سالار شهيدان در يك نگاه

سالار شهيدان در يك نگاه

۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۴ 0

 


امام حسين بن على سالار شهداى كربلا، به اتفاق ناقلان حديث، سوّمين پيشواى اهل بيت عصمت و طهارت پس از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سرور جوانان اهل بهشت و يكى از دو اختر تابناك سپهر امامت است كه دودمان نبىّ اكرم صلّى اللّه عليه و آله از آن‌ها پديد آمد. اين امام والاتبار زمرۀ چهار نور مقدّسى است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به اتّفاق آنان با مسيحيان نجران مباهله انجام داد و در زمرۀ اصحاب كساء است كه خداوند، پليدى را از آنان دور و آن‌ها را پيراسته ساخته است. وى از جمله نزديكان نبىّ اكرم صلّى اللّه عليه و آله به شمار مى‌آيد كه خداوند، مردم را به دوستى و محبّت آنان فرمان داده و يكى از دو امانت گرانسنگى است كه هركس به آنان تمسّك جويد، اهل نجات و رهايى و آن‌كه از فرمان آن‌ها سرپيچى كند، به گمراهى و انحراف كشيده خواهد شد.


در وجود مبارك اين امام و الاتبار دو نهر فضيلت نبوّت و امامت به يكديگر پيوسته و مجد و عظمت و بزرگوارى در او گرد آمده بود. مسلمانان، پاكى، صفا و صميميّت، وارستگى، كرم و بخششى را كه در پدر و مادر و جدّ بزرگوارش سراغ داشتند، در او يافتند. شخصيت امام حسين عليه السّلام يادآور همۀ آن بزرگواران بود؛ به همين دليل به او عشق و محبّت ورزيده و ارج مى‌نهادند، آن بزرگوار در كنار امور ياد شده در مشكلات زندگى و امور دينى مردم پس از پدر و برادر ارجمندش تنها مرجع حلّ مشكلات آنان به شمار مى‌آمد به ويژه پس از آن‌كه مسلمانان در نتيجۀ تسلّط حكومت جاهل امويان به زندگى مشقّت بارى دچار گرديدند. اين وضعيّت آنان را در چنان بن‌بست جديدى قرار داد كه پيش از آن نظيرش را نديده بودند و امام حسين عليه السّلام تنها شخصيت اسلامى الهى بود كه توانست امّت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله را به خصوص و بشر را عموما از چنگال پليد اين جاهليت جديد برهاند. حسين بن على عليه السّلام نيز مانند پدر بزرگوار و برادر ارجمندش امام مجتبى عليه السّلام در تمام مراحل زندگى و سيرۀ عملى خود نمونۀ كامل انسان الهى و در صبر و بردبارى بر آزار و اذيّت در راه خدا و گذشت و كرم و بخشش و مهربانى و شجاعت و ذلّت‌ناپذيرى و عرفان و عبادت و بندگى و بيم از خدا و فروتنى در برابر حق و خروشيدن بر باطل، نمونۀ زندۀ اخلاق والاى نبوى و سمبل برجستۀ دلاورى و جهاد در راه خدا و امر به معروف و نهى از منكر و بارزترين الگوى ايثار و از خودگذشتگى در جهت زنده كردن ارزش‌هاى پر ارج آيين مقدس جدش سرور پيامبران به شمار مى‌آيد، تا آنجا كه جدّ بزرگوارش دربارۀ او فرمود: 

«حسين منّي و أنا من حسين» ؛ حسين از من است و من از حسين.

رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله با اين سخن از رتبه و جايگاه اين شخصيت بزرگ، با رساترين تعبير ياد كرد.

کودکی امام حسین علیه السلام

امام حسين عليه السّلام همراه با برادر ارجمندش امام مجتبى عليه السّلام در دامان پاك و مطهّر و مبارك پدر و مادر و جدّ بزرگوارش نشو و نما كرد و از سرچشمۀ زلال مكتب نبى اكرم صلّى اللّه عليه و آله و فضايل بلند اخلاقى و باران مهر و محبّتش تغذيه و از عشق و علاقه و توجه فراوانش بهره‌مند گرديده به گونه‌اى كه ادب و هدايت و شكوه و جلال و شجاعتش را برايش به ميراث نهاد. اين ويژگى‌ها به وى شايستگى چنان رهبرى با عظمتى بخشيد كه پس از پدرش امير مؤمنان و برادرش امام مجتبى عليه السّلام انتظار آن مى‌رفت و جد بزرگوارش بارها از اين موضوع به صراحت سخن گفته بود. آن‌جا كه فرمود:

«الحسن و الحسين امامان قاما او قعدا، اللّهمّ انّي احبّهما فأحبّ من يحبّهما» ؛حسن و حسين دست به قيام بزنند يا نزنند، امام و پيشوا هستند. خدايا! من آن‌دو را دوست دارم و تو نيز دوستدارشان را دوست بدار.

امام حسین (ع) پس از رسول خدا (ص)

حسين بن على عليه السّلام پس از جدّ بزرگوارش رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تحت مراقبت مادر گرانقدرش، صديقۀ طاهره فاطمۀ زهرا عليهما السّلام، بانوى بانوان جهان و حمايت پدر بزرگوارش، على مرتضى سلام اللّه عليه سرور اوصياء و پيشواى مسلمانان، قرار گرفت؛ پيشوايى كه پس از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله شاهد رنج و اندوه و انحراف رهبرى مسلمانان بود و پيامدهاى ناگوار رنج و مصيبت و كشاكش و ستيز با عناصرى كه اين پيشوايى بزرگ را در كمال خودستايى و بى‌دليل و برهان به يغما بردند، پدر و مادر بزرگوارش را احاطه كرده بود و. . . امام حسين عليه السّلام در كنار برادرش حسن و پدر ارجمندش اميرمؤمنان عليهما السّلام و مادر گرامى‌اش فاطمه، شاهد اين رنج و اندوه بوده و تلخى و مرارت‌هاى آن را فرو خورد. هرچند دوران كودكى‌اش را سپرى مى‌كرد ولى به خوبى از عمق ماجراهاى دردناك و شدّت مصيبت آگاه بود.

امام حسین ع در زمان خلفا

امام حسين عليه السّلام در دوران خلافت عمر بالندگى يافت و در كنار پدر و برادرش به ظاهر، از سياست و پذيرش مسئوليت خلافت، خوددارى نمود و به تهذيب و تربيت مردم رو آورد و احكام دينشان را در مسير صحيح رسالت كه  در سيروسلوك پدر ارجمندش على بن ابى طالب عليه السّلام و موضع‌گيرى‌هاى اصولى و ارزشمند آن حضرت تجسم داشت، بدانان مى‌آموخت.

امام حسين عليه السّلام در دوران خلافت عثمان كه در عنفوان جوانى به سر مى‌برد در كنار پدر قرار داشت و خالصانه براى اسلام كار مى‌كرد و همگام با پدر در جهت پايان دادن به فساد و تباهى كه در سايۀ شوم حكومت عثمان و حاشيه‌نشينانش، به پيكر امّت و دولت راه يافته بود، تشريك مساعى داشت و طى اين برهه هيچ‌گاه از مواضع پدر ارجمندش پا فراتر ننهاد، بلكه در مسير همان رهبرى قانونى كه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله آن را به پدر بزرگوارش على مرتضى سپرده بود چونان سربازى مخلص و فداكار بود.

حضرت ابا عبد اللّه الحسين عليه السّلام در عصر حكومت علوى در كليۀ موضع‌گيرى‌ها و جنگ و نبردهاى پدر بزرگوارش على عليه السّلام در كنار آن حضرت قرار داشت و در نبرد با ناكثين و قاسطين و مارقين، لحظه‌اى ضعف و سستى به خود راه نداد؛ با اين‌كه پدر ارجمندش به جهت بيم از قطع دودمان رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله به واسطۀ شهادت او و برادرش حسن، به حيات و زندگى آن‌ها سخت علاقه‌مند بود. اين دو بزرگوار تا آخرين لحظه در كنار پدر بزرگوارشان قرار داشتند و رنج و محنتى را كه پدر از مردم عراق مى‌ديد، آن‌دو نيز متحمل مى‌شدند.

سرانجام امير مؤمنان عليه السّلام در يكى از خانه‌هاى خدا فرشتۀ شهادت را در آغوش كشيد و در محراب عبادت خويش در مسجد كوفه و در مقدسترين لحظات زندگى‌اش يعنى لحظۀ نيايش و عبادت و توجّه به پروردگار كعبه به فيض شهادت نائل و در خون مبارك خويش غوطه‌ور گشت و بر لبان مباركش جملۀ «فزت و ربّ الكعبه» نقش بست. 

امام حسین ع  در زمان امامت برادرش امام حسن ع 

امام حسين عليه السّلام پس از پدر بزرگوار خويش در كنار برادر ارجمندش امام مجتبى عليه السّلام قرار گرفت و در جهت به خلافت رسيدن امام حسن عليه السّلام همانند تودۀ مسلمانان مهاجر و انصار و تابعين، در كوفه با برادر بيعت نمود و با اين‌كه معاويه براى از چشم انداختن امام مجتبى عليه السّلام و پراكنده ساختن طرفداران وى و پايان دادن به حكومت قانونى او تمام عوامل فريبندۀ خود را به كار گرفته بود، هيچ‌گاه از مواضع برادرش حسن عليه السّلام كه هريك از جدّ بزرگوار و پدر ارجمندش به امامت وى تصريح كرده بودند، پا فراتر ننهاد. حسين بن على عليه السّلام از مواضع برادر و نتايجى كه بر آن‌ها مترتب بود، كاملا آگاه بود زيرا شرايط دشوارى كه مسلمانان را در آن برهه به ويژه پس از شهادت امام على عليه السّلام فراگرفته بود به خوبى احساس مى‌كرد، چرا كه سياسى بازى‌ها و شعارهاى عوام فريبانۀ معاويه بسيارى از ساده‌انديشانى كه پايگاه بزرگ مردمى را در جامعۀ كوفه و مركز خلافت اسلامى تشكيل مى‌دادند، تحت تأثير قرار داده بود. به همين دليل پس از تبليغات گمراه كنندۀ معاويه و حاشيه‌نشينان و كارگزارانش در صفوف سپاه طرفدار امام على عليه السّلام، اين افراد در حقّانيت خط امام على بن ابى طالب عليه السّلام دچار شك و ترديد شده و ديگران را نيز به ترديد انداختند و امام حسن مجتبى عليه السّلام با تمام تدبير سياسى و شجاعت ادبى، متانت و وقار منطقى خويش، قادر بر قانع ساختن اين پايگاه مردمى نشد و نتوانست آنان را بر غير واقعى بودن شعارهاى بنى اميّه آگاه سازد تا تسليم شعارهاى صلح و آشتى كه معاويه در جهت دست‌يابى به خلافت آن هم با كمترين هزينۀ ممكن سر داده است، نشوند و همين امر سبب شد امام حسن عليه السّلام پس از اجراى كليۀ طرح‌هاى سياسى ممكن و پيمودن تمام راه‌هاى  خرد ورزانه‌اى كه يك رهبر با تدبير در آن شرايط و اوضاع سياسى و اجتماعى و روانى كه امام و پيروانش در آن مى‌زيستند، سزاوار بود بپيمايد؛ ناگزير شد از موضع قدرت اقدام به صلح نمايد، از اين‌رو، خلافت را وانهاد؛ ولى با اين‌همه هيچ‌گاه مشروعيت حاكميّت معاويه را تاييد ننمود. افزون بر آن، امام عليه السّلام شروطى منطقى وضع كرد تا واقعيت معاويه و حكومت اموى را در كوتاه‌مدت و درازمدت فاش سازد.

بدين ترتيب، امام حسن عليه السّلام پس از گزينش اين راه دشوار، به موفقيّت دست يافت و گذشته از تحمّل آزار و اذيّت دشمنان، از نزديكترين ياران خويش نيز سخنان ناروا و زخم‌زبان شنيد تا سرانجام توانست از چهرۀ حقيقى حكومت جاهلى بنى اميّه كه در پوشش اسلام و با سر دادن شعار صلح و آشتى با نام اسلام و منتسب ساختن خود به قريش قبيلۀ رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در پى ريشه كن ساختن اين آيين الهى بود، پرده بردارد. معاويه با نقشۀ ماهرانه‌اى كه كشيد، كارى كرد كه مسلمانان فراموش كنند خاندان ابوسفيان كه بر اريكۀ حكومت اسلامى تكيه زده و با نام رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و جانشينى آن بزرگوار بر مسلمانان حكمرانى مى‌كنند، همان كسانى‌اند كه تا ديروز با آيين اسلام در ستيز بودند.

امام مجتبى عليه السّلام-با امضاى قرارداد صلح-زمينۀ لازم را براى شورش بر ضد حكومت جاهلى اموى كه يك‌بار ديگر با ظاهرى اسلامى پديدار گشته بود، فراهم ساخت و زمانى اين ماجرا اتفاق افتاد كه معاويه به هيچ‌يك از شروطى كه امام حسن عليه السّلام بر او قيد كرده بود؛ از جمله عدم تعيين فردى براى خلافت پس از خود و عدم تعرّض به پيروان امام على و خوددارى از ناروا گفتن به امام حسن و امام حسين عليهما السّلام وفا نكرد. 

امامت و قیام امام حسین 

معاويه نتوانست در برابر شروط ياد شده خويشتن‌دارى نشان دهد، نفسش وى را به وسوسه واداشت كه زهر كشنده‌اى را به امام حسن عليه السّلام بخوراند تا بدين وسيله بتواند خلافت را به فرزند فاسقش يزيد، به ميراث نهد. . . ولى از نتايج عدم پذيرش شروط و اين توطئۀ پليد آگاهى نداشت. در واقع مسلمانان پس از گذشت دو دهه از سلطۀ بنى اميّه به درنده‌خويى و جاهليّت اين حكومت يقين حاصل كردند و مشاهدۀ اين اوضاع، پايگاه‌هاى مردمى شيعيان را براى ورود به عرصه‌هاى كارزارى جديد بر ضد نظام حاكم، مهيّا ساخت و بدين‌سان شرايط مناسب شوريدن بر حكومت فراهم شد و با مردن معاويه و بر سر كار آمدن يزيد فاسق باده‌نوش كه احكام دين را گستاخانه به تمسخر مى‌گرفت و بر بيعت گرفتن از بزرگان صحابه و عموم تابعان و افراد ظلم‌ستيزى نظير ابو عبد اللّه الحسين عليه السّلام سرور ذلت‌ناپذير و پيشواى مسلمانان، پافشارى نشان مى‌داد، شروط لازم براى آن حركت كامل گرديد.

معاوية بن ابى سفيان نزديك به بيست سال، با پيروى از سياست گرسنه نگاه داشتن مردم، تهديد و حيله و نيرنگ، بر مسند خلافت تكيه زد. همين امر سبب شد از سويى حقيقت وى براى امّت آشكار شود و از سوى ديگر، مردمى كه به بيمارى وجدان و از دست دادن عزم و اراده، مبتلا بودند حياتى نو بيابند. بدين ترتيب، امت از خواب غفلت خويش بيدار و شك و ترديد آن‌ها نسبت به حقانيّت خط اهل بيت عليهم السّلام بر طرف شد ولى از توان مقاومت در برابر ستم و ستم‌پيشگان برخوردار نبودند و به گفتۀ فرزدق در ديدارش با امام حسين عليه السّلام كه به دعوت كوفيان رهسپار عراق بود. دل‌هاى مردم كوفه با شما ولى شمشيرهايشان بر ضد شماست.

از اين‌رو، موقعيّت دينى ابو عبد اللّه الحسين عليه السّلام ايجاب مى‌كرد با فراهم  آمدن كليۀ شرايط لازم، در برابر امويان جاهلى، دست به قيام بزند با اين‌كه در دوران امام حسن مجتبى عليه السّلام كه مسلمانان دستخوش بيمارى شك و ترديد قرار گرفته و از آن رنج مى‌بردند، چنين قيام و نهضتى به حالشان سودى نمى‌بخشيد؛ در واقع آن‌گاه كه مردم عراق به حسين بن على عليه السّلام نامه‌نگارى كرده و از او خواستند به سوى آنان رهسپار گردد، حجّت بر آن حضرت تمام شد؛ زيرا كسانى كه به آن بزرگوار نامه نوشته بودند، با بيرون راندن فرماندار بنى اميّه از كوفه، از فرمان امويان سر برتافته بودند كه اين خود يكى از مظاهر بازگشت آگاهى به تودۀ پيروان اهل بيت عليهم السّلام تلقّى مى‌شد.

به همين دليل، امام حسين عليه السّلام با دادن پاسخ مثبت به خواستۀ آن‌ها و با اين كه از عدم استقامت و پايدارى و ضعف ارادۀ آنان در برابر فريبكارى‌ها و ستم و تهديد حاكمان، آگاهى داشت، به سوى آن‌ها حركت كرد زيرا حضرت ناگزير مى‌بايست بيمارى جديدى را كه به تباه شدن تعاليم و دستورات دينى مى‌انجاميد و فرصت مى‌داد تا خلافت به پادشاهى و سلطنت تبديل گردد و به خلافتى نظير حكومت يزيد و ديگر جاهليت‌انديشانى كه براى ضربه زدن به دين و نابودى آن خود را در پوشش دين جا زده بودند، مشروعيّت مى‌بخشيد، از ريشه و بن بركند.

با فراهم آمدن تمام شروط لازم براى قيام ابو عبد اللّه الحسين عليه السّلام در جهت موفقيّت و دست‌يابى به اهداف چنين قيامى ، آن بزرگوار در آن شرايط تاريخى در زمينۀ خلق حماسۀ جاودانش آنچه از توان و امكانات، تدارك ديده و مهيّا نموده بود به كار گرفت و وجدان امّت را تكان داد و ديگربار آنان را براى پيمودن طريق رسالتشان بازگرداند و شخصيت اعتقادى و دينى آنان را از نو برانگيخت و مشروعيت را از حكومت ستم‌پيشگان برگرفت.

تمام نقاب‌هاى فريبكارانه‌اى كه دشمن خود را در آن‌ها نهان ساخته بود، پاره كرد و موقعيت دينى را طى نسل‌ها براى مسلمانان آشكار ساخت و ستمگران از مخدوش ساختن تعاليم نهضت و قيامش درماندند، چنان‌كه نتوانستند در برابر موج انقلابى كه طى روزگاران ايجاد نمود و به حكومت ننگين بنى اميه و بنى عباس و پيروان آنان پايان داد، از خود پايدارى نشان دهند، به همين دليل قيام ابو عبد اللّه الحسين عليه السّلام منبع نورافشانى همۀ ملل تلقى مى‌شد چنان‌كه ارزش‌هاى دينى كه توسط امام عليه السّلام مطرح و بر آن پافشارى و تأكيد داشت، عوامل معيار ارزيابى تمام حكومت‌ها و نظام‌هاى سياسى حاكم به شمار مى‌آمد. سلام و درود بر آن بزرگوار آن زمان كه ديده به جهان گشود و آن‌گاه كه فرشتۀ شهادت را در آغوش كشيد و آن هنگام كه زنده برانگيخته مى‌شود. 


منبع: پیشوایان هدایت, حکیم، منذر, ج5

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث