مجموعه عکس نوشته: «از کسانی مباش که …»
۰۹ مرداد ۱۴۰۲ 0 صوتی و تصویریحکمت 150 نهج البلاغه: اینگونه نباش!
وَ قَالَ (علیه السلام) لِرَجُلٍ سَأَلَهُ أَنْ يَعِظَهُ: لَا تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَيْرِ عَمَلٍ، وَ [يَرْجُو] يُرَجِّي التَّوْبَةَ بِطُولِ الْأَمَلِ؛ يَقُولُ فِي الدُّنْيَا بِقَوْلِ الزَّاهِدِينَ، وَ يَعْمَلُ فِيهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِينَ؛ إِنْ أُعْطِيَ مِنْهَا لَمْ يَشْبَعْ، وَ إِنْ مُنِعَ مِنْهَا لَمْ يَقْنَعْ؛ يَعْجِزُ عَنْ شُكْرِ مَا أُوتِيَ، وَ يَبْتَغِي الزِّيَادَةَ فِيمَا بَقِيَ؛ يَنْهَى وَ لَا يَنْتَهِي، وَ يَأْمُرُ [النَّاسَ بِمَا لَمْ يَأْتِ] بِمَا لَا يَأْتِي؛ يُحِبُّ الصَّالِحِينَ وَ لَا يَعْمَلُ عَمَلَهُمْ، وَ يُبْغِضُ الْمُذْنِبِينَ وَ هُوَ أَحَدُهُمْ؛ يَكْرَهُ الْمَوْتَ لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِ، وَ يُقِيمُ عَلَى مَا يَكْرَهُ الْمَوْتَ مِنْ أَجْلِهِ؛ إِنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً، وَ إِنْ صَحَّ أَمِنَ لَاهِياً؛ يُعْجَبُ بِنَفْسِهِ إِذَا عُوفِيَ، وَ يَقْنَطُ إِذَا ابْتُلِيَ؛ إِنْ أَصَابَهُ بَلَاءٌ دَعَا مُضْطَرّاً، وَ إِنْ نَالَهُ رَخَاءٌ أَعْرَضَ مُغْتَرّاً؛ تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلَى مَا يَظُنُّ، وَ لَا يَغْلِبُهَا عَلَى مَا يَسْتَيْقِنُ؛ يَخَافُ عَلَى غَيْرِهِ بِأَدْنَى مِنْ ذَنْبِهِ، وَ يَرْجُو لِنَفْسِهِ بِأَكْثَرَ مِنْ عَمَلِهِ؛ إِنِ اسْتَغْنَى بَطِرَ وَ فُتِنَ، وَ إِنِ افْتَقَرَ قَنِطَ وَ وَهَنَ؛ يُقَصِّرُ إِذَا عَمِلَ، وَ يُبَالِغُ إِذَا سَأَلَ؛ إِنْ عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَةٌ أَسْلَفَ الْمَعْصِيَةَ وَ سَوَّفَ التَّوْبَةَ، وَ إِنْ عَرَتْهُ مِحْنَةٌ انْفَرَجَ عَنْ شَرَائِطِ الْمِلَّةِ؛ يَصِفُ الْعِبْرَةَ وَ لَا يَعْتَبِرُ، وَ يُبَالِغُ فِي الْمَوْعِظَةِ وَ لَا يَتَّعِظُ، فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِلٌّ وَ مِنَ الْعَمَلِ مُقِلٌّ؛ يُنَافِسُ فِيمَا يَفْنَى، وَ يُسَامِحُ فِيمَا يَبْقَى؛ يَرَى الْغُنْمَ مَغْرَماً، وَ الْغُرْمَ مَغْنَماً؛ يَخْشَى الْمَوْتَ، وَ لَا يُبَادِرُ الْفَوْتَ؛ يَسْتَعْظِمُ مِنْ مَعْصِيَةِ غَيْرِهِ، مَا يَسْتَقِلُّ أَكْثَرَ مِنْهُ مِنْ نَفْسِهِ؛ وَ يَسْتَكْثِرُ مِنْ طَاعَتِهِ، مَا يَحْقِرُهُ مِنْ طَاعَةِ غَيْرِهِ، فَهُوَ عَلَى النَّاسِ طَاعِنٌ وَ لِنَفْسِهِ مُدَاهِنٌ؛ [اللَّغْوُ] اللَّهْوُ مَعَ الْأَغْنِيَاءِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الذِّكْرِ مَعَ الْفُقَرَاءِ؛ يَحْكُمُ عَلَى غَيْرِهِ لِنَفْسِهِ، وَ لَا يَحْكُمُ عَلَيْهَا لِغَيْرِهِ؛ يُرْشِدُ غَيْرَهُ، وَ يُغْوِي نَفْسَهُ، فَهُوَ يُطَاعُ وَ يَعْصِي، وَ يَسْتَوْفِي وَ لَا يُوفِي؛ وَ يَخْشَى الْخَلْقَ فِي غَيْرِ رَبِّهِ، وَ لَا يَخْشَى رَبَّهُ فِي خَلْقِهِ.
و آن حضرت به مردى كه از او درخواست موعظه كرد، فرمود:
از آنانى مباش كه بدون عمل اميد به آخرت دارد، و به آرزوى طولانى توبه را به تأخير مى اندازد.
سخنش در باره دنيا سخن زاهدان، و عملش عمل راغبان است.
اگر از دنيا داده شود سير نمى گردد، و اگر منع شود قناعت نمى ورزد.
از شكر آنچه به او عنايت شده ناتوان، و نسبت به باقى مانده افزون طلب است.
از بدى نهى مى كند و خود پذيراى نهى نيست، و به آنچه خود به جا نمى آورد دستور مى دهد.
به شايستگان علاقه دارد ولى مانند آنان عمل نمى كند، و با گنه كاران دشمنى مى ورزد و خود يكى از آنان است. به علت كثرت گناهش از مرگ نفرت دارد، و بر آنچه كه به خاطر آن از مرگ مى ترسد پا بر جاست.
اگر بيمار شود پشيمان مى گردد، و اگر تندرستى يابد در حالتى از امنيت به لهو پردازد. چون عافيت يابد خود پسند شود، و چون مبتلا گردد نا اميد شود.
اگر مصيبتى به او برسد به حال اضطرار دعا كند، و اگر آسايشى به او رسد در حال غرور روى از خدا بگرداند.
نفسش بر آنچه گمان دارد بر او غالب است، و به آنچه باور دارد بر نفس غالب نيست.
بر غير خود به كمتر از گناه خود مى ترسد، و به پاداشى بيش از كردارش اميدوار است. اگر توانگر شود در طغيان و فتنه افتد، و اگر تهيدست گردد به نااميدى و سستى دچار شود. در عمل كوتاهى كند، و چون درخواست نمايد مبالغه كند. اگر شهوتى به او روى كند گناه را جلو اندازد و توبه را تأخير افكند، و اگر رنجى به او رسد از شرايط دين دور شود. عبرت را بيان مى كند ولى خود عبرت نمى گيرد، در پند دادن مبالغه نمايد ولى خود پند نگيرد، به گفتار مى نازد، و به عمل كمتر مى پردازد. در آنچه فانى است رغبت مى كند و نسبت به آنچه باقى است سهل انگارى مى نمايد. انفاق را كه غنيمت است غرامت، و غرامت را كه بخل است غنيمت مى بيند. مرگ را وحشت دارد، ولى قبل از فوت وقت به عمل نمى شتابد. گناه غير خود را بزرگ مى شمارد و بيشتر از آن را كه خود مرتكب شده كوچك مى انگارد، و از بندگيش آن را زياد مى داند كه مانندش را از ديگران ناچيز به حساب مى آورد. به مردم طعنه مى زند، و نسبت به خويش سهل انگار است. لهو با ثروتمندان را از ياد خدا با تهيدستان بيشتر دوست دارد. براى سود خود به زيان ديگران حكم مى كند، و براى سود ديگرى به ضرر خود حكم نمى راند، ديگرى را ارشاد و خود را گمراه مى نمايد، از او اطاعت مى شود و خود عصيان مى كند، حق خود را كامل مى ستاند و حق را كامل نمى دهد. در غير خدا از مردم مى ترسد و از خدا در باره مردم نمى ترسد.
و آن حضرت به مردى كه از او درخواست موعظه كرد، فرمود:
از آنانى مباش كه بدون عمل اميد به آخرت دارد، و به آرزوى طولانى توبه را به تأخير مى اندازد.
سخنش در باره دنيا سخن زاهدان، و عملش عمل راغبان است.
اگر از دنيا داده شود سير نمى گردد، و اگر منع شود قناعت نمى ورزد.
از شكر آنچه به او عنايت شده ناتوان، و نسبت به باقى مانده افزون طلب است.
از بدى نهى مى كند و خود پذيراى نهى نيست، و به آنچه خود به جا نمى آورد دستور مى دهد.
به شايستگان علاقه دارد ولى مانند آنان عمل نمى كند، و با گنه كاران دشمنى مى ورزد و خود يكى از آنان است. به علت كثرت گناهش از مرگ نفرت دارد، و بر آنچه كه به خاطر آن از مرگ مى ترسد پا بر جاست.
اگر بيمار شود پشيمان مى گردد، و اگر تندرستى يابد در حالتى از امنيت به لهو پردازد. چون عافيت يابد خود پسند شود، و چون مبتلا گردد نا اميد شود.
اگر مصيبتى به او برسد به حال اضطرار دعا كند، و اگر آسايشى به او رسد در حال غرور روى از خدا بگرداند.
نفسش بر آنچه گمان دارد بر او غالب است، و به آنچه باور دارد بر نفس غالب نيست.
بر غير خود به كمتر از گناه خود مى ترسد، و به پاداشى بيش از كردارش اميدوار است. اگر توانگر شود در طغيان و فتنه افتد، و اگر تهيدست گردد به نااميدى و سستى دچار شود. در عمل كوتاهى كند، و چون درخواست نمايد مبالغه كند. اگر شهوتى به او روى كند گناه را جلو اندازد و توبه را تأخير افكند، و اگر رنجى به او رسد از شرايط دين دور شود. عبرت را بيان مى كند ولى خود عبرت نمى گيرد، در پند دادن مبالغه نمايد ولى خود پند نگيرد، به گفتار مى نازد، و به عمل كمتر مى پردازد. در آنچه فانى است رغبت مى كند و نسبت به آنچه باقى است سهل انگارى مى نمايد. انفاق را كه غنيمت است غرامت، و غرامت را كه بخل است غنيمت مى بيند. مرگ را وحشت دارد، ولى قبل از فوت وقت به عمل نمى شتابد. گناه غير خود را بزرگ مى شمارد و بيشتر از آن را كه خود مرتكب شده كوچك مى انگارد، و از بندگيش آن را زياد مى داند كه مانندش را از ديگران ناچيز به حساب مى آورد. به مردم طعنه مى زند، و نسبت به خويش سهل انگار است. لهو با ثروتمندان را از ياد خدا با تهيدستان بيشتر دوست دارد. براى سود خود به زيان ديگران حكم مى كند، و براى سود ديگرى به ضرر خود حكم نمى راند، ديگرى را ارشاد و خود را گمراه مى نمايد، از او اطاعت مى شود و خود عصيان مى كند، حق خود را كامل مى ستاند و حق را كامل نمى دهد. در غير خدا از مردم مى ترسد و از خدا در باره مردم نمى ترسد.
دانلود:
حکمت 150 نهج البلاغه: اینگونه نباش! (3.85 MB)