امام زمان علیه السلام و غیبت ایشان
۲۱ بهمن ۱۳۹۳ 0 اهل بیت علیهم السلاممباحث زیر از کتاب «آیین ما (اصل الشیعه)»، تألیف آیة الله مکارم شیرازی برگرفته شده است.
چیزى که سایر فرق اسلامى بلکه غیر مسلمانان، زیاد بر شیعه خرده گرفته اند موضوع اعتقاد به حضرت مهدى (عجّل الله فرجه) و امام غایب از دیدگان است. آنها این عقیده را یک عقیده بى اساس و باطل پنداشته اند و سر و صداى زیادى در اطراف آن به راه انداخته اند، ولى اگر بخواهیم سخنان آنها را با نظر دقیق و دور از تعصب بررسى کنیم تنها دو ایراد آنها قابل بحث و گفتگو است:
دو سؤال پیرامون غیبت امام زمان
1. طول عمر امام مهدی (علیه السلام)
مخالفین در مورد مسأله طول عمر امام غایب مى گویند چگونه مى توان باور کرد انسانى برخلاف موازین طبیعى بیش از یک هزار سال عمر کند؟
ولى این ایراد ـ مخصوصاً از یک نفر مسلمان ـ عجیب است، گویا آنها مسأله طول عمر نوح(علیه السلام) را فراموش کرده اند که قرآن صریحاً مى گوید فقط 950 سال(1) مشغول تبلیغ قوم خود بود، و درباره مجموع عمر او کمترین مقدارى که نوشته اند 1600 سال است، و بعضى بیش از این مقدار تا 3000 سال یا بیشتر نوشته اند!(2)
عده اى از علماى حدیث از اهل سنّت درباره اشخاص دیگرى غیر نوح عمرهایى طولانى تر از عمر نوح ذکر کرده اند.
از جمله «نووى» که از بزرگان محدثین سنى است(3) در کتاب خود «تهذیب الاسماء» چنین مى نویسد: «در مورد طول عمر «خضر» و نبوّت او اختلاف است، اکثر دانشمندان معتقدند او از دانشمندان بوده نه پیامبر و الآن هم زنده است و به طور ناشناس در میان مردم زندگى مى کند این مطلب نزد جمعى از عرفا و اهل صلاح و معرفت نیز معروف است، و حکایات فراوانى درباره مشاهده خضر و تماس با او، و سؤال و جوابهایى که با او شده، و مطالبى که از وى گرفته اند، و حضور او در مکان هاى شریفه، نقل مى کنند که مشهور است و احتیاج به ذکر ندارد. شیخ ابو عمرو بن صلاح در فتاواى خود مى گوید: او به عقیده غالب علما و اهل صلاح زنده است و توده مردم نیز در این عقیده با آنها هستند و تنها افراد معدودى از علماى حدیث وجود او را انکار کرده اند».(4)
و در نظر دارم که هم او و هم «زمخشرى» در «ربیع الابرار» مى نویسند: «مسلمانان در زنده بودن چهار نفر از پیامبران متفق القولند «ادریس و عیسى» که در آسمان زندگى دارند، و «الیاس و خضر»(5) در زمین، و تولد خضر در زمان ابراهیم (علیه السلام) صورت گرفته است.(6)
از اینها گذشته کسانى که بیش از عمر طبیعى معمولى، صدها سال، زندگى نموده اند و به نام معمّرین (کسانی که داری عمر طولانی اند) (7) معروفند کم نیستند. سیّد مرتضى در کتاب «امالى»(8) خود عدّه اى از آنان را نام برده است. مرحوم صدوق نیز در کتاب «کمال الدین» افراد بیشترى را نام برده.
خود ما نیز در عصر خود افراد متعددى را دیدیم که عمرهاى غیر عادى یکصد و بیست سال و بیشتر داشته اند.(9)
علاوه بر این، اصولا از نظر علمى و عقلى این استبعاد به هیچ وجه منطقى نیست، زیرا کسى که مى تواند انسان را یک روز زنده بدارد مى تواند هزاران سال او را زنده نگهدارد، تنها چیزى که مى توان گفت این است که چنین موضوعى برخلاف قوانین عادى طبیعت، یعنى خارق العاده است، ولى آیا «خرق عادت» و استثنا در «قوانین عادى طبیعى» در مورد پیغمبران و اولیاى خدا چیز تازه اى است؟ چگونه ممکن است ما به همه معجزات عجیب و خارق عادات انبیا ایمان داشته باشیم، ولى طول عمر مهدى (علیه السلام) را که یک امر خارق عادت ساده اى است غیر ممکن بدانیم؟!(10)
این از نظر عقاید دینى و اسلام ما. اما از نظر دانشمندان دیگر، عدّه اى از بزرگان فلاسفه غرب معتقدند از نظر علمى هیچ مانعى ندارد که با مرگ به کلى مبارزه شود و انسان داراى زندگى جاویدان در دنیا گردد، و براى اثبات این مدعا دلایل زنده اى اقامه کرده اند، که در مجلدات سابق مجله «المقتطف» نمونه هایى از آن در طى مقالات متعددى تشریح شده است.
یکى از دانشمندان بزرگ غرب مى گوید: اگر على (علیه السلام) به دست ابن ملجم شهید نمى شد ممکن بود براى همیشه در جهان زنده بماند، زیرا اعتدال کامل در تمام جنبه هاى حیاتى بر وجود او حکومت مى کرد! ما در اینجا بحثهاى فراوانى داریم که فعلا جاى شرح آن نیست.
اصولا با تحقیقات اخیر دانشمندان «زیست شناس» مسأله «عمر طبیعى» براى بشر افسانه اى بیش نیست، همین مسأله اى که مخالفان ما دایماً روى آن تکیه مى کنند و مى گویند عمر طبیعى بشر اندازه معینى دارد و چگونه ممکن است از آن تجاوز کند؟
باید به این اشخاص گفت: امروز هیچ دانشمندى پیدا نمى شود که براى عمر انسان یا حیوانات یا گیاهان حد ثابتى به عنوان «عمر طبیعى» قایل باشد، بلکه همگى معتقدند که با تغییرات شرایط زندگى میزان عمر انسان یا سایر حیوانات و گیاهان تغییرپذیر است و میزان تغییر آن هم میزان معینى نیست، شاهد این موضوع اینکه:
الف) امروزه بسیارى از پزشکان و دانشمندان مشغول مطالعه براى پیدا کردن راههایى به منظور طولانى کردن عمر انسان هستند، روش هایى هم براى این موضوع پیشنهاد کرده اند. این مطلب در بسیارى از مجلات و نوشته هاى مختلف علمى امروز دیده مى شود، اگر از نظر «علم» عمر انسان حد معینى داشت این کوشش و تلاش بى مورد بود.
ب) چندى پیش یکى از پزشکان رومانى به نام پروفسور آنااصلان دارویى از ترکیبات «نوکائین» براى درمان پیرى کشف کرد که پس از تکمیل در دسترس جهانیان قرار گیرد. کاشف این دارو معتقد است پیرى چیزى جز فرسودگى سلولهاى بدن نیست و این دارو روى سلولها آنچنان اثر مى کند که فرسودگى آنها را از بین خواهد برد. درباره امکان کشف چنین دارویى با بعضى از پزشکان معروف مصاحبه به عمل آمد و آنها امکان این موضوع را تأیید نمودند.(11) این موضوع نیز ثابت مى کند عمر طبیعى مفهومى ندارد.
ج) درباره طولانى بودن مدت عمر، روى گیاهان و حیوانات آزمایشهاى فراوانى شده و تمام این آزمایشها این حقیقت را تأیید مى کند که چیزى به نام «عمر طبیعى» وجود ندارد، و مى توان با تغییر شرایط، میزان عمر آنها را تغییر داد.
دکتر ژرژ کلیبر استاد دانشگاه «هال» روى گیاهى که «ساپرولینامگستا» نام دارد آزمایشهایى به عمل آورده و توانسته است گیاه مزبور را که معمولا بیش از دوهفته عمر نمى کند شش سال زنده نگه دارد، اگر بتوان همین موضوع را درباره انسان عملى نمود عمر ما به بیش از ده هزار سال خواهد رسید.(12)
د) اخیراً در میان یخهاى قطبى یک ماهى یافتند که به گواهى طبقات یخ متعلق به پنج هزار سال پیش بود، این ماهى را که به صورت منجمد درآمده بود در آب ملایمى انداختند با کمال تعجب مشاهده کردند که ماهى آهسته آهسته شروع به حرکت نمود و زندگى را از سر گرفت! و به این ترتیب معلوم شد که در مدت پنج هزار سال نمرده است. این موضوع و مشاهدات و تجربیات دیگرى از این قبیل، دانشمندان را به این فکر انداخته که براى فرستادن انسان به کرات دور دست که احتمالا دهها هزار سال در راه خواهد بود ممکن است از این روش استفاده نمود!
منظور از ذکر تمام این امور تنها بیان یک مطلب است و آن اینکه از نظر علمى چیزى به نام «عمر طبیعى» که حد ثابت و معینى داشته باشد نه در انسان و نه در گیاهان و نه در حیوانات وجود ندارد، و با برچیده شدن افسانه عمر طبیعى تمام گفتگوهایى که در مورد طول عمر حضرت مهدى (علیه السلام) است برچیده خواهد شد اگر چه شرایط طول عمر در حضرت مهدى (علیه السلام) مسلماً شرایط دیگرى است.
ولى هیچ چیز براى ما تعجب آورتر از این نیست که افراد خداپرست که خدا را حاکم بر تمام قوانین طبیعى و مافوق آن مى دانند و آن همه معجزات براى پیامبران خدا براى عیسى (علیه السلام) و موسى (علیه السلام) و پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) قایل هستند، در مسأله امکان طول عمر یک انسان به مدت یک یا چند هزار سال ـ آن هم به خواست خدا ـ تردید نمایند. در هر حال این مسأله هم از نظر علوم طبیعى و هم از نظر فلسفه و علوم الهى موضوع ساده اى مى باشد.
2. وجود امام غایب چه فایده اى دارد؟
موضوع دیگرى که درباره امام غایب(علیه السلام) از ما مى پرسند این است که وجود امامى که از نظرها پنهان است چه فایده اى مى تواند در بر داشته باشد؟ و آیا وجود و عدم او در این حال تفاوتى دارد؟
ولى ما نمى دانیم کسانى که چنین ایرادى را مى گیرند معتقد هستند تمام اسرار جهان آفرینش و همچنین تمام فلسفه هاى قوانین آسمانى را دریافته اند و هیچ نقطه مبهمى براى آنها در عالم «تکوین» و «تشریع» باقى نمانده است؟
اگر راستى ما معتقدیم هنوز مجهولات فراوانى داریم که علم و عقل ما قادر به پرده برداشتن از روى آنها نشده ـ و حتماً باید چنین عقیده اى داشته باشیم ـ چه مانعى دارد این هم یکى از اسرار افعال الهى باشد که هنوز علّت آن براى ما میسّر نشده است؟!
ما ـ علاوه بر مجهولات عالم آفرینش ـ همیشه مسایلى در احکام شرعى داریم که اسرار آن براى ما کشف نگردیده؟ آیا ما مى دانیم بوسیدن حجرالاسود که جزء آداب و مستحبات حج است چه اثرى دارد؟ با اینکه قطعه سنگى بیش نیست که نمى تواند به ما سود یا زیانى برساند، آیا ما مى دانیم چرا باید نماز مغرب را مثلا سه رکعت بخوانیم و عشا را چهار رکعت و صبح را دو رکعت؟ و امثال اینها.(13)
با اینکه قرآن مجید به ما مى گوید: در این جهان اسرارى وجود دارد که علم آن مخصوص خداست، و هیچ یک از پیامبران بزرگ و فرشتگان مقرب خداوند از آن باخبر نیستند، مانند تاریخ روز رستاخیز و امثال آن: «إِنَّ اللهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَیُنَزِّلُ الْغَیْثَ...; آگاهى از (زمان قیام) قیامت مخصوص خداست و او باران را نازل مى کند...».(14)
در هر صورت موضوع مخفى بودن رمز وجود امام غایب (علیه السلام) چیز تازه اى نیست، زیرا در اسلام موضوعات کشف نشده و اسرارآمیزى وجود دارد که رمز مخفى بودن آن به طور کامل روشن نیست، مانند اسم اعظم، شب قدر، و ساعت اجابت دعا.
خلاصه اینکه هیچ جاى تعجب نیست که خداوند کارى انجام دهد یا فرمانى صادر کند که اسرار و فلسفه آن بر ما مجهول باشد، و هیچ کس نمى تواند ادعا کند که چنین چیزى مطلقاً «ممکن» نیست. منتها بحثى که باقى مى ماند در وقوع چنین مطلبى و آیا در مورد حضرت مهدى(علیه السلام) چنین وضعى به وجود آمده یا نه؟
در این قسمت نیز با وجود اخبار صحیحى که از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و اوصیاى گرامى او درباره امام غایب به ما رسیده است جاى انکار باقى نمى ماند و باید در برابر این حقیقت که با دلایل قطعى ثابت شده تسلیم بود، ما هرگز مجبور نیستیم فلسفه و اسرار آن را دریابیم. چه بسیار است امورى که ما فلسفه آن را نمى دانیم، ولى اصل وجود آن را با دلایل قطعى ثابت نموده ایم.
در مورد اصل قیام مهدى (علیه السلام) اخبار فراوانى از طریق شیعه و اهل سنّت نقل شده که در کتابهاى معروف هر دو فرقه ثبت است.(15)
اما درباره رمز وجود او در حال غیبت اگر چه ما اعتراف به عدم اطلاع کامل از سِرّ حقیقى آن کردیم، ولى در برابر سؤالى که بعضى از افراد شیعه در این باره از ما نموده اند وجوهى ذکر کرده ایم که ممکن است اسرار این مسأله را تا حدود قابل توجهى روشن سازد ولى باید بگوییم که نمى توانیم به عنوان یک سلسله دلایل قطعى در این مسأله اسرارآمیز روى آنها تکیه کنیم به خصوص اینکه گاه مى شود انسان مطالبى را درک مى کند ولى در بیان، به طور کامل نمى گنجد.(16)
آخرین سخن در این مورد این است که: پس از اقامه دلایل قطعى بر لزوم وجود امام در هر عصر و زمان و اینکه زمین هرگز از وجود «حجت و نماینده خدا» خالى نمى گردد، و اینکه اصل وجود «امام» لطفى از جانب خداست و تصرف او لطف دیگرى مى باشد(17) دیگر کشف اسرار و فلسفه آن ضرورى نیست.
_______________________________
پی نوشت:
1 . اشاره به آیه 14 سوره عنکبوت است.
2 . ر.ک: تفسیر القرآن العظیم، از ابن کثیر، ج 3، ص 418 ; تفسیر کشاف، ج 3، ص 200 ; زادالمسیر از ابن جوزى، ج 6، ص 261 .
3 . منابع شرح حالش در شیفتگان دانش آمده است.
4 . تهذیب الأسماء واللغات، ج 1، ص 176 .
5 . درباره خضر(علیه السلام) ر.ک: الاصابة، ج 1، ص 432; قصص الانبیاء ثعلبى، ص 224; الرسائل المنیریة، ج 2، ص 195-234; الفردوس، ج 2، ص 202 ح 3000; لوامع الانوار، ج 2، ص 14 .
6 . ربیع الأبرار، ج 1، ص 397 ; تهذیب الأسماء واللغات، ج 1، ص 177 .
7 . ر.ک: المعمرون ابوحاتم سجستانى (ت 248 تا 250) 2-90 که 110 تن از معمرین یاد کرده است کتاب در مطبعه سعاده مصر در 1323 هـ چاپ شده است; منتخب الاثر، ص 276و277 ; امالى مرتضى در باب اخبار المعمرین و اشعارهم و مستحسن کلامهم، کنزالفوائد، ج 2، ص 124; بحارالانوار، ج 51، ص 225; الفصول العشرة فى الغنیة، ص 58 به بعد ; التذکرة الحمدونیة، ج 6، ص 32 ح 101 اخبارالمعمرین.
8 . امالى مرتضى، ج 1، ص 232-272 .
9 . شیر على مسلم اف مرد معمر جهان به تازگى صد و شصت و دومین سال عمر خود را جشن گرفت... او گفت امیدوارم بتوانم دویستمین سال! عمر خود را نیز با خوشى جشن بگیرم (اطلاعات 45/10/14). ر.ک: تفسیر الجواهر، ج 17، ص 226 و ج 24، ص 86-88 ; نوید امن و امان، ص 273-289 .
10 . استثنا در «قانون علیت»، به این معنا که چیزى در جهان خلقت و آفرینش بدون علت باشد معقول نیست، ولى استثنا در علل عادى و تغییر مسیر علل و عواملى که ما به آن انس گرفته ایم و عادت کرده ایم هیچ منعى ندارد، چه مانعى دارد علل دیگرى که ما با آنها آشنا نیستیم جانشین این علل کردند و آثارى غیر از آنچه تاکنون یافته ایم از آنها ظاهر شود. در حقیقت تمام معجزات پیامبران از این قبیل است، یعنى علل و عواملى که از مافوق جهان ماده سرچشمه مى گیرد، علل مادى معمولى را که ما با آن مأنوس هستیم تحت الشعاع قرار داده و آثار تازه اى آشکار مى سازد، ولذا آن را «خرق عادت» مى نامند این موضوع را در کتاب «رهبران بزرگ» در بحث اعجاز کاملا تشریح نموده ایم.
11. اخبار مربوط به این موضوع در جراید آذرماه سال 1338 انتشار یافت.
12. نقل از مجله الهلال شماره 9، سال 23، ص 77.
13. روى هم رفته مسائل دینى را مى توان به سه دسته تقسیم کرد: دسته اوّل مسایلى که اسرار آنها برما روشن است (مانند فلسفه بعثت پیامبران و یا فلسفه لزوم نماز و زکات) و یا اگر در زمانهاى گذشته روشن نبوده امروز بر اثر توسعه علوم آشکار گردیده است (مانند فلسفه تحریم خون یا گوشت خوک و امثال اینها).
دسته دوم مسایلى که نه ما به قدرت فکر خود اسرار آن را دریافته ایم و نه شرحى درباره آن در سخنان پیشوایان بزرگ دین رسیده است، (مانند فلسفه عدد رکعات نماز و مسایلى از قبیل آن). اتفاقاً در جهان خلقت و آفرینش هم این اقسام سه گانه وجود دارد زیرا:
اسرار و علل بعضى از حوادث جهان طبیعت را همه مى دانند و بعضى بر اثر مطالعات و گفتار بزرگان و دانشمندان روشن گردیده و قسمت مهمى نیز همچنان در پرده ابهام باقى مانده است، و در هر صورت وجود چنین اسرارى چه در جهان خلقت باشد و چه در مسائل مذهبى بر اثر محدود بودن علوم بشر در برابر حقایق بى شمار این جهان است.
14. سوره لقمان، آیه 34 .
15. براى اطلاع بیشتر به کتاب منتخب الاثر فى الامام الثانى عشر(علیهم السلام) مراجعه فرمایید. ر.ک: نوید امن و امان; اصالت مهدویت از آیت الله صافى; غایة المأمول از شیخ على ناصف; اصالة المهدویة فى الاسلام از شیخ مهدى فقیه ایمانى; الامام المهدى عند اهل السنة; کشف الاسناد از میرزا حسین محدث نورى و معجم الاحادیث الامام المهدى(علیه السلام) .
16. مؤلف عالیقدر در کتاب جنة الماوى بحثى درباره غیبت امام زمان(علیه السلام) و فلسفه آن نگاشته است.[جنّة المأوى، ص 195 به بعد].
17. «لطف» در اصطلاح علماى «عقاید و کلام» کلیه وسایلى است که از طرف خداوند براى هدایت انسان و نزدیک ساختن او به سعادت و اطاعت فرمان خدا فراهم مى گردد، البته به حدى نمى رسد که از انسان سلب اختیار شود و اصل قدرت و توانایى نیز وابسته به آن نیست. لطف ممکن است «تشریعى» باشد مانند فرستادن پیامبر و امام یا «تکوینى» باشد مانند نیروهاى گوناگونى که خدا به ما عنایت فرموده و در راه سعادت و اطاعت فرمان وى به ما کمک مى نمایند. ر.ک: انوارالملکوت فى شرح الیاقوت، ص 153 و ارشاد الطالبیین، ص 276و277 .
منبع:
آیین ما (اصل الشیعه)، آیة الله مکارم شیرازی