قناعت در نهج البلاغه

قناعت در نهج البلاغه

۲۳ فروردین ۱۳۹۴ 0 معارف

1. ثروت بى پايان

القناعة مال لا ينفذ.
قناعت ثروتى است که تمام نمی شود.(1)

2. رحمت خدا بر قناعت پيشگان

فى ذكر خباب بن الارت: يرحم الله خباب بن الارت فلقد أسلم راغبا و هاجر طائعا؛ و قنع بالكفاف، و رضى عن الله، و عاش مجاهدا.
امام عليه السلام در يادى كه از خباب كرد، فرمود: خدا خباب بن ارت را رحمت كند كه هر آينه و به تحقيق، با ميل و رغبت اسلام آورد و با فرمانبرى و علاقه هجرت كرد، و به آنچه كفايت زندگى او را مى كرد قانع بود، از خدا (و آن چه براى او خواسته بود) خشنودى داشت و همواره مجاهد زيست.(2)

3. خرسندى به آن چه مقدر شده

لا كنز أغنى من القناعة، و لا مال أذهب للفاقة من الرضا بالقوت و من اقتصر على بلغة الكفاف، فقد انتظم الراحة، و تبوّأ خفض الدعة.
گنجى بى نيازكننده تر از قناعت نيست و هيچ مالى حاجت برآورتر از رضامندى به قوت مقدر نيست و كسى كه به مقدار نياز اكتفا كند، به راحتى دست يابد و در آسايش جايگزين است.(3)

4. عاقبت قانع بودن

كلّ مقتصَر عليه كافٍ.
هر چه که می توان به آن اکتفا نمود بس است.(4)

5. گنج قناعت

لا كنزَ أغنى من القناعة.
هيچ گنجى غنى تر از قناعت نيست.(5)

6. طلب به اندازه معيشت

لا تسألوا فيها (الدنيا) فوق الكفاف، و لا تطلبوا منها أكثر من البلاغ.
بيش از اندازه معيشت (در دنيا) نخواهيد و زيادتر از آن چه به مقدار قوت مى رسد، درخواست نكنيد.(6)

7. قناعت پیامبران

و لكن الله سبحانه جعل رسله أولى قوة فى عزائمهم، و ضعفةً فيما ترى الاعين من حالاتهم مع قناعة تملأ القلوب و العيون غنًى، و خصاصةٍ تملأ الابصار و الاسماع أذى.
 خداوند سبحان پيغمبرانش را در اراده و تصميم هایشان قوىّ و توانا گردانيد، و در آنچه ديده‏ ها به حالاتشان مى ‏نگرند ناتوانشان قرار داد، با قناعتى كه دلها و چشمها را از بى ‏نيازى پر مي كرد و با فقر و تنگدستى كه چشمها و گوشها را از رنج و آزار پر مى ‏نمود.(7)

8. دولتمند حقيقى

كفى بالقناعة مُلكا، و بحسن الخلق نعيما.
آدمى را قناعت براى دولتمند شدن و خوش خلقى براى فراوانى نعمت ها كافى است.(8)

9. خوشا به حال اين فرد

طوبى لمن ذكر المعاد، و عمل للحساب، و قنع بالكفاف، و رضى عن الله.
خوشا به حال كسى كه به ياد معاد باشد و براى روز حساب كار كند و به آن چه براى گذراندن زندگى او كافى است قناعت نمايد و از خدا آن چه براى او خواسته راضى باشد.(9)

10. همراه نيک

نعم القرين الرضا.
خشنودى به آن چه خدا خواسته، همنشين و همراه خوبى است.(10)

11. از دست دادن عزت قناعت

اشترى هذا المغتر بالامل، من هذا المزعج بالاجل هذه الدار بالخروج من عز القناعة، و الدخول فى ذُلّ الطلب و الضراعة.
در خطاب به شریح قاضی که خانه ای به قیمت زیادب خریده بود: ... اين مغرور به آرزو از كسى كه در آستانه مرگ است اين خانه را خريدارى كرده است، به قیمت بیرون شدن از عزت قناعت و ورود در ذلت و خوارى درخواست و گرفتاری.(11)

12. اين گونه باش!

لا تكن ممن يرجو الاخرة بغير العمل... يقول فى الدنيا بقول الزاهدين، و يعمل فيها بعمل الراغبين، ان أعطى منها لم يشبع، و ان مُنع منها لم يقنع.
مباش از كسانى كه بدون عمل چشم اميد به آخرت دوخته اند، درباره دنيا سخن پارسايان را به زبان مى آورند، در حالى كه كردار او عمل مشتاقان به دنيا را نشان مى دهد، اگر از دنيا به او داده شود سير نمى گردد و اگر از دنيا بى نصيب باشد قناعت نمى كند.(12)

13. معناى زندگى پاك

لما سئل عن قوله تعالى: (فلنُحيينّه حياة طيبة)؟ فقال: هى القناعة.
از كلام خداى تعالى سؤ ال شد كه: (فلنحيينه...) در پاسخ فرمود: آن (زندگانى پاكيزه) قناعت است.(13)

14. قناعت مولاى متقيان

و أيم الله يمينا أستثنى فيها بمشيئة الله لأروضنّ نفسى رياضة تهش معها الى القرص اذا قدرت عليه مطعوما، و تقنع بالملح مأدوما.
به خدا سوگند، صرف نظر از خواست خدا، آن چنان خودم را به رياضت كشيدن عادت مى دهم كه با يك قرص نان وقتى به چنگ آوردم خود را حفظ كنم و به نمك براى خورش قناعت نمايم.(14)

15. قناعت به روزى

من اقتصر على بُلغة الكفاف فقد انتظم الراحة و تبوّأ خفض الدعة.
آن كس كه به اندازه كفاف بسنده كرد، به آسايش دست يافت و از زندگى آسان و خوشى برخوردار شد.(15)

______________________
پی نوشت:

  1. حكمت 57.
  2. حكمت 43.
  3. حكمت 371.
  4. حكمت 395.
  5. حكمت 371.
  6. خطبه 45.
  7. خطبه 192.
  8. حكمت 229.
  9. حكمت 44.
  10. حكمت 4.
  11. نامه 3.
  12. حكمت 150.
  13. حكمت 229.
  14. نامه 45.
  15. حكمت 371.

 

منبع:
نهج البلاغه موضوعى، عباس عزيزى

 
کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث