بود. حتی برای حضرت نامه هم فرستاد و حضرت نامه اش را نخواندند و جواب ندادند. در یک نقلی دارد که نامه اش را سوزاندند و بعد هم گفتند الان دوران ما نیست، اشتباه نکنید. از خراسان آمده بود و می گفت آقا هزاران شمشیر به دست آماده قیام هستند، شما چرا توقف کردید؟ حضرت تنور را روشن کردند و تنور برافروخته شد و بعد فرمودند که آقای خراسانی بروید در تنور بنشینید. از حضرت عذرخواهی کرد و حضرت هم بحث را به سمت دیگری برگرداندند و می گوید دیدم حضرت خراسان را مثل کف دستش می شناسد.
بعد هارون مکی وارد شدند و سلام کردند و حضرت فرمودند بروید در تنور بنشینید. ایشان هم بند کفشش را رها کرد و رفت در تنور نشست. بعد از مدتی حضرت فرمودند برویم یک سر به این برادر مؤمنمان بزنیم. می گوید دیدم مثل گلستان وسط آتش نشسته است. حضرت فرمودند آدم اینطوری در خراسان چند نفر دارید؟
این طول غیبت یکی برای این است و باید یاوران اینطوری برای حضرت ساخته بشوند تا آن اتفاق بیافتد. اکنون دوران تمحیص و تمییز است و یک غیبی هم دارد و آن غیب بر ما طلوع نمی کند و بر ما پنهان است و در دست حضرت است. لذا گفتند که مواظب باشید مبتلا به استعجال نشوید و در این که خدا زودتر بساط اینها را جمع کند عجله نکنید. خدای متعال بساط اینها را جمع می کند ولی حساب و کتاب دارد و باید اینها به قله خودشان برسند.
این تراکم باید حاصل بشود و اسرارش هم در دست امام زمان است که دارند عالم را پیش می برند. حضرت حضرت هیچ وقت دست از امامت و امت سازی و هدایت برنداشتند و کار خودشان را می کنند و صف ها را جدا می کنند و مؤمنین را می سازند. واقعا اگر مؤمنین عصر حاضر را با مؤمنین دوران ائمه مقایسه کنید خیلی کامل تر هستند. حضرت فرمود شیعیان عصر غیبت «أَفْضَلُ مِنْ أَهْلِ كُلِّ زَمَان »(3) واقعا اینطوری است. این با امامت امام زمان ساخته شده است «لِأَنَّ اللَّهِ أَعْطَاهُمْ مِنْ الْعُقُولِ وَ الأفهام وَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَيْبَةِ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَة» واقعا اگر از بالا نگاه کنید می بینید که شیعیان با این که امامشان غایب است دارند با امام زمان راه می روند. درست مثل این که امام حاضر باشند تحت فرمان امام هستند و با فرمان امام دارند راه می روند. حضرت فقهایی را گذاشتند که دارند با اینها راه می روند و طرح حضرت است که جلو می رود.
واقعا اگر حضرت ما را به فقها می سپردند و خودشان العیاذ بالله از امامتشان استعفاء می دادند آیا کار به این جا می رسید؟ مسلما اینطور نمی شد. شما آن نخ تسبیحی که در دوران غیبت می بینید تدبیر امام علیه السلام است. حضرت فرمود اگر من مراقب شما نبودم دشمنان شما را نابود می کردند. شیطان می فهمد که از کجا باید حمله کند. تمام تمرکزش روی دوستان اهل بیت است. آن رجزی که شیطان می خواند «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيم * ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِم »(اعراف/۱۶-۱۷) من راه مستقیم و راه عبودیت را می بندم و بقیه راه ها باز است و در همینجا کمین می کنم و از چهار جانب حمله می کنم، حضرت فرمود شما را مد نظر داشت. او می فهمد که کجا باید سرمایه گذاری کند.
تمام طرح شیطان و شیاطین مقابل طرح امام زمان متمرکز است؛ یعنی حضرت را رصد می کند. از همان روزی که ولی خدا به دنیا می آید دارد که شیطان فرماندهان خودش را جمع می کند و می گوید ولی خدا به دنیا آمده و اگر برنامه اش را اجرا کند تمام رشته های ما را پنبه می کند. می گوید از الان بروید و طرح بریزید و مراقب باشید چه کسانی اطراف حضرت می آیند و چطور باید اینها را متفرق کرد. با تمرکزی که بر جریان اهل بیت از طریق شیطان بوده، شیاطین انس هم می فهمیدند. فرعون دنبال این بوده که نگذارد موسای کلیم به دنیا بیاید و تدبیرهایی هم داشت و بعد هم که متوجه شد به ارحام منتقل شده، گفت هر زنی از بنی اسرائیل که حمل دارد را بکشید و اصلا نمی گذارد که متولد بشود. وقتی هم که می فهمد متولد شده به سحره اش می گوید بگردید و پیدایش کنید. می فهمند که کجا باید تمرکز کنند.
با این تمرکزی که روی جریان اهل بیت بوده و این دشمنی های سنگین و این وضع رو به پیشی که در طول این 1200 سال بوده، این همان طرح امامت حضرت است. غیب عالم دست اوست و با پرده غیب عالم را می بیند و جلو می رود. محور هم خود حضرت هستند و بلای عظیم روی دوش خود حضرت است و صحنه ها را شکل می دهند و عالم را جلو می برند. لذا به ما گفتند که عجله نکنید تا این فرمان بیاید و امر الهی در عالم محقق شود.
خدای متعال در سوره احقاف می فرماید «فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُل »(احقاف/۳۵) آن طوری که انبیاء اولوالعزم در راه مأموریتشان پایداری کردند، ای پیامبر ما «فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ». جایی می فرماید «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوت »(قلم/۴۸) مثل حضرت یونس نباش، ببین که پایان عجله چه شد. عاقبت کارش این شد که وارد شکم ماهی شد و در عذابی که می خواست نازل بشود عجله کرد.
چون حضرت یونس دعوت کردند و قوم خودشان را پیش بردند ولی کفار مقاومت کردند و به یک نقطه ای رسید که علائم عذاب آشکار شد و وقتی آشکار شد گویا هنوز مأموریت حضرت تمام نشده بود و باید استقامت می کردند و می ایستادند ولی عجله کردند و خودشان به سمت دریا رفتند و سوار کشتی شدند. خدای متعال ایشان را در شکم ماهی کرد. اینها فرماندهان لشکر حضرت امیر هستند و نباید عجله کنند و باید تا آخر کار بایستند. ایشان یک عجله ای کردند و ترک اولائی انجام دادند. عذاب داشت نازل می شد ولی حضرت انگار می خواستند که عذاب زودتر نازل شو و زودتر بیرون رفتند. چون تا وقتی نبی وسطشان باشد عذاب نازل نمی شود.
بعد آن عالم ماند و اتفاقا اینها توبه کردند و عذاب از آن ها برداشته شد و خدای متعال به آن ها مهلت داد. پیداست که هنوز آمادگی هدایت داشتند. اگر این پیامبر می ماند این علائم عذاب را که می دیدند برمیگشتند کما این که برگشتند. خدای متعال هم عذاب را از آن ها برداشت. قرآن هم می فرماید که فقط قوم یونس بود که وقتی علائم آشکار شد توانستند نجات پیدا کنند «إِلاَّ قَوْمَ يُونُس »(یونس/۹۸) این کار را باید حضرت یونس می کردند و هنوز مهلت عذاب اینها نبود و این ها هدایت می شدند. در این صحنه حضرت یک عجله ای کردند.
خدای متعال به پیامبر اسلام خطاب می کند «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ» البته پیامبر که پای کار ایستادند و این دعوت به صبر امت است. می فرماید در عذاب این ها عجله نکن و ما به اینها مهلت می دهیم ولی این مهلت چیزی به حساب نمی آید «كَأَنْ لَمْ يَلْبَثُوا إِلاَّ ساعَةً مِنَ النَّهار»(یونس/۴۵) وقتی وعده عذاب می رسد گویا همه مهلتشان یک ساعت بیشتر نبوده است.
می فرماید شما این یک ساعت را صبر کنید. این که به ما می گویند مبتلا به طول الأمد نشوید یعنی همین، یعنی زمان در فعل الهی یک زمان خودش است و سنت های الهی و فعل الهی زمان خودش را می برد و باید هم بایستید تا آن فرصت به انتها برسد. این یک پرده غیبی دارد و باید تمییز و تزایل و تراکم و تمحیص مؤمنین حاصل بشود. شما نباید عجله کنید، باید بگذارید تا فرصت بگذرد. به جای عجله کردن باید بزرگ بشویم به طوری که بتوانیم این فرصت ها را کوتاه ببینیم و حتما باید از موقف الهی ببینیم و از منظر امام نگاه کنیم. اگر از آن زاویه نگاه کردیم و بزرگ شدیم کل این فرصت ها فرصت کوتاهی است.
واقعا شما قوم امام زمان را با قوم حضرت موسی مقایسه کنید. ایشان ده روز غیبت کرده و یک ماه شده چهل روز، گوساله پرست شدند! واقعا امام زمان هزار و دویست سال است که دارد شیعه را پیش می برد. البته یک عده هم گوساله پرست شدند. یک عده ای وقتی طرح امام زمان به تأخیر افتاده رها کردند و در طرح بنی امیه و مستکبرین رفتند و در طرحی که دشمن در جهان دارد وارد شدند. می بینند آن طرف به اصطلاح نقد است و سیلی نقد به از حلوای نسیه است و به آن طرف می روند. وظیفه ما این است که بایستیم. این پشت صحنه را خدای متعال و امام زمان اداره می کنند و دست ما هم نیست و ما باید به حضرت ایمان داشته باشیم. تقوا یعنی از حضرت جدا نشویم و با حضرت راه برویم. حضرت دارند عالم را جلو می برند و به مقصد هم می رسانند لذا به ما گفتند که عجله نکنید.
از هشام بن سالم ذیل همین آیه شریفه «أَتى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُون»(نحل/۱) نقل شده که از امام صادق علیه السلام از این آیه سوال کردم «إِذَا أَخْبَرَ اللَّهُ النَّبِيَّ بِشَيْ ءٍ إِلَى وَقْتٍ فَهُوَ قَوْلُهُ أَتى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ حَتَّى يَأْتِيَ ذَلِكَ الْوَقْت »(4) خدای متعال اگر به پیامبرش خبری داد و یک امری می خواهد واقع بشود یک عمدی دارد. این آیه هم همین را می گوید که خدای متعال به پیامبرش یک قولی می دهد و یک وقتی دارد و باید صبر کنید تا مهلتش برسد. یعنی این پیامبری که یک مأموریت بزرگی دارند مأموریتشان تاریخی است و باید یک امتی بسازند و ادامه طرحشان هم ظهور و رجعت و قیامت است.
پیامبری که این طرح بزرگ را جلو می برند خدای متعال با این پیامبر یک برنامه ای دارد و یک قولی به این پیامبر داده است. فرموده دین شما پیروز می شود ولی آن وقتی که خدای متعال در نظر گرفته باید برسد. این پیامبر پیامبری است که مشرف است و طرحش هم طرح خیلی بزرگی است. طرحش کوچک نیست که شما بخواهید در آن عجله کنید. ما باید بزرگ بشویم و به یک نقطه ای برسیم که بتوانیم کنار حضرت بایستیم و آن افق های دور را نزدیک ببینیم.
حضرت در جواب فرمودند «إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَخْبَرَ أَنَّ شَيْئاً كَائِنٌ فَكَأَنَّهُ قَدْ كَان » خدای متعال وقتی وعده می دهد گویا واقع شده است و دیگر شما نگران نباشید. وعده خدا عین وقوع است و شما منتظر چه چیزی هستید. پیروزی قطعی است، شما پیروزی می خواهید برای چه؟ بنابراین معنایش همین است که این وعده بزرگی است. مخاطب خدای متعال پیامبر خداست که به ایشان می فرماید «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ» به این پیامبر وعده دادیم و این وعده بزرگ زمان خودش را دارد و شما ای امت باید صبر کنید.
در یک روایت دیگری می گوید «ذَكَرْنَا عِنْدَهُ مُلُوكَ آلِ فُلَان »(5) با امام صادق علیه السلام از بنی عباس و طولانی شدنشان صحبت کردیم که آقا بنی امیه رفتند و کار دست بنی عباس افتاده است. حضرت فرمودند «إِنَّمَا هَلَكَ النَّاسُ مِنِ اسْتِعْجَالِهِمْ لِهَذَا الْأَمْر» آنهایی که هلاک شدند به خاطر این است که در پیروزی عجله کردند و جدا شدند. خود استعجال آدم را جدا می کند. آدمی که می خواهد طرح خدای متعال زودتر از موعدش واقع بشود، از طرح خدا فاصله می گیرد «إِنَّ اللَّهَ لَا يَعْجَلُ لِعَجَلَةِ الْعِبَاد» اما با عجله شما خدا عجله نمی کند و صبر خدای متعال زیاد است.
خدای متعال برای هرچیزی وقتی قرار داده است و عجله ما هم کار را جابجا نمی کند و ما باید با طرح خدای متعال همراه بشویم «إِنَّ لِهَذَا الْأَمْرِ غَايَةً يَنْتَهِي إِلَيْهَا» امر امامت یک نقطه ای دارد که باید به آن نقطه برسد «فَلَوْ قَدْ بَلَغُوهَا لَمْ يَسْتَقْدِمُوا سَاعَةً وَ لَمْ يَسْتَأْخِرُوا» به آن نقطه که برسند دیگر جا به جا نمی شود و یک ساعت پس و پیش نمی شود.
در یک روایت دیگری ابراهیم بن هلال به حضرت عرض کرد «قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَاتَ أَبِي عَلَى هَذَا الْأَمْر »(6) پدر من منتظر تحقق حکومت شما بود اما وعده محقق نشد و مرد. من هم دیگر به دوران پیری رسیدم و می بینید که رو به موت هستم «وَ لَا تُخْبِرُنِي بِشَيْ ء» خبر نمی دهید کی بناست بالاخره این دولت شما واقع بشود؟ حضرت فرمودند «يَا أَبَا إِسْحَاقَ أَنْتَ تَعْجَل » آیا عجله می کنی؟ گفت «إِي وَ اللَّهِ أَعْجَلُ وَ مَا لِي لَا أَعْجَلُ وَ قَدْ كَبِرَ سِنِّي وَ بَلَغْتُ أَنَا مِنَ السِّنِّ مَا قَدْ تَرَى » من پیر شدم، چرا عجله نکنم؟ حضرت فرمود «أَمَا وَ اللَّهِ يَا أَبَا إِسْحَاقَ مَا يَكُونُ ذَلِكَ حَتَّى تُمَيَّزُوا وَ تُمَحَّصُوا» باید زمان بگذرد باید صف ها جدا بشود و مؤمنین خالص بشوند «وَ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْكُمْ إِلَّا الْأَقَلُّ ثُمَّ صَعَّرَ كَفَّه » و جز یک اقلی نمی مانند. البته این اقل معلوم نیست که جمعیت کمی باشند. ممکن است به تدریج تصفیه شوند و همین تصفیه شده هایی که اقل هستند یک جمعیت زیادی می شوند ولی امتحانات سنگینی در راه دارند.
از حضرت در یک روایتی نقل شده «فَمَا تَمُدُّونَ عَعْيُنَكُمْ فَمَا تَسْتَعْجِلُون »(7) چرا مدام چشم می مالید و عجله می کنید؟ مثل آدمی که دارد می رود و مدام نگاه می کند که ببیند رسیده یا نرسیده است. چرا انقدر عجله می کنید؟ «أَ لَسْتُمْ آمِنِين » شما که الان فضای امنیت دارید. در دوره امام صادق شیعیان در فشار بودند اما حضرت می گوید شما که الان در امنیت هستید. بعد حضرت یک نکته عجیبی فرمودند «أَ لَيْسَ الرَّجُلُ مِنْكُمْ يَخْرُجُ مِنْ بَيْتِهِ فَيَقْضِي حَوَائِجَهُ ثُمَّ يَرْجِعُ لَمْ يُخْتَطَف » آیا مگر اینطور نیست که بیرون می روید و در بازار خرید و فروش می کنید و می روید و سالم برمیگردید؟ به شما دستبرد نمی زنند و هلاکتان نمی کنند و صحنه ای برایتان پیش نمی آید. شما در فضای امن هستید، پس چرا عجله می کنید؟
«إِنْ كَانَ مَنْ قَبْلَكُمْ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْه » اگر پیشینیان مثل شما بودند که مؤمن بودند. چون در دوره امام صادق تقریبا صف ها روشن و معلوم بود که اینها محبین و پیروان امام صادق هستند. اگر مثل شما بودند و اینطوری اظهار می شد «لَيُؤْخَذُ الرَّجُلُ مِنْهُمْ فَتُقْطَعُ يَدَاهُ وَ رِجْلَاهُ وَ يُصْلَبُ عَلَى جُذُوعِ النَّخْلِ وَ يُنْشَرُ بِالْمِنْشَارِ ثُمَّ لَا يَعْدُو ذَنْبَ نَفْسِه » آنها را می گرفتند و دست و پایشان را قطع می کردند و علنی به دارشان می کشیدند و قطعه قطعه شان می کردند و بعد هم همه این سختی ها را پای خودشان می نوشتند. نمی گفتند که انبیاء ما اشتباه کردند، می گفتند ما یک جایی بد راه می رویم که مشکلات برای ما پیش می آید.
بعد حضرت این آیه را خواندند «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ»(بقره/۲۱۴) شما خیال می کنید که به همین زودی کسی می تواند سرش را بیاندازد زیر و به بهشت برود؟ «وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا»(بقره/۲۱۴) پیشینیان را ببینید، انقدر سختی ها پیش می آمد که گاهی آدم های استوارشان متزلزل می شدند «حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللَّهِ»(بقره/۲۱۴) البته پیامبر معمولا از باب همراهی که می دیدند اینها صبر ندارند و می گفتند پیروزی کی خواهد بود می گفتند «أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيب »(بقره/۲۱۴) شما هم اگر به آن نقطه برسید که دنبال نصر خدا باشید آن وقت در قرب نصرت الهی هستید.روایات متعددی در این زمینه داریم که ما را به ترک استعجال دعوت کردند. این طول غیبت، طول امامت امام است و امام دارند تدبیر می کنند و تدبیر طولانی هم است. ارتباط با امام در این دوران از پس پرده غیبت است. اما این طول غیبت نباید ما را مبتلا به استعجال و طول أمد کند و باید فاصله ها را کوتاه ببینیم که در دعای عهد هم آمده «إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعيدا * وَ نَراهُ قَريبا»(معارج/۶-۷) آنهایی که ساز مخالف می زنند وعده خدا را دور می بینند و ما باید وعده خدا را نزدیک ببینیم و الا ما هم مثل آنها می شویم و اگر دور دیدیم مبتلا به همان قساوت قلب و مبتلا به گوساله پرستی و رفتن در طرح شیطان و در طرح دیگران می شویم و با آنها حرکت می کنیم و از اماممان فاصله می گیریم.
پی نوشت ها:
(۱) كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص: 482
(2) الخرائج و الجرائح، ج 1، ص: 172
(3) كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص: 320
(4) تفسير العياشي، ج 2، ص: 254
(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 369
(6) الغيبة( للنعماني)، النص، ص: 208
(7) الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة، النص، ص: 458
* متن بالا سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 21 مرداد ماه 1400 است، که به مناسبت ماه محرم در حسینیه حضرت زهرا سلام الله علیها ایراد فرمودند.