کلیپ: حجت الاسلام انصاریان/ لبیک به دعوت الهی
۲۱ مهر ۱۴۰۳ 0 صوتی و تصویری
حجت الاسلام و المسلمین شیخ حسین انصاریان
دستگیری از جوان مست
یک استادی داشتم که من هنوز طلبه نشدم از دنیا رفت خیلی بزرگوار بود
ایشان برای بچه های محله یک هیئتی شب های سه شنبه راه انداخت سپرده بود به بزرگتر های مسجد که جای اینها رو تنگ نکنید یک شب سه شنبه فکر می کنم مصادف با شهادت موسی بن جعفر(ع) بود جلسه شام درست کرده بود اون زمان ها هم شام یه نفره نبود سینی بود پر می کردند، جلوی چهار نفر، چهارنفر می گذاشتند چراغهای خیابان های محله ما هم خیلی کم نور بود بعد جلسه تک و تنها راه می افتاد میامد طرف خانه خودشون اون شب وقتی که از جلسه اومد بیرون و همه شام خورده بودند خودش نخورده بود توی اون تاریکی خیابان بی خبر دیدش که صدای یه مستی از پشت سرش میاد توی اون عالم مستی گفت: خوش به حال این آخونده که عجب شام چربی دارند براش می برند ایشون هم بی خبر بود که یه سینی پر برای خودش کشیدند برمی گرده یکی از بچه های هیئت رو می بینه بهش میگه سینی رو بده من برو شما سینی رو میگیره اون فرد هم میره ایشون یه مقدار حرکتش را کند می کنه یه جوری که مسته میوفته جلو با قدم های بدون صدا دنبال مسته رفت ...
گناهکاری که توبه کرده، دوستش داشته باشید
دهه اول ربـیـع الاول ۱۴۰۳
مشهد، حسینیه همدانی ها
دستگیری از جوان مست
یک استادی داشتم که من هنوز طلبه نشدم از دنیا رفت خیلی بزرگوار بود
ایشان برای بچه های محله یک هیئتی شب های سه شنبه راه انداخت سپرده بود به بزرگتر های مسجد که جای اینها رو تنگ نکنید یک شب سه شنبه فکر می کنم مصادف با شهادت موسی بن جعفر(ع) بود جلسه شام درست کرده بود اون زمان ها هم شام یه نفره نبود سینی بود پر می کردند، جلوی چهار نفر، چهارنفر می گذاشتند چراغهای خیابان های محله ما هم خیلی کم نور بود بعد جلسه تک و تنها راه می افتاد میامد طرف خانه خودشون اون شب وقتی که از جلسه اومد بیرون و همه شام خورده بودند خودش نخورده بود توی اون تاریکی خیابان بی خبر دیدش که صدای یه مستی از پشت سرش میاد توی اون عالم مستی گفت: خوش به حال این آخونده که عجب شام چربی دارند براش می برند ایشون هم بی خبر بود که یه سینی پر برای خودش کشیدند برمی گرده یکی از بچه های هیئت رو می بینه بهش میگه سینی رو بده من برو شما سینی رو میگیره اون فرد هم میره ایشون یه مقدار حرکتش را کند می کنه یه جوری که مسته میوفته جلو با قدم های بدون صدا دنبال مسته رفت ...
گناهکاری که توبه کرده، دوستش داشته باشید
دهه اول ربـیـع الاول ۱۴۰۳
مشهد، حسینیه همدانی ها