شعر درباره ولادت امام سجاد علیه السلام
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ 0چون زد ايزد خيمه هفت آسمان را
آفريد اقليم پيدا و نهان را
آفريد آن شاهد يكتاى عالم
عالمى آيينه، حسن جاودان را
با نظام علم ربّانى رقم زد
از عنايت خوشترين نظم كيان را
ناز پنهان خواست حُسْنَش را و ليكن
عشق پيدا ساخت آن حسن نهان را
عشق چون از طلعت سلطان عالم
برگرفت آيينه روشن روان را
در ازل شاهنشه ملك ابد خواند
آيت حق، آن امام انس و جان را
سيد سجّاد و سلطان صفا را
شاه ايمان كشور كَوْن و مكان را
قبله اهل سجود و ركن ايمان
آن كه سبقت برد پاكان جهان را
برد گوى سبقت از خوبان عالم
آدم و نوح و خليل پاك جان را
در روانش صد فروغ از نور سبحان
در جمالش صد نشان آن بىنشان را
طاعت و زهد و ثناى صبح و شامش
كرد حيران قدسى عرش آشيان را
پرتو مشكات و مصباح جمالش
ساخت روشن كعبه و دير مغان را
نغمه سُبّوح و قُدّوس ثنايش
در نشاط آورد فوج قدسيان را
دفتر راز و نياز بىمثالش
دفتر عشق است عقل نكته دان را
آن صحيفه سرّ سجّادى است كاشف
راز عشق آن امام راستان را
ز آن صحيفه آيت سجّاد بيند
ديده اهل صفا، راز نهان را
درس عشق آموخت اوراق زبورش
همچنان داود مرغ بوستان را
بلبل خوش نغمه داود عترت
كرد پر شور و نشاط اين گلستان را
عارفان از پرتو درس و دعايش
يافتند اسرار علم كن فكان را
باغ دلها را خوش اوراق كتابش
داد زينت همچو گل باغ جهان را
در دعا راز و نيازش عاشقانه
داد تعليم حقايق انس و جان را
چون خرامد سرو بالايش به رضوان
محو حُسْن خود كند حور جنان را
چنگ زن آن عروة الوثقاى حق را
و آن سفينه رحمت و نوح زمان را
گوهر حكمت بسى ريزد بيانش
چون گشايد بر سخن شيرين زبان را
نور سرمد خواه از آن خورشيد ايمان
تا زدايد ظلمت وهم و گمان را
در مناجات و دعا سوز و گدازش
آتش افروزد به دل پير و جوان را
گريهها و ناله شبهاى تارش
شعله زد بر دل سپهر و اختران را
چون به شام از جور چرخ كجرو آمد
نطق شه آتش به دل زد شاميان را
ناله زد يا لْيْتَ امّى لَم تَلِدْنى
سوخت ز آه آتشين خلق جهان را
كاش ويران گشت شام و خلق شومش
مىنديد از آل عصمت ميهمان را
شهر ياران را به ويران كرد مهمان
آن يزيد سفله واى اين ميزبان را
لعن ايزد بر ستمكاران عالم
رحمت و الطاف بىحد نيكوان را
تا «الهى» دولت وصل تو يابد
در قيامت، وز خطا خط امان را
شاعر: الهی قمشه ای
منابع:
(1) كليات ديوان حكيم الهى قمشهاى، تهران، ص 335.
(2)مناقب و مراثى اهل بيت عليهم السلام،احمد احمدى بيرجندى، مشهد:آستان قدس رضوى،1384 صص:148-145