شعر ریحانه ی تاریخ (درباره شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)
۰۵ اسفند ۱۳۹۳ 0این فاطمیه باز املاء می نویسم
هی اشک می ریزم و زهرا می نویسم
با اشک هایم بر کتیبه های هیئت
از خاطرات تلخ مولا می نویسم
از خاطراتی که علی را پیر کرده
خیلی دلم می سوزد، اما می نویسم
از صورتی مجروح و دستی روی پهلو
از مرگ یک بانو معمّا می نویسم
دیوارهای کوچه ها شرمنده هستند
وقتی که کابوس حسن را می نویسم
من می نویسم روی سینه وای مادر
من می نویسم یک مدینه وای مادر
وقتی که چشمان مدینه خواب می شد
مادر میان زخم بستر آب می شد
هر بار با کوچک ترین پهلو به پهلو
بستر پُر از دریایی از خوناب می شد
هر بار چشمش سوی نوزادی می افتاد
در بین بغضی بی امان بی تاب می شد
هر بار که سوی حسینش خیره می شد
از اشک هایش گونه ها سیراب می شد
با ناله هایش گندم و دستاس می سوخت
این چند ماهه داشت کم کم یاس می سوخت
زخمی ترین ریحانه ی تاریخ اگر شد
بانو به جرم عشق پشت در سپر شد
هی دست می زد پشت دست و گریه می کرد
می گفت حیدر هر چه شد در پشت در شد
شهر مدینه آن قدر فکر خودش بود
اصلا نمی فهمید شامش کی سحر شد
وقتی عدو بر سینه ی در با لگد زد
باخنده اش می گفت دیدی بی پسر شد
وقتی صدای ناله از پشت در آمد
ضرب فشار سوی آن در بیشتر شد
پیراهنش راکه به دست زینبش دید
می گفت واویلا، خدایا دردسر شد
آن بانویی که مثل دریا بی کران بود
خیلی جوان اما چرا قامت کمان بود؟
شاعر: مهدی نظری
منبع:برگرفته از سایت: بانک اشعار اهل البیت علیهم السلام (تاریخ دسترسی:93/12/5)