سخنان امام حسین (ع) از مدینه تا کربلا: در پاسخ عبدالله بن زبیر
۱۸ مرداد ۱۴۰۲ 0 اهل بیت علیهم السلاماِنَّ اَبِى حَدَّثَنِى اَنَّ بِمَكَّةَ كَبْشاً بِهِ تُسْتَحَلُّ حُرْمَتُها فَما اُحِبُّ اَنْ اَكُونَ ذلِكَ الْكَبْشَ وَلِئنْ اُقْتَلْ خارِجاً مِنْها بِشِبْرٍ اَحَبُّ اِلَىَّ مِنْ اَنْ اُقْتَلَ فيها وَلَئنْ اُقتَلْ خارِجاً مِنْها بِشِبْرَيْنِ اَحَبُّ اِلَىَّ مِنْ اَنْ اُقْتَلَ خارِجاً مِنْها بِشِبْرٍ وَاَيْمُاللّه لَوْ كُنْتُ فى جُحْرِ هامَّة مِنْ هذِهِ الْهَوامِّ يَسْتَخْرِجُونى حَتّى يَقْضُوا بى حاجَتَهُمْ وَاللّه لَيَعْتَدُنَّ عَلَىَّ كَما اعْتَدتِ الْيَهُودُ فِى السَّبْتِ. ... يَا ابْنَ الزُّبَيْرِ لَئِنْ اُدْفَنْ بِشاطِئِالْفُراتِ اَحَبُّ اِلَىَّ مِنْ اَنْ اُدْفَنَ بِفناءِ الْكَعْبَةِ. ... إ نَّ هذا يَقُولُ لى كُنْ حَماماً مِنْ حَمامِ الْحَرَمِ وَلئنْ اُقْتَلْ وَبَيْنِى وَبَيْنَ الحَرَمِ باعٌ اَحَبُّ اِلَىَّ مِنْ اَنْ اُقْتَلَ وَبَيْنِى وَبَيْنَهُ شِبْرٌ وَلَئِنْ اُقْتَلْ بِالطَّفِّ اَحَبُّ اِلَىَّ مِنْ اَنْ اُقْتَلَ بِالْحَرِم . ... اِنَّ هذا لَيْسَ شَىْءٌ مِنَ الدُّنْيا اَحَبَّ اِلَيْهِ مِنْ اَنْ اَخْرُجَ مِنَ الْحِجازِ وَقَدْ عَلِمَ اَنَّ النّاسَ لا يَعْدِلُونَهُ بى فَوَدَّ اَنِّى خَرَجْتُ حَتّى يَخْلُو لَهُ (1)
ترجمه و توضيح لغات:
شِبْر: وجب
جُحْر: لانه حيوان در داخل خاك
هَوامّ (جمع هامّه ): جنبنده
اِعْتِداء: تجاوز به حق
شاطِى ءُ الْفُرات : كنار فرات
فناء: آستانه
حَمام (به فتح ميم ): كبوتر
باع : فاصله دو دست را كه باز باشد - از ابتداى انگشتان يك دست تا انتهاى انگشتان دست ديگر - يك باع گويند.
طفّ: يكى از نامهاى كربلاست .
ترجمه و توضيح:
يكى ديگر از كسانى كه انصراف از سفر عراق را به حسين بن على عليهما السلام پيشنهاد نمود عبداللّه بن زبير بود او كه خود يكى از افراد مخالف حكومت يزيد و به اصطلاح از افراد مبارز بود و در همين رابطه از مدينه فرار نموده و به مكه پناهنده شده بود پس از ورود امام عليه السلام به مكه هر روز و گاهى يك روز در ميان و مانند ساير مسلمانان به منزل آن حضرت رفت و آمد داشت و در مجلس آن حضرت شركت مى نمود و چون از تصميم امام نسبت به سفر عراق مطلع گرديد به خدمت آن حضرت آمده به صورت ظاهر انصراف از اين سفر را به وى پيشنهاد نمود. و بنابه نقل بلاذرى و طبرى سخن ابن زبير دو پهلو بود؛ زيرا او چنين گفت : يابن رسول اللّه ! اگر من هم در عراق شيعيانى مانند شيعيان شما داشتم آنجا را به هر نقطه ديگر ترجيح مى دادم .
ابن زبير براى اين كه متهم نباشد، گفتارش را اين چنين ادامه داد: ولى در عين حال اگر در مكه اقامت كنيد و بخواهيد امامت و پيشوايى مسلمانان را در اين شهر ادامه بدهيد ما نيز با تو بيعت مى كنيم و تا جايى كه امكان دارد از پشتيبانى و همفكرى با تو خوددارى نخواهيم نمود.
امام عليه السلام در پاسخ وى فرمود:
پدرم به من خبر داد كه به سبب وجود قوچى در مكه احترام آن شهر درهم شكسته خواهد شد و نمى خواهم آن كبش و قوچ من باشم (و موجب آن گردم كه كوچكترين اهانتى به خانه خدا متوجه شود). و به خدا سوگند! اگر يك وجب دورتر از مكه كشته شوم بهتر است از اينكه در داخل آن به قتل برسم و اگر دو وجب دورتر از مكه كشته شوم بهتر است از اينكه در يك وجبى آن به قتل برسم
و به خدا سوگند! اگر در لانه مرغى باشم مرا درخواهند آورد تا با كشتن من به هدف خويش برسند و به خدا سوگند! همان گونه كه قوم يهود احترام روز شنبه (سمبل وحدت و روز تقرب به خداى خويش ) را درهم شكستند اينها نيز احترام مرا درهم خواهند شكست
سپس فرمود: پسر زبير! اگر من در كنار فرات دفن بشوم ، براى من محبوبتر است از اينكه در آستانه كعبه دفن شوم .
و بنابه نقل ابن قولويه ، پس از آنكه ابن زبير از مجلس امام خارج گرديد، آن حضرت چنين فرمود:
او به من مى گويد كبوتر حرم باش ! و به خدا سوگند! اگر من يك ذرع دورتر از حرم كشته شوم براى من محبوبتر از اين است كه يك وجب دورتر از حرم كشته شوم و اگر در طف (سرزمين كربلا) كشته شوم براى من محبوبتر از اين است كه در حرم به قتل برسم
او (گرچه به ظاهر به بودن من در مكه علاقه نشان مى دهد ولى در واقع ) بيش از هرچيز به بيرون رفتن من از مكه علاقه مند است ؛ زيرا مى داند با وجود من كسى به او توجهى نخواهد كرد)
نتیجه:
اما راجع به موضع خودش فرمود:
و اما به ابن زبير هم هشدار داد كه پدرم فرموده است :
تحقق پيش بينى امام (ع)
مرحله اول :
سه سال پس از شهادت حسين بن على عليهما السلام روز سوم ربيع الاول سال 64 بود؛ زيرا ابن زبير كه حاضر نبود با يزيد بيعت كند لشكريان او پس از جنگ ((حره )) و كشت و كشتار و غارت مردم مدينه براى سركوبى ابن زبير به مكه حركت كرده و اين شهر را به محاصره خويش در آوردند و چون ابن زبير براى حفظ جانش به كعبه پناهنده شده بود حلقه محاصره را تنگ تر كرده و از بالاى كوه ابوقبيس داخل مسجدالحرام و خود كعبه را با منجنيق ها سنگباران نمودند و پارچه هاى مشتعل را به كعبه پرتاب كردند كه در اثر اين سنگباران قسمتى از خانه كعبه خراب و پرده و سقف كعبه و شاخهاى قوچى كه به جاى ذبح حضرت اسماعيل از بهشت آمده بود آتش گرفته و از بين رفت و در گرماگرم اين حمله خبر مرگ يزيد به مكه رسيد و لشكريانش متفرق گرديدند و ابن زبير خانه كعبه را ترميم و تجديد بنا نمود.
مرحله دوم : پس از مرگ يزيد، ابن زبير مردم را به بيعت خويش دعوت نموده و تدريجا گروهى با وى بيعت كردند تا در سال 73 در دوران خلافت عبدالملك حجاج بن يوسف ماءمور سركوبى ابن زبير گرديد و با چند هزار نفر شهر مكه را به محاصره خويش درآورد. در اين محاصره نيز كه چند ماه به طول انجاميد ابن زبير به كعبه پناهنده گرديد و بالا خره به دستور حجاج از پنج نقطه شهر به وسيله منجنيق داخل مسجدالحرام سنگباران شد و خرابيهايى در كعبه به وجود آمد و بنابه نقل بعضى از مورخين به طور كلى ويران گرديد و ابن زبير در اين جنگ كشته شد و حجاج بن يوسف كعبه را مجددا بنا نمود(2).
سپر كردن اسلام و سپر شدن براى اسلام
و اگر ابن زبيرها در ادعاى خويش صادق بودند و براى اسلام مبارزه مى كردند نه براى حفظ رياست و موقعيت شخصى ، بايستى پيشاپيش حسين ها به مصاف دشمن بشتابند نه به قول حسين بن على عليهما السلام خود كبوتر حرم گشته و به دور بودن حسين از محيط حجاز بيش از هرچيز ديگر شايق و علاقه مند باشند كه مى دانند با وجود حسين ها در محيط حجاز و در صحنه سياست كسى ، آرى كسى ، به آنان توجه نخواهد نمود.
پس هدف ابن زبيرها از اين مبارزه نيل به رياست و جلب توجه مردم و استثمار و استحمار آنهاست .
عملكرد ابن زبير
و چون سوابق درخشان على عليه السلام در پاسدارى از اسلام ، خود به خود مانع از هر مارك و برچسب نسبت به شخص او بود براى ساقط كردن حكومت وى دو مطلب را كه به ظاهر تماس با شخصيت وى نداشت ولى در واقع سخت ترين ضربه بر عليه او بود عنوان كردند:
يكى مساءله خونخواهى عثمان بود كه مى گفتند خون او را كسانى كه دور على را گرفته اند ريخته اند و على نه تنها بايد همه اطرافيان خود مانند مالك اشتر و عمار را از خود دور سازد بلكه بايد همه آنان را دستگير كرده و به شورشيان تحويل بدهد.
و اما موضوع دوم عنوان كردن واژه شيرين و عوام فريب آزادى و حاكميت ملى و ملت گرايى و متهم ساختن حكومت على عليه السلام با ديكتاتورى و انحصار طلبى بود و مى گفتند ما با شخص على عداوتى نداريم ولى او بايد دست از حكومت بردارد و اين ملت مسلمان [!] دور از هر قيد و بند و با آزادى كامل هركسى را كه بخواهند به زعامت و رهبرى خويش انتخاب كنند.
گرچه اين توطئه خائنانه و چماق به دستانه ابن زبير با ريخته شدن خون بيش از سى هزار مسلمان (6)، به ظاهر سركوب و خود او در ميان مسلمانان آگاه منفور و براى مدتى منزوى گرديد ولى نبايد فراموش كرد كه همان توطئه آغازگر و راهگشاى جنگ صفين و جنگ نهروان بوده و شهادت اميرمؤ منان عليه السلام نيز يكى از آثار شوم همان توطئه ضداسلامى (و از نظر يك گروه احمق ) صددرصد اسلامى بود.
خلاصه : ابن زبيرها اگر براى حفظ رياست و حفظ منافع شخصى و مادى خويش و گول زدن توده عوام به زيربار حكومت يزيد نمى روند در كوبيدن حكومت على نيز به هر وسيله ممكن متمسك مى شوند.
و حتى ابن زبير كه با قيافه ضد يزيدى و به صورت يك شخصيت مورد احترام مذهبى سياسى درآمده است پس از شهادت حسين بن على گروهى ناآگاه در مقابل على بن الحسين با او بيعت نموده و محبت او را به عنوان يك پيشواى آگاه در دل خود جاى داده اند.
آن روزى كه ديگر مكه و صحنه سياست را از حسين و يزيد خالى و خود را به آرزوى خويش دست يافته مى بيند باز هم دست از توطئه برنمى دارد و عناد و لجاجت خويش را نسبت به خاندان پيامبر به صورت ديگرى اعمال مى كند؛ زيرا او به هنگام رياست خويش در مكه و در فاصله حكومت يزيد و عبدالملك مدتى در خطبه نماز جمعه از بردن نام پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله متناع و خوددارى مى ورزيد و چون با عكس العمل و اعتراض مسلمانان مواجه گرديد چنين پاسخ داد كه چون پيامبر اقوام و عشيره ناخلف و ناصالحى در ميان مسلمانان دارد و با بردن نام او فخر و مباهات مى كنند و بر خود مى بالند من براى شكستن غرور آنان از بردن نام پيامبر خوددارى مى ورزم (7).
پی نوشت ها
منبع: کتاب سخنان حسین بن علی (ع) از مدینه تا کربلا: محمدصادق فهیمی